رئیس کتابخانه عمومی شهرستان ساوه به خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در اراک گفت: دورهمی محفل ادبی حافظ پژوهی این شهرستان با خوانش و شرح و تفسیر غزل شماره ۱۵۸ حافظ با دورن مایه اجتماعی و مقابله با ریاکارن یک لایحه دفاعی منطبق بر معیارهای عرفانی و قرآنی در کتابخانه عمومی ولیعصر ساوه پیگیری شد.
حوری صاحب افزود: ابیات غزل شماره ۱۵۸ حافظ به شرح زیر خوانش و تفسیر و تعبیر شد.
من و انکارِ شراب! این چه حکایت باشد؟
غالباً این قَدَرَم عقل و کِفایت باشد
تا به غایت رهِ میخانه نمیدانستم
ور نه مستوری ما تا به چه غایت باشد
زاهد و عجب و نماز و من و مستی و نیاز
تا تو را خود ز میان با که عنایت باشد
زاهد ار راه به رندی نَبَرَد معذور است
عشق کاریست که موقوف هدایت باشد
من که شبها رهِ تقوا زدهام با دف و چنگ
این زمان سر به ره آرَم چه حکایت باشد؟
بندهٔ پیرِ مغانم که ز جهلم بِرَهانْد
پیرِ ما هر چه کُنَد عینِ عنایت باشد
دوش از این غصه نَخُفتَم که رفیقی میگفت
«حافظ ار مست بُوَد جایِ شکایت باشد
شرح ابیات غزل شماره ۱۵۸ حافظ از کتاب شرح کامل ابیات دیوان حافظ بر اساس نسخه غنی و محمد قزوینی چنین آمده است:
۱– آیا این داستان و حکایت که روزی ممکن است من نوشیدن شراب را انکار کرده و با آن مخالفت کنم محال و عجیب نیست؟ چرا که صاحب من این مقدار شایستگی و فهم هستم که مرا به نوشیدن شراب دعوت میکند و این عقل همان عقلی است که با عشق آشنا است.
۲– تا این زمان به میخانه نمی رفتم، چرا که راه آن را نمیدانستم و سرانجام باده نوشی و مستی برای من روشن نبود، وگرنه تا این اندازه از رفتن پرهیز نمیکردم و پارسایی پیشه نمینمودم.
۳– نماز زاهد با تکبر و خودبینی همراه است و مستی و عاشقی من با نیاز به درگاه معشوق و امید به بخشودگی او نزدیکی دارد و باید منتظر بود و دید که تو از میان این دو کدام یک را بهتر میپذیری و به او توجه بیشتری داری، واضح و آشکار است که تو به عبادت ظاهری ظاهر توجه نداری و به من که سراپا نیازم، عنایت داری.
۴– عذر و گناه زاهدی که از رندی عشق و عاشقی آگاهی ندارد، پذیرفته است، زیرا پیمودن راه عشق بدون آگاهی و داشتن راهنما میسر نیست.
۵– من که شبهای بسیار با شاد و آواز گذراندهام و به مدد سماع و سرخوشی، تقوا را از راه به در کرده و با پرهیزکاری در افتادهام، اکنون میتوانم ترک عادت کنم و سر به راه آورم؟ آیا این حکایت عجیبی نیست؟
۶– آن پیر خرابات و انسان کاملی که مرا به رندی و عاشقی هدایت کرده و از بیخبری رهانیده است؛ این کمال لطف اوست.
۷– دیشب از غصهُ سخن دوستم نتوانستم بخوابم، او میگفت: اگر حافظ مست باشد، جای شکایت و گله مندی است، غم و غصه خواجه از این سخن به این خاطر است که دوستش نمیداند که حافظ همیشه مست و حیران است و نباید او را سرزنش کرد.
∎