گروه سیاسی: عباس عراقچی، وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران، بالاترین مقام ایرانی است که از زمان به دست گرفتن قدرت توسط طالبان در سال ۲۰۲۱ به افغانستان سفر کرد. با وجود اینکه تهران بهطور رسمی حکومت طالبان را به رسمیت نمیشناسد، اما در سالهای اخیر تعامل اقتصادی و سیاسی با این گروه را دنبال کرده است.
به گزارش روزنامه اعتماد، به ادعای گروهی از کارشناسان سفر عراقچی، اما در بازه زمانی کنونی احتمالا نشاندهنده تمایل به گسترش روابط و شاید در نهایت به رسمیت شناختن حکومت طالبان است.
همزمان با انتشار این ادعاها وزیر امور خارجه کشورمان پس از دیدارهای متعددی که طی این سفر با برخی سران طالبان داشت در جمع خبرنگاران گفت که این سفر خوب بوده و به تفاهم بهتری میان دوطرف منجر شده است.
عراقچی همچنین تاکید کرد طی این سفر در خصوص موضوعات مهمی از جمله مهاجران افغان در ایران، مواد مخدر و گروههای تروریستی القاعده و داعش و همچنین مساله آب و امنیت مرزها و نیز رفع این چالشها از طریق تعامل و گفتوگو با طرف افغان تاکیداتی صورتی گرفته است. به باور گروهی از ناظران سفر عراقچی که کمتر از یک هفته از دومین دوره ریاستجمهوری دونالد ترامپ، رییسجمهور امریکا میگذرد، نشان میدهد که ایران ممکن است بهطور جدی به دنبال گسترش روابط با طالبان باشد.
در همین راستا مصطفی زندیه در یادداشتی اختصاصی ضمن اشاره به سفر آقای عراقچی به افغانستان براین باوراست که دولت چهاردهم به دنبال آن است تا با تکیه بر دستگاه دیپلماسی و تعامل بازتعریف شده با طالبان بستر را برای حل و فصل برخی از چالشها، چون اختلاف حقابه رود هیرمند هموار کند. پوررمضان نیز با استناد به گزارههای مختلف و استناد به سناریوهای مختلف به فرصتها و چالشهای پیش روی دو بازیگر اشاره دارد.
مصطفی زندیه، تحلیلگر ارشد مسائل جنوب آسیا: دولت چهاردهم به دنبال تعریف صفحه جدیدی در مناسبات با افغانستان است
در هرکشوری با روی کارآمدن دولت جدید منتخب، تلاش میشود تا به فراخور اوضاع و شرایط، در برخی سیاستها بهخصوص در حوزه سیاست خارجی بازنگریهایی صورت بگیرد. این موضوع با روی کارآمدن دولت چهاردهم در تیرماه سال جاری نیز به مرور خود را نشان داد. نکته دیگری که پس از روی کارآمدن دولت چهاردهم در کشورمان رخ داد، تغییراتی بود که در حوزه مدیریت پرونده افغانستان صورت گرفت.
با تعیین و اعزام آقای بیگدلی، معاون سابق وزارت امور خارجه به کابل، به نظر میرسد دولت چهاردهم تصمیم گرفته تا صفحه جدیدی را در مناسبات با افغانستان گشوده تا در سایه آن نسبت به برطرف ساختن موانع و پیشبرد مناسبات در چارچوب منافع متقابل، اقدام کند. واقعیت این است که در دولت چهاردهم، ساختار دیپلماتیک ایران در حوزه افغانستان نیز دستخوش تغییراتی شد.
در این دولت، سمت نماینده ویژه در امور افغانستان که زیرنظر رییسجمهور فعالیت میکرد، حذف شد و تمام ظرفیتها به وزارت امور خارجه منتقل شده است. در این ساختار، عباس عراقچی که در راس وزارت خارجه قرار دارد، علاوه بر اینکه یک دیپلمات کار کشته است، با مسائل تخصصی افغانستان نیز آشنا است.
