به گزارش بامداد یکشنبه ایرنا، حجتی در این یادداشت افزود: «ما میتوانیم آغازگر حرکتی باشیم تا روند تاریخ را تغییر دهیم و روزی را محقق کنیم که در آن پرچمها به اهتزاز دربیاید»، این آخرین صحبتهای «محمد دیاب ابراهیم المصری» مشهور به محمد الضیف در اتاق فرماندهی حماس چند ساعت یا چند روز مانده به عملیات طوفان الاقصی است. این راز طوفان بود؛ طوفانی که شاید همانطور که الضیف میخواست مسیر تاریخ را عوض کرد.
برای ملتی که جز تاریخ، سلاح دیگری در دست نداشت، طوفان تنها شانس فلسطینیها برای دفن نشدن در تاریخ و آخرین شانس بقا در میانه گردباد عادیسازی حذف فلسطین بود و چه کسی بهتر از فرمانده الضیف برای اجرای این فریاد رهایی بخش!
رشتههای خیال در واشنگتن
۶ اکتبر ۲۰۲۳، چند ساعت قبل از آغاز عملیات طوفان الاقصی «برت مکگورک» دیپلمات ارشد دولت بایدن به عنوان کسی که بیش از یک دهه معمار سیاست خارجی خاورمیانهای آمریکا بوده در دفتر خود با دیپلماتهای سعودی دور یک میز نشسته بود.
آتلانتیک درباره این لحظات مینویسد: هماهنگکننده کاخ سفید برای خاورمیانه و شمال آفریقا در حال ترسیم یک طرح کلی برای یک دولت فلسطینی بود. این طرح بخش مرکزی یک معامله بزرگ بود: در ازای آغاز روند تشکیل یک دولت فلسطینی، عربستان سعودی روابط دیپلماتیک خود با اسرائیل را عادی میکرد. در زمانی که تلآویو به طور فزایندهای در سطح بینالمللی منزوی میشد، کشوری که خود را رهبر جهان اسلام میدانست، آن را در آغوش میگرفت.
دو هفته قبل از این ملاقات پنهانی در واشنگتن، بنیامین نتانیاهو ۲۲ سپتامبر ۲۰۲۳ در مجمع عمومی سازمان ملل آخرین گام را برای محو فلسطین از روی نقشه برداشته بود.
نتانیاهو مقابل چشم جهانیان گفت: «ببینید! فلسطینیها تنها ۲درصد از جهان عرب هستند! وقتی ببینند که ۹۸ درصد کشورهای عربی خود را با دولت یهود آشتی دادهاند، مجبورند راه صلح را در پیش بگیرند.»
نخست وزیر رژیم صهیونیستی این جملات را با در دست داشتن نقشهای از خاورمیانه جدید که تمام فلسطین را ضمیمه اسرائیل نشان میداد، ادا میکرد! منظور نتانیاهو از صلح واضح بود: آن ۲ درصد فلسطینی با واگذاری غزه و کرانه باختری بروند پی کارشان!
۶ اکتبر مکگورک در دفترش معتقد بود که یک توافق صلح در خاورمیانه در دسترس است؛ اینکه دولت بایدن ممکن است در جایی موفق شود که همه دولتهای پیش از آن شکست خوردهاند.
چند ساعت بعد با یک تماس تلفنی آوار واقعیت روی سر این دیپلمات آمریکایی که در ذهنش داشت آینده منطقه را که در دفترش نقاشی کرده بود جشن میگرفت، خراب شد: آیندهای که حالا فرزندان فلسطین به فرماندهی الضیف و سنوار آن را عقیم کرده بودند.
دفتر مقاومت بسته نمیشود
در میان نبرد طوفان الأقصی... بین اتاقهای فرماندهی عملیات یا درگیری مستقیم با نیروهای دشمن در میدان نبرد، یا هنگام بازرسی از صفوف مجاهدان و سازماندهی پیشروی نبرد و مدیریت جنگ؛ ابوعبیده،سخنگوی «گردانهای القسام»، اینگونه خبر شهادت محمد الضیف و معاونش مروان عیسی را اعلام کرد.
دفتر مبارزه ابوخالد با اشغال سرزمین مادری و در جایی بسته شد که از همانجا گشوده شده بود. بمبهای چند تنی فرمانده اسطورهای فلسطینیها را در اردوگاه المواصی خانیونس هدف قرار دادند، جایی که پس از سالها جابجایی و تغییر مکان، محل تولد و نقطه آغاز فردی بود که سه دهه کابوس اسرائیل شده بود. الضیف رفت اما برگ دیگری از صفحه مقاومت فلسطین، این تنها پرونده باقی مانده استعمار از قرن گذشته گشوده شده است.
محمد دیاب سال ۱۹۶۵ در خان یونس در خانوادهای فقیر متولد شد. فقری که البته نتیجه مستقیم عارضه ۱۹۴۸ و اشغال فلسطین بود.
