به گزارش جماران؛ خبرآنلاین نوشت: تحولات اخیر در سوریه و سقوط حکومت بشار اسد رئیس این کشور، باعث شده است تا بحثهای داغی میان یروهای موسوم به جبهه انقلاب به راه بیفتد؛ بحثهایی که در آن برخی معتقدند سوریه از دست رفته است و برخی دیگر معتقدند در آینده نزدیک ورق برمیگردد.
در گفتوگوی پیشرو حجت الاسلام علی شیرازی، جانشین رئیس عقیدتی سیاسی وزارت دفاع به بررسی این تحولات و نقش سردار سلیمانی، فرمانده سابق و شهید نیروی قدس سپاه در سوریه میپردازد. سخنان او از این جهت میتواند حائز اهمیت باشد که شیرازی در زمان فرماندهی سردار سلیمانی، نماینده ولی فقیه در نیروی قدس سپاه پاسداران بوده است. او سالها از نزدیک با فرمانده وقت نیروی قدس کار میکرده و به خوبی در جریان اقدامات نیروی قدس سپاه از آغاز جنگ داخلی سوریه بوده است. او همچنین از ارتباط گرم سردار سلیمانی با محمدجواد ظریف میگوید.
البته قاعدتا عادی است که حجتالاسلام شیرازی در این گفتوگو، بسیاری از نکاتی که میتوانست جذاب باشد، یا حتی بعد از سالها خبر مهم باشد را بیان نکند؛ دلیل آن هم روشن است؛ ملاحظات امنیتی. اما با این وجود، خواندن مصاحبهی پیشرو میتواند خالی از لطف نباشد.
مشروح گفتگو با حجت الاسلام علی شیرازی، جانشین رئیس عقیدتی سیاسی وزارت دفاع را در ادامه بخوانید؛
*************
*بعد از اتفاقات اخیر سوریه، بحثهایی در اردوگاه نیروهای مشهور به نیروهای انقلاب مطرح شد که در سوریه شش هزار شهید جبهه مقاومت و ایران را دادیم و همچنین هزینههای زیادی انجام شد، ولی سوریه از دست رفت. یعنی حالتی شد که در نهایت کلامشان این است که نتیجه این هزینهها چه شد؟ پاسخ شما به این نگاه چیست؟
اولا اگر منظور این است که ما ۶ هزار نفر در جنگ با داعش شهید دادیم، اینطور نیست. ما یک دوازدهم آن شهید دادیم. یعنی ۵۰۰ نفر. ما شش هزار نفر از ایران شهید ندادیم. اگر منظور این است که دیگران شهید دادند و حتی سوریها جنگیدند و شهید دادند، خب در کشور سوریه، سوریها میآیند و از کشور خود حمایت میکنند و شهید میدهند. چه ربطی به ما دارد؟
*شاید منظورشان در کل این ۱۰-۱۲ سال باشد.
شهدای سوریه یا برخی کشورهای دیگر که جدای ایران جنگیدهاند را نباید در زمره آمار شهدا بیاوریم. هزینه ما در رابطه با افرادی که شهید شدند، ۵۰۰ شهید است. یک شوخی هم کنیم، بحث دیه هم مطرح شود، دیه ۵۰۰ نفر است و نه ۶ هزار نفر. باید در هزینه محاسباتی توجه داشته باشیم که گرانفروشی نشود!
مگر ما به سوریه رفتیم که سوریه برای ما باشد؟
در رابطه با سوریه، سوال این است که مگر ما به سوریه رفتیم که سوریه برای ما باشد؟ مگر ما برای جغرافیا جنگیدیم؟ هدف ما چه بود؟ هدف ما مقابله و شکستن ابهت جبهه استکبار بود. آیا در جنگ با داعش، طرحهای استکبار و ابهت آمریکا را شکستیم یا نه؟ آیا داعش را شکست دادیم یا نه؟ آیا در یک مقطع، حرم اهل بیت را از شر داعش نجات دادیم یا نه؟ ما در جنگ ایران و عراق هم میجنگیدیم و گاهی دشمن پیشروی داشت و گاهی ما پیشروی داشتیم. الان هم همین است. اینطور نیست که وقتی صدام و صدامیان خرمشهر را گرفتند، بگوییم همه چیز تمام شد؟ ما انقلاب کردیم؛ پس خون شهدای انقلاب هدر رفت؛ دیدید صدام خرمشهر را گرفت؟ ما میگوییم دیدید خرمشهر را پس گرفتیم؟ سوریه هم از دست دشمن آزاد میشود.
ثانیا، هدف از خلقت چیست؟ هدف از خلقت، عبودیت است. انعبدالله... هدف همه پیغمبران دعوت به بندگی و حرکت به سمت توحید است. در این مسیر، گاهی اوقات، غرور ما را میگیرد. خدا میخواهد آن غرور را بشکند. غروری که در عملیات والفجر ۱۰ پیدا کردیم و گفتیم من آنم که رستم بود پهلوان، خداوند با گرفتن فاو، این غرور را میشکند تا ما در آن مسیری که بنا است به خدا نزدیک شویم، غرورمان بشکند و به در خانه خدا برویم. در همه قضایا همین است. این امتحان الهی است.
با عینک حال تفسیر نکنیم. با عینک حال، صبح روز ۱۱ محرم سال ۶۱ هجری میگوییم دیدید امام حسین و یارانش کشته شدند و بچههای پیغمبر به اسارت رفتند، پس اسلام تمام شد؟ مگر امام حسین دنبال اسلام نبود؟ پس تفسیر ما با عینک نزدیک بین، اینطور است که تمام شد. اما تازه آغاز کار است و شروع شد. این حرکتی که امروز در سوریه رخ داد یک شروع جدید است. یک نبرد جدید را شکل میدهد. این که حضرت آقا میگویند جوانان سوریه وارد میدان میشوند مانند این مثال است؛ روزی که اسراییل، فلسطین را اشغال کرد، شروع بود یا تمام؟ شروع بود. هرچه جلوتر آمدیم، فلسطین قویتر شد. فلسطین انتفاضه سنگ، تبدیل به فلسطین موشک شده اسست. فلسطینی که امروز اسراییل را شکست داده است.
گاهی اوقات، میبینید فردی یک گردنه را گرفته است و جیب صد نفر را زده است. این صد نفر هر کدام صد تا سیلی به گوش این گردنهگیر زدهاند. ولی آن گردنه گیر میگوید من جیب صد نفر را زدهام. از شکست خود که نمیگوید. اسرائیلی که در جنگ اعراب، چهار کشور عربی از جمله مصر، سوریه، عراق و اردن و ارتش این کشورها، با بیش از هزار تانک و هواپیما وارد جنگ با آن شدند، ۶ روزه جنگ به نفع اسراییل تمام شد. امروز بعد از طوفان الاقصی، نزدیک ۱۶ ماه جنگ بود و اسرائیل با آنهایی میجنگد که طوفان الاقصی را ایجاد کردند؛ یعنی حماس و مردم غزه.
پس این شکست است یا پیروزی؟ چهار تا ارتش دنیا از او شکست خوردهاند. مردم غزه چه دارند؟ استقامت کردند. در صحنه ماندهاند. حزب الله ارتش نیست. یک گروه مردمی است. حالا میگویند سید حسن نصرالله را کشتیم. بله کشتید. ولی با کشتن او همه چیز تمام شد؟ شما در جبههای اگر فرمانده میدان را بکشید، همه چیز تمام میشود ولی در میدان، شکست اسرائیل در حمله زمینی به لبنان رخ داد. این بعد از شهادت سیدحسن نصرالله، سید هاشم، فرماندهان حزب الله و بعد از قضیه پیجرها بود؛ بعد اگر شما لبنان و مقر حزب الله را گرفته بودید و حزب الله قدرتی نداشت، شما پیروز بودید. ولی پیروز نیستید.
شما در کشوری آمدید و ارتش آن کشور مقابله نکرد و راحت به سوریه تسلط پیدا کردید و هیچ کسی هم جلوی شما نبوده است. اسراییل آمده و تجهیزات نظامی کشوری که هیچ کس بالای سرش نبوده را از بین برده است. این هنر است؟ این اوج بی عقلی است. وگرنه شما اینها را باید به عنوان غنیمت جمع میکردید و خودتان استفاده میکردید. همه اینها را از بین بردید و کسی هم جلوی شما نیست.
