به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری تسنیم، شهید «محمد دیاب ابراهیم المصری» ملقب به «محمد الضیف» فرمانده کل گردانهای عزالدین القسام، شاخه نظامی جنبش حماس در سخنرانی خود در صبح روز 7 اکتبر 2023 دلایلی را که منجر به آغاز عملیات طوفان الاقصی شد بیان کرده و به شکل کلی شرایط فلسطین طی سالهای اخیر و تهدیداتی که همزمان با گسترش توطئههایی برای یهودیسازی قدس و مسجد الاقصی و تشدید شهرک سازی در اراضی فلسطین وجود داشت را توضیح داد.
شهید محمد الضیف و راه سخت طوفان الاقصی
شهید محمد الضیف در آن زمان همچنین به پرونده مهم اسرای فلسطینی در زندانهای رژیم صهیونیستی که دنیا در حال فراموش کردن آنها بود اشاره و تاکید کرد که مقاومت همچنان به اسرای فلسطینی وفادار خواهد بود و همه تلاش خود را برای آزادی همه آنها انجام خواهد داد.
در واقع طبق گفتههای شهید الضیف، عملیات طوفان الاقصی در زمانی انجام شد که مقاومت فلسطین یک تهدید موجودیتی بزرگ علیه فلسطین، ملت، آرمان و هویت این سرزمین احساس کرده بود.
همانطور که در سخنان شهید محمد الضیف در روز عملیات طوفان الاقصی مشخص بود، گروههای مقاومت فلسطین به خوبی میدانستند که با توجه به ریشههای اشغالگری صهیونیستها در فلسطین و حمایت جهانی از اشغالگران طی بیش از هفت دهه گذشته، فلسطینیها راهی بسیار سخت را در طوفان الاقصی پیش روی خود دارند؛ اما چارهای جز انجام این عملیات وجود نداشت، زیرا با روی کار آمدن راست افراطیهای صهیونیست در سایه حمایتهای گسترده بینالمللی و به ویژه قدرتهای بزرگ جهان و در راس آن آمریکا، آرمان فلسطین در حال فراموشی بود و رژیم اشغالگر بدون توجه به هیچ یک از هنجارها و قوانین بینالمللی، اشغالگری و تجاوزات خود را در سراسر فلسطین گسترش میداد. از سوی دیگر رژیمهای عربی هم یکی پس از دیگری سوار قطار عادیسازی روابط با دشمن صهیونیستی میشدند که سوخت این قطار را آمریکا تامین میکرد.
طوفان الاقصی چرا و چگونه اتفاق افتاد؟
از اولین لحظات آغاز نبرد طوفان الاقصی که همه گروههای مقاومت فلسطین در آن مشارکت داشتند و توسط حماس در نوار غزه به راه افتاد، به نظر میرسید که این نبرد نتیجه یک برنامهریزی راهبردی و عملیاتی است که ماهها و شاید سالها روی آن کار شده بود و رهبران و فرماندهان مقاومت فلسطین آماده شده بودند تا در لحظه حساسی که آرمان و مردم فلسطین به آن نیاز دارند، این عملیات را انجام دهند.
از صحبتهای رهبران جنبش حماس و فرماندهی گردانهای القسام طی چند ماه قبل از آغاز نبرد طوفان الاقصی مشخص بود که مقاومت فلسطین ماهیت تحولات جاری در جامعه و کابینه رژیم صهیونیستی را به شکل جدی پیگیری میکند و شواهد بارها نشان داده بود که گروههای مقاومت فلسطین و به ویژه حماس، توانایی فوق العاده در بازخوانی صحنه اسرائیل در تمام سطوح سیاسی، نظامی، اجتماعی، اقتصادی، روابط خارجی و ... دارند.