در سنین پایین به کار روی آورد، همزمان تمایلات هنری او نیز خیلی زود در او بروز کرد، الضیف در دانشگاه اسلامی غزه و در رشتههای فیزیک، شیمی و زیست شناسی تحصیل کرد. محمد جوان اولین کسی بود که در تأسیس اولین گروه هنری اسلامی به نام «العائدون» مشارکت کرد و لقب «ابوخالد» را از یکی از نمایشهایی که بازی کرد، گرفت.
جوان فلسطینی با سری پرشور شاید آن روز تصور نمیکرد چند دهه بعد بزرگترین عملیات ضد اسرائیلی تاریخ را کارگردانی کرده و روی پرده نمایشی به وسعت جهان ببرد. کسی نمیداند شاید هم الضیف جوان چنین فردایی را رویاپردازی میکرده است.
ظهور ستاره خان یونس
برای محمد دیاب مثل بسیاری از فلسطینیها، مبارزه از انتفاضه اول آغاز شد و پس از تاسیس حماس در سال ۱۹۸۷ به این سازمان تازه متولد شده پیوست. ۲ سال بعد الضیف توسط اسرائیل دستگیر اما پس از ۱۶ ماه آزاد شد. این یک واقعیت آزاردهنده برای صهیونیستهاست که قهرمانان فلسطینی از زندانهای اسرائیل برخاستهاند.
الضیف پس از آزادی به کرانه باختری رفت و بر تأسیس شاخهای از گردانهای القسام در آنجا نظارت کرد. این فعالیت مقدمات آشنایی او با یحیی عیاش ملقب به مهندس را فراهم کرد و او یکی از نزدیک ترین افراد به عیاش شد.
این آشنایی باعث تشکیل حلقهای شد که مقاومت فلسطینی را وارد فصل جدیدی کرد. در روزگاری که فلسطین شبیه به روزهای قبل هفت اکتبر بود و سالها رنج تبعید در تونس، یاسر عرفات را به اسلو و سپس واشنگتن رسانده بود تا ابوعمار خسته از مبارزه سند اشغال ۸۰ درصد اراضی فلسطینی را امضا کند تا سالهای باقیمانده عمر را در غزه بگذراند.
محمد، الضیف میشود
۵ ژانویه ۱۹۹۶، تلویزیون اسرائیل با قطع برنامههای عادی خود در خبری فوری، اعلام کرد: از امروز اسرائیلیها راحت میخوابند؛ ما «مهندس» را کشتیم. مهندس لقب یحیی عیاش فرمانده گردانهای عزالدین القسام بود. مجری تلویزیون عبری شاید درست میگفت، او خواب را از چشمان صهیونیستها ربوده بود؛ اما سران تلآویو، مثل تمامی اشتباهات خود حذف یک فرمانده مقاومت را پایان کار فرض کرده و هنگامه پیروزی دانستند.
اما به زودی همراه مبارز یحیی، جوانی به نام محمد دیاب ابراهیم جانشین همرزمش میشود. نابغهای نظامی که کابوس اسرائیل را برای سه دهه تداوم میبخشد و از سلف خود بیشتر اشغالگران را آزار خواهد داد. مردی که اسرائیلیها مجبور خواهند شد به او لقب «شبح هفت جان» و «فرزند مرگ» بدهند.
این پایان کار نبود و در لحظه خبر ترور یحیی عیاش در تلویزیون اسرائیل، یک یحیی دیگر در زندان بئرالسبع در حال رویاپردازی برای عملیاتی بود که ۲۷ سال بعد «طوفان الاقصی» نام گرفت. او یحیی ابراهیم حسن السنوار نام داشت.
الضیف کار خود را با «انتقام مقدس» آغاز کرد. عملیات استشهادی که در پاسخ به ترور یحیی عیاش در قلب اسرائیل انجام شد و حدود ۶۰ کشته و دهها زخمی روی دست اشغالگران گذاشت. این فرمانده حماس در سال ۲۰۰۲ پس از شهادت صلاح شحاده، فرمانده گردانهای القسام شد.
لقب الضیف از این زمان به محمد دیاب داده شد و به دلیل جا به جایی و نقل مکانهای پی در پی برای در امان ماندن از ترور و حملات رژیم صهیونیستی بود. الضیف در زبان عربی به معنای مهمان است. اسرائیلیها درباره او میگفتند: «در هیچ خانهای بیش از یک بار نخوابیده و در هیچ مکانی به طور دائمی نمیماند.» الضیف توانست از هفت مورد سوء قصد اسرئیل نجات پیدا کند.