در زمان اشرف غنی، او معاون وزارت خارجه ایران بود و در مذاکرات مربوط به «سند همکاری جامع راهبردی ایران و افغانستان» نقش داشت. دیگر عامل مهم در این ساختار، انتصاب آقای علیرضا بیگدلی به عنوان سرپرست سفارت ایران در کابل است که از دیپلماتهای با سابقه وزارت خارجه ایران به خصوص در حوزه افغانستان است. ایشان در مقطعی بعداز تشکیل دولت جمهوری در افغانستان، رییس ستاد بازسازی افغانستان در وزارت امورخارجه را برعهده داشت.
مدیریت کمکهای توسعهای کشورمان به افغانستان که در راستای راهبرد اصولی جمهوری اسلامی ایران یعنی تحکیم ثبات و امنیت در آن کشور بود، در همین مقطع آغاز و انجام میشد. آقای بیگدلی در همین مدت اندک بعد از انتصاب، دیپلماسی فعال و مبتنی بر همکاری با کابل را در پیش گرفته است.
اگر بخواهیم نگاه خوشبینانه به برآیند این تغییرات ساختاری دستگاه دیپلماسی دولت چهاردهم در قبال افغانستان داشته باشیم، باید آن را تلاش در جهت جا انداختن رویکرد یکصدایی در سیاست ایران در قبال افغانستان ارزیابی کرد. با این سیاست و تغییرات هدفمند مبتنی بر متمرکزسازی، اگر روند دیپلماسی بین کابل و تهران دستخوش یک فاکتور غیرقابل پیشبینی مخرب قرار نگیرد، انتظار میرود دو کشور در زمینههای مختلف سیاسی، امنیتی و اقتصادی روند رو به رشدی را شاهد باشند. نتیجه اینکه براساس آنچه گفته شد سفر وزیرخارجه کشورمان به کابل و دیدار با سران طالبان خیلی هم غیرمترقبه نبود. به نظر میرسد این سفر را باید رخدادی بههنگام و مهم در پرتو تحولات سیال منطقهای ارزیابی کرد.
برخی محافل رسانهای هوادار طالبان افغانستان بر این باور هستند که این سفر خیلی زودتر باید انجـام میشد. این دسته از محافل، در توجیه دیدگاه خود میگویند با وجود عدم شناسایی رسمی طالبان از سوی جامعه بینالمللی، کشورهای مختلف ازجمله همسایگان این کشور بهخصوص کشورهای آسیای مرکزی و همچنین برخی کشورهای عربی یا آسیای دور مانند اندونزی یا مالزی تلاشهای متعددی برای افزایش سطح مناسبات اقتصادی و تجاری صورت دادهاند و جمهوری اسلامی ایران میتوانست همگام با آن کشورها در حوزههای تجاری و اقتصادی از آنها عقب نمانده و در نتیجه از فواید بیشتری بهره میبرد.
در واقع آنها تاخیر جمهوری اسلامی ایران در سه سال گذشته را در عقب ماندن از سایر کشورهایی که به ویژه در حوزههای اقتصادی و تجاری فعالتر عمل کردهاند را مورد انتقاد قرار میدهند. در نقد این دیدگاه میتوان گفت اگر جمهوری اسلامی ایران همسایه افغانستان نمیبود شاید با مشکلات و موانع کمتری مواجه میبود و میتوانست بهره بیشتری ببرد. اما باید بپذیریم جمهوری اسلامی ایران بهعنوان یک همسایه مهمی که بیشترین چسبندگیهای مختلف تاریخی- تمدنی و فرهنگی با افغانستان دارد، متاسفانه چه در دوران دولت جمهوری و چه پس از آن در دوران طالبان جدید، نشانههای مثبتی را بهخصوص در حوزه سهم خود در حوزه آب هیرمند دریافت نکرد.
