به گزارش سرویس ترجمه خبرگزاری ایمنا، پس از ۱۵ ماه جنگ، هزاران کودک در غزه یک یا چند عضو از بدن خود را از دست داده و شاهد مرگ آرزوهایشان بودهاند. طبق تخمینهای سازمان بهداشت جهانی، حداقل یکچهارم از مجروحان غزه دچار آسیبهایی شدهاند که مسیر زندگی آنها را برای همیشه تغییر داده است. تحلیلها نشان میدهد که آسیبهای شدید به اندامهای مختلف که بین ۱۳ هزار و ۴۵۵ تا ۱۷ هزار و ۵۵۰ نفر را تحت تأثیر قرار داده است، اصلیترین عامل نیاز به توانبخشی در شرایط کنونی محسوب میشود.
یونیسف برای بهبود کیفیت زندگی و بازگرداندن عزت نفس کودکان، بیش از ۵۰۰ صندلی چرخدار را در سراسر نوار غزه توزیع کرده است. این آتشبس به یونیسف و سازمانهای حمایتی اجازه داده است تا آزادی عمل بیشتری برای دسترسی به کودکان دچار آسیب داشته باشند.
علاوه بر صندلیهای چرخدار، وسایل کمکی، عصا و سایر لوازم توانبخشی برای کودکان حیاتی است زیرا جراحات آنها تنها به قطع پا ختم نشده است و بسیاری از کودکان چندین عضو خود را از دست دادهاند.
یونیسف مداخلات فوری را در اولویت قرار داده است تا در زندگی کودکان و خانوادههای آنها تغییر ایجاد کند. افزایش شدید آسیبهای نخاعی، آسیب مغزی تروماتیک و سوختگیهای عمده، همه به تعداد کلی قربانیان کودک غزهای افزوده است، این وضعیت در حالی است که در حال حاضر کمتر از نیمی از ۳۶ بیمارستان غزه فعال هستند و بسیاری از پرسنل پزشکی نیز خودشان آواره شدهاند.
کودکان شاهد صحنههای آخرالزمانی جنگ
طبق گزارش سازمان جهانی بهداشت، از اکتبر ۲۰۲۳ بین ۳۱۰۵ تا ۴۰۵۰ مورد قطع عضو در غزه ثبت شده است. ریتاج هشتساله که در حال یادگیری راه رفتن با پای مصنوعی است، میگوید: «پای من سهبار قطع شده است. یک حمله هوایی به خانه ما شد و تمام خانوادهام کشته شدند.»
این فقط ریتاج نیست که آرزوی راه رفتن خود را به خاک سپرده است، بلکه در گوشهگوشه غزه و بیمارستانهایش کودکانی را میتوان دید که قربانی خونخواری صهیونیستها شدهاند. حنان الدوکی سهساله، پس از مجروح شدن در حمله هوایی اسرائیل، علاوه بر مادر هر دو پای خود را نیز از دست داده است.
بسیاری از کودکان هنگام حملات مشغول بازی و غرق دنیای شیرین کودکی بودهاند که رژیم اسرائیل عامدانه تمام رؤیای شیرین آنها را در ثانیهای سلاخی کرد. صدها کودک بیگناه در این منطقه دیگر هرگز راه نمیروند، نمیدوند، نمینویسند، نمیبینند و بازی نمیکنند زیرا زندگی آنها برای همیشه با معلولیت جنگی تغییر کرده است.
فعالان حقوق بشر میگویند که دیدن کودکان معلول دیگر به صحنهای آشنا در غزه تبدیل شده است. بسیاری از آنها در حملات مستقیم دچار آسیب شدهاند و تعدادی نیز به علت ماندن زیر آوار و نرسیدن خون به اندامهای گرفتار زیر خرابیها، دچار معلولیت شدهاند.
آسیبهای عاطفی ناشی از حملات، شنیدن روزانه صداهای بمب و گلوله، از دست دادن عزیزان، اجبار به فرار از خیابانهای مملو از آوار و اجساد تکهپاره و بیدار شدن هر روز صبح با تفکر اینکه آیا امروز غذایی به آنها میرسد یا خیر، موجب شده است که کودکان غزهای در بحرانیترین طیف سلامت روانی قرار بگیرند زیرا در شیرینترین دوران زندگیشان شاهد تلخترین رویدادهایی بودند که حتی بزرگسالان هم ممکن است یکبار آن را تجربه نکنند چه برسد به روزانه!
غزل، دختر چهارساله، در تاریخ دهم نوامبر، زمانی که خانوادهاش از بیمارستان الشفا در شهر غزه فرار میکردند، مورد اصابت ترکش قرار گرفت و پای چپش زخمی شد. برای متوقف کردن خونریزی، پزشکی که حتی به مواد ضدعفونی و بیحسی دسترسی نداشت، تیغه یک چاقوی آشپزخانه را داغ کرد و زخم را سوزاند. چند روز بعد، زخم عفونت شدید کرد تا جایی که از آن بوی بد متصاعد میشد. تا زمانی که خانوادهاش به مرکز پزشکی ناصر برسند علائم قانقاریا در پای او ایجاد شد و پزشکان مجبور شدند که پای او را از لگن قطع کنند.
هفدهم دسامبر، در همان هیاهوی بحران روانی قطع پای غزل، یک موشک به بخش کودکان بیمارستان ناصر برخورد کرد. غزل و مادرش شاهد ورود موشک اسرائیلی به اتاقشان بودند که موجب قطع سر هماتاقی دوازدهسالهاش شد و سقف بر سرشان فروریخت. هر دو موفق شدند که از زیر آوار سالم بیرون بیایند، اما هنوز صحنههای آخرالزمانی برای او زنده است.
