شناسهٔ خبر: 71156719 - سرویس بین‌الملل
نسخه قابل چاپ منبع: اعتماد آنلاین | لینک خبر

محسن جلیلوند:

در سوریه از هر سه نفر یک نفر اطلاعاتی‌-‌امنیتی بود / حتی در دستشویی هم عکس حافظ اسد بود

محسن جلیلوند گفت: سوريه پر از نيروهاي اطلاعاتي- امنيتي بود. يعني از هر سه نفر، يك نفر اطلاعاتي- امنيتي بود. پليسش هم كه رشوه ميگرفت.

صاحب‌خبر -

مهدی بیک اوغلی-  رخدادهای منطقه پس از تحولات سوریه چه شرایطی پیدا می‌کند؟ سقوط اسد در چه بستری به وقوع پیوست و چه شرایطی را در منطقه ایجاد می‌کند؟ آیا ادعای تضعیف مقاومت که از سوی برخی دشمنان مطرح می‌شود، دارای پایه و اساس تحلیلی و فکت است؟ جایگاه ایران در آینده سوریه چگونه خواهد بود؟ این پرسش‌ها و پرسش‌های دیگری از این دست این روزها به کرات در فضای عمومی جامعه و محافل تحلیلی مطرح می‌شود.

در شرایطی که با حضور ترامپ منطقه در آستانه شرایط تازه‌ای قرار گرفته است، بسیاری به دنبال تصویری از احتمالات آینده هستند. ایران، عربستان، ترکیه و مصر به عنوان مهمترین بازیگران منطقه‌ای هر کدام تلاش می‌کنند سهم و جایگاه برجسته‌تری در آینده داشته باشند. در این میان تحولات سوریه یکی از مهم‌ترین رخدادهای ماه‌های اخیر در خاورمیانه محسوب می‌شود. دیروز خبر سفر جولانی به عربستان به عنوان نخستین سفر رییس‌جمهور خودخوانده سوریه بازخوردهای بسیاری در فضای منطقه‌ای پیدا کرد. اعتمادآنلاین برای ارزیابی ابعاد مختلف این موضوع گفت‌وگویی را با محسن جلیلوند، استاد روابط بین‌الملل و تحلیلگر حوزه سیاست خارجی انجام داده تا درباره همه این ابهام‌ها بحث و تبادل نظر داشته باشد.

این روزها افکار عمومی بسیاری از ایرانیان، مردم منطقه و برخی از جهانیان معطوف رخدادی است که در خاورمیانه و کشور سوریه جریان دارد. اما واقعا باید دید در بطن تحولات سوریه چه شرایطی در حال وقوع است. دیروز خبر سفر جولانی به عربستان رسانه‌ای شد. شما تحولات سوریه را در امتداد نظم نوین خاورمیانه چطور ارزیابی می‌کنید؟

شاید بتوان گفت اتفاقی که در سوریه افتاد را کسی تصور نمی‌کرد که به این سرعت بیفتد. یعنی اگر قرار بود برف آب شود دیرتر انجام می‌شد تا اینکه دولت آقای بشار اسد سقوط کند. ولی واقع قضیه این است که این اتفاق از قبل برنامه‌ریزی شده بود. شاید دوستان و همکاران من بگویند که فلانی به تئوری توطئه منتقد است. اما به قول فرانکلین روزولت در سیاست هیچ چیزی تصادفی نیست و همه‌چیز برنامه‌ریزی شده است. این برنامه‌ای بود که از سال‌های گذشته طراحی شده و قرار بود اجرا شود. مجموعه‌ای هم که اینها اجرا می‌کردند مثلث امریکا، ترکیه و اسراییل است که با توجه به اینکه هر کدام‌شان چطور حرکت می‌کردند، به این قضیه ورود کردند. باید در چارچوب یک پلن و طرح کلی در مورد خاورمیانه نگاه کنیم. روز هشتم اکتبر سال گذشته نتانیاهو نخست‌وزیر اسراییل، در تلویزیون گفت با این واقعه خاورمیانه جدیدی را شکل خواهیم داد. اگر بخواهیم به صورت استراتژیک موضوع نگاه کنیم، امریکا بعد از سند استراتژی ملی که زمان اوباما منتشر کرد، چین را به عنوان چالش اصلی معرفی کرد و خاورمیانه در این مدل راهبردی اولویت دوم قرار گرفت. برخلاف دکترین کارتر که خاورمیانه اولویت اول بود در اولویت بعدی قرار گرفت. در روز و روزگاری وقتی امریکا می‌خواست از ویتنام خارج شود، (ویتنام به دو بخش جنوبی و شمالی تقسیم شده بود و ویتنام شمالی کمونیسم به ویتنام جنوبی کاپیتالیست حمله کرد)، هنری کیسینجر طرحی داد و گفت دولت‌هایی که طرفدار امریکا و غرب هستند یا دولت‌هایی که متحد غرب هستند را در مناطق خودشان تقویت کنیم، بدون اینکه خودمان وارد شده و هزینه بپردازیم. این روند تحت عنوان سیاست ویتنامیزیشن مطرح شد. در دهه ۱۹۷۰ همین کار را با ایران پهلوی در خاورمیانه اجرا کردند. بعضی‌ها می‌گویند پهلوی ژاندارم منطقه بود، در حقیقت مدیریت خاورمیانه را به ایران داده بودند. با سقوط رژیم پهلوی در ایران، ناچار شدند گاهی اوقات در قضیه ورود بکنند مثل بحث عراق و افغانستان. ولی چون سیاست‌محوری امریکا در خاورمیانه، حفظ امنیت و موجودیت اسراییل است، بنابراین قرار شد که مدیریت خاورمیانه به اسراییل سپرده شود. یا از طریق صلح ابراهیم که جلو می‌رفت، یا از طریق جنگ مثل همین بحثی که در نوار غزه و لبنان و سوریه پیش آمد. به هر صورت طراحی برنامه سوریه را باید در آن ببینیم که قرار شد این اتفاق بیفتد.

در واقع قرار است خاورمیانه جدیدی در این بازه زمانی شکل بگیرد؟

دقیقا قرار است یک خاورمیانه جدید شکل بگیرد. با فلسطینی‌ها هم که تسویه حساب شد. در خاورمیانه -از نظر آنها- آنطور که اندیشکده اسراییل می‌گوید این است که یک ورودی آشوب‌ساز داریم به نام جمهوری اسلامی ایران که هر وقت وارد بازی می‌شویم، بازی را به هم می‌زند. ابزارهایی هم دارد مثل محور مقاومت. از زمان گذشته بحث این بود که به قول خانم کاندولیزا رایس اول دسته تبر را قطع کنیم یا تبر را کند کنیم. نظریه سر اختاپوس و بازوهای اختاپوس.

