به گفته کارشناسان، پیشروی و توسعه بیابانها زندگی بیش از ۲۵۰ میلیون نفر را در سراسر جهان به مخاطره انداخته است. اما این موضوع درخصوص کشور ما که درآن، یکسوم میانگین بارندگی جهان باران میبارد و به دلیل قرارگرفتن روی کمربند خشکی جهان، تبخیر آب سه برابر میانگین جهانی است از اهمیت جدی برخوردار است.
اینکه آیا برای مقابله با پدیدهای همچون بیابانزایی و پیامدهای ناشی از آن تدبیری اندیشیدهایم، پرسشی است که باید کارشناسان محیطزیست به آن پاسخ دهند.
کشاورزی، مهمترین عامل تخریب
یک بومشناس و فعال محیطزیست دراینباره به «قدس» میگوید: بیابانزدایی مفهومی در مقابل معضل جهانی بیابانزایی است و شامل فعالیتهایی با سه محور بازدارنده، اصلاحی و احیایی میشود که هر یک کارایی خاص خود را دارد. دراینبین میتوان به کاشت درختان و گیاهان مقاوم و متناسب با مناطق خشک همچون گیاهان شوره کاشت و گیاهان ویژه مقابله با بیابانزایی، حفظ تعادل دام و مراتع برای حفاظت از پوشش گیاهی موجود، بهرهگیری از روشهای کارآمد در انباشتن آب باران و همچنین احیای شورهزارها اشاره کرد. بااینحال، مهمترین راهکار برای تحقق مقابله با بیابانزایی خودداری از رفتارها و اعمال سیاستهایی است که منجر به بیابانی شدن جنگلها و مراتع میشود؛ درواقع اگر ما بتوانیم در حفظ جنگلها و مراتع اقدام کنیم خودبهخود در مسیر مقابله با بیابانزایی قرار میگیریم.
اسماعیل کهرم با اشاره به اینکه امروزه بخش قابلتوجهی از بیابانها ساخته دست بشر است، میافزاید: همه جنگلها بهواسطه طبیعت خلقشدهاند؛ بهعنوان نمونه جنگلهای ارسباران، البرز مرکزی و هیرکانی ۴۰ میلیون سال قدمت دارند. اما در مقابل، بیابانها هستند که بخش قابلتوجهی از آنها ساخته دست بشر است که در ۲۰۰ سال اخیر شکلگرفتهاند. در بیشتر کشورها بهویژه ایران، کشاورزی یکی از مهمترین عوامل تخریب مراتع و جنگلها محسوب میشود و پس از آن چرای بیش از حد دام در این جنگلهاست، بهطوریکه بر اساس آخرین آمارها ۳۶ میلیون رأس دام در عرصههای طبیعی زاگرس داریم که فقط ۱۶ میلیون آنها مجاز و ۲۰ میلیون دام غیرمجاز هستند. همچنین یکمیلیون هکتار از جنگلهای زاگرس را به زمینهای کشاورزی تبدیل کردهایم که نهتنها موجب افزایش سطح بیابانها شده، بلکه فرسایش خاک و تولید گردوغبار نیز در این منطقه بیداد میکند که همه این موارد به بیابانزایی دامن میزند و روزبهروز در حال افزایش است.
زوال دستهجمعی پوشش گیاهی زاگرس
این عضو صندوق جهانی طبیعت (دبلیو. دبلیو. اف) ادامه میدهد: اکنون شاهد ۲ میلیون هکتار زوال دستهجمعی پوشش گیاهی در زاگرس هستیم که البته این پدیده در جنگلهای هیرکانی نیز رخداده است و نشان میدهد ازنظر توالی بهجای اینکه در مسیر مقابله با بیابانزایی حرکت کنیم در مسیر مقابل آن در حال حرکت هستیم؛ بنابراین باتوجهبه اینکه ۹۳ درصد کشور ما خشک و نیمهخشک است و با این حجم فشار در واگذاریها و استفاده از منابع پایه، بهطور حتم در آینده نزدیک به نقطه ورشکستگی خواهیم رسید و پس از آن شاهد مرگومیر و یا زوال دستهجمعی مراتع و جنگلها، طغیان آفتها و بیماریها، آتشسوزیهای گسترده و آشفتگیهایی که منجر به ازبینرفتن اکوسیستمهای طبیعی میشود، خواهیم بود.
پروفسور کهرم با تأکید بر ضرورت کاهش مصرف سفرههای آب زیرزمینی، اضافه میکند: با رو آوردن به سیستمهای آبیاری جدید مانند آبیاری قطرهای و آبیاری به روش امواج بخار آب میتوان در یک دوره میانمدت ۱۲ساله پوشش گیاهی مراتع را تقویت کرد که این مهم گام مؤثری در مقابله با بیابانزایی محسوب میشود.