مهمترین عاملی که مقاومت فلسطین را به سمت انجام عملیات طوفان الاقصی سوق داد این بود که با روی کار آمدن کابینه فاشیستی اسرائیل به ریاست بنیامین نتانیاهو و حضور افراد نژادپرست و فاشیستی همچون ایتمار بن گویر و بزالل اسموتریچ که از همان ابتدا بر طبل جنگ با فلسطینیها کوبیده و در تلاش برای اجرای طرحهای توطئه آمیز همچون الحاق کرانه باختری و تکمیل پروژه یهودیسازی قدس و مسجد الاقصی بودند، مشخص شد که جامعه صهیونیستی بسیار افراطیتر از قبل شده و بنابراین خطراتی که قرار است در این مرحله، ملت و آرمان فلسطین را تهدید کند بسیار بیشتر و جدیتر از قبل خواهد بود.
توطئه صهیونیستها برای انحلال آرمان و هویت فلسطین
همانطور که تحرکات کابینه راست افراطی بنیامین نتانیاهو در روزهای ابتدایی تشکیل این کابینه نشان میداد، اعضای آن به دنبال پایان مسئله فلسطین به گونهای بودند که دیگر چیزی از آرمان فلسطین باقی نماند و پروژه قدیمی اسرائیل و حامیانش برای آوارگی همه مردم فلسطین و سیطره کامل بر مقدسات فلسطینیها و در رأس آن مسجد الاقصی به شکل کامل اجرا گردد.
سالها قبل، این اهداف در قالب شعاری برای راست افراطیهای رژیم صهیونیستی و به ویژه شهرک نشینان افراطی این رژیم بود؛ اما بعد از به قدرت رسیدن نتانیاهو و متحدانش، این شعارها تبدیل به برنامه عملی شدند. اسموتریچ یکی از وزرای کابینه افراطی نتانیاهو است که به عنوان وزیر دارایی منصوب شد، اما به طور کامل بر کرانه باختری نظارت داشت و از همان ابتدا طرحهایی برای الحاق کامل کرانه باختری به اراضی تحت اشغال رژیم صهیونیستی ارائه داد.
اسموتریچ منصب وزیر اداره مدنی در وزارت جنگ رژیم صهیونیستی را نیز بر عهده گرفت و در این چارچوب، فشارهای خود را بر فلسطینیهای ساکن اراضی اشغالی 1948 نیز بیشتر کرد. ایتمار بن گویر دیگر وزیر فاشیست کابینه نتانیاهو که اخیرا در پی اعتراض به توافق آتش بس در غزه استعفا کرد هم طرحهای خطرناکی برای تغییر وضعیت حقوقی سیاسی و جمعیتی فلسطینیان داشت و هدف همه آنها تثبیت اشغالگری اسرائیل در سراسر فلسطین و بیرون کردن همه فلسطینیها از سرزمین خودشان بود.
تکمیل پروژه یهودیسازی قدس و مسجد الاقصی هم یکی از برنامههای اصلی کابینه نتانیاهو و شخص بن گویر بود. در کرانه باختری هم صهیونیستها سعی داشتند علاوه بر سرکوب مقاومت، فرصت هرگونه موجودیت سیاسی برای فلسطینیها را از بین ببرند.
در این میان باید اشاره کنیم که صهیونیستها به ویژه بعد از روی کار آمدن دولت قبلی نتانیاهو در سال 2009 ،اصل مدیریت درگیری با فلسطینیان را بر این مبنا گذاشته بودند که در وهله نخست، نوار غزه و کرانه باختری از هم جدا شوند و اسرائیل بتواند از طریق جدایی و تفرقه انداختن میان گروههای مردمی و سیاسی فلسطینی، در مسیر هدف اصلی خود برای نابودی آرمان فلسطین حرکت کند.
در واقع اشغالگران صهیونیست هرگز به دنبال راهکاری برای حل درگیری با فلسطینیها نبودهاند و طرح موسوم به راهکار «دو دولتی» که بارها در مجامع بینالمللی مطرح شده و کشورهای عربی هم تمایل زیادی به آن دارند، هرگز در دستور کار اسرائیل قرار نداشته و در واقع صهیونیستها هرگز نمیخواهند چیزی به نام کشور فلسطین را بپذیرند.