در واقع تبر ایران است و دسته تبر محور مقاومت؟

می‌توانیم برعکس هم در نظر بگیریم. به این نتیجه رسیدند که فعلا به محور مقاومت بپردازند که می‌بینید با حماس و حزب‌الله لبنان چه کار کردند.

رخدادهای ۲۰۰۶ محصول این رویکرد است؟

از آن برهه شروع شد؛ چون حفظ موجودیت و امنیت اسراییل کانون محوری سیاست‌های امریکاست. اگر سریال House Of Card (خانه پوشالی) را دیده باشید گفته می‌شود راه کاخ سفید از تل‌آویو می‌گذرد. یعنی هر کس که در امریکا در سطح تصمیم‌گیری است موظف است که امنیت و موجودیت اسراییل را حفظ کند.

خاورمیانه‌ای که امریکا به دنبال تحولش بود چه ویژگی‌هایی داشت؟ یعنی تصویری که امریکا می‌خواست به آن برسد در این پازل سوریه، سرزمین‌های اشغالی و ایران در چه وضعیتی قرار داشتند؟

خاورمیانه‌ای که در آن زندگی می‌کنیم ساده شده ایده ساکس‌ پیکو است. بعد از جنگ جهانی اول ساکس و پیکو وزرای خارجه انگلستان و فرانسه در هتلی در دمشق نشستند و عثمانی را به ۲۵ کشور تقسیم کردند. ایران هم که می‌دانید که براساس قرارداد 1907 و 1911 قرار بود تقسیم شود که به دلایلی تقسیم نشد. ایران همیشه یک راه فراری دارد. خاورمیانه ساکسپیکویی است که برای قرن بیستم بوده و برای قرن 21 جواب نمی‌دهد. از سال ۲۰۰۶ هم استارتش را زدند که خاورمیانه را عوض کنند منتها این بازی نبود. در خاورمیانه‌ای که درست کرده بودند گزاره‌ای به نام اسراییل وجود نداشت الان در این خاورمیانه مفهومی به نام اسراییل وجود دارد. داخل پرانتز عرض می‌کنم که برنارد لوییس در کتاب خاورمیانه‌اش می‌گوید رویارویی اصلی در خاورمیانه دیگر بین اعراب و اسراییل نخواهد بود، بین ایران و ترکیه خواهد بود و الان می‌بینیم که قدم‌های این اتفاق در حال برداشته شدن است. در این خاورمیانه الان ترکیه با اسراییل و امریکا هماهنگ می‌کند و علی‌‌رغم فحش‌هایی که به اسراییل می‌دهد، می‌دانیم که اردوغان آدم پاندول‌مسلکی است. یک خاورمیانه جدید در حال تشکیل شدن است با محوریت اسراییل، همراهی ترکیه و پشتیبانی امریکا. در عین حال روس‌ها و چینی‌ها هم سهم خودشان را می‌برند منتها به اندازه. «صوفی اگر باده به اندازه خورد نوشش باد» به اندازه‌ای که نوش‌شان باشد باده می‌دهند نه خیلی. روسیه الان پشت سوریه هم نایستاد.

یعنی فکر می‌کنید روسیه و چین فقط در راستای منافع‌شان آماده معامله هستند؟

الان چین گفته دوست دارد سوریه باثبات باشد خب خسته نباشید همه این را دوست دارند. روی هم رفته، رخدادها و تحولات سوریه را برنامه‌ای می‌دانم که در گذشته صورت گرفته بود. در واقع پیش‌بینی که پادشاه اردن اشاره کرده بود باید مضمحل می‌شد و الان به این سمت حرکت می‌کنند. به قول آقای عراقچی که می‌گفت احتمالا گام بعدی عراق است ولی آقای محسن رضایی می‌گوید گام بعدی ایران است. باید ببینیم چه اتفاقی خواهد افتاد.

برخی از تحلیلگران معتقد هستند که سقوط سوریه به معنای تضعیف مقاومت نیست؛ برخی اشاره داشتند که اسد به صورت اصیل هرگز از محور مقاومت دفاع شایان توجهی انجام نمی‌داد و هر زمان که نیاز احساس می‌شد، ورود پیدا می‌کرد و در راستای منافع خودش برای استمرار حاکمیتش عمل می‌کرد. نظر شما در این زمینه چیست؟ سقوط سوریه چه تاثیری را در هلالی که فرمودید و محور مقاومت خواهد داشت؟

محور مقاومت از بین نمی‌رود ولی واقعیت این است که تضعیف شده است.

به دلیل سقوط سوریه یا به خاطر ضرباتی که...

از قبل تضعیف شده بود اما با سقوط سوریه روند تضعیف عمیق‌تر شد چون سوریه پل ارتباطی ما با محور مقاومت بود که کلا تضعیف شد. نابود نمی‌شود اما تضعیف شده و تضعیف را عمیق‌تر می‌کنند تا به نظریه خودشان برسند. شاید موافق این باشم که بشار اسد هم در مقابل کاری که برای محور مقاومت کرد، حمایتش می‌کردند. مجانی که نمی‌خواست کار کند. مثل پدرش که خط لوله نفت عراق را که از سوریه رد می‌شد بست و ایران معادل درآمدی که از عراق هزینه ترانزیت می‌گرفت پول می‌داد. اینکه می‌گویند ایران پول مجانی داده اینطور نبوده، خط لوله ترانزیتش را بست و ایران معادل ترانزیت پول می‌داد. این یک معامله بود الان هم همین معامله بود که شما از محور مقاومت حمایت کن، در عوض ما از حکومتت حمایت می‌کنیم که سر پا بمانی. ایران از ۲۰۱۱ به بعد سوریه را سرپا نگه‌داشت.

