شناسهٔ خبر: 71102908 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: ایبنا | لینک خبر

در دورهمی معرفی وخوانش کتاب ؛

کتاب « ارباب بنده » اثر نویسنده روس در ساوه معرفی و خوانش شد

مرکزی– دورهمی معرفی کتاب و کتابخوانی با نقد و بررسی و گفت وگو درباره کتاب «ارباب بنده» نوشته نویسنده روس لئو تولستوی در کتابخانه عمومی شهید هاشمی‌نژاد ساوه برگزار شد.

صاحب‌خبر -

رئیس کتابخانه های عمومی شهرستان ساوه به خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در اراک گفت: دورهمی معرفی وخوانش کتاب با حضور جمعی از علاقمندان به حوزه ادبیات و داستان با معرفی و خوانش کتاب «ارباب بنده» اثر لئو تولستوی نویسنده روس در کتابخانه عمومی شهید هاشمی‌نژاد شهرستان ساوه پیگیری شد.

حوری صاحب افزود: بحث‌های مختلفی در مورد کتاب «ارباب وبنده» صورت گرفت که می توان به موارد زیر اشاره کرد.

کتاب « ارباب بنده » اثر نویسنده روس در ساوه معرفی و خوانش شد

اشاره به تصویرسازی‌هایی محیطی استادانه و بسیار زیاد تولستوی که همزمان که نشانه هنرمندی تولستوی است در برخی موارد احساس خستگی به خواننده القا می‌کرد.

البته گویا بطورکلی تشریح با جزئیات فضا ویژگی ادبیات روسیه است.

آینده انسان غیرقابل‌پیش‌بینی است و شخصیتی مثل آندره‌ایچ که تا اواخر داستان چنین عاقبتی برای او پیش‌بینی نمی‌شد، سرنوشت غیرمنتظره‌ای داشت.

وی بیان کرد: به اعتقاد برخی منتقدین حاضر در این دورهمی کتابخوانی، تغییر ناگهانی آندره‌ایچ کمی مبهم بود.

رئیس کتابخانه عمومی ساوه در ادامه بیان کرد: از دیگر سوالات مهم جلسه این‌بود که آنچه آندره‌ایچ را دگرگون ساخت دقیقاً چه بود؟ آیا در دنیای واقعی چنین دگرگونی‌های ناگهانی شدنی است یا این امر مخصوص داستان است؟ البته فرضیه‌ی دیگری هم که مطرح شد این بود که شاید عبور سریع و مبهم تولستوی از دگرگونی آندره‌ایچ تعمدی و به‌جهت واداشتن مخاطب به برداشت‌های مختلف و شخصی بوده است.

کتاب « ارباب بنده » اثر نویسنده روس در ساوه معرفی و خوانش شد

معرفی کتاب ارباب و بنده

در این داستان کوتاه، ارباب و بنده، یک صاحب زمین به نام واسیلی آندریویچ برکونوف یکی از دهقانان خود به نام نیکیتا را برای یک سفر کوتاه با سورتمه به سر می برد. آنها برای بازدید از صاحب زمین دیگری سفر می کنند تا واسیلی آندریویه بتواند چوب خریداری کند. او بی تاب است و آرزو می کند که سریعتر به آنجا برسد.این دو مرد در وسط کولاک قرار می گیرند، اما واسیلی، مایل به ادامه راه است. به دلیل برف، جاده را گم می کنند و گم می شوند. آنها سرانجام خود را در یک شهر می یابند و استراحت می کنند. اما چون واسیلی طمع می کند تصمیم می گیرند که در بوران به ادامه سفر بپردازند، ان ها سرانجام گم می شوند و مجبور می شوند تا صبح در میان طوفان در محلی به دور از خانه بخوابند، اما واسیلی که ترس داشت اموال خود را از دست دهد نیکیتا را تنها می گذارد و با اسب فرار می کند، از قضا در چاله ای می افتد و اسب او را رها می کند و خودش را به نیکیتا می رساند. واسیلی به یک وحی معنوی / اخلاقی می رسد، از روی رد پای اسب خودش را به نیکیتا می رساند که در حال یخ زدن است. تولستوی یک بار دیگر یکی از مضامین معروف خود را تکرار می کند: اینکه تنها خوشبختی واقعی در زندگی با زندگی برای دیگران پیدا می شود.