تقسیم کرانه باختری به چندین منطقه که توسط ادارات مدنی جداگانه اداره شود، سیطره امنیتی و نظامی مطلق اسرائیل بر کرانه باختری، انحلال تشکیلات خودگردان فلسطین و باقی ماندن تنها یگانهای امنیتی این تشکیلات در کرانه باختری برای هماهنگی با ارتش اسرائیل از جمله پروژههای خطرناکی است که صهیونیستها در کرانه باختری دنبال میکردند و مقاومت فلسطین، کاملاً این اوضاع را پیگیری میکرد.
در اختیار گرفتن کنترل کامل کرانه باختری، جلوگیری از ایجاد هرگونه نهاد سیاسی برای فلسطینیان در این منطقه، افزایش تعداد شهرک نشینان صهیونیست در کرانه باختری به 2 میلیون نفر، اجرای برنامههای آوارگی فلسطینیها از کرانه باختری به اردن -چه به شکل داوطلبانه و -چه با زور اسلحه، از جمله چشم اندازهای بزالل اسموتریچ است که از همان ابتدا هم نیت خود را نشان داده بود.
به همه اینها باید نفوذ صهیونیستهای افراطی به ارتش و تمرکز آن بر فرماندهی مرکزی ارتش اسرائیل را هم اضافه کنیم که پیامدهای آن به طور مستقیم در اقدامات سرکوبگرانه علیه فلسطینیها روشن میشود.
رویکرد مشکوک اشغالگران مقابل غزه بعد از نبرد شمشیر قدس
اما طرحهای توطئه آمیز و خطرناک رژیم صهیونیستی تنها محدود به کرانه باختری نبود؛ بلکه شامل نوار غزه هم میشد. بعد از نبرد «شمشیر قدس» در مه 2021 ، اسرائیل به دنبال نفوذ مخفیانه و تغییر رویکرد خود در برخورد با نوار غزه، مبتنی بر ایده مهار حماس و وسوسه کردن این جنبش با دادن یک سری امتیازات بود.
در همین راستا اسرائیل با هدف قرار دادن جنبش جهاد اسلامی و شاخه نظامی آن در نوار غزه سعی داشت قواعد جدیدی را در تعامل با این باریکه پیش بگیرد؛ به این صورت که وانمود کند گروههای فلسطینی را جدا از یکدیگر میداند و به این ترتیب میان دو جنبش اصلی مقاومت فلسطین یعنی جنبش جهاد اسلامی و حماس اختلاف و جدایی ایجاد شود.
بنابراین صهیونیستها مدتی قبل از نبرد طوفان الاقصی، جنبش جهاد اسلامی و فرماندهان آن را هدف قرار داده و از درگیری با حماس اجتناب میکردند تا این جنبش را در مقابل افکار عمومی فلسطین تحت فشار قرار دهند و در مدیریت صحنه مقاومت در نوار غزه اختلال ایجاد کنند.
اسرائیل سه دوره به شکل مکرر بعد از نبرد شمشیر قدس، جنبش جهاد اسلامی را در نوار غزه هدف قرار داد و شماری از رهبران و فرماندهان نظامی این جنبش را ترور کرد.
در آن زمان، جنبش حماس هم به شکل مستقیم وارد رویارویی با صهیونیستها نشده بود و بنابراین در برخی موارد حتی مورد انتقاد هم قرار گرفت، اما کسی نمیدانست که استراتژی حماس و به طور کلی مقاومت فلسطین، به دام انداختن نتانیاهو در زمان مناسب است.
لازم به ذکر است که همه این پروژههای خطرناک صهیونیستها در حالی راهاندازی شده بود که جامعه بین المللی هم از این پروژهها حمایت میکرد و یا در بهترین حالت مقابل آنها سکوت کرده بود. از سوی دیگر، رژیمهای عربی هم علناً در برابر توطئههای خطرناک اسرائیل و حامیانش علیه فلسطینیها ساکت مانده بودند و حتی به شکل پنهانی از این توطئهها حمایت نیز میکردند.
نبردی که آرمان فلسطین را نجات داد
بنابراین فلسطینیها متوجه شدند که برای دفاع از سرزمین، هویت و آرمان خود، باید خودشان اقدامی انجام دهند. میتوان گفت استراتژی حماس در ماههایی که برای نبرد طوفان الاقصی آماده میشد، مبتنی بر طراحی راهبردی مغایر با تصورات رژیم اشغالگر بود. این رژیم با اعتماد به تئوری امنیتی سنتی خود یعنی انجام حملات پیشدستانه کوتاه مدت ضد گروههای فلسطینی و با تصور اینکه حماس هرگز حمله پیش دستانه علیه اسرائیل انجام نمیدهد، درگیر عملیات 7 اکتبر شد.