پرسشی که مطرح می‌شود همین است که آیا در سال ۲۰۱۱ راهبردی که ایران تدارک دید راهبرد درستی بود یا نه. آقای هاشمی‌رفسنجانی در سال ۹۲ اشاره کرده بودند که راهبرد ایران باید حمایت از مردم سوریه باشد و هیچ حاکمیتی که رای و خواسته مردم را ندارد نایستد. آیا امروز می‌توانیم به صحبت‌های آقای هاشمی‌رفسنجانی برگردیم و تحلیل دوباره‌ای ارایه دهیم، آن صحبت‌ها را بازخوانی کنیم و ببینیم منطقی بوده یانه؟

اینکه باید پشت مردم سوریه بایستیم کاملا حرف درستی است ولی الزاماً در خاورمیانه همه حکومت‌ها، برگزیده مردم‌شان نیستند. کدام‌شان را می‌بینید که برگزیده مردم‌شان باشند. بعد از فراعنه تنها حکومتی که با رای مردم سر کار آمد حکومت محمد مرسی بود که آن هم مشکلات خودش را داشت البته تحمل هم نشد. در خاورمیانه چه کسی نماینده واقعی ملتش است که بشار اسد باشد؟ سوریه فرق می‌کند. اگر اجازه دهید توضیح کوچکی بدهم. سوریه اقلیت علوی ۱۳ درصدی دارد. جماعت سنی که اموی هستند حکومت می‌کنند. این جماعت سنی اموی می‌گویند خلفایی که قبول داریم ابوبکر، عمر، عثمان، معاویه و یزید است. علی هم خلافت را در حکمیت واگذار کرده. آقای محمد جولانی هم الان در مسجد اموی صحبت می‌کند جایی که صلاح‌الدین ایوبی صحبت می‌کرد اینها یک اکثریتی هستند ولی اقلیت علوی که یک آدم جالبی هستند.

بشار اسد هم علوی است.

بله. ارتش و تمام پست‌های اصلی دولتی و حتی اقتصادی دست این اقلیت است. آن اکثریت زیر بیرق اینها هستند. اینکه آقای هاشمی گفتید شما می‌خواهید با چه کسی کار کنید؟ تا دیروز ۵۱ سال بود که خانواده اسد بر مردم حکومت می‌کردند. بعد از حکومت علی ششگلی که حافظ اسد علیهش حکومت کرد. رافت‌الاسد برادر حافظ اسد واقعا آدم سفاکی بود و سال ۱۹۸۴ کشتاری در درعا انجام داد. همین زندان‌ها را الان ببینید. اینکه آقای هاشمی می‌گوید کدام مردم؟

به هر حال معارضان سوریه یک طیف مشخصی بودند در صورتی که قدرت را به دست می‌گرفتند، نخست‌وزیر را انتخاب می‌کردند و فضا برای تشکیل مجلس موسسان و نوشتن قانون اساسی و شکل‌گیری حاکمیتی که مبتنی بر خواسته مردم باشد، منظور من و مبتنی بر صحبت‌های آیت‌الله احتمالا اینطور باشد.

اقلیت ۱۳ درصدی این اجازه را نمی‌دهد چون نیروی نظامی، کلید زندان، کلید اسلحه‌خانه و کلید گاوصندوق دست اینهاست. هر جای دنیا دیدید کلید گاوصندوق، زندان و اسلحه دست اقلیتی باشد آن اقلیت بر اکثریت حکمفرمایی می‌کند.

یعنی شما می‌فرمایید اگر دفاع ایران در سال ۲۰۱۱ و حمایت روسیه نبود، همچنان اسد در قدرت باقی می‌ماند؟

خیر. شانس اسد این بود که داعش به سوریه آمد. البته بین 2011 تا 2014 داعشی در کار نبود. داعش از ۲۰۱۴ آمد. آقای اخضر ابراهیمی به عنوان نماینده سازمان ملل آمد، چهره‌ای که تقریبا می‌توان گفت ماندلای کوچک است. آدم شریفی بود ولی بشار اسد نپذیرفت چون وقتی می‌دید ایران و روسیه حمایت می‌کنند و دست بالا را دارد، من و شما هم بودیم نمی‌پذیرفتیم. بالا برویم ببینیم چه می‌شود. بعد هم که داعش آمد امریکایی‌ها به کمکش آمدند یعنی امریکایی‌ها داعش را می‌زدند و اسد حکومت می‌کرد. به قول سعدی ره چه پیمایم که روزی بر در است. ایران و روسیه هم به کمکش رفته و اسد هم گفت خب بمانیم و حکومت کنیم. سرجمع 24 سال حکومت کرد که بد هم نبود. البته اسد آدم جالبی است. قرار نبود بشار اسد حکومت کند. برادری داشت به نام باسل اسد که قرار بود او حکومت کند. معلوم نشد چه شد. جنوب دمشق جایی مثل دربند است که مردم برای تفریح می‌روند. باسل در جاده آنجا که می‌رفت در تصادفی صوری کشته شد. بشار اسد اهل این چیزها نبود. قانون اساسی سوریه هم می‌گفت رییس‌جمهور نباید کمتر از ۳۵ سال باشد. اینها قانون اساسی را دستکاری کردند چون اسد ۳۳ سالش بود و رییس‌جمهور شد. همان موقع افراد پخته‌تری بودند مثل عبدالحلیم خدام که معاون آقای حافظ اسد بود و حتی ژنرال تلاس وزیر دفاع که مخالف بودند و می‌گفتند این کار را نکنید. همین آقای بشار اسد اینکه می‌فرمایید مردم، در آخرین انتخابات خودش گفت ۹۵ درصد به من رای داده‌اند. یعنی این 5 درصد تو را سرنگون کرده‌اند؟

اگر درست متوجه شده باشم یکی از دلایل سقوط مخالفت مردم با موروثی شدن قدرت در سوریه بود. این مساله را کمی بیشتر باز بفرمایید که تا چه اندازه بحث جانشینی و اینکه فرزند حافظ اسد قدرت را به دست بگیرد، باعث ایجاد این چالش‌ها شده.

در خاورمیانه از این چیزها پیش می‌آید. الان در آذربایجان هم آل‌علی‌اف حکومت می‌کنند. در سوریه هم خاندان اسد حکومت می‌کردند. مردم سوریه خیلی فوکوس نمی‌کردند. مردم سوریه بر اجحافی که آن 13 درصد بر بقیه مردم داشتند فوکوس می‌کردند. سوریه پر از نیروهای اطلاعاتی- امنیتی بود. یعنی از هر سه نفر، یک نفر اطلاعاتی- امنیتی بود. پلیسش هم که رشوه می‌گرفت. حتی در دستشویی هم که می‌رفتید عکس حافظ اسد را زده بودند، مجسمه ماهر اسد را در ادلب گذاشته بودند. برادرت کیست که مجسمه‌اش را آنجا بگذاری؟ ما الان مجسمه داریوش و کوروش را داریم...

درواقع توسعه کیش شخصیت اسد شخصیت یکی از دلایل بود.

دقیقا؛ یک جور توتالیتاریسم حکومت اقلیت بود. با مردم در سوریه اگر صحبت می‌کردید خیلی ناراضی بودند. چون می‌دانستند در شرایط برابر ، کسی که به حکومت نزدیک است (سنی باشد یا علوی) حرفش برو دارد. این نظام کاستی هایی داشت و مردم سوریه هم ناچار بودند زندگی کنند. الان هم با این اتفاقی که افتاده امیدوارم پشیمان نشوند.