تخریب سرزمین
یک عضو هیئتعلمی سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی نیز با بیان اینکه بیابانزایی و تخریب سرزمین دو واژه مترادف است به ما میگوید: تخریب سرزمین به زوال اکوسیستمهای طبیعی و کاهش توان تولید بیولوژیک خاکِ اراضی طبیعی و کشاورزی ناشی از فعالیتهای انسانی و عوامل اقلیمی گفته میشود. با بررسی بیشتر درمییابیم بیابانزایی با تعریف خاصتر در دل همین تعریف قرار دارد میگیرد بهطوریکه بیابانزایی به تخریب سرزمین در مناطق خشک، نیمهخشک و نیمهمرطوب - تحتتأثیر عوامل اقلیمی و انسانی - گفته میشود.
الحاق ایران به کنوانسیون مقابله با بیابانزایی
علیاکبر دماوندی با اشاره به برنامههای مقابله با بیابانزایی ادامه میدهد: قانون الحاق جمهوری اسلامی ایران به کنوانسیون مقابله با بیابانزایی مهمترین قانونی که ما را ملزم به مقابله با بیابانزایی میکند. ایران در سال ۱۹۹۴ جزو سه کشور نخستی بود که به اقدام ملی مقابله با بیابانزایی سازمان ملل پیوسته است و درواقع کشورهایی که عضو این کنوانسیون هستند متعهد میشوند راهبردهایی ازجمله «اجرای برنامههای حفاظت از آبخیزداری در سطح ملی»، «محافظت از جنگلها و مراتع کشور»، «برنامه جایگزینی سوخت فسیلی در جوامع عشایری»، «ارتقا و توسعه مشارکت جوامع روستایی»، «توسعه برنامههای پایدار مقابله با بیابانزایی» و همچنین «امور مربوط به استحصال آب» را در کشور داشته باشند و طی دورههایی مشخص گزارشی را تحت عنوان اقدام ملی در حوزه مقابله با بیابانزایی به دفتر مرکزی کنوانسیون ارسال کنند و درواقع پیوستن ایران به کنوانسیون مذکور مهمترین قانونی است که ما را ملزم به اجرای برنامههای مقابله با بیابانزایی کرده است.
قانون 81 ساله خاک میخورد
دکتر دماوندی اضافه میکند: در اصول ۴۴ تا ۵۴ قانون اساسی کشور نیز به انفال اشاره میکند و منابع طبیعی اعم از آب، خاک و پوشش گیاهی را انفال و متعلق به عموم مردم میداند، همچنین قانون بهرهبرداری از جنگلهای - مصوب سال ۱۳۲۲- و قانون اصلاحات اراضی و ملیشدن جنگلهای کشور - مصوب سال ۱۳۴۱- ازجمله قوانین داخلی کشور است که مردم را ملزم به فعالیتهای مقابله با بیابانزایی ملزم کرده است، اما تاکنون کمیتهای بررسی نکرده تا در قالب گزارش تحلیلی به مردم اطلاعرسانی کنند که دستاوردهای ما در حوزه مقابله با بیابانزایی چه بوده و تهدیدهای محیط زیستی چقدر جدی است.
تأثیر بیابان ها بر زیست محیطی کشور
وی در پاسخ به این پرسش که این بیابانها چه تأثیری بر زیستمحیطی کشور داشته است، میگوید: نتایج بدستآمده از مطالعاتی که درباره دورههای پیشین زمین انجامشده است، نشان میدهد؛ بیابانها همچون جنگلها و محیطهای آبی اکوسیستمهای تخصصی هستند که از دیرباز - زمان شکلگیری کره زمین - وجود داشتهاند؛ بنابراین راهکارهای مقابله با بیابانزایی به معنا ازبینبردن بیابانها نیست. چراکه بیابان هم جزئی از اکوسیستم طبیعی زمین است که باید با همان شکل حفظ شود، اما آنچه حائز اهمیت است و طی قرن اخیر موردتوجه جوامع قرارگرفته و عوامل انسانی نقش مؤثری در آن داشته توسعه بیابانها به سمت مناطق غیر بیابانی و یا به عبارتی پیشروی بیابانهاست که باید با آن مقابله شود.