براین اساس چنانچه حاکمیت در افغانستان انعطاف بیشتری نسبت به بعضی از مسائل که در کشورمان مورد توجه ویژه قرار دارد، نشان میداد شاید ما شاهد رخدادهای به مراتب مثبتتر و حرکتهای رو به جلوتر میبودیم. بر این اساس میتوان اذعان داشت جمهوری اسلامی ایران همواره از آرامش و امنیت در افغانستان استقبال میکند و آن را زمینهای برای کاسته شدن از مشکلات آن کشور و جلوگیری از سرریزشدن و سرایت ناامنیها در موضوعات مختلف به داخل ایران ارزیابی میکند.
در موضوع حقابه نیز با توجه به مواضع مثبت مقامات طالبان در سفر آقای عراقچی به کابل به خصوص اظهارات ملاحسن آخوند، رییسالوزرای حکومت سرپرست افغانستان پیرامون آب هیرمند و همچنین اظهارخوشبینی آقای عراقچی نسبت به نتایج سفر پس از بازگشت به تهران، باید دید اقدامات و انعطاف عملی طرف افغانستانی چقدر با سیاستهای اعلامیاش همسان خواهد بود.
پرهام پوررمضان: پژوهشگر علم سیاست: سناریوهای روابط ایران و افغانستان پسا طالبان
باتوجه به سفر اخیر دکتر عباس عراقچی، وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران به افغانستان و اهمیت روابط دوکشور در شرایط جدید منطقهای، این گزارش به بررسی سناریوهای احتمالی آینده روابط ایران و افغانستان پس از حاکمیت طالبان در قالب سناریوهای گوناگون میپردازد. همچنین، راهکارهایی برای کاهش چالشهای پیش روی ایران در این رابطه نیز ارائه خواهد شد که در ادامه به آن خواهیم پرداخت.
سناریوی ۱: همکاریهای امنیتی و اقتصادی محدود (سناریوی محافظهکارانه)
در این سناریو، روابط ایران و افغانستان در سطح محدود و محافظهکارانه باقی میماند. ایران به دلیل نگرانیهای امنیتی از نفوذ گروههای تندرو در افغانستان و همچنین اختلافات ایدئولوژیک با طالبان، از سرمایهگذاری گسترده در این کشور خودداری میکند. همکاریها عمدتا به مسائل مرزی، کنترل مهاجرت غیرقانونی و مبادلات تجاری کوچک محدود میشود. شایان ذکر است از عوامل موثر و پیشران در این سناریو میتوان به نخست؛ عدم اعتماد ایران به طالبان به دلیل حمایت تاریخی طالبان از گروههای مخالف ایران، دوم؛ نگرانی از افزایش حضور داعش و سایر گروههای تروریستی در افغانستان و سوم؛ فشارهای بینالمللی بر ایران برای محدود کردن روابط با طالبان اشاره کرد.
در نگاه چالشآفرینی نیز میتوان متصور بود که کاهش نفوذ ایران در افغانستان و از دست دادن فرصتهای اقتصادی و همچنین افزایش تهدیدات امنیتی در مرزهای شرقی رخ بدهد. از این رو قطعا بایستههای حکمرانی به سمت ایجاد مکانیسمهای امنیتی مشترک برای کنترل مرزها و مقابله با تروریسم و توسعه پروژههای کوچک اقتصادی در مناطق مرزی برای ایجاد اعتماد متقابل گرایش پیدا خواهد کرد.
سناریوی ۲: همکاریهای استراتژیک و گسترده (سناریوی خوشبینانه)
در این سناریو، ایران و افغانستان به دلیل منافع مشترک اقتصادی و امنیتی، به همکاریهای گستردهتری روی میآورند. ایران از فرصتهای اقتصادی در افغانستان، مانند دسترسی به بازارهای جدید و مشارکت در پروژههای زیرساختی، استفاده میکند. همچنین دو کشور در زمینه مبارزه با تروریسم و قاچاق مواد مخدر همکاری میکنند.
