به گزارش همشهری آنلاین، ارتشبد حسین فردوست از چهرههای برجسته رژیم پهلوی است. وی از کودکی در کنار محمدرضا پهلوی بود و به زودی نزدیکترین محرم اسرار وی شد. در گزارشی از اسناد لانه جاسوسی در مورد رابطه وی با محمدرضا پهلوی آمده است: ژنرال حسین فردوست. امروز کار "چشمها و گوشهای شاه" را انجام میدهد... گزارشات بیوگرافیک سفارت، وی را فردی «مؤثر و لایق، و کاملا وفادار و مورد اعتماد شاه و مردی مصمم و دارای طرز فکری سازمان یافته» توصیف میکند.
حقارت شاه در مقابل سفارت انگلیس
حقارت و سرسپردگی محمدرضا پهلوی به سفارت انگلیس در آغاز سلطنت یکی از موضوعاتی است که حسین فردوست در خاطرات خود به آن اشاره میکند. فردوست با اشاره به این موضوع میگوید: «در آخرین روزهای سلطنت رضاخان، به دستور محمدرضا به سفارت انگلیس رفتم و در آنجا با فردی به نام ترات که رئیس اطلاعات انگلیس در ایران بود، ملاقات کردم. ترات مقداری صحبت و خاطرنشان کرد: ما از درون کاخ محمدرضا اطلاعات دقیق و مستندی داریم که او دائماً به رادیو آلمان گوش میدهد و اوضاع جنگ دوم جهانی را روی نقشهها دنبال میکند.
او از طرفداری محمدرضا از آلمانیها اظهار ناراحتی کرد. پس از بازگشت، جریان را به محمدرضا گفتم. او شدیداً جاخورد و پرسید: انگلیسیها از کجا میدانند که من به رادیو گوش میدهم یا نقشه دارم؟ و ادامه داد: فردا اول وقت با ترات تماس بگیر و بگو محمدرضا نقشهها را پاره کرده و به هیچ رادیویی هم گوش نخواهد داد مگر رادیوهایی که ترات اجازه دهد».
فردوست در ادامه با اشاره به این حرفشنوی محمدرضا پهلوی از سفارت انگلیس میگوید: «پس از انتقال این پیام به ترات، او جواب داد باید ببینیم آیا محمدرضا در بیانش صداقت دارد یا نه، چند روز بعد پس از ملاقات مجدد با ترات، به من گفت: محمدرضا پیشنهادات ما را انجام داده و این خوب است».
نتایج سرسپردگی شاه به غرب
فردوست در قسمت دیگری از خاطراتش به نتایج و پیامدهای سرسپردگی شاه به غرب اشاره میکند و این موضوع را باعث نابودی کشور میداند. به عنوان نمونه او به طرح امریکایی اصلاحات ارضی اشاره میکند و میگوید: «در نتیجه سیاست اصلاحات ارضی، قنوات رو به خشکی رفت و دهات تقسیم شده رو به خرابی گذارد. رعیت سابق هم با امکانات کم و اراضی کوچک و قطعه قطعه نتوانست تولید کند و از حمایت مالی مالک هم برخوردار نبود. همزمان با فقر روستاییان، انواع پروژههای دولتی با دلارهای نفتی شروع شد و روستاییان فقیر را جذب شهرها و مناطق پروژهها کرد. این دقیقاً یک طرح آمریکایی بود که ایران را محتاج واردات گندم از آمریکا نماید که عملی هم شد... ملاحظه میشود که آمریکاییها راههای متعددی برای ایجاد بازار فروش محصولات خود دارند و «اصلاحات ارضی» محمدرضا، یکی از این راهها بود.»