شناسهٔ خبر: 71136756 - سرویس اجتماعی
نسخه قابل چاپ منبع: ایکنا | لینک خبر

سیدعلیرضا واسعی در گفت‌وگو با ایکنا تبیین کرد

رویکردهای فراتر از عاشورا در شناخت امام حسین(ع)

نویسنده و پژوهشگر دینی با تأکید بر اینکه باید رویکرد خودمان را به پیامبر(ص) و ائمه(ع) بازسازی و اصلاح کنیم، به تبیین سه رویکرد و پیش فرض مهم در بررسی کردار و عملکرد امام حسین(ع) پرداخت و گفت: امام حسین(ع) یک دوران 58 ساله را سپری کردند، پس محدود کردن امام به یک دوره 10 روزه و حتی گاهی دو روزه و یا روز عاشورا، نوعی مثله کردن شخصیت امام حسین(ع) است.

صاحب‌خبر -

سیدعلیرضا واسعی، نویسنده و پژوهشگرسوم شعبان سال چهارم هجری، مدینه منوره شاهد میلاد نوزادی بود که در آینده‌ای نه‌چندان دور، مسیر تاریخ را دگرگون کرد. امام حسین(ع)، فرزند امام علی(ع) و حضرت فاطمه زهرا(س)، از همان ابتدا مورد توجه و محبت بی‌حدوحصر پیامبر اکرم(ص) قرار گرفت. پیامبری که هنگام شنیدن خبر ولادت او، با شادی او را در آغوش گرفت و نام «حسین» را برایش برگزید؛ نامی که از همان ابتدا با مفاهیمی چون آزادگی، شجاعت و حق‌طلبی گره خورد.

حسین بن علی(ع) نه‌تنها در دامان وحی و امامت پرورش یافت، بلکه از کودکی درس اخلاق، جوانمردی و عدالت را در سایه تربیت پیامبر(ص)، امیرالمؤمنین(ع) و حضرت فاطمه(س) آموخت. ایشان که همواره همراه برادرشان، امام حسن(ع)، در کنار جد بزرگوارشان دیده می‌شدند، به‌تدریج به الگویی از فضایل انسانی تبدیل شدند. شخصیت ایشان چنان تأثیرگذار بود که پیامبر(ص) در وصف ایشان فرمودند: «حسین از من است و من از حسینم. خدا دوست دارد کسی را که حسین را دوست بدارد.» این سخن پیامبر نه‌تنها جایگاه والای امام حسین(ع) را در اسلام نمایان می‌کند، بلکه پیوند ناگسستنی رسالت پیامبر با قیام آینده او را نیز آشکار می‌سازد.

پس از شهادت پدر، همراه و هم‌پای برادرشان امام حسن(ع)، در مسیر دفاع از اسلام گام برداشتند. دوران امامت ایشان، به‌ویژه در سال‌های پس از شهادت امام حسن(ع)، دوران سختی بود که زمینه‌ساز واقعه‌ای شد که نام حسین(ع) را برای همیشه در تاریخ جاودانه کرد. ازاین‌رو، ولادت این امام بزرگوار، نه‌فقط روزی خجسته در تاریخ اسلام، بلکه آغازی بر راهی شد که تا امروز، الهام‌بخش آزادی‌خواهان و عدالت‌جویان سراسر جهان است.

ایکنا در همین راستا و به مناسبت این میلاد فرخنده، به گفت‌وگو با سیدعلیرضا واسعی، نویسنده و پژوهشگر پرداخته که سال‌ها در زمینه مطالعات دینی، تاریخ تشیع و اندیشه‌های اسلامی پژوهش کرده است. واسعی با تألیف کتاب‌ها و مقالات متعدد در حوزه اندیشه و تاریخ اسلام، از جمله «نگاهى‏ نو به جریان عاشورا»، «درآمدى بر روش‌هاى تبلیغى ائمه‏ علیهم السلام»، «راهبردهای ائمه(ع) در مواجهه با نا هنجاری های اجتماعی» و ... یکی از چهره‌های شناخته‌شده در این عرصه محسوب می‌شود. در این گفت‌وگو، به بررسی ابعاد مختلف شخصیت امام حسین(ع)، جایگاه ایشان در تاریخ و تأثیر آموزه‌هایشان در دنیای امروز خواهیم پرداخت.