شایان ذکر است که از عوامل موثر و پیشران در این سناریو میتوان به نخست؛ نیاز افغانستان به کمکهای اقتصادی و فنی ایران برای بازسازی کشور، دوم؛ اشتراک منافع در مقابله با گروههای تندرو مانند داعش و سوم؛ تمایل طالبان به کاهش وابستگی به پاکستان و تنوع بخشیدن به روابط خارجی اشاره کرد. در نگاه چالشآفرینی نیز میتوان متصور بود که خطر افزایش انتقادات بینالمللی به دلیل همکاری با طالبان و احتمال عدم پایبندی طالبان به تعهدات بلندمدت رخ بدهد. از این رو قطعا بایستههای حکمرانی به سمت ایجاد توافقنامههای دوجانبه با ضمانتهای اجرایی قوی و استفاده از دیپلماسی چندجانبه برای کاهش فشارهای بینالمللی گرایش پیدا خواهد کرد.
سناریوی ۳: تشدید تنشها و رقابت منطقهای (سناریوی بدبینانه)
در این سناریو، روابط ایران و افغانستان به دلیل اختلافات ایدئولوژیک، رقابتهای منطقهای و مداخله قدرتهای خارجی، به سمت تنش و تقابل پیش میرود. ایران ممکن است از گروههای مخالف طالبان حمایت کند، در حالی که طالبان به دنبال تقویت روابط با رقبای منطقهای ایران مانند پاکستان و عربستان سعودی هستند.
شایان ذکر است که از عوامل موثر و پیشران در این سناریو میتوان به نخست؛ افزایش نفوذ رقبای منطقهای ایران در افغانستان، دوم؛ اختلافات مذهبی و ایدئولوژیک بین ایران و طالبان و سوم؛ مداخله قدرتهای خارجی مانند امریکا و اسراییل برای ایجاد شکاف بین ایران و افغانستان اشاره کرد. در نگاه چالشآفرینی نیز میتوان متصور بود که افزایش تهدیدات امنیتی در مرزهای شرقی و از دست دادن فرصتهای اقتصادی و سیاسی در افغانستان رخ بدهد از این رو قطعا بایستههای حکمرانی به سمت استفاده از دیپلماسی فعال برای کاهش تنشها با طالبان و تقویت روابط با سایر بازیگران منطقهای برای ایجاد توازن در افغانستان گرایش پیدا خواهد کرد.
درنهایت گفتنی است که روابط ایران و افغانستان پس از طالبان میتواند در سه سناریوی محافظهکارانه، خوشبینانه و بدبینانه قرار بگیرد. ایران باید با استفاده از دیپلماسی فعال، همکاریهای امنیتی و اقتصادی و مدیریت بحرانهای احتمالی، چالشهای پیشروی خود را کاهش بدهد و از فرصتهای موجود در افغانستان بهرهبرداری کند درنهاست نگارنده معتقد است راهکارهای ذیل نیز میتواند سودمند باشد.
۱- ایران میتواند از نفوذ فرهنگی و مذهبی خود در میان شیعیان و سایر گروههای قومی در افغانستان استفاده کند تا روابط خود با افغانستان را تقویت کند.
۲- ایران باید با افغانستان در زمینه مبارزه با تروریسم، قاچاق مواد مخدر، و کنترل مرزها همکاری کند تا تهدیدات امنیتی را کاهش بدهد.
۳- ایران میتواند با سرمایهگذاری در پروژههای زیرساختی و انرژی در افغانستان، روابط اقتصادی خود را با این کشور گسترش بدهد.
۴- ایران باید با همکاری کشورهای منطقهای و بینالمللی، فشارها بر طالبان را برای پایبندی به تعهدات بینالمللی افزایش بدهد.
۵- ایران باید برنامههای اضطراری برای مدیریت بحرانهای احتمالی در روابط با افغانستان، مانند افزایش تنشهای مرزی یا حمایت طالبان از گروههای مخالف ایران داشته باشد.