به نظرتان تحولات سوریه چه سمت و سویی پیدا خواهد کرد؟ در دورنمای کوتاه‌مدت تحولات سوریه به چه صورت است و کشور به چه سمتی خواهد رفت و تاثیرش در منطقه به چه صورت خواهد بود؟

به نظرم دوره هرج و مرج کوتاهی داشته باشیم تا تثبیت شوند. تثبیت هم بین قدرت‌هایی است که آنجا حضور دارند. طبعا روسیه دیگر ورود نخواهد کرد چون روسیه نیازی ندارد و فکر می‌کنم بندر طرسوس را به عنوان پایگاه نیروی دریایی بدهند برایش کافی است که یک گوشه از مدیترانه را داشته باشد. البته آن را هم داشته باشد، روسیه ناو و نیروی دریایی درست و حسابی ندارد. نیروی دریایی داغانی دارد و آنجا باشد یا نه برای امریکایی‌ها فرقی نمی‌کند. یک ناو هواپیمابر دارد، یک خلبانش ودکا خورد مست کرد و زد وسط ناو هواپیمابر و تا الان ناو در تعمیرگاه است. بنابراین روسیه چندان عظمتی ندارد. می‌ماند سه قدرت اصلی که عرض کردم؛ امریکا، اسراییل و ترکیه که باید توافق کنند. یک نظریه این است که ترکیه می‌خواهد بخشی از کردهای خودش در بخش پایینی‌اش به آنجا بریزد و یک چیزی مثل خودگردانی عراق را در آنجا با مدیریت خودش داشته باشد. الان ترکیه یک مشکل دارد که سه میلیون و ۲۰۰ هزار نفر آواره سوری در ترکیه هستند که بار مالی دارند. هرچند اتحادیه اروپا هزینه‌اش را می‌دهد که ترک‌ها اینها را به اروپا وارد نکنند. از سال ۲۰۱۱ آنجا هستند. یادم هست در هفته اول جنگ که بود آقای اردوغان در تلویزیون گفت کاسه صبر ما لبریز شده ولی کاسه صبرش تا الان طول کشیده 10، 11 سال طول کشید، کاسه عمیقی بود که اگر چاه ویل هم بود بالاخره پر می‌شد. ولی الان اردوغان به قول خودش کاسه صبرش لبریز شده. ترکیه هم دست بالا را می‌گیرد ولی مطمئن باشید که به احتمال قوی بخشی از کردها را بیاورند و خودگردانی کنترل شده بدهند و کردهای ترکیه هم آنجا به صورت کنترل شده بریزند و علوی‌ها هم تقریبا مدلی که در بعث عراق کردند ولی آن تجربه را دارند که داغان نکنند. اینها را در جامعه توزیع کنند و سوریه را به سمتی برسانند که بتوانند مدیریت کنند. تمام اینها منوط به این است که اسراییل این قضیه را بپذیرد چون به نظرم اسراییل خیلی سوریه باثبات را نمی‌پذیرد. سال ۲۰۱۲ هم خاطرم هست به یکی از اندیشکده‌های اسراییل می‌گفتند چرا بشار اسد را برنمی‌دارید؟ می‌گفتند گرگی که دندانش را بکشیم از گرگ ناشناخته بهتر است. اینها می‌گفتند بشار اسد را حفظ کنیم همان گرگی که دندانش را کشیده‌ایم ولی گرگ ناشناخته را که نمی‌دانیم چه کنیم.

آیا می‌توان آقای جولانی را گرگ ناشناخته فرض کرد؟ چون بسیاری از تحلیلگران معتقد هستند دومین گزاره مورد توجه معارضان سوری یا هیات تحریرالشام مخالفت با اسراییل است به خاطر اینکه اخوانی هستند و این مخالفت وجود دارد. به نظرتان این تحلیل درست است؟

باید ببینیم تصمیم‌گیران اصلی که امریکا، اسراییل و ترکیه هستند چه کسانی هستند. اسراییل بدش نمی‌آید گروهی باشند که مرتب شعار بدهند و اذیت کنند اما آنها هم می‌دانند در حدی نیستند که با اسراییل وارد چالش بشوند. بنابراین اینها که اصلا در این حد نیستند که اینطور ورود کنند. نمونه‌اش را هم داریم داعش کنار مرزهای اسراییل ولی یک گلوله در خاک اسراییل شلیک نکرد. این نشان می‌دهد اینکه اینها می‌گویند ما اسراییل را دشمن خود می‌دانیم، حرف است. یک حرف‌هایی می‌زنند. این مدل اردوغانی است که شما فحش بده ولی سفارتت را نبند و نفت و فولاد اسراییل را تامین کن. این بازی‌ها گذشته که بخواهند کاری پیش ببرند.

نحوه کنشگری کشورهای حاشیه خلیج فارس در برابر بحران‌های سوریه با ابهاماتی همراه است و به نظر می‌رسد کشورهای حاشیه خلیج فارس از جمله امارات و عربستان از رخدادهای سوریه چندان رضایت ندارند. در واقع تقابلی میان ایده ترکیه و عربستان ملاحظه می‌شود. اگر این تحلیل درست است بفرمایید چه وضعیتی حاکم است؟

بعد از شروع بحران سوریه با رهبری عربستان، کرسی سوریه را هم در اتحادیه عرب و هم سازمان همکاری اسلامی از بشار اسد گرفتند. این اواخر بشار اسد را به اتحادیه عرب برگرداندند و صندلی خالی بود و اجازه نمی‌دادند کسی بنشیند، به‌رغم اینکه سازمان ملل قبول داشت اما اینها قبول نداشتند. اینها یک زاویه با اخوان‌المسلمین و تفکر اخوانی دارند که یک جورهایی تفکر خطرناکی می‌دانند. وقتی مرسی رییس‌جمهور شد عربستان به سرعت از مصر فاصله گرفت. حتی به کمک سیسی آمدند تا محمد مرسی را ساقط کنند. زین‌العابدین بن علی را در عربستان می‌آورند و زندگی به او می‌دهند. در حالی که راشد الغنوشی اخوانی است و اینها با اخوان‌المسلمین زاویه دارند. اردوغان هم رسوب‌کرده اخوان‌المسلمین است چون می‌دانید که در امام‌خطیب ترکیه درس خوانده و یک مدلی آخوند هم هست. قاری قرآن است و قرآن را هم خیلی قشنگ می‌خواند. امام‌خطیبی‌ها همه‌شان اخوانی هستند.