سیدعلیرضا واسعی، نویسنده و پژوهشگر

ایکنا ـ در بررسی و الگوگیری از زندگی امام حسین(ع) باید به چه جنبه‌هایی توجه داشت ؟

سه نکته مقدماتی در پاسخ به این سؤال بسیار مهم است که دانستن آنها به تبیین کردار و عملکرد امام حسین(ع) و ائمه اطهار(ع) کمک می‌کند. نکته مهم اول این است که ائمه(ع) در مواجهه با مسائلی که در زمان خودشان بروز می‌کرد همیشه مدبر یا تدبیرگر امور نبودند یا به تعبیر دیگر اموری که با آنها مواجه می‌شدند گاهی اموری خواسته بود اما در موارد زیادی اموری ساخته یا تقدیری به وجود می‌آمد که باید با آن روبه‌رو می‌شدند. 

این تصور که امام حسین(ع) تمامی آنچه برایشان رخ می‌دهد را تدبیر کرده و از پیش برای آن برنامه‌ای داشتند، نگاه نادرستی است اما عموماً این نگاه وجود دارد. امام در مسیر زندگی خودشان با امور غیرخواسته، غیرارادی و به تعبیر دیگر تقدیری به وفور مواجه می‌شدند و طبیعتاً در مواجهه با آن رخدادها باید تصمیماتی اتخاذ می‌کردند و چه بسا آن تصمیمات با برنامه‌ و تدابیری که قبلاً داشتند به درستی پیش نمی‌رفت، چراکه امام تنها نقش‌آفرین آن صحنه‌ها و وقایع نبودند. 

عنوان چنین شرایطی را «امور ساختگی» در مقابل «امور خواسته‌ای» گذاشته‌ام. امور خواسته‌ای اموری بود که امام از پیش برای آن برنامه‌ریزی کرده بودند اما امور ساخته‌ای اموری بود که در جامعه پیش می‌آمد و امام باید برای آن فکر و تدبیری می‌کردند؛ بخش زیادی از وقایع عاشورا امور ساخته‌ای بود نه امور خواسته‌ای. 

نکته مهم دوم این است که عموماً در مواجهه با کردار ائمه با دو پیش فرض نه‌چندان صحیح پیش می‌رویم که باید این دو پیش فرض اصلاح شود، چراکه در همه تحلیل‌های ما این دو پیش فرض تأثیر دارد در حالی که پیش‌فرض‌های درستی نیستند. پیش فرض اول اینکه «امامان ما با زمانه خودشان سر ناسازگاری داشتند»؛ این اعتقاد به ناسازگاری دائمی ائمه یک اعتقاد پیش فرض مشکل‌ساز است. یعنی گو اینکه امامان دائماً به دنبال این مسئله بودند که چگونه با حاکمان و زمامداران درگیر شده و مبارزه کنند، در حالی که اینگونه نبود و ائمه معصومین از جمله امام حسین(ع) همیشه در مقام مبارزه و معارضه با حکمرانان نبودند. 

پیش فرض دومی که وجود دارد و ما را با چالش حق‌بینی و واقعیت‌شناسی مواجه می‌کند این است که گمان می‌کنیم ائمه و ائمه معصومین(ع) دائماً در اندوه، درد، غم و سوگ‌اندیشانه زندگی کرده‌اند و حتی گاهی این رویکرد را به پیامبر(ص) نیز نسبت می‌دهیم؛ مثلاً می‌گوییم وقتی امام حسین(ع) دنیا آمدند و قنداقه آن حضرت را به پیامبر(ص) دادند پیامبر گریه کردند. اما این نگاه اساساً با واقعیت‌هایی که با آن روبه‌رو هستیم سازگاری ندارد و این نگاه سوگ‌اندیشانه، غم‌بارگی، دردکانونی یا دردمحوری یکی از پیش فرض‌هایی است که در گذر زمان در اندیشه ما جای گرفته و جزو فرهنگ شیعی شده است که باید اصلاح شود. 