۶- ایران میتواند با افزایش حضور رسانهای و تبلیغاتی خود در افغانستان، تصویر خود را در این کشور بهبود ببخشد. این اقدام میتواند شامل تولید برنامههای تلویزیونی، رادیویی و محتوای دیجیتال باشد.
∎
به گزارش روزنامه اعتماد، به ادعای گروهی از کارشناسان سفر عراقچی، اما در بازه زمانی کنونی احتمالا نشاندهنده تمایل به گسترش روابط و شاید در نهایت به رسمیت شناختن حکومت طالبان است.
همزمان با انتشار این ادعاها وزیر امور خارجه کشورمان پس از دیدارهای متعددی که طی این سفر با برخی سران طالبان داشت در جمع خبرنگاران گفت که این سفر خوب بوده و به تفاهم بهتری میان دوطرف منجر شده است.
عراقچی همچنین تاکید کرد طی این سفر در خصوص موضوعات مهمی از جمله مهاجران افغان در ایران، مواد مخدر و گروههای تروریستی القاعده و داعش و همچنین مساله آب و امنیت مرزها و نیز رفع این چالشها از طریق تعامل و گفتوگو با طرف افغان تاکیداتی صورتی گرفته است. به باور گروهی از ناظران سفر عراقچی که کمتر از یک هفته از دومین دوره ریاستجمهوری دونالد ترامپ، رییسجمهور امریکا میگذرد، نشان میدهد که ایران ممکن است بهطور جدی به دنبال گسترش روابط با طالبان باشد.
در همین راستا مصطفی زندیه در یادداشتی اختصاصی ضمن اشاره به سفر آقای عراقچی به افغانستان براین باوراست که دولت چهاردهم به دنبال آن است تا با تکیه بر دستگاه دیپلماسی و تعامل بازتعریف شده با طالبان بستر را برای حل و فصل برخی از چالشها، چون اختلاف حقابه رود هیرمند هموار کند. پوررمضان نیز با استناد به گزارههای مختلف و استناد به سناریوهای مختلف به فرصتها و چالشهای پیش روی دو بازیگر اشاره دارد.
مصطفی زندیه، تحلیلگر ارشد مسائل جنوب آسیا: دولت چهاردهم به دنبال تعریف صفحه جدیدی در مناسبات با افغانستان است
در هرکشوری با روی کارآمدن دولت جدید منتخب، تلاش میشود تا به فراخور اوضاع و شرایط، در برخی سیاستها بهخصوص در حوزه سیاست خارجی بازنگریهایی صورت بگیرد. این موضوع با روی کارآمدن دولت چهاردهم در تیرماه سال جاری نیز به مرور خود را نشان داد. نکته دیگری که پس از روی کارآمدن دولت چهاردهم در کشورمان رخ داد، تغییراتی بود که در حوزه مدیریت پرونده افغانستان صورت گرفت.
با تعیین و اعزام آقای بیگدلی، معاون سابق وزارت امور خارجه به کابل، به نظر میرسد دولت چهاردهم تصمیم گرفته تا صفحه جدیدی را در مناسبات با افغانستان گشوده تا در سایه آن نسبت به برطرف ساختن موانع و پیشبرد مناسبات در چارچوب منافع متقابل، اقدام کند. واقعیت این است که در دولت چهاردهم، ساختار دیپلماتیک ایران در حوزه افغانستان نیز دستخوش تغییراتی شد.
در این دولت، سمت نماینده ویژه در امور افغانستان که زیرنظر رییسجمهور فعالیت میکرد، حذف شد و تمام ظرفیتها به وزارت امور خارجه منتقل شده است. در این ساختار، عباس عراقچی که در راس وزارت خارجه قرار دارد، علاوه بر اینکه یک دیپلمات کار کشته است، با مسائل تخصصی افغانستان نیز آشنا است.