در واقع نزدیک به اخوان هستند؟

همه‌شان نزدیک به اخوان هستند. عبدالله گولن هم روایت دیگری از اخوان دارد که قرائت اجتماعی است ولی قرائت اینها سیاسی است. مدلی که اینها هست مدلی است که می‌شود گفت به سید قطب نزدیک است و آنها به بنیانگذاران اصلی یعنی صلاح‌الدین بیتار و حسن البنا نزدیک هستند. آنها بیشتر نگرش اجتماعی داشتند. چون شاگردان محمد عبده بودند که او هم شاگرد سیدجمال‌الدین اسدآبادی بود و گرایش‌های آنها اجتماعی‌تر است تا اینها. سید قطبی‌ها مدلی هستند که متاثر از چپگرایی بودند و در کتاب معروفش «جاهلیت قرن بیستم» که حضرت آقا علاقه‌مند بوده و ترجمه کرده. چون هنوز انقلاب شوروی اتفاق نیفتاده متاثر از انقلاب فرانسه و آزادیخواه بودند یعنی صلاح‌الدین ویتا و محمد عبده. ولی اینها عدالت‌گرا هستند. این عدالت‌گرایی یک جور خشونت را در اینها تزریق کرده. از دل همین نظریه گروهی به وجود می‌آید که رییسش هم دکتر ایمن الظواهری بود که فوق تخصص قلب بود. فرمانده نظامی‌ آنها سرهنگ عبود الزمر بود و فرهنگ عملیات ستوان خالد اسلامبولی بود که انور‌سادات را ترور کرد. باعث شد تفکر کسانی که این طرفی هستند با چیزهایی که در حاشیه خلیج فارس هست، نمی‌خواند. در حاشیه خلیج فارس اسلام دارند ولی اسلام‌شان رادیکال نیست، محافظه‌کار است ولی قرائت آنها از اسلام رادیکالیستی بود به همین خاطر خیلی با این جریانات اردوغان نمی‌خوانند. ولی فکر می‌کنم با میانجی‌گری امریکا توافق کنند.

یکی از مواردی که مردم ایران این روزها خیلی مورد توجه‌شان است، بحث سرمایه‌گذاری‌هایی است که ایران در سوریه انجام داده. این حجم سرمایه‌گذاری‌های ایران در سوریه چه سرانجامی خواهد داشت؟ باید از میان رفته فرض کنیم؟

خیلی دشوار است که تصمیم بگیریم. الان عراق علاوه بر اینکه خسارت جنگ ما را پرداخت نکرده با ما پیمان صلح هم امضا نکرده است یعنی ما با عراق الان در حالت آتش‌بس هستیم. در سوریه هم فکر نمی‌کنم کسانی که سر کار می‌آیند به راحتی بخواهند بدهی ما را حساب کنند و بگویند حساب و کتاب چطور باشد. آنجا از گروه‌های دیگر و افراد بانفوذ کشورهای دیگر هستند که بخواهند بخور بخور کنند تا اینکه ما بگوییم چقدر سرمایه‌گذاری کرده‌ایم و کارخانه‌مان چه شده؟ مدت زمان طولانی طول خواهد کشید. ولی اگر دولتی سر کار بیاید که با ما هماهنگ شود، حتی اگر هماهنگ شود هم پولی ندارد که بپردازد. سوریه مگر چه چیزی دارد؟ یک مقدار نفت دارد. از ۲۲ میلیون جمعیت، 8 میلیون آواره هستند و اینها می‌خواهند به خانه برگردند. خشکه بخواهیم حساب کنیم حداقل ۲۰ سال طول می‌کشد که سوریه به قبل از ۲۰۱۱ برگردد.

این پرسش ناظر به بخش ایرانی است یعنی می‌خواهیم این روی سکه را ببینیم. اساسا این سرمایه‌گذاری‌ها با چه منطقی انجام می‌شود و آیا برنامه‌ریزی جامعی برای اینکه هر دلار سرمایه‌گذاری‌مان ارزش افزوده داشته باشد صورت می‌گیرد؟

سرمایه‌گذاری نبوده؛ سرمایه‌گذاری یعنی اینکه شما در جایی کار می‌کنید و سود اقتصادی می‌برید. این هزینه‌ای بوده که ما بابت کمک به سوریه به محور مقاومت به اینها می‌دادیم. سوریه می‌گفت من نمی‌توانم مجانی کار کنم.

کمک سوریه به محور مقاومت چه بود؟ اینکه اجازه ترانزیت می‌داد؟

بله و اینکه تنها کشوری هم بود که جلوی اسراییل ایستاده بود و بقیه کشورهای عربی شل کرده بودند. فقط سوریه ایستادگی می‌کرد. از طرف دیگر ما محور مقاومت را از طریق سوریه تغذیه کردیم که خب می‌گفت هزینه‌اش را بدهید من که مجانی این کار را نمی‌کنم. سرمایه‌گذاری که شما می‌فرمایید مثلا اینکه ما یک کارخانه بزنیم و بگوییم که به صورت مشترک باشد و از هر کدام سود ببریم. اینطور نیست، این هزینه‌ای بوده که به سوریه بابت کمک به محور مقاومت می‌پرداختیم.

یعنی آن را هم هبه کردیم.

هبه که نه، بابت کاری که سوریه می‌کرد دستمزد دادیم.

در واقع نفتی که ایران به سوریه می‌داده...

بابت کمکی بود که به محور مقاومت می‌کرد. به جای اینکه این همه دور بزنیم و این طرف و آن طرف برویم این کار را می‌کردیم. حالا اینکه درست بوده یا غلط، بحث دیگری است. ولی او هزینه کارش را می‌گرفت و می‌گفت بابت این کاری که می‌کنید باید هزینه بدهید و ما هم قبول کرده بودیم.

بنابراین عملا نمی‌توانیم مطالبه‌ای از نظام جدید سوریه در مورد بدهی‌ها داشته باشیم.

چه بدهی‌ای؟ خب آنها می‌گویند شما اینجا کار کردید من جاده و آسمان و نیروهایم را در اختیارتان گذاشته‌ام و شما هزینه‌اش را پرداخت کرده‌اید. مثلا شما می‌خواهید فاکتور بنویسید که ما این کارها را کردیم پولش را بدهید؟ ولی اینکه واگن‌سازی پارس که آنجا داشتیم و واگن ساخته را می‌توانیم بگوییم که متوقف کنیم یا کارخانه سیمان که داشتیم، بخش خصوصی ما آنجا بود. قرار بود امسال صادرات ما به سوریه ۵۰۰ میلیون دلار باشد. ۵۰۰ میلیون دلار در اقتصاد بزرگی مثل ایران پول زیادی نیست که بخواهیم این کار را بکنیم. آن بخش سرمایه‌گذاری نیست، هزینه‌ای است که به خاطر در اختیار گذاشتن امکانات آب و برق و گاز و جاده و هوا دریافت می‌کرده.