مثل منافقین که آمدند و کسی جلویشان نبود. تا اسلام آباد غرب آمدند. وقتی به اسلام آباد رسیدند، تازه متوجه شدیم که سرشان را پایین انداختهاند و آمدند. جلویشان سد شد و از هم پاشیدند. عدهای فرار کردند و عدهای هم کشته شدند. پس بگویند در ایران رفتیم و اسلام آباد را گرفتیم؟ بله تا اسلام آباد آمدید اما به قول ما طلبهها ثم ماذا؟ شما به سوریه آمدید و تجهیزات نظامی را از بین بردید. ثم ماذا؟ امروز قادرید سوریه را حفظ کنید؟ مطمئن باشید جوانان سوری وارد گود میشوند و مانند مردم فلسطین که سرزمینشان را گرفتند، آرام آرام جبههای علیه اسراییل شکل خواهند داد.
کار اسراییل، امریکا، ترکیه و جولانی در آینده به اختلاف میکشد و بین خود مخالفین سوریه هم قطعا اختلاف عمیقی ایجاد خواهد شد.
هرچه ما در سوریه هزینه کردیم از سوریه گرفتهایم
*در صحبت هایتان به غرور اشاره کردید. این غرور ناشی از پیروزیها در محور مقاومت بوده است؟ دقیقا منظورتان چه بود؟
در هر کجا ما تصور میکنیم که ما بودهایم. قرآن میگوید شما تیر نینداختهاید؛ خدا تیر انداخت. طبیعی است که در این حرکتی که اتفاق افتاد، جبهه مقاومت که ایران هم جزو آن است، میگوید اسراییل یک سال و خردهای جنگید و پیروز نشده است. چه کسی باعث شده است؟ جبهه مقاومت. ما هم جزو مقاومت بودهایم؛ ما هم بودهایم. خدا میخواهد همه جا خدا را ببینیم. در جنگ ایران و عراق ببینید. بعد از فتح خرمشهر، رمضان است. بعد از فتح فاو و عملیات والفجر ۸، دشمن برای بار دوم مهران را میگیرد که با عملیات کربلای ۱ دوباره عقب مینشیند. در همه جا همین است. ما باید تنظیم شویم. هدف، جغرافیا نیست. هدف، رسیدن انسان به خدا است. بالاترین رتبه بندگی، مقام قرب الهی است. در بالاترین مقام قرب الهی نیز شهادت را به انسان میدهند. آیا با گرفتن سوریه این مقام را از شهید میگیرند که بگوییم خونها چه شد؟ خون شهدا این سیر را در آینده ترسیم میکند. خون حسین بن علی ریخته شد. آیا به هدر رفت یا راه آِنده بشریت را ترسیم کرد؟
*یک بحث هم هزینههای مادی است. مثلا میگویند ۵۰ میلیارد هزینه شد. رقمهای متفاوتی میگویند.
در جنگ هم همین بود. در جنگ هشت ساله هزینه دادیم یا ندادیم؟ چقدر هزینه دادیم؟ اول روی این بحث کنیم. مگر ما فاو را نگرفتیم؟ چقدر هزینه دادیم فاو را گرفتیم؟ مگر دشمن دوباره فاو را نگرفت؟ تمام شد؟ نه. به قول حضرت امام، جنگ یک روز پیشروی دارد و یک روز عقبنشینی دارد. جنگ همین است. یک روز ما میگیریم و یک روز دشمن میگیرد. حالا این که چقدر هزینه دادیم؟ ما در جنگ ایران و عراق چقدر شهید دادیم؟
*بیش از ۲۰۰ هزار نفر.
بیش از ۲۲۰ هزار شهید دادیم. این تعداد شهدای ما است. چقدر هزینه است؟ از نظر شهری و استانی محاسبه کنید، چقدر شهرهای ما را ویران کردند و چقدر هزینه شد؟ چند سال جنگیدیم؟ هشت سال. چقدر به رزمندگانمان حقوق دادیم؟ چقدر تجهیزات و تانک و توپ؟ اینها همه هزینه است. در جنگ با داعش در سوریه چقدر هزینه دادیم؟ ۵۰۰ شهید دادیم. قابل مقایسه است؟ هرچه ما در سوریه هزینه کردیم از سوریه گرفتهایم. هرچه در عراق هزینه کردهایم از عراق گرفتهایم.
*چطور هزینهها گرفته شدهاند؟ یعنی تسویه حساب کردهاند؟
گفتیم این مقدار خرج کردهایم و از سوریه و عراق گرفتهایم. ما هزینهای که در سوریه و عراق کردهایم و آن طرف هزینهای که در جنگ ایران و عراق کردهایم را روی کاغذ بیاوریم. در جنگ ایران و عراق، از نظر باطنی زیر بنای صعود و عزت ایران در جهان، جنگ هشت ساله بود. ولی از نظر ظاهری هشت سال جنگیدیم و همچنان صدام حضور داشت بود و قطعنامه را پذیرفتیم.
*تفاوتی که میگویند این است که اینجا سرزمینی بوده است و آن جا ورای مرزهای ایران بوده است.
ابتدا روی هزینه بحث کنیم. این هزینه و نتیجه جنگ تا پایان جنگ است. این که خدا حرکتی را شکل داد که امروز در عراق هم نفوذ و قدرت داریم بحث ثانویه است. در سوریه، چقدر به دشمن ضربه زدیم؟ و چقدر قدرت پیدا کردیم؟
همانطور که میگوییم انقلاب ما در هشت سال جنگ ایران و عراق، به الجزایر و بعد افغانستان و پاکستان صادر شد، اولا در جنگ با داعش، قدرت مقاومت را شکل دادیم و بعد تثبیت کردیم. گروههای مقاومتی و حشد الشعبی در جنگ با داعش شکل گرفتند. حزب الله در کجا قدرت گرفت؟ حزب الله قبل از جنگ با داعش و بعد از آن را مقایسه کنید. قابل مقایسه نیست.
*حزب الله بعد از جنگ ۲۰۰۶ کم کم خود را بازسازی کرد.
بله، ولی بازسازی کجا بود؟ صحنه نمایش قدرت حزب الله در سوریه، در عراق، در یمن و در منطقه را بعد از جنگ ۳۳ روزه نداشت. پس حرفی که امام در پیام پذیرش قطعنامه زدند که باید بسیج جهانی اسلام را شکل دهیم در این صحنه ایجاد شد. این قدرتی است در مقابل استکبار. پس ما رشد کردیم. دشمن از همین قدرت میترسد که این کارها را انجام میدهد. این قدرت نمیگذارد که دشمن در منطقه بماند. حتی در سوریه بماند. این یک موضوع.
موضوع دوم این که ما در سوریه اگر نمیجنگیدیم، دشمن کجا میآمد؟ در ایران میآمد. همه هدف این بود. همه هم گفتند. دشمن و دوست گفتند که هدف این است که سوریه و عراق را بگیرد و بعد سراغ ایران بیاید. در جنگ هشت ساله با چه هزینه ای جمهوری اسلامی را حفظ کردیم؟ در جنگ با داعش با چه هزینهای جمهوری اسلامی را حفظ کردیم؟
*رقمی از هزینهها دارید؟
اصلا قابل مقایسه نیست. شما بگویید اینجا یک میلیارد خرج کردیم. در جنگ چند میلیارد خرج کردیم؟
یک ارتش وسیع را برای حمایت از جمهوری اسلامی با کمترین هزینه شکل دادهایم
*در جنگ هشت ساله گفته میشود حدود ۲۰۰ میلیارد دلار است.
