شناسهٔ خبر: 71155584 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: جوان | لینک خبر

«عایده» محصول مصالح دراماتیکی و معماری هنرمندانه است

رحیم پاک‌نژاد، دانشجوی دکترای ادبیات و مدرس دانشگاه

توجهی که راوی و نویسنده هردو به «جزئیات» دارند در اغلب صفحات برای مخاطب جذابیت و کشش ایجاد می‌کند و خصوصاً مخاطب عام (در اینجا یعنی خواننده‌ای که آشنایی وسیع و عمیقی با محور مقاومت خاصه در لبنان ندارد) را با خود همراه می‌سازد. اشارات مکرر به محله‌ها، لباس‌ها، غذاها، سرود‌ها و امثالهم در کتاب عایده در همین چشم‌انداز اهمیت می‌یابد

صاحب‌خبر -

جوان آنلاین: در ذهن اغلب ما تصوراتی از محور مقاومت وجود دارد که از طرق مختلف به‌وجود آمده و در گذر زمان احیاناً تصحیح یا تکمیل شده است. اگر اخبار روز (به‌انضمام فیلم‌ها، عکس‌ها و مستنداتی از این قبیل) را فعلاً در پرانتز بگذاریم، این تصورات تا اندازه‌ای برآمده و محصول هنر و ادبیات مقاومت است که رفته‌رفته بر اهمیت آن افزوده یا به‌تعبیر بهتر، جایگاه آن بیشتر درک می‌شود. ادبیات مقاومت (که در اینجا موسعاً «ادبیات پایداری» را هم در بر می‌گیرد) از این حیث دست‌کم در ایران پیشروست و آثاری که در این موضوع منتشر می‌شود کماً و کیفاً قابل اعتنا می‌نماید. 
این درخشش و تجلی خود ریشه در دو عامل مهم دارد که نیازمند صورت‌بندی است. نخستین عامل به ذات ادبیات و آثار ادبی باز می‌گردد که همواره در تلاش است تا با استفاده از اسلوب‌ها و روش‌های رایج بلاغت، نهایتاً مخاطب را تحت‌تأثیر قرار دهد و آنچه در این میان اهمیت دارد چیزی نیست جز هنر نویسنده (یا شاعر) و شناختی که از ظرفیت‌ها و محدودیت‌های فرم‌های ادبی دارد. آنچه به‌عنوان عامل دوم می‌توان از آن یاد کرد، رکود نسبی آثار هنری (به‌ویژه هنر‌های نمایشی) در این حوزه است که فقدانی عمیق و البته غم‌انگیز را نشان می‌دهد: این‌که ما در تمام این سالیان کماکان فیلم یا سریالی درباره مقاومت در غزه نساخته‌ایم آیا به‌قدر کفایت تلخ و تأمل‌برانگیز نیست؟! ملاحظات اخیر به درک بهتر اهمیت ادب مقاومت کمک می‌کند و به‌وضوح نشان می‌دهد، این گونه ادبی چگونه توانسته است در سال‌های اخیر بلوغ و نبوغ خود را آشکار سازد و بار سنگین و شیرین «روایت» را بر دوش ببرد. 
ادبیات مقاومت در حقیقت تلاقی‌گاه «واقعیت» و «آرمان» این اندیشه و عمل هم هست: از یک سو، وقایع تلخ و شیرین این جبهه را باز می‌نمایاند و از این جهت به سمت مستندنگاری حرکت می‌کند و از سوی دیگر می‌تواند با اندک اشاره‌ای به شخصیت‌ها، مکان‌ها و حوادث، جهانی سرشار از خیال بسازد که مبنا و منطق و مختصات آن را ذهن نویسنده تعیین می‌کند، هرچند در این حالت هم اثر ادبی باید با واقعیت نسبت و تناسبی داشته باشد، چون جریان مقاومت همان اندازه که تاریخ را می‌سازد از دل تاریخ بیرون آمده است. بدین ترتیب ادب مقاومت برای نیل به هدف غایی ادبیات (یعنی تأثیرگذاری) مفاهیم و مسائل خود را از جهان واقع، وام می‌گیرد و با تکیه و تأکید بر ظرایف و دقایقی که اساساً متعلق به عالم ادبیات است می‌کوشد تا به ذهن و قلب خواننده نفوذ کند. این گزاره‌ها هرچند در ساحت نظر و اندیشه شاید حتی بدیهی به‌نظر برسد، در ورطه عمل البته دشوار است و امکان تحقق آن چندان در دسترس نیست. باری، ادبیات مقاومت در نهایت با مجموعه‌ای از آرمان‌ها و انگیزه‌ها سروکار دارد که باید آن را برای مخاطب خود محسوس سازد و در عین حال نمی‌تواند آن آرمان‌ها را به سطح مسائل خرد و پیش‌پاافتاده تقلیل دهد. به‌نظر می‌رسد کتاب عایده (تهران: سوره مهر، چ دو، ۱۴۰۳) درست بر لبه همین تیغ حرکت می‌کند و تلاش تحسین‌برانگیز نویسنده آن (محبوبه‌سادات رضوی‌نیا) معطوف به درنظرگرفتن همین ظرافت‌ها و ظرفیت‌هاست. 
 