بحث دیگری که این روزها در افکار عمومی بازخورد داشته تحلیل‌هایی است که در مورد سوریه در ایران صورت گرفته. شاهد بودیم که دو ساعت قبل از سقوط اسد و دمشق، در صداوسیمای جمهوری اسلامی آقای اردشیر لاریجانی حضور پیدا کرده و اعلام کردند بعید است سقوط اتفاق بیفتد. افکار عمومی این پرسش را مطرح کردند که آیا تحلیل‌های درستی در مواجهه با این رویدادها صورت گرفته یا نه. به نظر شما با تحلیل درستی در مورد رخدادهای منطقه مواجه هستیم؟

ببینید یک وقتی شما کار تبلیغاتی می‌کنید و یک وقتی تحلیل علمی دارید. در همه جای دنیا همین‌طور هست که یک مجری تلویزیون یک حرف‌هایی را می‌زند، اما تحلیل علمی مهم است. یا کارشناس که کار تبلیغاتی می‌کند.

شما می‌فرمایید این کار صداوسیما تبلیغاتی بوده؟

بله؛ کار علمی نبود.

با رسانه‌های اصلی حاکمیت در مورد رخدادهای سوریه با تحلیل علمی مواجه شدید؟

خیلی کم چون رسانه‌های ما از نظر تبلیغاتی باید یک جهتی را بروند. وقتی می‌خواهید تحلیل علمی کنید باید وارد حوزه‌هایی شوید که شاید برای رسانه خط قرمز تلقی شود. من و شما که صحبت می‌کنیم شاید خیلی چیزها خط قرمز تلقی شود و به این قضیه ورود نمی‌کنیم. مثلا در گاردین چپ هستند و خیلی نمی‌توانید راست بنویسید. در فایننشیال تایمز که راست است نمی‌توانید خیلی حرف چپ‌گرایانه بزنید. الان سی‌ان‌ان از قیافه ترامپ خوشش نمی‌آید در حالی که فاکس نیوز با دونالد ترامپ همخوانی دارد. رسانه‌ها در همه جای دنیا جهت‌گیری خودشان را دارند. جهت‌گیری رسانه ما هم این بود که سوریه به این صورت است ولی وقتی بخواهید تحلیل علمی بدهید، آقای لاریجانی هم تجربه دارد و هم آدم باسوادی است البته من با ایشان اختلاف نظر دارم ولی هم آدم باسوادی است و تجربه کاری دارد. ولی حالا یک چیزهایی می‌گوید. او هم همین را می‌گوید ولی اگر خصوصی صحبت کنید ممکن است حرف دیگری بزند. این با تحلیل علمی فرق می‌کند.

پرسش بعدی اینکه اساسا ایران سوریه را معامله کرده؟ برخی این تصور و دیدگاه را دارند که ایران در ازای تامین منافعش، پایان یافتن تحریم‌ها یا مذاکره با طرف امریکایی، قواعدی را پذیرفته که یکی از آنها مرتبط با تحولات سوریه است. این گزاره را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

شما گاهی ناگزیر هستید انتخاب‌هایی داشته باشید که برای‌تان خوب نیست. سیاست عرصه انتخابات سخت است. اینکه می‌گویند معامله کردن، اساس سیاست خارجی معامله کردن است. اینکه می‌گویند ایران معامله کرده، ایران ناگزیر شد، نه اینکه معامله کند، ناگزیر شد بعضی از تغییرات را بپذیرد آنچنان که روسیه هم ناگزیر به پذیرفتن برخی تغییرات شد. سیاست خارجی ما براساس قانون اساسی‌مان امت‌محور است در حالی که سیاست خارجی روسیه ملت‌محور است. روس‌ها تجربه امت کمونیسم را داشتند و ما نداریم. ما تجربه امت اسلامی داریم. بنابراین وقتی در مورد سوریه صحبت می‌کنیم، در مورد پکیجی به نام امت اسلامی صحبت می‌کنیم. اگر بخواهیم روی این قضیه معامله کنیم خیلی سخت است چون یک‌سری ارزش‌ها دارید که نمی‌توانید از آنها عقب‌نشینی کنید. برای کشوری که ملت‌محور است ارزشی جز منافع ملی برایش وجود ندارد. نمی‌دانم این را پخش کنید یا نه اما آقای طائب می‌گفت سوریه برای ما از خوزستان بیشتر اهمیت دارد. خوزستان جزو منافع ملی است، ولی سوریه جزو منافع امت است. بنابراین ایران اگر می‌خواست ورود کند، ناگزیر شده. نمی‌توانست کار دیگری بکند. چون تغییرات از قبل چیده شده بود. خیلی راحت به شما می‌گویم که شما الان می‌خواهید یک اردوی دانشجویی بگذارید، تا صبح که می‌خواهید چهار تا اتوبوس بیاورند چند نفر می‌آیند شلوغ می‌شود چطور یک نیروی نظامی آنجا جمع می‌شود از قبل آماده می‌شود و می‌خواهد به سمت دمشق حرکت کند و هیچ کس مطلع نمی‌شود؟ پس قرار بوده یک اتفاقی بیفتد. اینکه بخواهید چنین نیرویی را جمع کنید که یک کشور ۲۲ میلیونی را ظرف ۴- ۵ روز بگیرید، پس حتما قبل از آن اتفاقی می‌افتد.

یعنی ممکن از ایران هم از این تحولات باخبر بوده باشد؟

یقینا باخبر بوده ولی شما نمی‌توانید کاری بکنید. وقتی یک موضوعی بسته می‌شود، تمام است. حتی آقای عراقچی هم که به ترکیه رفته بود ظاهرا ترک‌ها گفته بودند موضوع بسته شده و رفته دیگر بحث نکنید. چون تصمیم گرفته شده. ایران هم دید اگر بخواهد ورود کند هزینه‌هایش خیلی زیاد می‌شود چون بعدا باید با ترکیه هم سرشاخ شود، در سوریه دوباره درگیر شود. از این طرف با اسراییل درگیر است، از طرف دیگر محور مقاومت زیر ضرب است و هزینه‌ها بالا می‌رود. اسراییلی‌ها خیلی دنبال این هستند که پای ایران را به درگیری بکشانند. در این تعارفی نداریم چون به محض اینکه پای ایران وارد درگیری شود امریکا هم ناچار است که وارد شود.

و به نفع اسراییل است...