در زمان اشرف غنی، او معاون وزارت خارجه ایران بود و در مذاکرات مربوط به «سند همکاری جامع راهبردی ایران و افغانستان» نقش داشت. دیگر عامل مهم در این ساختار، انتصاب آقای علیرضا بیگدلی به عنوان سرپرست سفارت ایران در کابل است که از دیپلماتهای با سابقه وزارت خارجه ایران به خصوص در حوزه افغانستان است. ایشان در مقطعی بعداز تشکیل دولت جمهوری در افغانستان، رییس ستاد بازسازی افغانستان در وزارت امورخارجه را برعهده داشت.
مدیریت کمکهای توسعهای کشورمان به افغانستان که در راستای راهبرد اصولی جمهوری اسلامی ایران یعنی تحکیم ثبات و امنیت در آن کشور بود، در همین مقطع آغاز و انجام میشد. آقای بیگدلی در همین مدت اندک بعد از انتصاب، دیپلماسی فعال و مبتنی بر همکاری با کابل را در پیش گرفته است.
اگر بخواهیم نگاه خوشبینانه به برآیند این تغییرات ساختاری دستگاه دیپلماسی دولت چهاردهم در قبال افغانستان داشته باشیم، باید آن را تلاش در جهت جا انداختن رویکرد یکصدایی در سیاست ایران در قبال افغانستان ارزیابی کرد. با این سیاست و تغییرات هدفمند مبتنی بر متمرکزسازی، اگر روند دیپلماسی بین کابل و تهران دستخوش یک فاکتور غیرقابل پیشبینی مخرب قرار نگیرد، انتظار میرود دو کشور در زمینههای مختلف سیاسی، امنیتی و اقتصادی روند رو به رشدی را شاهد باشند. نتیجه اینکه براساس آنچه گفته شد سفر وزیرخارجه کشورمان به کابل و دیدار با سران طالبان خیلی هم غیرمترقبه نبود. به نظر میرسد این سفر را باید رخدادی بههنگام و مهم در پرتو تحولات سیال منطقهای ارزیابی کرد.
برخی محافل رسانهای هوادار طالبان افغانستان بر این باور هستند که این سفر خیلی زودتر باید انجـام میشد. این دسته از محافل، در توجیه دیدگاه خود میگویند با وجود عدم شناسایی رسمی طالبان از سوی جامعه بینالمللی، کشورهای مختلف ازجمله همسایگان این کشور بهخصوص کشورهای آسیای مرکزی و همچنین برخی کشورهای عربی یا آسیای دور مانند اندونزی یا مالزی تلاشهای متعددی برای افزایش سطح مناسبات اقتصادی و تجاری صورت دادهاند و جمهوری اسلامی ایران میتوانست همگام با آن کشورها در حوزههای تجاری و اقتصادی از آنها عقب نمانده و در نتیجه از فواید بیشتری بهره میبرد.
در واقع آنها تاخیر جمهوری اسلامی ایران در سه سال گذشته را در عقب ماندن از سایر کشورهایی که به ویژه در حوزههای اقتصادی و تجاری فعالتر عمل کردهاند را مورد انتقاد قرار میدهند. در نقد این دیدگاه میتوان گفت اگر جمهوری اسلامی ایران همسایه افغانستان نمیبود شاید با مشکلات و موانع کمتری مواجه میبود و میتوانست بهره بیشتری ببرد. اما باید بپذیریم جمهوری اسلامی ایران بهعنوان یک همسایه مهمی که بیشترین چسبندگیهای مختلف تاریخی- تمدنی و فرهنگی با افغانستان دارد، متاسفانه چه در دوران دولت جمهوری و چه پس از آن در دوران طالبان جدید، نشانههای مثبتی را بهخصوص در حوزه سهم خود در حوزه آب هیرمند دریافت نکرد.