نکته مهم سوم این است که امام حسین(ع) یک دوران 58 ساله را سپری کردند، پس محدود کردن امام به یک دوره 10 روزه و حتی گاهی یک دوره دو روزه و گاهی یک روزه(روز عاشورا)، نوعی مثله کردن شخصیت امام حسین(ع) است. ایشان فقط یک روز یا دو روز یا دهه محرم زندگی نکردند، بلکه ایشان 58 سال زندگی کردند که از این مدت، دوران کوتاهی را در زمان پیامبر(ص) زیستند که البته در آن زمان کودک بودند. دوره حیات دوم ایشان از زمان رحلت پیامبر(ص) تا زمان شهادت امام علی(ع) است که 27 سال زندگی امام حسین(ع) را پوشش می‌دهد و در این دوره به عنوان نوجوان، جوان و یک کنشگر مهم اجتماعی زندگی کردند بی‌آنکه هویتی مستقل در مقابل یا در کنار پدرشان ارائه کنند. یعنی یک همراه، همفکر، هم‌اندیش و پیرو پدر بزرگوارشان بودند و طبیعتاً عملکردها و کردارهایی در این دوران پویایی و کنشگری داشتند که ما نمی‌دانیم و نمی‌شناسیم؛ اما از این دوره مهمتر، دوره سوم حیات امام حسین(ع) است و آن دوره‌ای است که معاویه به عنوان خلیفه مسلمانان بر روی کار آمد یعنی از سال 40 تا سال 60 هجری؛ این 20 ساله دوره بسیار مهمی است و می‌بینیم که در این دوره اگرچه امام حسین(ع) به عنوان امام شیعیان شناخته نشده است اما به عنوان یک انسان مسئول، متعهد و والا زندگی می‌کند و طبعاً نسبت به آنچه در جامعه می‌گذرد دغدغه‌مند بوده و مسئولانه به مسائل نگاه می‌کند. اما متأسفانه در مورد این دوره 20 ساله هم اطلاعات زیادی نداریم و نمی‌دانیم امام حسین(ع) چه کرده و چگونه زیسته است. همه دغدغه، فعالیت و وقت ما صرف شناخت یا گفت‌وگو در مورد دورانی می‌شود که یزید به عنوان خلیفه وارد صحنه شده و کمتر از شش ماه از خلافت یزید نگذشته است که امام حرکت خود را آغاز می‌کنند و در نهایت به شهادت می‌رسند. 

وقتی می‌گوییم که امام چه دغدغه‌ای نسبت به مظلومان و ستم‌دیدگان داشت، طبعاً باید همه این دوران‌ها را مدنظر قرار دهیم اما واقعیت این است که اطلاعات زیادی در مورد کنش‌ها، گفتارها و جبهه‌گیری‌های امام در دوران‌ زندگی قبل از قیامشان انعکاس پیدا نکرده یا حداقل برجسته نشده است. 

ایکنا ـ با عنایت به منابع موجود امام حسین(ع) در زندگی فردی و اجتماعی چه شخصیتی داشتند؟

در اینجا آنچه از شخصیت امام می‌توانیم بیان کنیم این است که امام شخصیتی به شدت عدالت‌خواه بودند. این مسئله را در بخشی از سخنان آن حضرت که البته در دوران چهارم حیات ایشان (زمان قیام و خروج از مدینه) انعکاس پیدا کرد می‌بینیم و می‌دانیم که امام وقتی تصمیم می‌گیرند از مدینه خارج شوند برخی از بزرگان، دردمندان، دلسوزان و حتی نزدیکانشان از ایشان می‌خواهند که این کار را انجام ندهند و مخالفت با دستگاه حکومتی را کنار بگذارند.  