۲۰۰ میلیارد چه زمانی؟ اگر بخواهیم دلاری بحث کنیم دلار امروز یا آن روز؟ پس اگر با هزینهای که قابل مقایسه با هزینه جنگ هشت ساله نیست، علاوه بر حفظ جمهوری اسلامی، شاخ و برگهای جمهوری اسلامی را هم شکل دادیم. این در هر محاسبهای قابل قبول است اگر ما بخواهیم در دنیا حیات داشته باشیم {نیاز به آن داریم که} اقوام و دوستانمان را در کنار خود قرار میدهیم. اگر آنها را با خودمان همراه کردیم، آیا کسی میتواند به شما نگاه چپ کند؟ ما در منطقه آمدیم و جبهه مقاومت را با چه هزینهای شکل دادیم؟ امروز اگر جمهوری اسلامی بخواهد مورد هجوم دشمن قرار بگیرد، یمن، حزب الله و حشد الشعبی میگویند، میزنیم. فاطمیون و زینبیون میگویند ما در صحنه هستیم. پس یک ارتش وسیع را برای حمایت از جمهوری اسلامی با کمترین هزینه شکل دادهایم. دشمن وقتی این قدرتها را در کنار ما میبیند، علیرغم این که نتوانسته جمهوری اسلامی را شکست دهد، امروز میبیند که پر و بال جمهوری اسلامی هر روز گستردهتر میشود.
آینده هم همین است. امروز حماس با جمهوری اسلامی است؛ حماس با ما است. این حماس را چه کسی شکل داد؟ دشمن. دشمن، فلسطین را گرفت و این جبهه جدید را گشود، امروز در درون این جبهه، نیرویی شکل گرفته است که اسراییل هنوز قادر نشده است که فرماندهان این جبهه را بکشد. در سوریه این اتفاق میتواند بیافتد. تجربه ما این را نشان میدهد. دشمن به دست خودش یک نیرویی شبیه حزب الله در سوریه شکل خواهد داد.
*یعنی معتقدید یک نیروی مقاومت، مثلا حزب الله در سوریه پدید میآید؟
تجربه ما این را نشان میدهد. اگر جنگ ایران و عراق را راه نینداخته بودند، آیا سپاه و بسیج را داشتیم؟ آیا امروز قدرت موشکی را داشتیم؟ نداشتیم. پس این که شهید سلیمانی میگوید تهدید را تبدیل به فرصت میکنیم، جمهوری اسلامی تهدید جنگ را تبدیل به فرصتی کرد که امروز تبدیل به قدرتی در دنیا شده است.
یا اگر اسراییل با حزب الله وارد جنگ نمیشد، حزب الله تبدیل به قدرت میشد؟ یا تکان هم نمیخوردند؟ در عراق، اگر داعش نیامده بود، حشد الشعبی شکل میگرفت؟ الان چه کسی در مقابل امریکا ایستاده است؟
اگر دشمن وارد یمن نشده بود، انصارالله شکل نمیگرفت. امروز انصارالله پدر آمریکا و انگلیس و اسراییل را درآورده است. در بوق نمیکند. همین قدرت را اعتقاد دارم در سوریه به وجود خواهد آمد. حرکتی شکل میدهند و طبیعی است که وقتی فرد خانهاش امنیت ندارد، وارد جنگ با دشمن میشود.
*پس فکر میکنید وضعیتی مانند جنگ داخلی پیش میآید؟
مردم در مقابل دشمن خواهند بود. همان کاری که یمنیها و حشد الشعبی و حزب الله و دیگران کردند. این که حضرت آقا میفرمایند شکل میگیرد، تجربه ما، این را نشان میدهد. در ایران هم همین است. در حدیث که میفرماید دشمن ما احمق است، واقعا احمق هست. اگر دو سال ما را به خود وا بگذارند، چه کار میکنیم؟ همه دنبال زندگی خود میرویم. اگر ده سال کاری نداشته باشند و فردا جنگی راه بیندازند، بعد از ده سال ما مرد جنگ هستیم؟ بعد از ده سال به جز خوردن و خوابیدن کاری بلد نیستیم. تا یک ترقه در شود، همه میآیند و میگیرند.
*عده ای حضور ایران در سوریه را به قبل و بعد از جنگ با داعش تقسیم میکنند. برخی معتقدند حضور ایران در سوریه، چه به صورت مستشاری و چه زمان حضور فاطمیون و زینبیون، ایران آن جا را میگردانده است. شما از نزدیک در آن دوران در نیروی قدس حضور داشتید. موافق این تقسیم بندی زمان جنگ با داعش و پسا داعش هستید؟ یا تقسیم بندی خود را دارید؟
اگر ما سوریه را میچرخاندیم، امروز هم میچرخاندیم و امروز نمیگذاشتیم دست دشمن بیافتد. برخی هم میگفتند سوریه دست ما است. زمانی میگفتند رئیس جمهور سوریه، سید رضی است. اگر رئیس جمهور سوریه سید رضی بود، بشار میرفت یا نمیرفت خیلی فرقی نمیکرد.
*خب بعد از شهادت سید رضی، وضعیت سوریه نیز تغییر کرد.
سید رضی رفت و فرد دیگری جایش آمد. رها نکردند.
در سوریه، حمایت از حزب الله و فلسطین هم میکردیم
*اینقدر تاثیر داشت؟
اینها را ما ترسیم میکنیم. ما میگوییم حاج قاسم و سید رضی و سید حسن رفتند و اینطور شد. در طول تاریخ {باید دید}. امام هم رفتند؛ آیا انقلاب از هم پاشید؟ مگر وقتی امام از دنیا رفتند، برخی در همین کشور نمیگفتند که دیگر تمام شد و انقلاب نمیماند؟ حالا مانده یا نمانده است؟ برخی میگویند مقام معظم رهبری محکم تر از امام {انقلاب را پیش بردند}. البته خصوصیاتی را امام دارند که در آقا نیست و خصوصیاتی را آقا دارند که در امام نبود. هر کدام ویژگیهایی دارند. هنر امام، انقلاب کردن بود. هنر آقا حفظ انقلاب است. هر کدام تخصصهای خاص خود را میخواهد و خدا به هرکسی ویژگی خود را داد. اما انقلاب از بین نمیرود. سید رضی شهید شود، خدا در دنیا یک سید رضی آفریده است که اگر برود اسلام از هم میپاشد؟ امام حسین و پیامبر مگر نرفتند. اسلام از بین نرفت. در عصر امام حسین و امام حسن و امام سجاد هر کدام خصوصیتی دارند.
*این تقسیم بندی در دوران حضور ایران در سوریه و در زمان جنگ با داعش را قبول دارید؟
طبیعی است که در دورانی که با داعش میجنگیدیم، ایران قویتر در صحنه باشد. همه جا همین است. در کشور ما هم همین است. در زمانی که با صدام میجنگیدیم چند لشکر در خوزستان داشتیم؟ الان چقدر نیرو در خوزستان داریم؟ به اندازه زمان جنگ؟ طبیعی است که در بعد از جنگ، نیروها کمتر میشوند.
مستشار نظامی در همه کشورها داریم
*آیا نیروهایی که کمتر شدند کارشان همان بود که در زمان جنگ داعش بود؟
ما الان مستشار نظامی در همه کشورها داریم. در عراق و روسیه هم مستشار نظامی داریم.
*ولی کارشان متفاوت است. کاری که در سوریه میکردند با کاری که در روسیه میکنند متفاوت است.
بله؛ ما در سوریه، حمایت از حزب الله و فلسطین هم میکردیم.
*الان فکر میکنید این خط ارتباطی که دچار خدشه شده است و سوریه از آن چرخه خارج شده است، کمک به محور مقاومت دچار خدشه میشود؟
ما از یمن حمایت میکنیم یا نمیکنیم؟ از کدام راه؟ از همان راهی که یمن را حمایت میکنیم، حزب الله را حمایت میکنیم. (در لبنان) رفتند هواپیما را گشتند. آیا چیزی گیرشان آمد؟ اگر دیده بودند دنیا را پر میکردند. این اوج کم عقلی دشمن است که فکر میکند ما علنی حمایت میکنیم.
نوع حمایت ما این است که حاج قاسم در سوریه آمد و خود مردم سوریه را آماده کرد. درست است که تعدادی نیروی فاطمیون و زینبیون {بودند} و عده ای از ایران رفتند. ولی اصل، خود ارتش سوریه و دفاع وطنی سوریه بود. آن چیزی که باعث شد امروز سوریه سقوط کند، این بود که بعد از جنگ داعش، برخی مانع شدند که دفاع وطنی رشد کند. اگر دفاع وطنی در این چند سال بعد از ۱۳۹۶ که داعش شکست خورد، تقویت شده بود، امروز نمیگذاشت سوریه سقوط کند. این که میگویم مستشاری، یعنی ما خود نیرو را آماده میکنیم. آیا ما امروز برای غزه نیرو میفرستیم و نیرو داریم؟
کاری که میکنیم همان است که رهبر انقلاب فرمودند؛ حاج قاسم، دست مردم فلسطین و غزه و کرانه باختری را پر کرد. یعنی ما سلاح فرستادیم و به آنها دادیم یا ساخت سلاح را به آنها یاد دادیم؟ ما همین کار را کردیم. سلاح به آنها ندادیم. خودشان ساختند. یمن حتی اگر محاصره باشد خودش سلاح میسازد. تحریم هم فایده ندارد. اگر ما را تحریم تسلیحاتی و موشکی کنند کک ما نمیگزد. چون خودمان تولید میکنیم. غزه خودش تولید میکند. وگرنه در محاصرهای که غزه است امکان دارد موشک به غزه بفرستیم؟ اصلا از زیر زمین بفرستیم؛ میشود؟
شما میخواهید با دشمن مذاکره کنید؛ دشمن اگر از ما ضعف ببیند، پای میز میآید؟
*نتیجه ای که از صحبتهای شما گرفتم این است که دفاع وطنی که در سوریه است همان جوانان سوری است که در وضعیتی که میبیند کشورشان به این صورت است بلند میشوند و اقدام میکنند؟
هم بله، هم نه. در عراق که داعش آمد، نیروهای حزب اللهی عراق در صحنه بودند. بود یا نبود؟ برخی گروهها در صحنه بودند یا نبودند؟ همین گروه آقای مقتدی صدر و کتائب و عصائب بودند یا نبودند؟ بودند ولی تقویت شدند. گروه دفاع وطنی در برابر این جریان میایستد. ولی وقتی حادثه ای رخ میدهد، مردم آن کشور {بسیج میشوند}. ما سپاه را در اوایل انقلاب داشتیم. بسیج هم شکل گرفته بود و قبل از جنگ داشت پایههایش محکم میشد. ولی وقتی جنگ بوجود آمد، گروههای مردمی، بسیج را تقویت کردند. گروههای مردمی ملحق میشوند. اسمش را دفاع وطنی بگذاریم یا گروه دفاع از سوریه یا گروه مقابله با اسراییل. جولانی که اصلا قابل آدم نیست. دشمن اصلی، امریکا و اسراییل است. اسم مهم نیست. مهم این است که در مقابل هر جریانی که بخواهد خانه ما و انسانها را غصب کند، انسانها در مقابل غصب، عکس العمل نشان میدهند. چه جزو گروهی باشند و چه نباشند. گاهی گروهی شکل میگیرد و آن گروه قدرتمند است و دیگران در همان گروه علیه دشمن میجنگند. بسیج و سپاه قدرتمند بودند. نیروهای مردمی در بسیج و سپاه میآمدند و با دشمن میجنگیدند.
*یکی از مباحث، بحث میان میدان و دیپلماسی بود. برجام سال ۹۴ امضا و اعلام پیروزی بر داعش در سال ۹۶ اعلام شد. به نظر شما بین این دو ارتباطی وجود دارد؟ که دیپلماسی با برجام آمد تا کمک میدان کند یا در زمان مذاکرات، میدان به کمک دیپلماسی بیاید؟ آن زمان شما از نزدیک این مراودات را میدیدید.
اولا ما که میگوییم فرمانده میدان ما خودش در دیپلماسی هنرمند است. حاج قاسم در میدان، همه را از جمله عراق، سوریه و روسیه را پای کار آورده است. این زبان دیپلماسی است. دوما بدون میدان، امکان کار دیپلماسی قوی، نیست. شما میخواهید با دشمن مذاکره کنید. دشمن اگر از ما ضعف ببیند، پای میز میآید؟ میگوید قدرتی ندارد. حسابمان نمیکند. ولی اگر ببیند که قدرتمندیم، نمیتوانند حساب نکنند. هر چه قویتر باشیم در دیپلماسی و پشت میز مذاکره حرفمان بیشتر خریدار دارد. لهذا امروز اگر به وزارت امور خارجه نگاه کنید، آقای عراقچی میگوید من میدان و دیپلماسی را در کنار هم قبول دارم. دیپلماسی بدون میدان، پیشرفت ندارد.
*از این سو هم آیا معتقد هستید که میدان بدون دیپلماسی پیشرفت ندارد؟
به این صورت قبول ندارم که اگر دیپلماسی باشد در میدان قویتر هستیم. اگر دیپلماسی را جایی قرار دهیم که دیگران را پشت سر قرار دهیم، در میدان قویتر هستیم. این که دیپلماسی را با امریکا قرار دهیم که غیر از بد قولی کاری انجام نمیدهد؛ خیر. اعتقاد داریم در میدان دیپلماسی، باید تمام کشورهای همسایه را با خودمان همراه کنیم. قطر، بحرین، امارات، کویت، اردن، ترکیه و عربستان و همه با ما باشند، طبیعی است که در میدان برد دارد. ولی امریکا و اسراییل را استثنا کنیم. اینها به قولشان عمل نمیکنند. اگر امریکاییها به وعده خود عمل میکردند و با آنها مذاکره میکردیم، در میدان قدرتمندتر بودیم. ولی چون به وعده عمل نمیکنند، خیلی نمیتوانند روی تصمیم ما اثرگذار باشند. ولی برعکس، اگر به آنها دل ببندیم، میدان ما را خراب میکنند. چون قول میدهند و در میدان سست میشویم و بعد به قولشان عمل نمیکنند و پیشرفتی که باید داشته باشیم نخواهیم داشت.
*معتقدید در زمان برجام و پسابرجام، جنگ داعش و مذاکرات به هم تنیده بودند؟
اعتقادی به این ندارم. بله از این طرف قبول دارم که ما اگر در میدان جنگ، قدرتمان را نشان دهیم، حرفمان با امریکاییها شنیده میشود. وقتی زور داشته باشیم، امریکاییها زبان زور میفهمند. غیر از زبان زور، زبان ما در دیپلماسی اگر زور نباشد، امریکاییها نمیفهمند. چون قلدرند و قلدر را باید با قلدری کنار زد. اگر در میدان قوی باشیم، آن زمان پای میز مذاکره برویم، میتوانیم حرف خود را بزنیم. اما حرف را محکم بزنیم. نه این که تسلیم شویم و هرچه گفتند بپذیریم، بلکه حرف حق را بپذیریم. امریکاییها حرف حق را نمیپذیرند. حق را اینطور تعریف میکنند که هر چه ما بگوییم حق است.
*اما میگویند دیپلماسی بده و بستان است. یعنی چیزی میدهید و چیزی میگیرید.
چه بدهیم؟ انقلابمان را بدهیم؟ امریکاییها بده و بستان را قبول دارند؛ ما همه کشورمان را بدهیم و چه بگیریم؟ چه به ما میدهند؟ تا به حال چه دادهاند؟ سر برجام به آن عمل کردند؟ مگر برخی مسئولین مذاکره نکردند و قبول نکردند؟ مگر در مواضع هستهای عقبنشینی نکردند؟ امریکاییها کجا کوتاه آمدند؟ یک جا بگویید که امریکاییها کوتاه آمدند.
رفاقت حاج قاسم با آقای ظریف قدری بود که بعد از استعفا وقتی گفت برگرد، برگشت
*بحث عملکرد امریکا را ندارم؛ بحث داخل ایران است. زمانی میدان و دیپلماسی در تقابل هم قرار داده شد که مشخصا نماینده ولی فقیه در نیروی قدس بودید. آقای ظریف در مصاحبههای خود میگفت که هر دوشنبه یا سهشنبه، با شهید سلیمانی جلسه داشت و در آن جلسات در جریان قرار میگرفته است. اما مواردی بوده مانند سفر بشار اسد به تهران که وزارت خارجه و مهمتر وزیر خارجه در جریان قرار نگرفته بودند.
نیروی قدس، نیروی میدان است. در تمام جلساتی که مربوط به کشورها بود، نمایندگان وزارت خارجه حضور داشتند. ما جلسات متعددی در نیروی قدس با آقایان امیرعبدالهیان، ظریف و عراقچی و آقای صالحی وزیر خارجه و وزرای خارجه قبلی داشتهایم. ۱۵ سال در نیروی دریایی بودم و نمیدانستیم وزیر خارجه چه کار میکند. در نیروی قدس در همین جلسات با همه وزیران خارجه رفیق شدیم.