به این ترتیب او مهمان محبوب فلسطینیها و باری بر دوش اسرائیل شد. فرمانده الضیف در ۲ دهه اخیر فقط سه بار ظاهر شد، اما اعمالش به جای او صحبت کرد. برای مبارزان فلسطینی نام محمد الضیف با صدای آرامش، میدانها را پر میکرد و به این معنا بود که راه و مسلک فرمانده در سرزمین فلسطین جاودانه خواهد ماند.
آورنده طوفان
محمد دیاب ابراهیم المصری فرمانده و طراح عملیات طوفان الاقصی است؛ عملیاتی که حالا همه دنیا درباره آن سخن میگویند و هرچه میگذرد طراحی این عملیات بیشتر موجب شگفتی همه ناظران و تحلیلگران میشود.
سال ۱۹۷۳ در زمان جنگ یوم کیپور، محمد الضیف هشت ساله بود. در آن جنگ گلدا مایر نخستوزیر وقت و دیگر سران اسرائیلی مدعی شدند چهار ساعت زودتر از حمله مصر و سوریه، از سوی اشرف مروان، داماد جمال عبدالناصر از وقوع آن مطلع شده بودند. ۵۰ سال بعد اما محمد الضیف آنقدر بر دشمنش اشراف داشت تا اینبار فقط این صفیر گلولهها باشند که اسرائیلیها را مطلع میکنند.
الضیف ۵۸ ساله، به ندرت در ملاء عام صحبت میکرد یا ظاهر میشد. هنگامی که حماس اعلام کرد که او در ۷ اکتبر سخنرانی خواهد کرد، فلسطینیها در غزه فهمیدند که اتفاق مهمی در شرف وقوع است. در این پیام، الضیف با صدایی آرام گفت که حماس بارها به اسرائیل هشدار داده است تا جنایتهای خود علیه فلسطینیها را متوقف کند، زندانیان را آزاد کند و از مصادره زمینهای فلسطینی دست بردارد. او گفت: «امروز خشم الاقصی، خشم مردم و امت ما در حال انفجار است. ای مجاهدان، امروز روز شماست تا به این جنایتکار بفهمانید که زمان او به پایان رسیده است.»
مستند «ما خفی اعظم» ساخته شبکه الجزیره به تازگی به ابعادی از طراحی و اجرای عملیات طوفان الاقصی پرداخته که مایه حیرت و تعجب کارشناسان در گستردگی و پیچیدگی طوفان الاقصی شده است.
هزاران محمد الضیف در راه
حتی کمی قبل از اعلام شهادت او، نام الضیف اسرائیل را آزار میداد؛ پس از آنکه فریاد «شمشیر را در برابر شمشیر قرار دهید، ما مردان محمد الضیف هستیم» از فلسطینیهایی که برای استقبال از اسرای فلسطینی از زندانهای اسرائیلی تجمع کرده بودند، بلند شد، شبکه ۱۲ اسرائیل گفت: «این بار، در رامالله نیز الضیف و شاخه نظامی حماس را ستایش میکنند.»
پس از خبر شهادتش، صفحات شبکههای اجتماعی پر از کلیپهای صوتی و تصویری از الضیف در طول ۱۹ سال گذشته شد؛ کلیپی از آخرین ظهور او که آغاز عملیات «طوفان الأقصی» را اعلام میکند و در میان آنها سخنرانی ضبطشدهای از او در سال ۲۰۱۴ بود که در آن از «اتحاد همه پرچمها و گردهمایی همه جبههها و میدانها برای آزادی فلسطین» دعوت میکند و به اسرائیلیها هشدار میدهد که «پایان موجودیتشان نزدیک است.»
اعلام شهادت اسطوره نظامی فلسطینیها درست در روزهایی صورت گرفت که در جریان تبادل اسرا، حماس نه در تونلها که روی زمین در حال قدرت نمایی است. محمد الضیف رفت اما اسرائیل آنچنان که تحلیلگران عبری مینویسند در غزه تحقیر شد، اسرایش را آزاد نکرد، حماس هنوز باقی مانده است و از همه مهمتر هیچ فلسطینی غزه را ترک نکرد. بزرگترین سلاح فلسطینی همین انگیزه ماندن و زندگی کردن است. شور زندگی در ویرانههای زندان غزه به مثابه ناقوس مرگ آپارتاید اسرائیل است.
مسیری که محمد الضیف در هفت اکتبر در ذهن طراحی کرده بود نشان میدهد او به چیزی جز آغاز پایان اشغالگری اسرائیل نمیاندیشیده است. چه اینکه در اتاق عملیات حماس در روزهای منتهی به طوفان الاقصی میگوید: همانطور که تو (بیت المقدس) اینجایی، من هم اینجا روئیدهام و در این سرزمین هزاران بذر دارم و مهم نیست که ستمگران چقدر سعی کنند ما را ریشه کن کنند، این بذرها جوانه خواهند زد... من اینجا در سرزمین محبوبم هستم که بسیار پربار است، مانند او بخشش ما ادامه یافته و از پاک شدن ترسی ندارد.