امام در واکنش به این افراد جمله‌ای می‌فرمایند که از شخصیت والای ایشان پرده برمی‌دارد و اتفاقاً در وصیت‌نامه‌ای که به محمد حنفیه می‌نویسند نیز این مسئله را به خوبی تصریح می‌‌کنند و می‌فرمایند: من برای سرکشی، خودخواهی، غرور یا برای ظلم، فساد و ... تصمیم نگرفته‌ام از مدینه خارج شوم بلکه مسئله مهم‌تری وجود دارد که برای آن مصمم هستم با دستگاه خلافت همراه نباشم و از مدینه خارج شوم و آن این است که وضعیت جامعه خصوصاً حقوق عمومی مردم در حال ضایع شدن است. 

یکسری حقوق شخصی و یک سری حقوق عمومی داریم؛ مقوله حکمرانی یکی از مهم‌ترین بخش‌های حقوق عمومی است. امام در زمان و موقعیتی قرار گرفته‌ بودند که آشکارا می‌بینند حق مردم ضایع می‌شود. امام می‌فرمایند، من می‌خواهم حق مردم را به آنها بازگردانم یا به تعبیر خودشان می‌خواهم اصلاح را در امت جدم دنبال کنم و مسیر انحرافی و بدعت‌هایی که در عرصه عمومی حیات مسلمانی شکل گرفته را به آنچه در زمان پیامبر(ص) وجود داشته بازگردانم و حق مردم را به کرسی بنشانم. بنابراین مهم‌ترین چیزی که امام را وارد این عرصه کرد و به معارضه و چالش کشاند مقوله حق عمومی بود؛ چیزی که امروزه از آن به دفاع از ستم‌دیدگان، دفاع از پابرهنگان یا همراهی با بی‌قدرتان یاد می‌شود. 

ایکنا ـ مردم و مسئولان چگونه می‌توانند از امام حسین(ع) در مواجهه با ناهنجاری‌های اجتماعی الگوبرداری کنند؟ 

اطلاعات دقیق و جزئی از زندگی امام حسین(ع) در دوران‌های قبل از واقعه عاشورا وجود ندارد البته در مورد سایر ائمه(ع) نیز با همین کاستی مواجه هستیم و این نقص در موارد زیادی ما را آزرده می‌کند، اما قبل از پاسخ به این پرسش بنیادی باید به یک نکته توجه کنیم. 

باید رویکرد خودمان را به پیامبر(ص) و ائمه(ع) بازسازی و اصلاح کنیم. در دنیایی زندگی می‌کنیم که به شدت با آنچه در زمان ائمه معصومین(ع) وجود داشته به جهات متعددی متفاوت است. حداقل چیزی که اکنون با آن روبه‌رو هستیم بحث اعتنای به خردورزی و عقلانیت است. دنیای امروز دنیای خرد و عقلانیت است. به نسل‌های جدید به خصوص نسل Z نگاه کنید. نوع نگاهشان به امور مربوط به خدا، هستی و انسان و ... چگونه است؟ آنچه مردم امروز با آن مواجه هستند با آنچه پیشینیان به خصوص مردم هزار سال پیش با آن مواجه بودند تفاوت‌هایی دارد. لذا ما در بهره‌گیری از سیره بزرگان دینی باید توجه داشته باشیم که کردار ائمه(ع) از جمله امام حسین(ع) به دو دسته تقسیم می‌شود: دسته‌ای از آنها اموری است که مربوط به زمانه، زندگی شخصی و مسائل تجربی خودشان می‌شود که این امور را نمی‌توان به مردم ادوار دیگر توصیه کرد. اما دسته دوم کردارهایی است که معطوف به اصول و بنیادهای ارزش‌های انسانی بوده و در همه زمان‌ها و مکان‌ها این ارزش‌ها ثابت است و همیشه می‌تواند مورد بهره‌برداری قرار گیرد. 