صلاحالدین: پا
غسان ابوسته، نویسنده کتاب «کودک زخمی جنگ» که اولین کتاب پزشک منتشر شده در رابطه با بحران سلامت در غزه است، در ماههای اکتبر و نوامبر، چهل و سه روز را در غزه گذراند و با سازمان پزشکان بدون مرز، جراحیهای اضطراری انجام داد. ابوسته بین دو بیمارستان، الشفا و الاهلی (که به بیمارستان باپتیست نیز معروف است) رفتوآمد میکرد. به گفته او، تعداد تلفات کودکان بهقدری بالا بود که در بعضی از دورههای پرتنش، او به مدت سه روز از اتاق عمل خارج نمیشد.
غسان روزانه حدود شش عمل قطع عضو انجام میداد و به گفته او گاهی آنقدر شرایط بغرنج میشد که هیچ گزینه پزشکی دیگری جز قطع عضو وجود نداشت، زیرا اسرائیلیها بانک خون را محاصره کرده بودند، بنابراین هیچ انتقال خونی انجام نمیشد و اگر یک عضو بهشدت خونریزی میکرد، تنها چاره قطع آن بود. کمبود تجهیزات پزشکی اولیه بهدلیل محاصره نیز به افزایش تعداد قطع عضوها دامن زده بود. بدون امکان شستوشوی زخم در اتاق عمل، عفونت و قانقاریا به سرعت ایجاد میشد.
برای نشان دادن رذالت و توحش صهیونیستها، ابوسته و سایر کارکنان پزشکی، اعضای قطعشده کودکان را در جعبههای کوچک مقوایی قرار دادند و روی جعبهها با نوار چسب نام و قسمت بدن را مینوشتند و سپس آنها را دفن میکردند. او خاطره یکی از قطع عضوها را به یاد دارد که در جعبه پای کوچکی را قرار دادند و با بغض نوشتند: صلاحالدین: پا
غسان در این باره میگوید که برخی از کودکان زخمی آنقدر کوچک بودند که حتی نام خود را نمیدانستند یا بدتر از آن دیگر هیچ بازماندهای برای آنها وجود نداشت که نام و نشانیاش را بپرسند.
قطع عضو، اول راه دردسرهاست
ابوسته در این کتاب میگوید که قطع عضو کودکان در غزه پیامدهای سنگین بلندمدتی دارد. نیروهای رژیم اسرائیل تنها مرکز تولید پروتز و توانبخشی غزه، یعنی بیمارستان حمد را که سال ۲۰۱۹ افتتاح و با کمک قطر تأمین مالی شده بود، تخریب کردند. تأمین پروتز تنها اولین مرحله است؛ کودکان قطععضو شده هر شش ماه به مراقبت پزشکی نیاز دارند زیرا استخوانها سریعتر از بافت نرم رشد میکنند و اعصاب قطعشده بیشتر بهطور دردناکی به پوست متصل میشوند و به همین علت کودکان آسیبدیده نیاز به مداخلات جراحی مداوم دارند. بنا بر تجربه او، هر عضو نیاز به هشت تا ۱۲ عمل جراحی دیگر دارد. در واقع، قطع عضو صفحه نخست داستان غمانگیز این کودکان است.
بسیاری از داوطلبان ارائه خدمات درمانی برای تشویق کودکان برای تفکر در مورد وقایع مثبت و فراموشی صحنههای وحشتناک، کلاسهای نقاشیدرمانی در فضای باز را برگزار میکنند که طی آن از کودکان میخواهند تا مکان مورد علاقهشان در غزه را بکشند. آنها حتی در نقاشیهایشان هم وحشت را میکشند؛ برکههای خون به همراه نام شهدای خانواده و اقوامشان.
چشمان پر از هراس کودکان حتی با شنیدن صدای عادی هواپیما به سمت آسمان کشیده میشود زیرا تداعیگر حملات هوایی برای آنهاست. از بیم بستری شدن و درد کشیدن هم حتی از دیدن افراد عادی سپیدپوش میترسند.
مع السلامه!
روانشناسان داوطلب در غزه میگویند شدت رویارویی با شرایط خشونتباری که رژیم وحشی اسرائیل رقم زده به حدی است که بسیاری از کودکانی که شرایط وخیم داشتند و به کشورهایی همچون قطر اعزام شدند از ترومای موسوم به «hypervigilance» یا اضطراب و گوش به زنگی بیشازحد رنج میبرند زیرا از بازمانده ماندن خودشان و دریافت کمک احساس گناه میکنند.
بسیاری از آنها هم آنقدر با مباحث بزرگتر از سنشان مأنوس شدهاند که حتی شخصیتهای سیاسی کشورهای دشمن سرزمینشان مثل بایدن و بلینکن را با عملکرد و تصمیمات شومشان بهخوبی میشناسند. کودکان آنقدر سواد سیاسی بالایی دارند که حتی پاسخ خبرنگاران آمریکایی گرگی را که در لباس میش برای آنها دلسوزی میکنند و سعی در گرفتن تصاویر وارونه از غزه دارند با عبارت «مع السلامه!» میدهند.
آنها بهتر از همه میدانند که سلام اشغالگر ناخوانده، جوابی جز خداحافظی ندارد.
قلبهای پاک کودکان غزه، با وجود تمام مصیبتها و فاجعههای انسانی که بر آنها تحمیل شده، همچنان مملو از عشق و امید است. در دل تاریکی جنگ و سایههای وحشتناک آن، نور زندگی برای این فرشتگان هر روز پررنگتر از دیروز میشود. حقیقت اینجاست که با هر قطع عضو از آنها، جوانههای مقاومت و اراده برای آزادی فلسطین هویدا میشود و اینگونه است که ریشههای مقاومت هر روز قویتر از قبل در خاک فلسطین تنیده میشود.