آریا یونسی
ممکن است که با دیدن دو واژه «فلسفه» و «غذا» کنار هم متعجب شویم که این دو چه ارتباطی ممکن است با هم داشته باشند؟ یا از خودمان بپرسیم فلسفه را چه به غذا؟ در واقعیت امر وقتی که سعی کنیم با نگاهی فلسفی به غذا نگاه کنیم این شگفتی اولیه به زودی رنگ می بازد. نه تنها موضوع غذا سوالات فلسفی زیادی را به ذهن می آورد بلکه فلاسفه زیادی از زمان باستان تا کنون درباره غذا نوشته اند. حتی افلاطون، که به تعبیر وایتهد، فلسفه غرب حاشیه بر آثار افلاطون است، در جای جای آثارش درباره غذا صحبت کرده است؛ گاهی درباره برنامه غذایی مناسب و گاهی به عنوان استعاراتی از تفکر و روح. در آثار ابن سینا نیز قطعات بسیاری از این دست موجود است. اکنون و در زمانه ما کتاب ها و نوشته های فلسفی زیادی درباره این موضوع در دسترس است تا جایی که دانشگاه تگزاس شمالی بنیاد فلسفه غذا را تاسیس کرده است.
غذا و غذا خوردن و نوشیدن از کارهای روزمره ماست و چندان شایع است که کمتر به آن می اندیشیم اما به محض اینکه به این فعالیت توجه کنیم خود به خود وارد تفکر فلسفی درباره غذا، در معنای اعم شامل خوراک و نوشاک، شده ایم. دیدگاه خام درباره غذا شاید این باشد که چیزی است که برای زنده ماندن به آن نیاز داریم. اما این همه مساله است؟ خیر. کافی است که موضوع غذا خوردن و زنده ماندن را کمی بیشتر مورد مداقه قرار دهیم تا سوالات زیادی را پیش روی خود ببینیم. اول اینکه به چه چیزی غذا می گوییم؟ به بیان بهتر چه چیزی را می توان غذا دانست؟ این سوال ساده ای نیست؛ شاید وسوسه شویم بگوییم هرچیزی که مغذی باشد و بدن بتواند از آن برای ترمیم و انرژی بهره بگیرد.فرهنگ ها و اقوام و مردمان مختلف دیدگاه های مختلفی درباره اینکه چه چیزی غذا است دارند. افراد مختلف هم دیدگاه های متفاوتی دارند. خیلی چیزها هستند که می توانند مغذی باشند اما غذا تلقی نشوند. همان بحث وجودشناسی که در متافیزیک بررسی می شود و برای فلسفه بخش مهمی است.
دومین مساله این است که ما غذاها را نه تنها مغذی یا کم مغذی یا فاقد ارزش غذایی می خوانیم بلکه خوشمزه یا بدمزه می دانیم. اگر به مفاهیم خوشمزگی و بدمزگی توجه کنیم به این نکته رهنمون می شویم که غذا تنها برای تغذیه بدن و زنده ماندن نیست بلکه یکی از سرچشمه های کسب لذت برای انسان است. تقریبا روشن است که اگر غذا تنها کارکردش برای زنده ماندن بود، می توانستیم یک مخلوط به اندازه کافی از چیزهایی که همه نیازهای بدن را تامین می کنند درست کنیم و هر روز و هر وعده همان را بخوریم، کاری که صرفه جویی در وقت و هزینه است. اما این کار بی معنی به نظر می رسد چون ما دوست داریم غذاهای متنوع بخوریم و طعم های متنوع بچشیم و لذت ببریم. غذای خوشمزه لذت می دهد و غذای بد مزه رنج، در حالی که هر دو می توانند مغذی و اسباب زنده ماندن باشند. اینجا بحث زیبایی شناسی و ذوق و بحث لذت بردن مطرح است. غذا و خوردن یکی از منابع لذت بردن است که به همین دلیل به موضوع مهمی در زندگی بشر تبدیل می شود. معادل آن در فلسفه بحث زیبایی شناسی است.
از طرف دیگر، ما برای غذا خوردن آداب زیادی داریم، چیزهایی که برای زنده ماندن چندان ضروری نیستند. ما ممکن است اغلب در خانه غذا بخوریم، سفره بیندازیم، با قاشق و چنگال غذا بخوریم و ظروف خاصی را برای این کار به کار بگیریم. برخی از این آداب ضروری نیستند و نمی توان آنها را برای زنده ماندن در نظر گرفت. همچنین، این کار را ممکن است به تنهایی یا در کنار دیگران انجام دهیم. گاهی ممکن است ترجیح دهیم که بیرون غذا بخوریم، در رستوران ها و کافه ها، یا در طبیعت، یا حتی در خودرو؛ گاهی ممکن است که فضای طبیعی خاصی را دلچسب تر بیابیم. گاهی نیز با دوستان و بستگان برای یک وعده غذایی در جایی قرار بگذاریم. تا اینجا می بینیم که غذا خوردن بخشی از زندگی اجتماعی و فرهنگی انسان است. چیزی که بخش بزرگی از زندگی انسان را در بر می گیرد و ارتباطات اجتماعی ما می تواند پیرامون آن شکل بگیرد. اینکه غذا با زندگی اجتماعی انسان تنیده است نکته پیش پا افتاده ای نیست؛ زیرا بسیاری از کارها هست که برای زنده ماندن ما ضروری هستند اما آنها بخشی از زندگی اجتماعی انسان نیستند.
از جهت دیگر، برای تهیه غذاها ممکن است ملاحظاتی داشته باشیم مثلا اکثریت مردم نمی پذیرند که حیوانات زنده زنده پخته شوند، یا بعضی قائل به این باشند که حیوانات را نباید غذا دانست، یا غذاهایی که از مواد فرآوری شده درست شده اند را نامناسب بدانند، یا پرخوری را نفی کنند و موضوعاتی از این دست که بحث اخلاق را به غذا ربط می دهد. موضوعی مهم در فلسفه که اینجا هم خود را نمایان می کند. شاید بیشترین نوشته ها از این دست در کتاب های عرفانی در طول تاریخ موجود باشد که انسان را از پرخوری یا توجه بیش از حد به غذا نهی کرده است. مشابه همین موضوعات در آثار فلاسفه نیز کم نیست.
با این اوصاف می بینیم که بحث فلسفی درباره غذا شامل حوزه های متنوعی از فلسفه است و بسیاری از سوالات مهم درباره یکی از فعالیت های روزمره مهم ما که شاید در ابتدا خیلی ساده به نظر برسد. ما می توانیم ساعت ها درباره رابطه غذا و لذت فکر کنیم و مباحث زیبایی شناسی را در نظر بگیریم؛ یا ساعت ها درباره اینکه چه چیزی غذا است بحث کنیم یا مباحث اخلاقی پیرامون غذا خوردن را در نظر بگیریم.
این یادداشت مقدمه ای بود برای یادداشت های سلسله وار در آینده که درباره هرکدام از این سوالات و موضوعات بنویسم.