به نفع اسراییل و به ضرر ایران است. یک ضرب‌المثلی داریم شاید خوب نباشد بگویم. می‌گوید دیگی که برای من نمی‌جوشد کله سگ تویش بجوشد. (اسراییل می‌گوید) اگر قرار است ملت اسراییل ناامن باشند و ۶۰ هزار نفر شهرک‌نشین من آواره باشند، خب کل خاورمیانه آواره شوند و ناامن شود چرا فقط من این ناامنی را تحمل کنم؟ حالا سوریه و ایران هم ناامن شوند و برای بقیه هم این اتفاق بیفتد. کشورها هم یک ظرفیتی دارند و شما تا یک حدی می‌توانید ورود کنید. یعنی منابع مادی و معنوی شما تا یک حدی است. وقتی شوروی از هم فروپاشید، ۴۰ درصد دنیا کمونیست بودند. از امریکای لاتین و کوبا گرفته تا چین. امریکا ۲۵ درصد اقتصاد دنیا را دارد. با اروپا و ژاپن و کره ۷۵ درصد اقتصاد دنیا را دارند. ایران ۴ دهم درصد اقتصاد دنیا را دارد. وقتی می‌خواهید تنه به تنه این کشورها بزنید تا یک حدی منابع‌تان کشش دارد و بیشتر از آن نمی‌توانید ادامه بدهید. حالا آنها با تمام منابع‌شان پشت اسراییل هستند. ما می‌توانیم بازی را به هم بزنیم ولی نمی‌توانیم بازی بسازیم. در سیاست خارجی شما باید یا بازی‌ساز باشید یا بازیکن. چینی‌ها بازیکن هستند، بازی‌ساز نیستند. وقتی شما بازی را به هم می‌زنید باید هزینه‌اش را هم بپردازید. کاری به درست یا غلط‌بودنش ندارم. باید هزینه مادی و معنوی‌اش را بپردازید. جمهوری اسلامی هم الان متوجه شده که هزینه مادی و معنوی‌اش خیلی بالا می‌رود. اسراییلی‌ها دنبال این هستند و ما هوشمندانه گریز کردیم. یعنی در یک سال گذشته واقعا روی لبه تیغ راه رفتیم چون هزینه بالا می‌رود. همان‌طور که آقای پزشکیان و آقای محسن رضایی هم گفته دنبال این هستند که با ایران تسویه حساب کنند. آقای محسن رضایی گفت بعدا سراغ ما خواهند آمد. آقای پزشکیان هم که مدام ذکر مصیبت می‌خواند و می‌گوید ناترازی داریم. آنقدر ذکر مصیبت می‌خواند فکر می‌کنم باید مداح می‌شد. مدام می‌گوید ناترازی داریم. با این ناترازی‌ها شما تا یک حدی می‌توانید بازی را به هم بزنید و باید ناچارا یا روی نیمکت بنشینید یا با یک بازیکن دیگر صحبت کنید که ما هم ذخیره باشیم. چینی‌ها الان بازی می‌کنند نه بازی‌ساز هستند و نه بازی را به هم می‌زنند. دومین قدرت اقتصادی دنیا هستند. ۱۸ درصد اقتصاد دنیا یک میلیارد و خرده‌ای جمعیت دارند و توان زیادی هم دارند اما در جریان سوریه فقط بیانیه دادند که سوریه باید باثبات باشد و مردمش تصمیم بگیرند.

همین‌طور است. فکر می‌کنم به پرسش بعدی من هم پاسخ دادید که این پازل در ادامه چه سرنوشتی پیدا می‌کند و خاورمیانه جدیدی که دنبالش هستند، چون تفنگداران امریکایی به سمت و سوی یمن متوجه شده‌اند و بعد هم بحث عراق مطرح است. به نظرتان محتمل است؟

آقای عراقچی می‌گفت بعدا ممکن است که سراغ عراق بیایند. حتما اطلاعی دارد که این طور می‌گوید.

گفته می‌شود که نیروهای بعثی که در اردن سازماندهی شده‌اند، مثل مدلی که در سوریه از طریق ترکیه اجرایی شد، با محوریت اردن قرار است از مرزهای غربی عراق نیروهای بعثی ناامنی ایجاد کنند و وارد عراق شوند.

احتمالش خیلی زیاد است؛ یکی از دلایلی که آیت‌الله سیستانی موضع‌گیری کرد و گفت باید دولت عراق اسلحه دستش باشد، همین است چون اگر این طوری شود، از این نیروها ماشاءالله در دنیا پر است. امثال آقای جولانی در دنیای اسلام زیاد است از مدل ازبک و چچنی گرفته تا نیجریه. جمع کردن‌شان هم کاری ندارد. آدم‌های مومن و معتقد کلا هم همه کارهای‌شان را با‌الله‌اکبر انجام می‌دهند. حالا داعش مدل آوانگاردترش بود و می‌شود از این هم درست کرد. خیلی هم مشکل ندارد. ویژگی نیروها این است که مسوولیت حقوقی ندارند. مثلا حزب‌الله چرا آتش‌بس را می‌پذیرد؟ چون هم در مجلس و دولت لبنان مسوولیت حقوقی دارد و نمی‌تواند بگوید تا ته خط می‌روم. اما گروهی مثل محمد جولانی یا داعش، مسوولیت حقوقی ندارند و خیلی آدم‌های خوبی باشند مسوولیت اخلاقی دارند. یک زمانی می‌گفتند جنگ اتمی. الان به روسیه بگویید اگر بخواهی جنگ کنی چقدر جمعیت داری؟ می‌گوید ۱۴۰ میلیون. اگر بگویید جنگ اتمی کنید ما 50 میلیون از شما را می‌کشیم. خب نمی‌شود. اما به طالبان بگویید جنگ کنید ما دو میلیون نفر از مردم افغانستان را می‌کشیم. می‌گوید خب برای من اصلا مهم نیست، نکشی خودم می‌کشم. اینها مسوولیت حقوقی ندارند. از این گروه‌ها زیاد پیدا می‌شود. می‌توانید پیدا کرده و همه جوره توجیه کنید. ماشاءالله الان دست همه هم اسلحه هست. مسوولیت حقوقی هم ندارند. یکی از مشکلاتی که الان برای دولت عراق به وجود آمده این است که بعضی از این گروه‌ها حاضر نیستند مسوولیت حقوقی‌شان را بپذیرند.