درمورد روزی که آقای بشار {اسد} به ایران آمد، این دو را یکی نکنیم. یک بار بحث امنیتی داریم و وقتی باتوجه به حساسیت منطقه، بشار میخواهد به ایران بیاید، کسی نباید متوجه شود. وگرنه بشار را روی هوا میزنند. دشمن میزند. مگر حاج قاسم را نزدند؟ پس باید رعایت مسائل امنیتی را کنیم. در کشور، رئیس وزیر امور خارجه، رئیس جمهور است. نیروی قدس به آقای روحانی گفت که آقای بشار دارد به ایران میآید. وقتی آقای بشار آمد، آقای روحانی به همراه آقای بشار خدمت مقام معظم رهبری رسیدند. سوال را از نیروی قدس نپرسید. سوال اینجا است که چرا آقای روحانی به آقای ظریف نگفت؟ ما نباید بگوییم. من به شما میگویم منزل ما دعوتید. پسر یا دختر شما به ما بگوید چرا به ما نگفتید؟ پدرش باید بگوید. ربطی به ما ندارد. حاج قاسم با آقای ظریف رفیق بود. روز بعد از آن که آقای ظریف قهر کرد، بنده به همراه حاج قاسم به نیروی قدس میرفتیم. حاج قاسم به آقای پورجعفری گفتند که تلفن آقای ظریف را بگیرند. با آقای ظریف صحبت کردند که این به نفع کشور و منطقه نیست. شما این کار را نکنید و به سر کار بیایید. آقای ظریف اگر رفیق نبود و مقابل حاج قاسم بود که به حرف حاج قاسم گوش نمیکرد. اما گفت چشم و همان روز آقای ظریف سر کار آمد. این کار را حاج قاسم کرد. آقای روحانی و دولت نکرد.
بین نیروی قدس و وزارت خارجه اختلاف نیست. بله گاهی در میدان مباحثی وجود دارد. وزارت خارجه این کار را میکند و نیروی قدس هم شاید این کار را بکند. من و شما هم شاید کارهایی در زندگی خود انجام بدهیم که در مقطعی به پدرمان هم نگوییم. به خاطر رعایت مسائل امنیتی است. صحنهای اقتضا میکند کاری انجام شود. زمان جنگ هم این کار را نمیکردیم. زمان جنگ به همه وزرا {نمیگفتیم} که امشب میخواهیم عملیات انجام دهیم. چرا آن زمان نمیگفتند؟ الان در بحث جنگ و در وزارت خارجه هم همین است. هر کاری آقای ظریف میخواست انجام دهد به آقای سلیمانی نمیگفت. اینجا هم به آقای روحانی گفته شد. آن روز هم مطرح کردیم که آقای روحانی است که باید به آقای ظریف بگوید؛ نه ما. ممکن بود برخی کارها رفاقتی انجام میشد ولی اینجا به خاطر مسائل امنیتی این کار انجام نشد. به دولت گفته شد و دولت هم میتوانست به نیروهای خود بگوید. وگرنه رفاقت حاج قاسم با آقای ظریف قدری بود که وقتی گفت برگرد، برگشت. آن شب آقای روحانی این کار را نکرد. حاج قاسم کرد. بله حاج قاسم با برخی کارهای آقای ظریف مخالف بود. این کاری به رفاقت ندارد.
*حضور ایران در سوریه، از حول و حوش سال ۹۱ شروع شد؟
حضور ایران در سوریه از اول انقلاب انجام شد و در آن دوره تقویت شد.
*سال ۹۱ را تقویت شده میدانید؟
ما آن جا حضور داشتیم. همیشه مدافع حزب الله بودیم و سوریه با ما بوده است. در جنگ هم با ما بوده است. شما هم با کسی که آشنا باشید رفت و آمد خانوادگی دارید. ما با سوریه رفیق بودیم و در جنگ هم رفیق بودیم. حضرت آقا فرمودند کشوری که از ما حمایت میکرد و تسلیحات به ما میداد، سوریه بود و آقای حافظ اسد بود. این طبیعی است که در سوریه حضور داشتیم و حضور ما پررنگ بوده است. طبیعی است اسراییل هم بخواهد علیه ما و سوریه وارد کارزار شود، آن جا حضور پررنگ خواهد شد. ما در همه کشورها غیر از آمریکا و اسرائیل هستیم. ولی حضور ما به معنای کلی نظامی نیست. کمک نظامی با درخواست آن کشور همراه است.
*حضور ایران را که میگویند بنا به درخواست دولت سوریه بوده است، پس با این سحنان شما میتوان گفت درخواستی نبوده است و ایران آن جا بوده است و طبق اقتضائات رفتار میکرده است؟
حضور ما یک بحث است. یک بار دولت سوریه میگوید الان وضعیت ما ناهنجار است و شما اینجا کمک نظامی کنید؛ این موضوع ثانوی است. از ما خواسته شده است که کمک دهیم تا سوریه سقوط نکند. ما رفتیم که سوریه سقوط نکند. اگر الان هم از ما خواسته میشد که نیروی نظامی بفرستیم تا سوریه سقوط نکند، دوباره میرفتیم. عراق هم به ما همین را میگوید و برخی کشورهای دیگر هم از ما کمک میخواهند. در این صورت اگر آن کشور با ما همراه باشد به آن کمک میکنیم.
*زمانی که در عراق موصل سقوط میکرد و داعش آمده بود، عراق از ایران کمک نخواست؟
کمک خواست و رفتیم.
*ولی موصل سقوط کرد. یعنی به موقع کمک نخواست؟
موصل سقوط کرد و وقتی سقوط کرد تازه عراقیها فهمیدند موضوع جدی است. وگرنه در کردستان عراق، آقای بارزانی از ما خواست که به کمک برویم. خود ایشان گفتهاند. برخی در مباحث – به قول شما – دیپلماسی میخواهند متوجه نشوند، اما نمیشود متوجه نشد. آقای بارزانی میگویند به امریکاییها گفتیم و نیامدند؛ به عربستانیها گفتیم و نیامدند و بعد به ما گفتند اگر میخواهید کردستان عراق حفظ شود به حاج قاسم بگویید.
*چه کسی به بارزانی گفته بود؟
همان نیروهای خودشان. گفتهاند کسی که پای نیروهای ما میایستد حاج قاسم است. به حاج قاسم گفتند و سریع نیرو فرستادند. خودشان هم به این نتیجه رسیدند. گاهی رئیس جمهورهای کشورها به ایران میآیند و به ما میگویند. علنی نمیگویند. مخفیانه میگویند که شما خیلی خوب کاری میکنید که علیه امریکا موضع دارید. ما میترسیم. قلدری سر چهار راه را گرفته است و شما قویتر از آن هستید و با او مقابله میکنید. همه خوشحال میشوند و کف میزنند. ولی یکی از آنها جرئت نمیکند که جلو بیاید.
وقتی حاج قاسم، حزب الله را به سوریه میآورد، ارتباط برقرار میشود
*اگر به عقبتر برگردیم، نقش شهید سلیمانی را در تشکیل محور و جبهه مقاومت چقدر میدانید؟ آیا قبل از این که شهید سلیمانی منصوب شود یا پیش از این که جنگ ۲۰۰۶ حزب الله و اسراییل رخ دهد، این محور بوده است یا به قول غربیها هلال شیعی بوده و بعدا تبدیل به محور مقاومت شده است؟
حاج قاسم دهها خصلت دارد که این خصلتها را وقتی کنار هم میگذاریم، تحولی در جبهه مقاومت ایجاد میشود. اولا حاج قاسم خستگی ناپذیر است. یک بار محور مقاومت را به من میدهند و من باید ساعت ۹ شب بخوابم و صبح هم بلند شوم. یک بار محور مقاومت را به حاج قاسم میدهند. حاج قاسم {در} دو هفته ده ساعت میخوابد. من هم دلم میخواهد مانند او کار کنم. نمیتوانم. حاج قاسم این کار را میکند. در نیروی قدس، ساعت هفت صبح تا هفت شب جلسه داشتیم. در ۷ شب، من و شما میبُریم. میگوییم رها کن. تو جان داری و من ندارم. همه صدایشان درآمد که ۱۲ ساعت شد. بگذارید بخوابیم و فردا بیاییم. گفت باشد. روز بعد قبل از جلسه ساعت ۶:۳۰ صبح خدمت حاج قاسم رفتم.. حاج قاسم گفت دیشب از جلسه که بیرون آمدم به اصفهان رفتم. جانبازی را در لشکر ثارالله در نجف آباد اصفهان داشتیم. گفت من خانه آن جانباز قطع نخاعی رفتم و تا نصف شب پیشش بودم و بعد به تهران آمدم.
همه میگویند حاج قاسم ۲۲ سال در نیروی قدس بود. من میگویم ضربدر ۳ کنید. ۶۶ سال بود. کسی هم که نمیخوابد، از ۶۶ سال هم جلوتر است. چون وقتی خوابیدیم دشمن سر خط اول میآید. وقتی بیدار باشیم اجازه نمیدهیم. این یک خصلت حاج قاسم بود.
ثانیا حاج قاسم به همه ابعاد توجه دارد. آقای سازگار(مداح) به یزد رفته بود. مداحان معمولا چند نفر را با خود میبرند. تا آقای سازگار به مصیبت میزد اینها داد و بیداد میکردند. نمیگویم همه آن ها، یکی هم ساختگی گیر میآید. دو نفر از میبد یزد بودند. گفتند ما دلمان میخواهد گریه کنیم. ولی قیافه او را میبینیم خنده مان میگیرد. ما هم دلمان میخواهد به همه ابعاد نگاه کنیم. نمیتوانیم. حاج قاسم به همه ابعاد نگاه میکند. ما دلمان میخواهد مانند حاج قاسم باشیم. حاج قاسم در میدان جنگ، حین عملیات، به نیروی خط مقدمش بهترین غذای داغ را میدهد. در خط عملیاتی که غذا را باز میکردید بخار از آن بلند بود. بهترین میوه فصل – گیلاس – و نوشابه میدهد.
*در سوریه چطور؟
در سوریه هم توجه داشت. همه جا همین است. ریشه وقتی این باشد همین میشود. حالا کسی در میدان جنگ، فرمانده است. بررسی کنید که فرماندهان میدان جنگ، پساجنگ و امروز، شاید در عملیاتی صد الی دویست شهید شوند. یک فرمانده لشگر، خیلی زور میزد چهار شهید را میرفت. حاج قاسم همه را میرفت. تا وقتی بود میرفت. برخی {از فرماندهان} نه. میگفتند دلمان میخواهد ولی نمیتوانیم. دو بار یا سه بار میرویم. حاج قاسم صد بار میرفت. وقتی این حرکت باشد، {خانواده} شهیدِ عراقی، ببیند حاج قاسم در خانه اش است. نگاهش به حاج قاسم عوض میشود. چرا همه موقع شهادت حاج قاسم ریختند {آنجا}؟ بنا بود جنازه حاج قاسم را به حرم امامین کاظمین ببرند و به ایران برگردانند. انقلابی در کاظمین شد. همه ریختند. بعد به نجف و کربلا بردند. این عشق مردم عراق است. ایرانی که نبودند. این از جایی حاصل شده است که در میدان میبینند حاج قاسم به خانواده شهید و مجروحش نگاه میکند و خودش به بیمارستان میآید. اگر روزی ۸ ساعت کار کنم، به اندازه ۸ ساعت نتیجه میبینم و اگر روزی ۲۰ ساعت کار کنم، به {اندازه ۲۰ ساعت نتیجه میبینم}. شب هم به بیمارستان میرود یا با بچه شهید قدم میزند.
*منظورم در وصل کردن حلقههای زنجیره جبهه مقاومت است. بالاخره بین ایران و سوریه و حزب الله یک سری کلاف به هم پیوسته و زنجیر هستند. نقش ایشان در به هم پیوستن این زنجیر چه بود؟ و این که منطقه قبل و بعد از ایشان چه تغییری کرد؟
وقتی حاج قاسم، حزب الله را به سوریه میآورد، این ارتباط برقرار میشود. وقتی زینبیون و فاطمیون را به سوریه میآورد، خودبخود این ارتباط برقرار میشود. خودبخود، نیروی فاطمیون، سوریه را برای خود میداند. آن سوری که دارد نگاه میکند، میگوید چه کسی من را از محاصره نجات داد؟ لبنانی و فاطمیون و زینبیون و ایرانی را میبیند. شما اگر در حلقه محاصره قرار بگیرید و ببینید از ۱۰ کشور آمدهاند که شما را نجات دهند، نسبت به آن ۱۰ کشور خودبخود عِرق ایجاد میشود.
*قبل از داستان سوریه چطور؟
قبلش هم در میدانهای دیگر بود. مثلا حاج قاسم در جریان بیداری اسلامی، همه علمای جهان اسلام را در تهران آورد. از هفتاد تا صد کشور آمدند و در کنار هم قرار گرفتند و باهم تبادل نظر کردند.
یک اجلاسیه بیداری اسلامی، یک اجلاسیه علمای جهان اسلام، یک اجلاسیه جوانان جهان اسلام و یک اجلاسیه بانوان جهان اسلام را داشتیم. همه اینها کار حاج قاسم بود. حاج قاسم تمام جوانان دنیا را کنار هم قرار داد. هنر حاج قاسم این بود که جلساتی میگذاشت که اینها باهم بنشینند و گفتوگو کنند. فقط هم در میدان جنگ اینها با هم مراوده نداشتند یا اینطور بود که با فلان گروه تبیین کند که پشتیبان فلسطین باشید. امروز یمن از فلسطین حمایت میکند. این ارتباط خودبخود برقرار میشود. ولی کسی باید جرقه اولی را بزند. آن جرقه اولیه را حاج قاسم میزد.
*یعنی باهم مرتبط میکرد؟
باهم تبیین میکرد که فلسطین چیست. بُعد بعدی، تبیین موضوع فلسطین بود. وقتی برای من و شما امروز تبیین کنند که امروز باید به لبنان کمک کنید، کار اصلی را کرده است. این جرقه اصلی را حاج قاسم میزند. ولی تبیین شد که باید فلسطین موضوع اول جهان اسلام باشد، گرچه حاج قاسم هم ذیل حرف ولایت این راه را ترسیم میکند.
*برداشتی که از صحبت شما دارم این است که قبل از موضوع سوریه، آن مرکز ثقلی که این محور مقاومت را شکل میداده فلسطین بوده است.
ما دو دشمن داریم. دشمن اصلی ما امریکا و اسراییل است. از اول انقلاب و قبل از آن هم دشمن بودهاند. صحبتهای امام را هم نگاه کنیم، از سال ۴۰ این دو پررنگ بودهاند. این میشود محور وحدت ما. این یک بُعد آن است. وگرنه حاج قاسم همیشه تلاش میکرد و زیباییها را میدید و در نتیجه جذب میکرد. نقاط قوت را هم پیدا میکرد. به ما هم میگفت که در سوریه و یمن و جاهای دیگر، آیینها باید پررنگ شوند. نقطه وحدت ما با زیدیها و سنیها، اولا خدا و دوم قرآن و سوم پیغمبر است. برخی دنبال نقطه افتراق میروند.
*دیدگاه سیاسی و اجتماعی ایشان هم این بود؟
سیاسی یا مذهبی فرق نمیکند. ما در جامعه میگوییم او چپ است. او میگوید راست است. حاج قاسم میگفت چپ یا راست، انقلاب و آقا را قبول دارد پس با ما است. حاج قاسم هنرش این بود که چیزی که اسلام گفته بود دنبال میکرد. کاری هم نداشت. یکی میگفت حاج قاسم چپی است یکی میگفت راستی است و یکی میگفت طرفدار آقای ظریف است.