شهید مطهری به خوبی اشاره می‌کنند که ما یک دسته اصول ثابت داریم که سیره در اصول ثابت معنا پیدا می‌کند مثل مقوله اخلاق‌مداری، ایثارگری، تعاون و دستگیری از دیگران، رواداری و تسامح، آسان‌گیری و تساهل، کرامت انسانی و احترام به انسان، تحمل و بردباری، ظرفیت داشتن و ... که تابع زمان نیستند و ارزش آنها با گذشت زمان تغییر نمی‌کند، اگرچه ممکن است مصادیق و کنش‌ها تغییر کند اما اصل این ارزش‌ها تغییر پیدا نمی‌کند. لذا وقتی از سیره امام حسین(ع) سخن به میان می‌آید باید توجه داشته باشیم که آن دسته از کردارها و رفتارهای اصول‌محور، بنیادین یا مبنایی آنها را مدنظر قرار دهیم. چون گاهی گفته می‌شود که امام حسین(ع) یا دیگر ائمه در برخورد با فرزندان خود چنین و چنان می‌کردند؛ اما آیا این رفتارها می‌توانند به عنوان آموزه‌هایی برای ادوار بعدی الگو قرار گیرد؟ شاید نه. ما می‌بینیم که در میان فرزندان ائمه نیز افرادی بودند که چندان سر به راه نبودند یا تربیت شده نیستند. آیا امام با این فرزندان بد رفتار کرده یا آنها را بد تربیت کرده است؟ خیر؛ چنین نبوده. به هر حال برخی از فرزندان با سرشتی خاص بزرگ شدند و امام نتوانست در آن‌ها تأثیر بگذارد. این موضوع در زندگی سایر امامان ما نیز دیده می‌شود.

به همین دلیل، وقتی از سیره صحبت می‌کنیم، باید دقت داشته باشیم به آن دسته از رفتارها و منش‌هایی توجه کنیم که با اصول انسانی مرتبط هستند. اینها برای همیشه الگو هستند، نه همه آنچه از امامان سر زده است، چراکه بسیاری از آنها مربوط به شخص خودشان، دوره‌ آنان یا مخاطبان خاص آنها بوده است.

اطلاعات چندانی از برخورد امام حسین(ع) با سه خلیفه اول یا در مورد رفتار ایشان در دوران پدرشان، امام علی(ع) نداریم؛ اما در مواجهه با معاویه بن ابی‌سفیان، پاره‌ای از سخنان و داد و ستدهای امام حسین(ع) را داریم که حاکی از این است که ایشان در مسیر همبستگی اجتماعی و همدلی با انسان‌ها گام برمی‌داشتند. به بیان دیگر جماعت مسلمین برای امام اهمیت داشت. 

این نکته بسیار مهم و اساسی است؛ اگرچه ممکن است برخی از مخاطبان یا خوانندگان با این دیدگاه همراه نباشند و تصور کنند که امام به هیچ وجه با حکومت همراه نبود؛ اما واقعیت این است که امام فردی نابهنجار، ناسازگار، معترض همیشگی یا نامتعادل نبودند. امام یک شهروند بود که همانند دیگران برای زندگی ارزش قائل بود، هم برای زندگی خود و هم برای زندگی دیگران؛ این موضوع بسیار مهم است و باید اصالت زندگی را مدنظر داشته باشیم.

بی‌گمان، امام حسین راه و روش امام علی(ع) و پیامبر(ص) را دنبال می‌کردند. جمله‌ای از امام علی(ع) وجود دارد که شاید کمتر به آن توجه می‌کنیم یا اساساً می‌کوشیم به آن توجه نکنیم؛ امام علی در گفت‌وگو یا مکاتبه با معاویه استدلال و به نکته‌ای اساسی اشاره می‌کند و می‌فرمایند: «شما باید به سبیل المسلمین روی بیاورید و در سبیل‌المسلمین رضایت خداوندی نهفته است» این جمله بسیار مهم است و در ادامه می‌فرماید: «اگر کسی با سبیل المسلمین مخالفت کند، حتی کشتن او جایز است» یعنی مقاتله با چنین فرد معترضی به‌جاست. بدیهی است که امام حسین(ع) با سبیل المسلمین در نمی‌افتد.

پس تلاش‌های اولیه امام این بود که معاویه به ناحق بر کرسی قدرت و خلافت تکیه نزند، اما وقتی جامعه او را پذیرفت، امام حسین(ع) مانند انسان‌‌های دیگر و البته به عنوان یک شهروند مسئول به زندگی خود ادامه می‌دهد و دیگران را نیز به زندگی ترغیب و تشویق می‌کند اما در مقابل ناهنجاری‌ها، زشت‌کاری‌ها و به ویژه در مقابل ستم، هیچ‌گاه سکوت نمی‌کند. 