کوچ اجباری
این استاد دانشگاه ادامه میدهد: اگر ما با شناخت از اکولوژیک اراضی متناسب با توان اکولوژیک مناطق مختلف از آنها بهرهبرداری کنیم بهطور حتم با پدیده بیابانزایی مواجه نخواهیم شد، اما مشکل از آنجایی شروع شد که ما از مناطق بیابانی که اقلیمی خشک و نیمهخشک دارند، بیش از ظرفیت بهرهبرداری کردیم. بهعنوان نمونه با راهاندازی صنایع در استانهای مرکزی ایران و استانهای یزد، کرمان جمعیت زیادی را ساکن کردیم که در پی آن میزان بهرهبرداری ما از منابع آبوخاک این اکوسیستم بیابانی افزایش یافت و درواقع بیتوجهی ما به توان اکولوژیک مناطق بیابانی موجب بیابانزایی شد که در پی آن با پیامدهای منفی متعددی همچون فرونشستها، پایینرفتن سطح آب سفرههای زیرزمینی مواجه شدیم که بهطور حتم این مسئله بر زندگی افراد ساکن این محیطها تأثیرگذار خواهد بود که به شکل طوفانهای گردوغبار، فرونشست معابر و ریزش ساختمانها ظاهر میشود و یا منجر به مهاجرت افراد به مناطقی که شرایط آبوخاک مناسبتر است یا توان اکولوژیکی بیشتری دارند، میشود که این مسئله نیز تبعات زیستمحیطی متعددی ازجمله افزایش ساختوسازها و افزایش تولید زباله و غیره میشود که در آینده مشکلاتی به همراه خواهد داشت.
دماوندی اضافه میکند: بیابانزایی خاص مناطق خشک و نیمهخشک نیست و در هر منطقهای که بهرهبرداری نادرست و سوءاستفاده از توان اکولوژیک منابع آبوخاک صورت گیرد - حتی در مناطق نیمهخشک و نیمه مرطوب - بیابانزایی رخ خواهد داد. بهعنوان نمونه در برخی از مناطق شمالی کشور که تخریب پوشش گیاهی اتفاق افتاده یا فرونشست زمین رخداده عمل بیابانزایی استارت خورده است.
آینده ایران
وی در پاسخ به این پرسش که اگر شرایط به همین شکل ادامه یابد تا دو دهه آینده محیطزیست ایران چه وضعیتی خواهد داشت، اظهار میدارد: در پاسخ به این پرسش شما بهتر است اشارهای به آمارهای رسمی کشور داشته باشیم. آمارهای استان خوزستان نشان میدهد بیش از ۹۰ درصد کارکنان این استان خواهان اخذ انتقال به استانهای شمالی کشور هستند و یا تعداد قابلتوجهی از ساکنان استان سیستان و بلوچستان که طی سالهای اخیر به استان گلستان مهاجرت کردهاند؛ بنابراین اگر ما برای مقابله با بیابانزایی در کشور برنامه جامعی نداشته باشیم، بیتردید نمیتوان آینده زیستمحیطی خوبی را برای ایران متصور شد و ما باید بپذیریم که توان اکولوژیک مناطق باتوجهبه ویژگیهای اقلیمی منطقه محدود است و نمیتوان بیش از ظرفیت منابع آبوخاک موجود از آنها بهرهبرداری کرد و ضرورت دارد تا وضعیت به مرحله بحران نرسیده تمرکز جمعیت و صنایع را به سمت مناطقی که امکان دسترسی به آب و کاهش نیاز به استخراج آب از سفرههای زیرزمینی دارد هدایت کنیم.
آمار جهانی تخریب پوشش گیاهی
دماوندی با اشاره به آمار جهانی تخریب پوشش گیاهی در دنیا میگوید: بنا بر آمارهای اعلامشده از سوی سازمانهای جهانی در هر ساعت بهاندازه وسعت یک زمین فوتبال پوشش گیاهی تخریب میشود که رقم بسیار بالایی است و طبق آمارهای داخلی نیز سالانه یک درصد اراضی کشور تحتتأثیر پدیده بیابانزایی قرار میگیرد. وی ادامه میدهد: اکنون نیز ۱۷ استان کشور ازجمله خوزستان، فارس، کرمان، سیستان و بلوچستان، یزد، اصفهان و... که جزو استانهای از بارندگی سالانه کمتر از ۴۰۰ میلیمتر برخوردارند و از چند دهه قبل آثار و شواهد بیابانزایی در آنها پررنگتر بوده است، بنابراین اگر به توان اکولوژیک این استانها توجه نشود و راهکارهای مقابله با بیابانزایی جدی گرفته نشود، با افزایش مهاجرتهای داخلی توان اکولوژیک سایر استانها در حوزههای مختلف از جمله تولید زباله به مخاطره خواهد افتاد و بیم آن میرود در آینده نهچندان دور ایران عزیزمان به سرزمینی خشک و غیرقابلسکونت تبدیل شود.