*اتفاقا سر انتخابات ۸۸ خیلی بحثها مطرح شد و بعد از شهادت ایشان، آقای عزیز جعفری توییتی کرد که ایشان در قرارگاه ثارالله میآمد و زمانی معترضین که در خیابان میآمدند از آن جا فرماندهی میکرد. اینها را در کنار هم و راه و روشی که میگویید، به این عنوان است که دیدگاه سیاسی ایشان دیدگاه خاصی بوده است یا یک دیدگاه کلی بوده است؟
احتمال بدهیم و بگوییم حاج قاسم از فلانی هم حمایت کرده است. گاهی شوخی میکنم و میگویم آقای احمدی نژاد و آقای موسوی، الان در یک مسیر حرکت میکنند. حالا از او حمایت کرده باشد یا از این؟ نمیخواهم بگویم شخص خطای محاسباتی ندارد. ولی پای چه ایستاده است؟ من یک مرتبه یک نفر را تایید میکنم، این فرد یک اشتباه میکند. اگر اشتباه کرد، پایش میایستم؟ اگر پایش ایستادم پس مشخص میشود اشکال فنی دارم. ولی حاج قاسم پای انقلاب ایستاده است.
*مشخصا درمورد ۸۸ میگویید؟
۸۸-۹۸-۷۸ یا هر انتخاباتی {همین بود}. حالا ما میگوییم آقای احمدینژاد و آقای موسوی. در کرمان میخواهید نماینده شوید، من و شما کاندیدا میشویم. هر دو تا هم مانند هم هستیم. حاج قاسم به یک نفر رای میدهد. به دو نفر رای نمیدهد. مهم این است که اگر شیرازی از مسیر آقا و انقلاب جدا شد، حاج قاسم کجاست. حاج قاسم پای انقلاب و ارزشها است. هرچه هم جلوتر آمدیم کاملتر شدند. اتصال حاج قاسم با آقا در هنگام شهادت، با اتصال حاج قاسم در ۱۰ سال قبل، متفاوتتر است و تکمیلتر شد.
خود حاج قاسم در جنگ ۳۳ روزه در مصاحبهای با دفتر حضرت آقا و چند بار هم به من میگفت که وقتی حضرت آقا فرمودند به سید حسن نصرالله بگو پیروز این جنگ شما هستید، میگوید من در میدان بودم و چنین چیزی را در میدان نمیدیدم. آقا فرمودند. به من گفت که کاش آقا نفرموده بودند. اگر نشد چه؟ این را از سر دلسوزی برای آقا میگوید که اگر نشود، آن عظمت آقا نشکند. آخر عمر میگوید من امروز به این نتیجه رسیدهام – و این را در جنگ ۳۳ روزه دید – که آقا فرمودند و شد. سوریه هم آقا فرمودند و شد. حاج قاسم میگوید که امروز به این نتیجه رسیدهام که اگر آقا در چیزی شبهه کنند، نمیشود و اگر بگویند چیزی واقع میشود، یقین دارم که میشود.
*بابت همین مسائل بود که عدهای به شدت به سردار سلیمانی تاختند و با ابوموسی اشعری مقایسهاش کردند یا عدهای درمورد حجاب میتازند. اینها را دلسوز شهید سلیمانی میدانید یا افرادی میدانید که ماهی خودشان را میخواهند بگیرند؟
با زبان حاج قاسم بگویم یا خودم؟ اینها توجه ندارند و عظمت حاج قاسم را نشناختهاند. زمانی حاج قاسم که حیات داشتند، برای من یک ملاک وجود داشت. ملاک من این بود که نوع نگاه آقا به حاج قاسم چیست. محور وحدت ما ولایت است. من میدیدم همان زمانی که میگویند حاج قاسم آدم خوبی نیست، حضرت آقا وقتی حاج قاسم را میبینند، پیشانی و بازوی او را میبوسند. من در زمان حیات ایشان چند سال قبل از شهادتش به کرمان رفتم. در سخنرانیام از حاج قاسم تجلیل کردم. برخی آقایان در کرمان به من زنگ زدند که تو نمیفهمی حاج قاسم کیست. چرا از او تعریف کردهای؟ میگفتند او را نمیشناسی. گفتم من با حاج قاسم زندگی میکنم و سالی ۱۰-۲۰ بار با ایشان خدمت آقا میرسم و میبینم آقا چطور با او برخورد میکنند. ملاک من آقا است نه شما. اینها از جهل است.
شاید در برخی مواضع، من یک موضع داشتم و حاج قاسم یک موضع دیگر داشت. ولی هیچ زمان در مقابل هم نبودیم. همانهایی که زمان حیات حاج قاسم به او فحش میدادند، الان سنگ او را به سینه میزنند و میگویند شیرازی چه کاره است. ولی من در زمان حاج قاسم بیش از ده بار به او گفتم که حاضرم کشته شوم ولی تو بمانی. چون اثر کار او در جهان اسلام را میدیدم. امروز هم میبینم. به جز امام و ولی فقیه، از اول انقلاب تا امروز، شما امروز یک نفر را بیاورید که آنقدر که آقا از حاج قاسم تجلیل کردهاند از او تجلیل کرده باشند. حاج قاسم دو سال بود که شهید شده بود. آقا در هر سخنرانی یادش میکردند. چقدر شهید و سردار شهید داریم؟ آقا برایشان چقدر وقت گذاشتند؟ حاج قاسم ویژه بود. برخی توجه ندارند و برخی جاهل هستند و برخی هم حسودند.
برخی میگفتند اگر حاج قاسم را از سپاه بیرون بگذارند، سپاه از دست حاج قاسم راحت میشود
*مشخصا بعد از این که ایشان را ابوموسی اشعری خواندند، یادتان هست که در اولین دیدار با رهبری، ایشان واکنشی نشان دادند؟
این جزییات را آقا وارد نمیشوند. ما این پایین را میبینیم. آقا آن بالا را میبینند. یک هواپیما دارد از تهران رد میشود و چالهای در گوشهای افتاده است. مسافر هواپیما اصلا به چاله فکر نمیکند!
*موضع شهید سلیمانی در این باره چه بود؟
شاید در طول رفاقت من با حاج قاسم، یک یا دو بار گله کرد. گاهی میگفت که خسته شدهام. از دست همینها خسته میشد. از کار خسته نمیشد. ولی شاید یک بار ریز شد و گفت فلانی و فلانی این حرفها را نسبت به من زدهاند. اینها را یادداشت کردهام و در یادداشتهایم است. بعد از شهادتمان مشخص میشود. در مورد این {موضوع ابوموسی اشعری} نبود. ولی برخی میگفتند اگر حاج قاسم را از سپاه بیرون بگذارند، سپاه از دست حاج قاسم راحت میشود.
*داخل سپاه بودند؟
در کشور ایران بودند!
*واکنش خودشان به داستان ابوموسی اشعری چه بود؟
هیچ واکنشی نداشت. این را در جلسه خصوصی بودیم که گفت. ولی حاج قاسم بزرگتر از این بود. فاصلهاش با آقا زیاد است. ولی نگاه کنید که آقا یک جا از خودشان دفاع کردند که مثلا این تهمت را زدهاند؟ به آقا تهمت نمیزنند یا فحاشی نمیکنند؟ همین آقایان انقلابی و مدعیان ولایتمداری، در مقابل آقا نمیایستند.
*مثلا در مورد همین که چرا وعده صادق ۳ اجرا نمیشود هجمههایی است که انگار رویشان نمیشود به رهبری بگویند و به دولت میگویند.
ما خودمان را میخواهیم یا ولایت را؟ ما تابع ولایت هستیم. در بحث استدلالی و اعتقادی، میگوییم ولایت فقیه اگر گفت همسرتان را طلاق دهید باید انجام دهیم.
*فکر نمیکنید برخی از اینها نفوذ هم باشد؟
نفوذ و کج فهمی و هوای نفس وجود دارد. آقای آذری قمی در مجلس خبرگان بلند میشود و میگوید من از شما حمایت میکنم شما رهبر شوید. این نکات را متاسفانه فراموش میکنیم. این بصیرت آقا است که میگوید آقای آذری، خود شما حاضرید تا آخر بایستید و این حرف را بزنید؟ ایشان تا آخر نایستاد. اینها هوای نفس است. وگرنه آقای آذری و منتظری کتاب ولایت فقیه دارند. آقای منتظری کتاب ضخیم تری از آقای آذری دارند. در مقابل امام ایستادند. هوای نفس است. چرا من؟ چرا او؟ همه همین هستیم.