جست‌وجو و مطالعه کردم اما مطالب چندانی که دلالت بر معارضه آشکار امام با دستگاه حاکمیت باشد، نیافتم. اما تأکید امام، به ویژه در دوره‌های بعد، این بود که در مسیر ستم نباید قرار گرفت و ستم را نباید حمایت کرد؛ این همان چیزی است که در قرآن تصریح شده است: «هیچ‌گاه به ستمگران تکیه نکنید یا آنها را تقویت نکنید». این نگاه و رفتار هم برای زمامداران جامعه الگوست و درس بزرگی برای توده مردم است. البته باید توجه داشت که توده مردم یا بی‌قدرتان عموماً سازوکار مبارزه با ستم را به راحتی نمی‌توانند پیدا کنند و حتی اگر این راهکار را پیدا کنند و رهبری در جامعه نباشد که آنها را هدایت کند، به صورت مستقل نمی‌‌‌توانند دست به کاری بزنند یا اقدام مفیدی انجام دهند. 

در زمان امام حسین(ع) نیز با این پدیده مواجه هستیم که توده مردم چندان کارآمد نبودند. اگرچه در دنیای امروز، توده مردم تغییر پیدا کرده و اطلاعات عمومی گسترش یافته و دسترسی به اخبار پنهان فراوان شده است، اما باز هم می‌بینیم که توده مردم از توانایی‌های لازم برای مقابله با ناهنجاری‌های جامعه برخوردار نیستند. به همین دلیل، در سخنان ائمه و امام حسین(ع)، مطالب چندانی که ناظر به نقش‌آفرینی مردم باشد(در دوران قبل از قیامشان)، دیده نمی‌شود.

ایکنا ـ چگونه می‌توانیم نهضت عاشورا و آموزه‌های آن را از سطح عزاداری و مناسک به مرحله عمل در زندگی فردی و اجتماعی ارتقا دهیم؟

این کار نه تنها دشوار است، بلکه اکنون در حد ناممکن قلمداد می‌شود. متأسفانه، وقتی مقوله مذهب با حکومت پیوند می‌خورد، یا به تعبیر دیگری حکومت و سیاست هویت، استحکام و پشتوانه خود را در مذهب جست‌وجو می‌کنند، آهسته آهسته و به تدریج به سمت تحریف مذهب یا به تعبیر بهتر تبیین مذهبی به نفع سیاست پیش می‌روند. 

مراسم و مناسک به گونه‌ای نیازهای عاطفی، احساسی و بلکه هیجانی توده مردم را ارضا و اشباع می‌کنند؛ برخلاف معرفت و شناخت که به مقوله هیجان ارتباطی پیدا نمی‌‌کند. بنابراین هرچه جلوتر می‌رویم، بُعد مناسکی و مراسمی پررنگ‌تر می‌شود و افراد به این سمت گرایش بیشتری پیدا می‌کنند و طبیعی است که وقتی قرار است مناسکی شور و شیدایی خود را داشته باشد با خرافه‌ها، بدعت‌ها، دروغ‌ها و رسم‌های غلط درمی‌آمیزد. 

چنانکه امروزه عزاداری‌های ما به شدت رنگ این انحرافات را پیدا کرده است و گردانندگان صحنه‌های این مناسک و مراسم در جامعه برای خود اعتبار و ارجی قائل هستند؛ چیزی که گمان نمی‌رفت در فرهنگ شیعی اتفاق بیفتد و این دسته از آدمیان جایگاهی بیایند و بالاتر از آن بخواهند نقش نخبگانی ایفا ‌کنند، اما وقتی مردم بر چنین مراسم و رفتارهایی حساب باز می‌کنند و این مراسم نیازهای عاطفی آنها را برطرف و آنها را وارد امر نامقدس مقدس‌گونه‌ای می‌کند، یعنی عزادار و عاشق حسین(ع) بودن و به این اعتبار ارج و منزلتی یافتن، همین مقوله باعث می‌شود گردانندگان این مراسم هم برای خود شأن نخبگانی در نظر گیرند. 

همه این امور در حالی رخ می‌دهد که چنین مسائل و نگاهی در متون اولیه دینی ما وجود ندارد و با خرد نیز هم‌خوانی ندارد. بنابراین، برای فاصله گرفتن از این وضعیت و رسیدن به حقیقت حسینی، نقش نخبگان به ویژه روحانیون بسیار مهم است. 

روحانیون مسئولیت بیان حقیقت دین و شناساندن ائمه(ع) را بر عهده دارند؛ پس آنها مسئولیت خطیری را باید متوجه خود بدانند و نگذارند بیش از این امام حسین(ع) با مراسم و مناسک بی‌محتوا معرفی شود. البته متأسفانه، برخی از افراد که من نام آنها را به جای مبلغ، «دستاریان» گذاشته‌ام، یعنی کسانی که دستاری به سر دارند، بی‌آنکه علم و معرفتی به اسلام داشته باشند، به وفور در ترویج خرافه‌ها و دروغ‌ها گام برمی‌دارند و دروغ‌‌هایی را به ائمه(ع) نسبت می‌دهند که انسان شگفت‌زده می‌شود. اکنون در شبکه‌های اجتماعی به فراوانی می‌بینیم که داستان‌های دروغی را منتشر می‌کنند، دروغ‌هایی که حتی کودکان با شنیدن آنها می‌خندند اما آنها این دروغ‌ها را می‌گویند چون می‌دانند مخاطب دارد. برای مبارزه با این سنت‌های دروغین ابتدا باید زمامداران را وارد صحنه کنیم. باید بزرگان جامعه وارد این عرصه شوند و به مبارزه برخیزند.

مهم‌تر و کارآمدتر از اینها رسانه‌های عمومی جامعه هستند که سوگمندانه به عنوان یک جعبه جادویی هر روز از داخل خودشان افعی خرافاتی را نشان می‌دهند که مردم را بیش از پیش به این نوع مناسک دعوت می‌کنند. صدا و سیما به شدت در این مسئله مقصر است، چراکه گاهی افرادی را بزرگ کرده و اعتبار بخشیده و برخی افراد را وارد صحنه کرده است که در ضربه زدن به پیکره تشیع از هر دشمنی کارآمدتر عمل کرده‌اند. تعبیر مرحوم صدر را به کار می‌گیرم که می‌گوید: «من کسانی که به تحریف عاشورا پرداخته‌اند را از کسانی که امام حسین(ع) را در صحرای کربلا کشتند، ستمگرتر و بدتر می‌دانم» من نیز با این عقیده همراه هستم. صدا و سیما در این زمینه به شدت بد عمل کرده است.

ایکنا ـ چرا با وجود گذشت قرن‌ها همچنان عاشورا ماندگار است؟ 

در مورد ماندگاری عاشورا پس از این همه سال، باید گفت که این موضوع نیازمند تأملات و مطالعات بسیار است. چند عامل در ماندگاری عاشورا مؤثر است؛ اولاً تشیع در سایه عاشورا توانست هویت و جایگاه خود را به رقیب و تاریخ معرفی کند که این موضوع بسیار مهم بوده است و تشیع در ذیل واقعه عاشورا توانست خودی نشان دهد و در عرصه رقابت برای خود اعتباری را به حق کسب کند. 

تشیع به تدریج از قبل همین مسئله، آداب، سنت‌ها و مراسمی را تعریف و فرهنگ‌سازی کرد که خود این مراسم در ماندگاری عاشورا و نیز در قوام، ثبات و پایداری تشیع تأثیرگذار بود. ثانیاً، عاشورا اولین صحنه‌ای بود که فرزند پیامبر(ص) در زمانی کمتر از ۵۰ سال پس از رحلت آن حضرت، به دست پیروان آن حضرت کشته ‌شد که این مسئله کوچکی نبود. اگرچه امام حسن(ع) نیز به شهادت رسیدند اما به صورت پنهانی و به دست یک فرد، شهادت امام علی(ع) نیز همینگونه بوده است.

اما در واقعه عاشورا، صحنه‌ به دست کسانی رقم می‌خورد که علناً و آشکارا تقابل دو خوانش از دیانت را به نمایش می‌گذارند. یعنی خوانشی که اهل بیتی است و اصرار بر حقیقت و حقانیت دارد و خوانش دیگری که می‌توان آن را خوانش اموی و غیر شیعی نامید که در آن اساس اسلام و نبوت به طور دیگری تعریف می‌شود تا جایی که می‌تواند فرزند پیامبر را به قتل برساند.  اینکه حدود ۵۰ سال پس از وفات پیامبر، پیروان پیامبر(ص)، فرزند پیامبر و افرادی که جزو نزدیکان آن حضرت بودند را به شهادت رساندند و اموال آنها را غارت کردند و فرزندان آنها را به اسیری گرفتند، هرگز نمی‌تواند از صحنه تاریخ پاک شود. 

نکته سومی که موجب ماندگاری واقعه عاشورا شد این است که طی آن با تقابل نامتعادل جدی مواجه هستیم و چنین تقابلی را به راحتی نمی‌توان هضم کرد که گروه کوچکی در مقابل سپاه عظیم ایستادگی کند و آن سپاه بزرگ به هیچ صراطی مستقیم نباشد. به هر حال تاریخ قضاوتگر عادلی است و نشان داده که این تقابل ناجوانمردانه و غیرانسانی بوده و هرچه زمان گذشته بر اهمیت این تقابل افزوده شده و افراد بیشتر درک کردند که امام باید در جایگاهی قرار گرفته باشد تا چنین حقی را به خود دهد که در مقابل آن سپاه عظیم ایستادگی کند. 

اما عامل دیگر، پیوند عاشورا با عواطف و احساسات انسانی است. انسان هم عقل دارد و هم عاطفه. عاشورا با فراتر از عقل پیوند خورده است و همه انسان‌ها آن را درک می‌کنند و با آن همدلی دارند. لذا می‌بینیم در ایام محرم و روز عاشورا حتی افراد غیر شیعی نیز در مراسم عاشورا شرکت می‌کنند و بدون اینکه به تشیع اعتقاد داشته باشند این سنت عاطفی را ارج می‌نهند. 

چیزی که امروزه در روانشناسی به عنوان «درد خودخواسته» یا «اندوه خودخواسته» و در تفکر مسیحی به «رنج مقدس» یاد می‌شود مسائلی است که در آرامش‌بخشی به انسان، ایجاد تعادل روانی و رفع پاره‌ای از مشکلات روحی کمک‌کار است و مسئله عزاداری چنین ویژگی‌ را پیدا کرده است. 

عامل دیگر که آن را بسیار مهم می‌دانم پیوند خوردن عاشورا با ادبیات جهانی است. مفاهیمی وجود دارد که اختصاص به شیعه و اسلام ندارد و انسانی و جهانی است مثل مقوله عدالت، حق، نجات انسان‌ها، ستم‌ستیزی، فساد‌ستیزی، امر به معروف و نهی از منکر؛ البته منظورم از امر به معروف و نهی از منکر رفتارهایی نیست که اکنون در جامعه ما از آن به خطا به عنوان امر به معروف یاد می‌شود و با سوء استفاده از این دستور الهی چه افتضاحی به بار می‌آید؛ امر به معروف و نهی از منکر در ادبیات اسلامی نوعی مواجهه با انحراف حکمرانی است. 

این ادبیات، واژه‌ها و ... واژه‌هایی نیستند که اختصاص به تشیع داشته باشند اما جای بسی تأسف است که برخی از اهل منبر، دستاریان یا برخی مداحان سعی زیادی می‌کنند که عاشورا را شیعی نشان دهند در حالی که حرکت امام حسین وجهی جهانی و همه‌زمانی دارد و اگر بر روی مقوله عدالت، آزادی و ... سخن گفته شود هیچ انسانی نیست که از این مقولات گریزان باشد.

گفت‌وگو از فاطمه بختیاری

انتهای پیام