به گزارش ایکنا، حجتالاسلام والمسلمین محمدرضا غفوریان؛ عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، 13 بهمنماه در نشست علمی «اندیشههای فلسفی امام خمینی(ره)» با اشاره به سابقه اشتغال امام به تدریس و تحصیل در فلسفه و عرفان به بیان نمونههای تاریخی از این مسئله پرداخت و گفت: امام(ره) در سال 1314 و 1318 برای دو نفر از جمله مرحوم میرزا جواد حجت همدانی نامه نوشتهاند و این نامه موجود است؛ در متن آن آمده است که بنده سالها برای ایشان علوم عقلی از فلسفه و معارف گفتهام. مرحوم حجت همدانی بعدها از حوزه به دانشگاه رفت و در سال 1365 درگذشت.
وی افزود: فرد دیگری که امام برای ایشان نامه نوشتهاند، مرحوم سیدابراهیم مقبرهایخویی است. امام از سال 1307 تا حدود 1328 علوم عقلی اعم از منطق، فلسفه و عرفان را تدریس میکردند و جزء مهمترین افرادی بودند که در این سطح تدریس داشتند. چند دوره تدریس منظومه هم داشتهاند.
غفوریان بیان کرد: براساس خاطرات مرحوم مهدی حائرییزدی هم ایشان در درس منظومه امام حضور داشته همچنین عباس زریابقمی هم در سال 1318 در درس امام(ره) حضور پیدا کرده است. امام بعد از تأسیس حوزه علمیه در اوایل سده 1300 شمسی تا سالهای 1328 شمسی مهمترین کسی بود که بار تدریس علوم عقلی را به دوش خود حمل کردند و شاگردانی چون مطهری، مفتح، بهشتی و صدر و ... را تربیت کردند.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی با بیان اینکه تألیفات فلسفی که امام به قلم خودشان نوشته باشند یک رساله کم حجم به نام طلبالاراده است، گفت: این رساله مطالب عرفانی هم دارد، ولی عمدتاً بحث فلسفی است و به صورت پراکنده در مباحث اصول، موضوعات فلسفی در مورد مطلق و مقید و باب استصحاب هم دارند.
وی افزود: تقریرات درس فلسفه ایشان هم در سه جلد به قلم مرحوم سیدعبدالغنی اردبیلی نوشته شده است که برخی مطالب را امام ملاحظه کرده بودند و در مواردی در حاشیه این تقریر توضیحاتی ارائه فرمودند.
غفوریان با بیان اینکه اگر ما مکاتب فلسفی دوره اسلامی را ملاحظه کنیم به ترتیب زمانی ابتدا گرایش مکتب مَشّاء را داریم که مهمترین فیلسوف این مکتب، بوعلی سینا، فارابی، بهمنیار، جوزجانی، خواجه نصیر و ... است، اضافه کرد: از قرن ششم گرایش حکمت اشراق ایجاد شد که مروج و بنیانگذار آن مرحوم شهابالدین سهروردی بود و کسانی چون قطب الدین شیرازی و مرحوم خواجه نصیر بیشتر آرای شیخ اشراق را پذیرفت تا قرن دهم و یازدهم که با ظهور ملاصدرا حکمت متعالیه پیدا شد.
رویکرد حکمت صدرایی امام خمینی(ره)
وی با اشاره به سه حکمت مشاء، اشراق و متعالیه اظهار کرد: شواهد زیادی در آثار امام وجود دارد که ایشان عمدتا دیدگاههای حکمت متعالیه را پذیرفته و تابع حکمت متعالیه است؛ البته با گرایش شدید به عرفان؛ تقریباً ایشان هیچ بحث فلسفی را بدون ارتباط با عرفان در نوشته و دروس خود ندارد و همیشه سعی کرده است این را در خدمت مباحث عرفانی ببینند. شاگردان متعدد دروس مختلف فلسفه ایشان هم بر این مسئله تاکید داشته و دارند؛ هم زریاب خویی، مهدی حائرییزدی، شهید مطهری و ... هم به این موضوع تاکید کردهاند.
غفوریان تصریح کرد: اصالت وجود و تشکیک، علیت و حرکت جوهری، اتحاد عاقل و معقول و مباحث نفس و معاد جسمانی از موضوعاتی است که به آن از سوی امام(ره) پرداخته شده است؛ در جلد سوم تقریرات فلسفه که بحث اَسفار ایشان است؛ صدرا وقتی معاد جسمانی را تبیین میکند 12 اصل را مقدمه دیدگاه خود توضیح داده و بعد وارد شده است؛ امام هم در اسفار همینها را از اصالت وجود، اشتراک معنوی، تشکیک و ... آغاز کرده است و انصافاً عمیقتر این مقدمات را توضیح داده است.