گروه‌های نظامی که در عراق هستند را می‌گویید؟

بله. حاضر نیستند مسوولیت حقوقی‌شان را بپذیرند و مسوولیت حقوقی بر سر دولت عراق بار می‌شود. در جریان درگیری با اسراییل، اینها چند حمله به اسراییل کردند. اسراییل به دولت عراق گفت من زیرساخت‌های تو را می‌زنم. در حالی که آن گروه این کار را کرده ولی دولت عراق باید مسوولیتش را بپردازد. اینها حاضر نبودند بخشی از مسوولیت حقوقی را بپذیرند. با توجه به نظر آیت‌الله سیستانی پذیرفتند و آدمی مثل مقتدی صدر -که شخصیتی قابل مطالعه است- می‌گوید اسلحه را کنار بگذارید و او کسی بود که در ۲۰۰۷ با امریکایی‌ها در فلوجه سه ماه می‌جنگید ولی الان می‌گوید کنار بگذارید چون مسوولیت حقوقی فرق می‌کند. حداکثر مسوولیت اخلاقی دارد ولی مسوولیت حقوقی با مسوولیت اخلاقی متفاوت است.

درست است. بحث را با این پرسش ببندیم که همان‌طور که اشاره کردید برخی فعالان سیاسی مانند آقای محسن رضایی اشاره کردند که ایران ممکن است هدف اصلی برنامه‌های بعدی باشد. چقدر مهم است که در داخل انسجام اجتماعی را حفظ کنیم و فضای ایجاد تشنج و التهاب را افزایش ندهیم.

قدرت کشورها نه به سلاح است و نه حتی متحدان بین‌المللی‌شان. قدرت‌شان به مردم‌شان است. امریکا در ویتنام اگر با ارتش ویتنام شمالی می‌جنگید درنگ نکنید که پیروز می‌شد ولی با مردمش جنگید. شما با همه می‌توانید درگیر شوید ولی با مردم یک کشور نمی‌توانید درگیر شوید. عثمانی‌ها به استان‌های‌شان سنجاق می‌گفتند. در 1513 میلادی عثمانی قدرت اول جهان بوده. ماکیاولی در کتاب «شهریان» می‌نویسد عثمانی را خیلی سخت بتوان گرفت ولی وقتی بگیرید تمام است. فرانسه را راحت می‌توان گرفت ولی وقتی بگیرید نگهداری‌اش پدرت را درمی‌آورد. تاریخ نشان داد که فرانسه را یک بار بیسمارک و یک بار هیتلر گرفت ولی فرانسه باز هم سرپاست اما اسمی از عثمانی نمی‌بینید. جهان چیزی از عثمانی نمی‌بیند.

در واقع می‌گویید ایده ماکیاولی درست بود.

کاملا درست می‌گفت. ماکیاولی برخلاف حرف‌هایی که پشت سرش می‌زنند آدم بسیار باهوش و واقع‌بینی بود. در مورد مردم هم همین است. الان هر جای دنیا که می‌خواهید کار کنید می‌گویند مردم را جلو بگذارید. وقتی مردم را جلو می‌گذارید دیگران عقب‌نشینی می‌کنند. مگر امریکایی‌ها در ویتنام آن بلا سرشان نیامد؟ مگر شوروی ابرقدرت نبود؟ به قول کسینجر می‌گوید هم ما سلاح اتمی داشتیم و هم شوروی، هیچ کس جا نزد. مردم کشور را که نمی‌توان با سلاح اتمی زد. وقتی با مردم طرف شوید باید هزینه بدهید. نمی‌صرفد که این کار را بکنید. ایران یک کشور ۸۵ میلیونی با علایق و سلایق مختلف است. شاید رییس‌جمهورش با ۲۰ درصد رای انتخاب شده و 60 درصد در انتخابات شرکت نکردند این باید حل شود. یعنی با پشتوانه مردمی است که باعث می‌شود کسی جرات نکند سمت شما بیاید. بشار اسد می‌گفت پشتوانه مردمی من 95 درصد است. اگر اسد پشتوانه مردمی داشت مطمئن باشید که سقوط نمی‌کرد. یادم می آید یکی از دوستان سپاه می‌گفت با آقای سلیمانی وقتی آنجا رفته بودیم آقای سلیمانی می‌گفت چرا انقدر علیه مردم خشونت به خرج می‌دهید؟ فرماندهان سوری می‌گفتند تو طرف ما هستی یا معارضین؟ با کالیبر 50 به بچه‌های مردم شلیک می‌کردند که سردار سلیمانی اجازه نداد این کار را بکنند. این طور که نمی‌شود کشور را اداره کرد. بعدا بچه‌های سپاه در تلویزیون هم گفتند که اینها آنقدر خشونت به خرج داده بودند که مردم جری شده بودند. نگهداری مردم خیلی مهم است. در طول تاریخ‌شان مردم هستند که کشورها را نگه می‌دارند. ایران که در دنیا ضرب‌المثل است که آنقدر که به ما حمله کرده‌اند از مغول و تیمور و عرب گرفته تا اسکندر ولی باز سر پا هستیم. چون مردم را اگر داشته باشید و بتوانید حفظ کنید، باید رعایت حال‌شان را بکنید. اگر آقای پزشکیان از وفاق صحبت می‌کند نه فقط اینکه قدرت را بین یک‌سری توزیع کنیم. وفاق باید در سطح جامعه باشد و تفاوت‌ها را بپذیریم شاید من و شما خوش‌مان نیاید. آخر سر مردم باید به شما کمک کنند. الان مگر روسیه یا ما به سوریه کمک کردیم؟ ولی اگر مردمش بودند مطمئن باشید این اتفاق نمی‌افتاد.

   به قول فرانکلین روزولت در سیاست هیچ چیزی تصادفی نیست. سقوط اسد برنامه‌ای بود که از سال‌های گذشته طراحی شده و قرار بود اجرا شود. مجموعه‌ای هم که اینها اجرا می‌کردند مثلث امریکا، ترکیه و اسراییل است که با توجه به اینکه هر کدام‌شان چطور حرکت می‌کردند، به این قضیه ورود کردند.

   در خاورمیانه - از نظر آنها-  آنطور که اندیشکده اسراییل می‌گوید این است که یک ورودی آشوب‌ساز داریم به نام جمهوری اسلامی ایران که هر وقت وارد بازی می‌شویم، بازی را به هم می‌زند.

   یک خاورمیانه جدید در حال تشکیل شدن است با محوریت اسراییل، همراهی ترکیه و پشتیبانی امریکا. در عین حال روس‌ها و چینی‌ها هم سهم خودشان را می‌برند منتها به اندازه.

   چون سوریه پل ارتباطی ما با محور مقاومت بود  کلا تضعیف شد. نابود نمی‌شود اما تضعیف شده و تضعیف را عمیق‌تر می‌کنند تا به نظریه خودشان برسند. شاید موافق این باشم که بشار اسد هم در مقابل کاری که برای محور مقاومت کرد، حمایتش می‌کردند.

ویدئوی این گفت و گوی تصویری از لینک زیر در یوتیوب قابل مشاهد است:


https://youtu.be/052mxJehWhc

برچسب‌ها: