جوان آنلاین: در شرایطی که این روزها بیش از گذشته مسئله جنگ اقتصادی و روشهای مقابله با آن مورد تأکید رهبر معظم انقلاب است، ایشان از نمایشگاه دستاوردها و توانمندیهای بخش خصوصی که در محل حسینیه امامخمینی (ره) برگزار شد، بازدید و در ادامه این دیدار به مشکلات پیشروی اقتصاد ایران و همچنین لزوم مردمیسازی اقتصاد برای عبور از جنگ حاضر تأکید کردند. در گفتوگوی تفصیلی «جوان» با محسن ردادی عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه مشکلات پیشروی این مردمیسازی، دلایلی که موجب شده کشور هنوز در این زمینه به توفیق کامل دست پیدا نکند و راهحلی که برای رسیدن به مهم وجود دارد، مورد بررسی قرار گرفته است.
دلیل اینکه رهبر انقلاب چند سالی است خودشان وارد عمل شدهاند و نمایشگاه دستاوردها و توانمندیهای بخش خصوصی را در حسینیه امام خمینی (ره) که محل دیدارهای رهبری است برگزار میکنند، چیست؟
این مسئله بازمیگردد به نگاه و درکی که رهبر انقلاب از صحنه مبارزه در حال حاضر دارند. به نظر میرسد عرصهای که ما الان مشغول مبارزه و درگیری در آن هستیم نه عرصه نظامی است و نه سیاسی، بلکه عرصه اقتصادی است. قاعدتاً اگر رهبر انقلاب وضعیت را به گونهای میدیدند که ما در جنگ نظامی هستیم نمایشگاه دستاوردهای نظامی را باید برپا میکردند و غیر از آن از رژه نظامیها باید سان میدیدند، اگر درگیری، درگیری سیاسی هم بود قاعدتاً جلسه باید با حضور سیاستمداران و دستاندرکاران بخشهای سیاسی و دیپلماسی برگزار میشد، اما وقتی با این شرکتهای دانشبنیان، فناور و ارستارتاپ جلسه میگذارند، معنای آن این است که ما در جنگ اقتصادی هستیم و راهحل هم دقیقاً همین جوانان و افرادی است که میتوانند موتور متحرکه پیشرفت اقتصادی باشند. بنابراین من تعبیر میکنم به اینکه بازدید رهبر انقلاب از نمایشگاه دستاوردهای این شرکتهای دانشبنیان سان دیدن فرمانده کل قوا از افسران، ژنرالها و سربازان جنگ اقتصادی است. چون اگر قرار باشد تحولی در عرصه اقتصاد اتفاق بیفتد، دقیقاً از سوی همین گروهها رخ میدهد. در امریکا، انگلستان، چین و هند همین شرکتهای ارستارتاپی و فناور بودند که توانستند اقتصاد را شکوفا کنند، یعنی با فناوریهایی که اختراع و کاربردی کردند، توانستند ارزشآفرینی و خلق پول کنند و کشور خود را رشد دهند.
رهبری میفرمایند من از پیگیرینشدن مسائل کارآفرینها احساس شرمندگی کردم. این موضوع باید چه تأثیری روی مسئولان داشته باشد و چرا با وجود پیگیری رهبری این مسائل حل نمیشود؟
اینکه رهبر انقلاب میفرمایند من احساس شرمندگی کردم یکبار دیگر نیز اتفاق افتاده و ایشان در مورد مسائل اقتصادی دقیقاً همینطور فرموده بودند که من شرمنده میشوم وقتی پدری یا فردی نمیتواند از پس معیشت خودش بر بیاید و کسی جلوی خانواده خود شرمنده میشود در درجه اول این شرمندگی برای نظام جمهوری اسلامی است. رهبر انقلاب در واقع از طرف و به نیابت از مقامات دولتی چنین فرمایشی داشتند وگرنه حقیقت این است که این شرمندگی به رهبر انقلاب باز نمیگردد، بلکه به کسانی برمیگردد که در زمینه تقویت و تسهیل روند کار این گروههای مردمی فناور نوپا مسئولیت مستقیم دارند که باید زمینه رشد و ارتباط این گروهها با طرفهای خارجی را فراهم و از اینها حمایت میکردند تا رشد کنند و نکردند. این شرمندگی بر پیشانی این دولتمردان و سیاستمداران است و لکه ننگی که بر دامن این افراد ثبت شده و البته وقتی آنها اظهار شرمندگی نمیکنند رهبر انقلاب مجبور است جور آنها را بکشد و از ناحیه آنها چنین مطلبی را بیان کند. واقعیت این است که در کشورهای نه خیلی توسعه یافته که سیاستمداران آنها خیلی آموخته نیز نیستند این مسئله را بلد هستند و حتی کشورهای منطقه مانند ترکیه را هم اگر نگاه کنیم رشد گروهای استارتاپی، نوپا و فناور تسهیل شده، ولی متأسفانه این مسئله هرگز از سوی دولتمردهای ما در همه دولتها فارغ از اینکه رئیسجمهور چقدر زحمت کشیده با وجود اینکه اغلب زحمت فراوان هم کشیدهاند، تسهیل نشده و بدنه کرخت، سنتی و خموده دولتی هرگز حداقل حمایت را از این گروهها به عمل نیاورده و چه بسا سیاستهایی را اجرا کردهاند که موجب تضعیف این گروهها و شرکتها شده و مانعی بر موانع پیشروی آنها افزوده است.
گزارشهای فراوانی در این زمینه هست که خیلی از آنها خدمت مقام معظم رهبری بیان شده و این گروهها نیز بیان کردهاند و در واکنش به این گزارشات بود که آقا این اظهار شرمندگی را فرمودند، ولی گزارشهایی که اینها میگویند اسفناک است که با یک غربت و مظلومیتی مواجه هستیم و مقامات دولتی خیلی ترجیح میدهند که با طرفهای خارجی با قیمت گزاف و با خطرات و ریسک بیشتر کار کنند تا با این جوانان ایرانی. اتفاقی که اگر نگوییم یک نوع خیانت که حداقل نشانه بیعرضگی و نقص فهم است که شرمندگی را به دنبال دارد.
اینکه قانونی مانند قانون تسهیل صدور مجوزها در دولت جدید به فراموشی سپرده میشود چقدر با رهنمونهای اقتصادی رهبری هم راستاست؟
همانطور که عرض کردم ما در یک جنگ اقتصادی هستیم و در این جنگ اقتصادی امیدی به شرکتهای دولتی که ناکارآمدی آنها از دهه ۶۰ معلوم شده بود نیست و به همین دلیل دولت سازندگی از آنها قطع امید کرد و به سمت نگاه سرمایهداری رفت. دلیلش هم این بود که شرکتهای دولتی واقعاً در تولید ثروت مؤثر نیستند و جز ضرر و زیان چیزی به همراه ندارند. پس در این جنگ اقتصادی نه شرکتهای دولتی مؤثر هستند و نه شرکتهای خصوصی سرمایهداری خیلی میتوانند کمک کنند تا در این ۳۰ سالی که کشور به سمت خصوصیسازی رفته بتوانند تحول عمیق اقتصادی را ایجاد کنند. اغلب دنبال منافع خودشان هستند و سررشته فسادها به این شرکتها برمیگردد که از رانتها استفاده کردند. در این شرایط به نظر میرسد تنها چیزی که باقیمانده است این شرکتهای کوچک مردمی هستند، رهبر انقلاب هم آنجا تصریح و تأکید میکنند شرکتهای خصوصی تنها راه نجات و پیشرفت کشور است دقیقاً به جنبه غیردولتی اشاره دارند والا خیلی از شرکتهایی که آنجا بودند از لحاظ ماهیت حقوقی تعاونی هستند و خصوصی به معنای اینکه در انحصار چندتا سرمایهدار باشند، نبودند، بلکه شرکتهای تعاونی یا شرکتهای نوپایی بودند که با سرمایه اندک برخی از جوانان و با اتکا به فناوری، سواد و دانش و سرمایه انسانی این افراد شکل گرفته است. برای حمایت از این شرکتها حتماً دولتها یکسری از اقدامات را باید انجام دهند. در این زمینه حتی بخشی از حاکمیت میرود قانون تسهیل صدور مجوزها را تصویب میکند، اما دولتها در اجرای این قانون کوتاهی میکنند و چه بسا در اجرای این قانون مقاومت میکنند و اینجاست که نشان میدهد تعارض منافعی وجود دارد. عدهای از دولتیها منفعتشان در این است که این شرکتهای نوپا نتوانند رشد کنند و اقتصاد همچنان در دست حلقههای بسته و حلقههایی که کاملاً انحصاری هستند، باقی بماند. به هرحال این نوع برخورد فقط موجب تضعیف ایران در جنگ اقتصادی میشود و به نظر میرسد عوامل زیادی وجود دارد که دولتها نتوانستند کاری برای این شرکتهای تعاونی انجام دهند و همان نگاه قدیمی و منسوخ خودشان را دارند که میخواهند از طریق شرکتهای دولتی یا بخش سرمایهداری، اتاق بازرگانی و شرکتهای بزرگ سرمایهخواری به جای سرمایهداری، تلاش میکنند اقتصاد را اداره کنند و به جلو ببرند.
تصور میکنید این تحول اساسی از نظر رهبر انقلاب چگونه اجرا میشود؟
من برای اینکه نگاه رهبر انقلاب را کمی بیشتر باز کنم، سه جریان و نگاه را از هم متمایز میکنم؛ نگاه اول این است که همه چیز الان در مسیر درستی است و اگر با همین دقت و نظمی که فعلاً برقرار هست و با حفظ شرایط موجود حرکت کنیم میتوانیم قلههای پیروزی را فتح کنیم، نگاهی که خیلی از تکنوکراتها و بروکراتهای ما دارند و معتقد هستند که باید همین وضعیت را حفظ کرد و همه چیز عالی است و هیچ نیازی هم به تغییر و تحول نداریم. این یک نگاه متحجرانه، عقبمانده و منسوخی است که کاملاً بومی محافظهکاری میدهد و به نظر میرسد با واقعیتها هیچ سنخیتی ندارد.
نگاه دوم نگاهی است که بعضی از اصلاحطلبها دارند و به نظر میرسد در این دولت هم توانسته جای خودش را باز کند. البته منظور این نیست که دولت طبق این نگاه اداره میشود، بلکه منظورم این است کسانی که صاحب این نگاه هستند، توانستهاند در دولت هم حضور پیدا کنند صدای آنها از طریق دولت گاهی از اوقات شنیده میشود، ولی منظور این نیست که صدای دولت منحصراً این صداست. این نگاه دوم به جای مردم و توجه به ظرفیتهای داخلی میگوید بیشتر به بهبود رابطه با کشورهای خارجی توجه داشته باشیم، یعنی به اتکای امریکا و مذاکره با اروپا و نه به اتکا مردم مشکلات خود را حل کنیم و آن فرمایش رهبر انقلاب که فرمودند: اگر ما به توانمندیهای داخلی و سرمایههایی که بخش خصوصی در ایران دارد، توجه کنیم ممکن است از سرمایهگذاری خارجی بینیاز شویم دقیقاً در تعارض با این نگاه است که میگویند منحصراً اگر میخواهیم مشکلات و ابرچالشهای ما حل شود چارهای جز مذاکره و جذب سرمایهگذاری خارجی نداریم و اینقدر که مذاکره با امریکا و اروپا مورد توجه خیلی از سیاستمداران هست متأسفانه مذاکره، کنار آمدن وگفتوگو کردن با مردم مدنظر آنها نیست.
نگاه سوم که به نظرم رهبر انقلاب مورد تأکید قرار میدهند، این است رجوع به مردم موجب تحول میشود و اگر قرار باشد تحولی اتفاق بیفتند دقیقاً از طریق همراه شدن و همراه کردن مردم و اثرگذارکردن مردم در تصمیمسازیهاست. اگر کسی به این راهحل سوم اعتقاد داشته باشد برای معاونت راهبردی رئیسجمهور باید فردی قرار بدهد که یک نگاه اقتصادی و مشارکتجویانه داشته باشد و این معاون کسی باشد که معتقد و متخصص برقراری رابطه با مردم باشد نه کسی که متخصص سیاست خارجی است. اولویت اول رئیسجمهور باید آشتی با مردم باشد نه آشتی با اروپا و امریکا باشد.
با توجه به دسته بندی که فرمودید راهحلی که برای مردمیسازی اقتصاد در این جنگ اقتصادی باید از سوی دولت پیگیری شود، چیست؟
آقای رئیسجمهور بهدلیل ارتباط خوب، ساده و دلنشینی که با مردم داشتند از سوی مردم انتخاب شدند و حسنشان این است که میتوانند با افراد بدون شیله و پیله ارتباط بگیرند. متأسفانه در طی این چند وقت که از عمر دولت گذشته این اتفاق نیفتاده است. اگر ما دنبال مردمیسازی هستیم اولین قدم این است که بتوانیم با مردم ارتباط مناسبی داشته باشیم و آقای رئیسجمهور متأسفانه نتوانستند از آن قابلیت و توانمندی خودشان استفاده کنند و به سمت مردمیسازی پیش بروند.
مثالی هم در این خصوص که به مردم بیتوجهی شده است، دارید؟
اگر بخواهم مثال ملموس عرض کنم یکی آقای عبدالعلیزاده بود که چند وقت پیش گفتند اگر اقتصاد بخواهد پیشرفت کند و مسئله اقتصاد دریامحور در کشور پا بگیرید قریب به این مزمون میگویند اولین اقدام این است حرف از اینکه ما انتقام میگیریم و اگر آنها بزنند ما انتقام میگیریم باید تمام شود. مثال دوم در زمینه اینکه دولت از ظرفیت مردمی غافل است برمیگردد به مصاحبه یکی دیگر از حامیان دولت، یعنی آقا جهانگیری که روی چالشها و ابرچالشهای که در کشور وجود داشت تأکید میکند و ضمن مصاحبه میگوید من، چون مطلع بودم که کشور چقدر مشکل دارد که ناترازی انرژی یکی از آنهاست هیچ تمایلی به ریاست جمهوری نداشتم و آقای پزشکیان هم، چون اطلاعات من را نداشت وارد این عرصه شد، به هرحال معنای تلویحی فرمایش آقای جهانگیری این است که آنقدر مسائل زیاد هست که هیچ آدم عاقلی وارد عرصه ریاست جمهوری و اداره کشور نمیشود. این نگاه ناشی از این است که ظرفیتهای مردمی باز هم دیده نشده است، اشکال این نیست که شما دارید در مورد مشکلات کشور اغراق میکنید، به هرحال کشور به شدت دچار مشکل است و با ابرچالشهای جدی روبهرو هستیم، اما اشکال شما این است که از ظرفیتهای مردمی غافل هستید اگر ظرفیتهای مردمی هم لحاظ شود آنگاه این ابرچالشهایی که خیلی خیلی هم بزرگ است و مانند کوه به نظر میرسد قابل حل است.
تفکر افرادی مانند آقای جهانگیری که امروز مسئولیت اجرایی ندارد و این اطرافیان رئیسجمهور، تصمیمگیران و تصمیمسازان در تفکر دولت و جهتدهی به آن مؤثر هستند. وقتی این نگاهها تبلیغ و ترویج شود که در آن مطلقاً تکیه به نیروهای مردمی نیست آقای رئیسجمهور و بقیه بدنه دولت به این راهحلهای مردمی فکر نمیکند که این دقیقاً برخلاف اندیشه و تفکر رهبر انقلاب است. من از شما و خوانندگان سؤال میکنم آیا در سخنان و بیانات رهبر انقلاب اسلامی توجه به ظرفیتهای داخلی، استفاده از ظرفیت مردم، نگاه به داخل، استفاده از جوانان بیشتر وجود دارد یا اصلاحطلبهای که خیلی از آنها پستهای دولتی و مشاوره دولتی دارند و در کلام آنها این چنین حرفهایی وجود دارد. این افراد که ادعای مردمی بودن به مردم ارجاع میدهند یا رهبر انقلاب، این افراد بیشتر به خارج از مرزها ارجاع میدهند یا به مردم. اینها سؤالاتی است که اگر به آنها پاسخ داده شود احتمالاً آن خطاب رهبر انقلاب که من احساس شرمندگی میکنم منشأ خودش را پیدا میکند که چه کسانی بیشتر باید احساس شرمندگی کنند و آن چیزی که مانع از پیشرفت اقتصاد کشور در این سالها شده مشخص میشود که چه نوع نگاهی مسلط بوده که کار را به اینجا رسانده است.
همه این موارد یعنی ما ابرچالش نداریم و فقط باید کار را به مردم بسپاریم؟
باز هم تأکید میکنم که ابرچالشهای جدی در مسیر اداره کشور وجود دارد، این ابرچالشها بسیار بسیار سنگین هستند که یک قلم آن همین ناترازی انرژی، ناترازی صندوقهای بازنشتستگی و مواردی از این دست است که کشور را در آینده نزدیک دچار قفلشدگی میکند، ولی همه اینها در آینده نزدیک به اندازه جنگ تحمیلی که در سال ۵۹ به ایران تحمیل شد نمیشود، ولی در آن زمان نگاه مسئولان این بود که مردم راهحل هستند. بنابراین از ظرفیت مردمی استفاده کنیم تا این مشکل حل شود. اگر بخواهم در چارچوب سه جریانی که عرض کردم، مثال جنگ را توضیح دهم ممکن بود دسته اول که محافظهکارها هستند بگویند همه چیز خوب است و ما طبق روال با ارتش و امکاناتی که وجود دارد، داریم کار را پیش میبریم و هیچ نیازی هم به تغییر آرایش وجود ندارد، خب این نگاه آن زمان مقبول نبود و دولت، مردم و امامخمینی (ره) از این نگاه تبعیت نکردند. اگر نگاه دوم که برارتباط با غرب تأکید دارد آن زمان قدرت را در دست گرفته بودند به جای اینکه حمله صدام به ایران را بخواهند از طریق مردم دفع کنند به دنبال این بودند که ما یک روابط خارجی قوی داشته باشیم، زبان دنیا را بلد باشیم، برویم با دشمنان مذاکره کنیم، برویم با اسرائیل و با امریکا آشتی کنیم تا مشکلات ما حل شود، معلوم است که هیچ کدام از این دوتا به سرانجام و نتیجه نمیرسد. نگاه سوم که رهبر انقلاب تأکید دارند و مسئولان باید ملتزم به این نگاه شوند و آن زمان غلبه داشت و این بود که مشکل را به مردم بسپاریم و مردم بخشی از راهحل هستند. مردم مشکل نیستند که بگوییم الان در این شرایط جنگی چطور باید مردم را سیر کنیم، چطور آنها آرام نگه داریم و چه کنیم که مردم برای ما ایجاد اشکال نکنند، بلکه گفتند باید مردم را به صحنه بیاوریم و خود مردم آمدند و مثلاً شهید حسن باقری با آن سن کم تصمیمساز شدند که ما چطور باید بجنگیم و خودشان از کسانی شدند که جنگ را طراحی میکردند. خود مردم عملیاتها را اجرا و خود مردم نیز بر آنها نظارت میکردند، یعنی در عرصه اجرا، تصمیمگیری و نظارت مردم فعال شدند و نتیجه این شد که جنگ به خوبی مدیریت شد و پیش رفت الان هم باید این نگاه حاکم باشد و به مردم نقش سپرده شود و اجازه داده شود مردم به شکل واقعی وارد شوند نه اینکه کار شعاری شود، چون حرف در همه دولتها زیاد است، معاونت مردمیسازی تأسیس میکردند، ولی اینکه همه این موارد تا چه حد منجر به این شد که مردم در عرصه اجرا، تصمیمگیری و نظارت حضور فعال داشته باشند، مشخص است! این ملاک واقعی مردمیسازی است نه شعارهایی که این طرف و آن طرف داده میشود. اگر در مواجه با ابر چالشهایی که با آن مواجه هستیم مردم به کار گرفته شوند و در این عرصه حضور پیدا کنند میشود امیدوار بود که به رغم تمام مشکلات بتوان بر این چالشها غلبه کرد و کار را پیش برد.
اگر مسئله دیگری هست که به نظر شما باید گفته شود، میشنویم؟
نکته آخری که میخواهم عرض کنم این است که الان دوباره این نگاه خیلی مشتری پیدا کرده ما با گفتوگو با امریکا میتوانیم مشکلات خود را حل کنیم و سایتهای اصلاحطلب پرشده از اینکه از تهدید ترامپ یک فرصت بسازیم و حرفهایی که نگاه همه آنها این است که اگر مشکلی در کشور وجود دارد با تکیه بر ظرفیت خارجی و ظرفیت امریکا و اروپا قابل حل است. عرض میکنم این یک سرابی بیش نیست، فارغ از اینکه این نگاه با اندیشه انقلاب اسلامی، استکبارستیزی و نگاه انقلابی مغایرت دارد که شما بخواهید با مستکبرین عالم توافقی کنید که منجر به حل مشکلات داخلی شما شود و این اصلاً با نگاه انقلاب سازگار نیست، عرضم درخصوص کارآمدی این نگاه است و به نظر میرسد این نگاه اصلاً کارآمد نیست و اگر قرار است مذاکرهای هم انجام شود ما باید از موضع قوت وارد گفتوگو شویم. برای مذاکره باید کشوری باشد که اولاً مردم کاملاً پشت حکومت و دولت باشند، دوماً اینکه از لحاظ اقتصادی به یک ثباتی رسیده باشد و سوم اینکه برگ برندههایی داشته باشد که بتواند روی آنها مذاکره کند و اگر از همه اینها خالی و در موضع ضعف باشیم مذاکره منجر به حل مشکلات ما نمیشود. باید روی عقل طرف مقابل هم حساب کنیم که اگر پای میز مذاکره میآید ببنید ما در موضع ضعف هستیم، اصلاً حاضر نخواهد بود به ما امتیازی بدهد و اصلاً برای چه باید به ما امتیاز بدهد وقتی که میبیند با همین روشها ما را تضعیف کرده و میتواند با همین روشها بیشتر از قبل ما را تضعیف و تحقیر کند.
ما امروز از لحاظ اقتصادی نسبت به زمانی که آقای روحانی مذاکره را آغاز کرد، ضعیفتر شدهایم و در این شرایط برای چه باید به ما امتیاز بدهد! در این شرایط سراب مذاکره اصولاً ناکارآمد و منجر به حل مشکلات ما نمیشود، ولی اگر این ذهنیت وابسته و غربگرایی را کنار بگذاریم متوجه میشویم که مهمتر از مذاکره با امریکا، ترامپ و اروپا مذاکره با مردم است برای اینکه مردم دوباره به صحنه بازگردند با دولت و حکومت آشتی کنند این راهحل را باید اینجا جستوجو کرد. مذاکره با مردم حتماً مهمتر از مذاکره با امریکا و اروپاست و باز هم اگر نگاه سیاستزده، جناحی و غربزده را کنار بگذاریم دغدغه اصلی مردم الان این نیست که حجاب مانع فعالیتهای من است یا دغدغه اصلی مردم این نیست که فیلترینگ برداشته شود یا نه، به نظرم در حال حاضر دغدغه اصلی مردم این است که چرا از آنها در عرصه حکمرانی استفاده بیشتری نمیشود! جای مردم در تصمیمگیریها کجاست، صدای مردم را اصلاٌ میشنوند، کسی هست که گوش کند و پای درددل مردم بنشیند، اینهاست که به نظرم دغدغههای اصلی مردم است و به نظرم این حرفهایی که از طریق جناحهای مختلف زده میشود که تلاش میکنند خودشان را نماینده مردم نشان دهند به هیچ عنوان صلاحیتی برای اینکه از جانب مردم نمایندگی کنند را ندارند.
حرفهای مردم را باید شنید، تصمیمات مردم را باید پذیرفت و آنها را در اجرا، نظارت و تصمیمگیری شریک کرد در این صورت هست که فاصله بین مردم و حکومت کم میشود والا شما نه تنها قانون حجاب را بردارید اگر قانون بیحجابی وضع کنید و بگویید کسی از فردا حق ندارد، محجبه باشد و همه باید بیحجاب در خیابان بیایند یا شما حداقل فیلترینگی که ممکن است در اروپا و امریکا روی بعضی از سایتها داشته باشند را هم بردارید، سرعت اینترنت را یک دنیا کنید؛ من بعید میدانم این دغدغه مردم کارگر، کارمند، طبقه مستضعف جامعه را رفع کند و با پیگیری این خواستههای جناحی بتوان ارتباط بین مردم و دولت را تقویت کرد به جای این باید اجازه داد تا مردم راحتتر حرفشان را بزنند و مردم فارغ از جناحها بتوانند در تصمیمگیریها حضور فعال داشته باشند و مردم نظارت داشته باشند. آنجا که اعتراض دارند اعتراض خود را بدون لکنتزبان بیان کنند و مسئولان هم خودشان را خادم مردم ببینند نه نگاه بالا به پایین داشته باشند در آن صورت است که میتوان این شکاف ایجاد شده بین مردم و دولت پدیده آمده را ترمیم کرد و همچنین در جنگ اقتصادی فعلی موفق شد والا این نگاههای سیاستزده و شعارهای کوچه بازاری مشکل مردم را حل نمیکند.
از دیدگاه رهبری ضروریات مردمیسازی اقتصاد در جنگ اقتصادی پیشرو چیست و شرایط فعلی چقدر مهیای چنین اقدامی است؟
رهبر انقلاب اسلامی در ابتدای سال بحث تحول را مطرح و تأکید کردند که مشکلات کشور حتماً باید از طریق تحولی که در دولت و نظام حکمرانی اتفاق میافتد، حل شود و تأکیدشان بر این بود که تحول را به معنای دورشدن از ارزشهای انقلاب و اسلام در نظر نگیرید، چون به خصوص در دولت فعلی این تصور وجود دارد که حالا که ما میخواهیم یک تغییری به نفع مردم بدهیم سعی میکنند یکسری از مسائل نازل رسانهای و سیاست زده را به عنوان آن تحول عظیم و اساسی به مردم غالب کنند. مثلاً بحث حجاب را پیش میکشند و میگویند ما خوشبختانه در مورد حجاب مقاومت کردیم و الان خانمهای بیحجاب در خیابان به راحتی رفت و آمد میکنند یا تلاش میکنند که فیلترینگ را کمرنگ کنند و اینها را به عنوان دستاورد و تغییر معرفی میکنند و با هشتگ فرق میکند چه کسی رئیسجمهور باشد، سعی میکنند این تغییرات جزئی و بیارزش برای نظام حکمرانی را به عنوان یک تغییر اساسی جا بزنند، ولی آن چیزی که مدنظر رهبر انقلاب است اینکه تحولی باید رخ بدهد که مردم در نظام تصمیمگیری کشور تأثیر بیشتری داشته باشند. این فاصلهای که بین مردم و دولت برقرار شده باید برداشته شود و با این مسائل جزئی و سیاسی این فاصله پر نمیشود. درد مردم این نیست که چرا روسری روی سر آنهاست یا واقعاً درد آنها این نیست که چرا اینترنت فیلترینگ دارد، بلکه به نظر من مشکل مردم این است چرا در نظام تصمیمگیری مشارکت ندارند و چرا مسئولان درد مردم را احساس نمیکنند. شاید صحبتهای آقای پزشکیان در ایام انتخابات چنین ذهنیتی را برای مردم ایجاد کرده بود که وی از همه درد آشناتر است و بهتر از همه میتواند درد مردم را بفهمد که میگوید باید مردم را بیشتر دخالت دهیم و شاید به همین دلیل هم بود که بیشتر به وی رأی دادند، ولی در عمل متأسفانه این تغییر و تحول اساسی که مدنظر رهبر انقلاب بود، اجرا نمیشود.
رهبر انقلاب اسلامی در ابتدای سال بحث تحول را مطرح و تأکید کردند که مشکلات کشور حتماً باید از طریق تحولی که در دولت و نظام حکمرانی اتفاق میافتد، حل شود و تأکیدشان بر این بود که تحول را به معنای دورشدن از ارزشهای انقلاب و اسلام در نظر نگیرید، چون به خصوص در دولت فعلی این تصور وجود دارد که حالا که ما میخواهیم یک تغییری به نفع مردم بدهیم سعی میکنند یکسری از مسائل نازل رسانهای و سیاست زده را به عنوان آن تحول عظیم و اساسی به مردم غالب کنند. مثلاً بحث حجاب را پیش میکشند و میگویند ما خوشبختانه در مورد حجاب مقاومت کردیم و الان خانمهای بیحجاب در خیابان به راحتی رفت و آمد میکنند یا تلاش میکنند که فیلترینگ را کمرنگ کنند و اینها را به عنوان دستاورد و تغییر معرفی میکنند و با هشتگ فرق میکند چه کسی رئیسجمهور باشد، سعی میکنند این تغییرات جزئی و بیارزش برای نظام حکمرانی را به عنوان یک تغییر اساسی جا بزنند، ولی آن چیزی که مدنظر رهبر انقلاب است اینکه تحولی باید رخ بدهد که مردم در نظام تصمیمگیری کشور تأثیر بیشتری داشته باشند. این فاصلهای که بین مردم و دولت برقرار شده باید برداشته شود و با این مسائل جزئی و سیاسی این فاصله پر نمیشود. درد مردم این نیست که چرا روسری روی سر آنهاست یا واقعاً درد آنها این نیست که چرا اینترنت فیلترینگ دارد، بلکه به نظر من مشکل مردم این است چرا در نظام تصمیمگیری مشارکت ندارند و چرا مسئولان درد مردم را احساس نمیکنند. شاید صحبتهای آقای پزشکیان در ایام انتخابات چنین ذهنیتی را برای مردم ایجاد کرده بود که وی از همه درد آشناتر است و بهتر از همه میتواند درد مردم را بفهمد که میگوید باید مردم را بیشتر دخالت دهیم و شاید به همین دلیل هم بود که بیشتر به وی رأی دادند، ولی در عمل متأسفانه این تغییر و تحول اساسی که مدنظر رهبر انقلاب بود، اجرا نمیشود.