مشخصا برتری نظامی و فنی رژیم صهیونیستی در سایه حمایت قدرتهای بزرگ جهانی از این رژیم را نمیتوان با امکانات گروههای مقاومت فلسطین مقایسه کرد و بنابراین اگر اسرائیل قبل از مقاومت فلسطین دست به کار میشد و حمله پیش دستانه انجام میداد، قطعاً مقاومت دو عنصر اصلی قدرت خود یعنی سیطره بر محدوده زمانی نبرد و کشیدن جنگ به جبهه دشمن را ا ز دست میداد.
طوفان الاقصی در چنین شرایطی اتفاق افتاد؛ عملیاتی که شهید یحیی سنوار و شهید محمد الضیف، از طراحان و اجرا کنندگان اصلی آن بودند. همانطور که گفتیم طی چند سال گذشته، در سایه طرحهای توطئه آمیز آمریکا و رژیم صهیونیستی، آرمان فلسطین و همه مسائل مربوط به آن در حال فراموشی بود و آمریکا از طریق کشاندن رژیمهای عربی به قطار سازش با رژیم صهیونیستی یکی پس از دیگری، سعی داشت این رژیم را در منطقه ادغام کند.
خطرناکترین موضوع در مسئله عادیسازی اعراب با رژیم صهیونیستی این است که پروژه عادیسازی مبتنی بر فلسفه دور زدن آرمان فلسطین و عقب نشینی اعراب از موضع سنتی خود در مورد حل مسئله فلسطین و پس دادن حقوق فلسطینیهاست. دیدگاه اصلی رژیم صهیونیستی در مورد قراردادهای عادیسازی با کشورهای عربی، اساساً مبتنی بر تامین امنیت برای این رژیم به قیمت ناامنی در کل منطقه است و این رژیم میخواهد از طریق سازش با اعراب، ائتلافهای منطقهای در سطح نظامی، امنیتی و اقتصادی را رهبری کند.
بر همین اساس، عادی سازی رژیمهای عربی با رژیم صهیونیستی تبدیل به تهدیدی راهبردی و امنیتی برای کل منطقه شده است.
در ماههای منتهی به طوفان الاقصی، موج جدیدی از عادی سازی روابط با رژیم صهیونیستی در میان کشورهای عربی آغاز شده و عربستان در آستانه انعقاد قرارداد سازش با این رژیم بود؛ قراردادی که در چارچوب برنامههای آمریکا برای تغییر شکل منطقه در راستای منافع این کشور و رژیم صهیونیستی است.
طبیعتاً گسترش پروژه عادیسازی اعراب با رژیم صهیونیستی بیشتر از هر چیزی، مسئله فلسطین را تحت تاثیر قرار میدهد؛ به ویژه اینکه تشکیلات خودگردان فلسطین هم که مدعی نمایندگی فلسطینیهاست، در راس سازشکاران قرار دارد و از عادیسازی کشورهای عربی با اسرائیل استقبال میکند.
در این وضعیت، مقاومت فلسطین در غزه شروع به انباشت قدرت نظامی و تقویت موقعیت سیاسی خود در ارتباط با کشورهای منطقه کرد و در نهایت صبح روز 7 اکتبر 2023 عملیات شگفت انگیز طوفان الاقصی اتفاق افتاد که به اذعان خود صهیونیستها، همه برنامههای آنها را به هم زد و پروژه نابودی آرمان فلسطین و گسترش قراردادهای عادیسازی اعراب با اسرائیل را ناکام گذاشت. به طوری که کشورهای عربی و از جمله عربستان در سایه فشار افکار عمومی ملتهای عربی هم که شده نمیتوانند دست کم در بازه زمانی کنونی و به سادگی، سوار قطار سازش با تل آویو شوند.
انتهای پیام/
∎