استاد حوزه و دانشگاه بیان کرد: تقریری که از اصالت وجود دارد، یک شو و همین بحث در اسفار در یک سوی دیگر؛ ایشان توضیحاتی را داده و فرمودهاند که مرحوم صدرا قصد داشته است این را بگوید و اگر هم نگفته باشد، نقد بر آن وارد میکردند. یا وقتی میخواهند بر علامه مجلسی و دیگران اشکال کنند از تعابیری چون معنای مبتذل هم استفاده کردهاند، البته با احترام زیاد ولی جدی. ایشان بحثی در مورد موضوع علم دارند، ولی خیلی جدی فلسفه را هم وارد کردند و توضیح دادند. موضوع علم را عوارض ذاتیه میدانند.
غفوریان افزود: در دوران اخیر کسانی با اصل این مطالب مخالفت کردند از جمله مرحوم کمپانی که در بحث اصول با موضوع داشتن هر علم و اینکه جزء عوارض ذاتی است مخالفت کرده است برخلاف علامه طباطبایی که میگوید در علوم برهانی این سخن درست است ولی در علوم اعتباری درست نیست. امام از جمله کسانی است که منکر این مطلبی هستند؛ ایشان چند مقدمه دارد که در آن هم تحلیل منطقی و عقلی وجود دارد و هم تحلیل تاریخ علم. از جمله مقدمات ایشان اینکه وحدت گزارههای علوم، وحدت اعتباری است نه حقیقی.
دیدگاه امام(ره) در مورد توسعه علوم
وی بیان کرد: مقدمه دیگر ایشان این است که علوم در طول تاریخ گسترده میشوند و دائما مسئله به آنها اضافه میشود مثلا به فقه و اصول و فلسفه بنگرید که تحقیق و مباحثه و درس و بحث محققان و علما آن را توسعه داده است. ایشان میگویند قضایای علوم متفاوت هستند و برخی حقیقیه و برخی جزئی هستند؛ ایشان بخش عمده قضایای فقه و اصول را حقیقیه میدانند گرچه قضایای جزئی هم دارد. علومی هم داریم که اصلا جزئی است مانند تاریخ. مانند اینکه سلجوقیان چه زمانی آمدند و رفتند و چند جنگ داشتند یا اینکه فلان سرزمین چه ویژگیهایی دارد و یا مسائل نجوم و ... که جزئی حقیقی است.
غفوریان با بیان اینکه ایشان در مورد عرفان میگوید همه موضوعات آن شخصی حقیقی است زیرا همه مباحث حول یک وجود یعنی خدا بحث میکند با اشاره به نوآوریهای امام در مباحث فلسفی، گفت: ایشان مطالبی در مورد برهان صدیقین بیان فرموده و مطالب را به عرفان میکشانند؛ کتاب شرح چهل حدیث ایشان مشهور به کتاب اخلاقی است که درست است ولی برخی احادیث کاملا فلسفی و برخی کاملا عرفانی است و در لابلای مباحث اخلاقی هم بحث عرفانی زیادی دارند؛ از جمله مطالبی در مورد برهان صدیقین دارند و طبق عادت خودشان آن را به عرفان منطبق فرموده و میفرمایند کسانی که از سر صدق حق تعالی در باور آنان است این برهان را میآورند.
وی افزود: این تعبیر در برهان مدنظر امام ماخوذ از آیه«شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ وَالْمَلَائِكَةُ وَأُولُوا الْعِلْمِ قَائِمًا بِالْقِسْطِ ۚ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ»؛ ایشان میفرماید این برهانها مفاهیمی در ذهن هستند و راه درست رسیدن به حقیقت عینی این برهان رسیدن به حق تعالی است و انسان در سیر صعودی خود به تجلیات اسماء و صفات و ذات میرسد.
غفوریان با بیان اینکه بحث دیگری که امام به صورت جدی وارد شدند و البته تواضع زیادی هم به خرج دادهاند تبیین برهان فطرت است، اظهار کرد: برهان فطرت برگرفته از مطلب مرحوم آیتالله شاهآبادی است؛ ادبیات نگارش مرحوم شاهآبادی و سنخ بیان او بیشتر به عرفان نزدیک است ولی امام آن را شرح فلسفی کرده است و اگر ایشان به این مطالب شاهآبادی نپرداخته بود دیدگاه ایشان مورد غفلت قرار گرفته بود زیرا مطلب مرحوم شاهآبادی کوتاه و دارای ابهام است که امام تفصیل دادهاند. مطلب دیگر معیار صفات ثبوتی و سلبی حقتعالی است که این را در تقریر فلسفه و شرح 40 حدیث دارند.
وی تاکید کرد: صفات ثبوتی و سلبی بحثبرانگیز است تا جایی که بزرگان اندیشمندان ما در این باره سخنانی گفتهاند که مقبول واقع نشده است از جمله شیخ صدوق که اوصاف ذاتی حق تعالی را گفته است باید سلبی معنا کنیم زیرا ما نمیتوانیم علم و قدرت خدا را درک کنیم و نهایت مطلب این است که نقیض آن را از خدا سلب کنیم مثلا اگر خدا علیم و قادر است یعنی جاهل و ناتوان نیست.
غفوریان افزود: حتی در دوران متاخر کسانی چون مرحوم قاضی سعید هم نتوانستهاند صفات خدا را به درستی تبیین کنند لذا همان حرف صدوق را بیان میکند.
انتهای پیام