براین اساس چنانچه حاکمیت در افغانستان انعطاف بیشتری نسبت به بعضی از مسائل که در کشورمان مورد توجه ویژه قرار دارد، نشان میداد شاید ما شاهد رخدادهای به مراتب مثبتتر و حرکتهای رو به جلوتر میبودیم. بر این اساس میتوان اذعان داشت جمهوری اسلامی ایران همواره از آرامش و امنیت در افغانستان استقبال میکند و آن را زمینهای برای کاسته شدن از مشکلات آن کشور و جلوگیری از سرریزشدن و سرایت ناامنیها در موضوعات مختلف به داخل ایران ارزیابی میکند.
در موضوع حقابه نیز با توجه به مواضع مثبت مقامات طالبان در سفر آقای عراقچی به کابل به خصوص اظهارات ملاحسن آخوند، رییسالوزرای حکومت سرپرست افغانستان پیرامون آب هیرمند و همچنین اظهارخوشبینی آقای عراقچی نسبت به نتایج سفر پس از بازگشت به تهران، باید دید اقدامات و انعطاف عملی طرف افغانستانی چقدر با سیاستهای اعلامیاش همسان خواهد بود.
پرهام پوررمضان: پژوهشگر علم سیاست: سناریوهای روابط ایران و افغانستان پسا طالبان
باتوجه به سفر اخیر دکتر عباس عراقچی، وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران به افغانستان و اهمیت روابط دوکشور در شرایط جدید منطقهای، این گزارش به بررسی سناریوهای احتمالی آینده روابط ایران و افغانستان پس از حاکمیت طالبان در قالب سناریوهای گوناگون میپردازد. همچنین، راهکارهایی برای کاهش چالشهای پیش روی ایران در این رابطه نیز ارائه خواهد شد که در ادامه به آن خواهیم پرداخت.
سناریوی ۱: همکاریهای امنیتی و اقتصادی محدود (سناریوی محافظهکارانه)
در این سناریو، روابط ایران و افغانستان در سطح محدود و محافظهکارانه باقی میماند. ایران به دلیل نگرانیهای امنیتی از نفوذ گروههای تندرو در افغانستان و همچنین اختلافات ایدئولوژیک با طالبان، از سرمایهگذاری گسترده در این کشور خودداری میکند. همکاریها عمدتا به مسائل مرزی، کنترل مهاجرت غیرقانونی و مبادلات تجاری کوچک محدود میشود. شایان ذکر است از عوامل موثر و پیشران در این سناریو میتوان به نخست؛ عدم اعتماد ایران به طالبان به دلیل حمایت تاریخی طالبان از گروههای مخالف ایران، دوم؛ نگرانی از افزایش حضور داعش و سایر گروههای تروریستی در افغانستان و سوم؛ فشارهای بینالمللی بر ایران برای محدود کردن روابط با طالبان اشاره کرد.
در نگاه چالشآفرینی نیز میتوان متصور بود که کاهش نفوذ ایران در افغانستان و از دست دادن فرصتهای اقتصادی و همچنین افزایش تهدیدات امنیتی در مرزهای شرقی رخ بدهد. از این رو قطعا بایستههای حکمرانی به سمت ایجاد مکانیسمهای امنیتی مشترک برای کنترل مرزها و مقابله با تروریسم و توسعه پروژههای کوچک اقتصادی در مناطق مرزی برای ایجاد اعتماد متقابل گرایش پیدا خواهد کرد.
سناریوی ۲: همکاریهای استراتژیک و گسترده (سناریوی خوشبینانه)
در این سناریو، ایران و افغانستان به دلیل منافع مشترک اقتصادی و امنیتی، به همکاریهای گستردهتری روی میآورند. ایران از فرصتهای اقتصادی در افغانستان، مانند دسترسی به بازارهای جدید و مشارکت در پروژههای زیرساختی، استفاده میکند. همچنین دو کشور در زمینه مبارزه با تروریسم و قاچاق مواد مخدر همکاری میکنند.