عایده برآمده از مصاحبه‌های مفصل رضوی‌نیا، با عایده سرور است که خاطرات خود از کودکی تا شهادت پسرش (علی اسماعیل) را برای او تعریف کرده و نویسنده این خاطرات شفاهی را سروسامانی داده و نهایتاً در قالب این کتاب عرضه کرده است. رضوی‌نیا در مقدمه کتابش یادآوری می‌کند، ابتدا بنا بوده زندگی و شهادت «علی اسماعیل» را بنویسد، اما پس از گفت‌و‌گو با عایده سرور متوجه می‌شود «شخصیت جذاب» این شهید «مدیون عقبه او، یعنی داشتن مادری متفاوت است» و بر آن می‌شود که «در کنار ترسیم زندگی شهید، مهد و دامانی را که در آن پرورش پیدا کرده بود» (ص ۱۰) را هم برای مخاطب بازگو کند. کتاب عایده به همین جهت دو پاره است: تا پیش از تولد علی، وقایع حول زندگی عایده سرور می‌شود و با تولد علی در فصل هشتم تمرکز راوی و نویسنده به کودکی، نوجوانی و شهادت علی معطوف می‌شود. 
 در نظر اول شاید ساده باشد که این مصاحبه‌ها تبدیل به «ادبیات» شوند، چراکه جزئیات وقایع و چندوچون آنها در ذهن سرور مانده و گویی نویسنده تنها وظیفه پیاده‌کردن آن حوادث بر کاغذ را عهده‌دار بوده است. اما اگر دقیق‌تر نگاه کنیم اتفاقاً به وظیفه دشوار نویسنده پی می‌بریم که هم باید با استفاده از قریحه و توانایی خود به این خاطرات رنگ و بویی از «هنر» ببخشد و آن را برای خواننده، خواندنی‌تر کند و هم به بعد «تاریخی» زندگی عایده وفادار بماند. البته تردیدی نیست که خاطرات عایده سرور اگر این رنگ‌ولعاب هنری را هم نداشت، باز خواندنی بود، اما آنگاه نمی‌توانست پا در عالم ادبیات بگذارد و به‌مثابه یک اثر «ادبی» مورد بحث قرار بگیرد. تصور می‌کنم اصلی‌ترین نقطه قوت کتاب عایده در همین نکته نهفته است که هم مصالح دراماتیکی دارد، (یعنی وقایع زندگی سرور) و هم معماری که این مصالح را با ظرافت و باریک‌بینی در کنار هم قرار داده است (یعنی رضوی‌نیا). این نکته را خصوصاً در برخی لحظات پرتعلیق و بحرانی کتاب از جمله حضور عایده و خانواده‌اش در پناهگاه ساختمان کنکورد (صص ۲۲- ۲۷) می‌توان دید. 
توجهی که راوی و نویسنده هردو به «جزئیات» دارند در اغلب صفحات برای مخاطب جذابیت و کشش ایجاد می‌کند و خصوصاً مخاطب عام (در اینجا یعنی خواننده‌ای که آشنایی وسیع و عمیقی با محور مقاومت خاصه در لبنان ندارد) را با خود همراه می‌سازد. اشارات مکرر به محله‌ها، لباس‌ها، غذاها، سرود‌ها و امثالهم در کتاب عایده در همین چشم‌انداز اهمیت می‌یابد: هم آشنایی صمیمانه‌ای بین مخاطب و عایده (و اقوام او) حاصل می‌شود که گویی در کنار آنها و در بطن همه آن وقایع زیسته و هم اتمسفر جنوب لبنان و جزئیات زندگی روزمره در آنجا پیش چشم مخاطب احضار می‌شود. در لابه‌لای همین اشارات است که تعدد و تنوع عقاید و اندیشه‌ها در جامعه لبنان هم آشکار می‌شود و بدین وسیله مخاطب به یک‌دست‌نبودن و احیاناً تعارض اندیشه‌های موجود در آنجا پی می‌برد. این جزئیات پراهمیت گه‌گاه در توصیف ظاهر شخصیت‌ها نیز خود را نشان می‌دهد و طبیعی است که بعد ادبی عایده در این قسمت‌ها بر وجه تاریخی آن غلبه می‌یابد. هرچند روشن نیست که آیا تمام این توصیفات جزء خاطرات سرور بوده یا نویسنده آن را به متن افزوده، اما به‌هرحال توصیفات کتاب یک‌دست نیست و قوت و ضعف دارد. برای مثال عباراتی نظیر این که: «با هر خنده، دندان‌های مثل مرواریدش بین لب‌های خوش‌ترکیبش می‌درخشید» (ص ۳۲) دست‌فرسود و مکرر است، اما جزئیاتی که مثلاً از لباس رمزیه (مادربزرگ راوی) در متن آمده ملموس و مؤثر است: «پیراهن سفید گشادی تنش بود که گل‌های کوچک آبی داشت. حاشیه‌های توری پهن پایین شلوار بلندش تا روی پا‌های او می‌آمد و دمپایی‌های مشکی جلوبسته مدل سوراخ‌سوراخ می‌پوشید» (ص ۴۲)
در همین موضوع باید به نکته دیگری اشاره کنیم که درباره کتاب عایده باید مطمح نظر داشت، هرچند این نکته در بسیاری از آثار ادب مقاومت وجود دارد. تفصیل مطلب این‌که تلاقی «رشادت» و «ظرافت» در اغلب صفحات کتاب بارز و کار راوی و نویسنده از این جهت دشوار است که در تعبیرات و توصیفاتی که به‌کار می‌برند باید مرز میان این دو را بشکنند و به‌شکلی متعادل آنها را در هم آمیزند. از یاد نبریم راوی کتاب ما زن است، اما زنی که از همان کودکی جزئیات جنگ را می‌بیند و رفته‌رفته این جزئیات، در زندگی او و خانواده‌اش پررنگ‌تر و غلیظ‌تر ظاهر می‌شود. اقرار باید کرد، این تعادل و توازن به‌طور کلی در متن کتاب رعایت شده تا در نهایت با روایتی «واقعی» از مقاومت مواجه شویم: روایتی که نه اهل غلتیدن در دام سانتی‌مانتالیسم است و نه سرشار از عقلانیتی خشن و غیرقابل هم‌ذات‌پنداری.