*سر محبوبیت ایشان در سپاه بوده است که میگفتند سپاه از دست سلیمانی خلاص شود؟
در کشور هم همین است. کج فهمی هم میتواند باشد. الان اینطور نیست. ولی در مقطعی تصور میکردند و میگفتند که میدانی حاج قاسم چپ است؟ میگفتیم چپ که نکرده است. حاج قاسم چپ باشد، کجا دارد میرود؟ چه کسی تاییدش میکند؟ چپ هم نیست. چپ یعنی چه؟ یعنی از آن چه که من میخواهم چپ است. نه از چیزی که آقا میخواهد. کسی در مسیر آقا میرود. حاج قاسم گفته دختر بیحجاب و کم حجاب هم دختر من است. ده تا تفسیر دارد.
*شما که نزدیک به ایشان بودید تفسیر شما چه بود؟
می گوید دختر من اگر اشتباه رفت او را بیرون میاندازیم؟ یعنی من مانند دخترم با او برخورد کنم و جذبش کنم. وگرنه حاج قاسم به خود من میگفت که وقتی خانم ما میخواهد از پله هواپیما بالا برود از پشت سرش برویم تا اندامش را دیگران نبینند. آیا حاج قاسم میگوید دختران روسری خود را بردارند؟ انقدر نفهم هستند که نمیفهمند حاج قاسمی که همه هستی خود را برای اسلام گذاشته است، حرفی را نمیزند که خدا نپسندد. {میگوید} جذبش کنید.
بارها به من میگفت چرا مدام برای حزباللهیها سخنرانی میکنیم؟ برای اینهایی که شبهه دارند یا حجابشان خوب نیست سخنرانی کنیم. پس بگوییم حاج قاسم دوست دارد برای بیحجابها سخنرانی کند؟ من هم میگویم اگر آقا بگویند که آزاد هستی که هر کاری بخواهی تصمیم بگیری، من مسئول کار فرهنگی برای بیحجابها خواهم شد. ۲۰۰ خانم هم استخدام میکنم و کار میکنم تا ۹۰ درصدشان را با حجاب میکنم.
*بدون بگیر و ببند؟
بگیر و ببند نمیخواهد. اصلا یک هتل میگیرم و همه را به هتل میبرم. ولی با آنها حرف میزنم. در خرداد سال ۹۶ که حاج قاسم شهید نشده بود، در نیروی قدس این را گفتم. داشتم به وزارت دفاع میآمدم. سردار دهقان آن زمان وزیر بود و با او جلسه داشتم. یک هفته مانده بود به انتخابات بین آقای روحانی و آقای رئیسی. با رانندهای بودم که یک خانم کنار ماشینمان آمد و گفت حاج آقا به چه کسی رای میدهید؟ گفتم به رئیسی. گفت رئیسی؟ دلیلت چیست؟ و با ماشینش رفت.
به راننده گفتم به ماشینش برسد. در اتوبان همت او را گرفتیم. با ماشین کنارش آمدم. گفتم مگر دلیل نمیخواستی؟ بزن کنار تا دلیلش را بگویم. چرا میروی؟ او کنار ماشین ما آمد و کنار شیشه ایستاد. به او گفتم اول یک سوال دارم. همیشه این شوخی را میکنم که آن خانم در کنار خانمهای الان، پیغمبر بود. ولی آن زمان میگفتیم بدترین حجاب را دارد. قیافه اش را که دیدم گفتم احتمالا مسلمان نیست. به او گفتم یک سوال دارم. تو آقا را قبول داری؟ گفت آقا؟ آقا اگر تب کند من میمیرم. همان جا جلوی آن خانم به رانندهام گفتم خاک بر سر ما. ما ظاهر را نگاه میکنیم. ۵ دقیقه با او حرف زدم. عجله هم داشتم. میخواستم به جلسه برسم. او گفت: این که من را آدم حساب کردی ممنونم. اگر برای هر خانم بی حجاب ۵ دقیقه وقت بگذاریم خیلی فرق میکند. این کار را نمیکنیم. {به جایش} چهار تا فحش هم به او میدهیم و اگر آقا را قبول نداشته باشد میگوید تو نماینده آقایی؟ اصلا نخواستم. نه تو را خواستم و نه آخوند و اسلام و نه ولایت را.
در جلسه شورای نیروی قدس گفتم که با حجابهای ما اینطور هستند؟ بله؛ عدهای را داریم. همه اینطور هستند که بگویند اگر آقا تب کند من میمیرم؟ خیلی حرف است. ما همه را ذیل ولایت میخواهیم. او که از من محکمتر است. به قول حضرت آقا، این ظاهرش مشکل دارد؛ من باطنم. به باطن من گیر نمیدهند، به ظاهر او گیر میدهند. بله او ظاهرش را و من باطنم را درست کنیم. ولی این حرف را چطور تفسیر میکنیم؟ حاج قاسم میگوید آن کم حجاب هم دختر من است، میگوییم حاج قاسم از دست رفت و خراب شد.
*چون شما در نیروی قدس بودهاید، عملکرد نیروی قدس و محور مقاومت، بعد از شهادت شهید سلیمانی چه تغییری کرد؟
من میگویم زود قضاوت نکنیم.
*الان ۵ سال گذشته است.
۵ سال گذشته است. وقتی امام از دنیا رفتند، عده ای در همین کشور میگفتند که دیگر تمام شد. الان همه گروههای سیاسی کشور میگویند هیچ کس بهتر از آقا نداریم. روز اولی که آقای قاآنی فرمانده شدند که روز شهادت حاج قاسم بود –درست است که در نیروی قدس بوده است و باید جلوتر میبود. ولی فرمانده که نبوده است – گفتم که آیا حاج قاسم سال ۷۶ که در نیروی قدس آمد، حاج قاسم سال ۹۸ بود؟ نبود. پس زود قضاوت نکنیم و الان توقع حاج قاسم را از آقای قاآنی نداشته باشیم. ۱۵ سال دیگر بگوییم چرا حاج قاسم نشدی؟ آن درست است. البته هیچ کسی حاج قاسم نمیشود. این هم هست. ولی به هر حال یک خصوصیتی او دارد و یک خصوصیتی ایشان. همانطور که امام یک خصوصیت دارند و آقا هم یک خصوصیت. الان آقا باید انقلاب را حفظ کند. نمیخواهند انقلاب ایجاد کنند. قدرت ایجاد انقلاب را امام دارند و قدرت حفظ انقلاب را آقا دارند.
*اما در منطقه الان تحولات خیلی سریع انجام میشود.
در جنگ ما هم همین بود. در اواخر جنگ و سه ماه آخر معرکه بود. تمام میشود. تا حادثهای پیش میآید، چون توقع این کار را نداریم، تصمیم میگیریم. در جنگ، {در سپاه و لشکر ثارالله} عدهای طرفدار آقای هاشمی بودند که طبیعی بود. عدهای طرفدار آقا بودند و عدهای طرفدار هر دو بودند. آقای هاشمی هم کرمانی بودند. قطعنامه که پذیرفته شد، در جلسه، همانهایی که طرف آقای هاشمی بودند گفتند آقای هاشمی قطعنامه را پذیرفته است و شروع به اهانت به آقای هاشمی کردند. گفتم عجله نکنید. پس نمیخواهم بگویم آقای هاشمی درست یا نادرست {بودند}. در تصمیم خود در رابطه با اشخاص {باید صبر کنیم}. الان سوریه سقوط کرده است. {میگوییم} این چه نیروی قدسی است؟ قاآنی نمیتواند. حاج قاسم کجاست؟ اگر بود چه میشد؟ حالا فردا اگر در سوریه حرکتی شکل بگیرد و سوریه دوباره برگردد {میگویند} دیدید گفتیم قاآنی بهتر از حاج قاسم است؟ پس زود تصمیم نگیریم و فکر کنیم. نه میشود گناه را گردن این بیندازیم و نه میشود بگوییم او اشکالی نداشت. همه انسانیم. امیدوارم آقای قاآنی زنده باشند ولی اگر آقای قاآنی شهید شدند، معمولا بعد از شهادت از این حرفها میزنیم، میگوییم دیدید آقای قاآنی چه غوغایی کرد! همیشه روی مدار اعتدال حرکت کنیم.