شایان ذکر است که از عوامل موثر و پیشران در این سناریو میتوان به نخست؛ نیاز افغانستان به کمکهای اقتصادی و فنی ایران برای بازسازی کشور، دوم؛ اشتراک منافع در مقابله با گروههای تندرو مانند داعش و سوم؛ تمایل طالبان به کاهش وابستگی به پاکستان و تنوع بخشیدن به روابط خارجی اشاره کرد. در نگاه چالشآفرینی نیز میتوان متصور بود که خطر افزایش انتقادات بینالمللی به دلیل همکاری با طالبان و احتمال عدم پایبندی طالبان به تعهدات بلندمدت رخ بدهد. از این رو قطعا بایستههای حکمرانی به سمت ایجاد توافقنامههای دوجانبه با ضمانتهای اجرایی قوی و استفاده از دیپلماسی چندجانبه برای کاهش فشارهای بینالمللی گرایش پیدا خواهد کرد.
سناریوی ۳: تشدید تنشها و رقابت منطقهای (سناریوی بدبینانه)
در این سناریو، روابط ایران و افغانستان به دلیل اختلافات ایدئولوژیک، رقابتهای منطقهای و مداخله قدرتهای خارجی، به سمت تنش و تقابل پیش میرود. ایران ممکن است از گروههای مخالف طالبان حمایت کند، در حالی که طالبان به دنبال تقویت روابط با رقبای منطقهای ایران مانند پاکستان و عربستان سعودی هستند.
شایان ذکر است که از عوامل موثر و پیشران در این سناریو میتوان به نخست؛ افزایش نفوذ رقبای منطقهای ایران در افغانستان، دوم؛ اختلافات مذهبی و ایدئولوژیک بین ایران و طالبان و سوم؛ مداخله قدرتهای خارجی مانند امریکا و اسراییل برای ایجاد شکاف بین ایران و افغانستان اشاره کرد. در نگاه چالشآفرینی نیز میتوان متصور بود که افزایش تهدیدات امنیتی در مرزهای شرقی و از دست دادن فرصتهای اقتصادی و سیاسی در افغانستان رخ بدهد از این رو قطعا بایستههای حکمرانی به سمت استفاده از دیپلماسی فعال برای کاهش تنشها با طالبان و تقویت روابط با سایر بازیگران منطقهای برای ایجاد توازن در افغانستان گرایش پیدا خواهد کرد.
درنهایت گفتنی است که روابط ایران و افغانستان پس از طالبان میتواند در سه سناریوی محافظهکارانه، خوشبینانه و بدبینانه قرار بگیرد. ایران باید با استفاده از دیپلماسی فعال، همکاریهای امنیتی و اقتصادی و مدیریت بحرانهای احتمالی، چالشهای پیشروی خود را کاهش بدهد و از فرصتهای موجود در افغانستان بهرهبرداری کند درنهاست نگارنده معتقد است راهکارهای ذیل نیز میتواند سودمند باشد.
۱- ایران میتواند از نفوذ فرهنگی و مذهبی خود در میان شیعیان و سایر گروههای قومی در افغانستان استفاده کند تا روابط خود با افغانستان را تقویت کند.
۲- ایران باید با افغانستان در زمینه مبارزه با تروریسم، قاچاق مواد مخدر، و کنترل مرزها همکاری کند تا تهدیدات امنیتی را کاهش بدهد.
۳- ایران میتواند با سرمایهگذاری در پروژههای زیرساختی و انرژی در افغانستان، روابط اقتصادی خود را با این کشور گسترش بدهد.
۴- ایران باید با همکاری کشورهای منطقهای و بینالمللی، فشارها بر طالبان را برای پایبندی به تعهدات بینالمللی افزایش بدهد.
۵- ایران باید برنامههای اضطراری برای مدیریت بحرانهای احتمالی در روابط با افغانستان، مانند افزایش تنشهای مرزی یا حمایت طالبان از گروههای مخالف ایران داشته باشد.
۶- ایران میتواند با افزایش حضور رسانهای و تبلیغاتی خود در افغانستان، تصویر خود را در این کشور بهبود ببخشد. این اقدام میتواند شامل تولید برنامههای تلویزیونی، رادیویی و محتوای دیجیتال باشد.