شناسهٔ خبر: 71087956 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: قدس آنلاین | لینک خبر

«وایب»ها و مرگ تدریجی حقیقت! / وقتی حس و حال، جای واقع‌گرایی را می‌گیرد

خب... «فَکت» امروز این است که ما هم مثل شما برای زبان فارسی اهمیت قائلیم و پاسش می‌داریم؛ منتها مشکل طبق معمول به سیطره فرهنگ مجازی و دیجیتال برمی‌گردد که سبب شده اصطلاح «وایب» یا همان حس و حال، وارد گفتار و نوشتار جوانان امروزی شود

صاحب‌خبر -

حوالی امروز

خب... «فَکت» امروز این است که ما هم مثل شما برای زبان فارسی اهمیت قائلیم و پاسش می‌داریم؛ منتها مشکل طبق معمول به سیطره فرهنگ مجازی و دیجیتال برمی‌گردد که سبب شده اصطلاح «وایب» یا همان حس و حال، وارد گفتار و نوشتار جوانان امروزی شود. پس لطفاً و تا پایان مطلب اجازه بدهید گاهی از «وایب» به جای «حس یا احساسات» و از « فکت» به جای حقیقت و واقعیت استفاده کنیم و از دیدن گاه و بیگاه یک یا دو اصطلاح مجازی «وایبِ بد» نگیرید...یعنی حس بدی پیدا نکنید!

اول عقلانیت بود

از عصر روشنگری تا سده حاضر، حدود ۲۵۰ سال، «فکت‌»ها بر جهان حکمفرما بودند و پذیرفتنی به شمار می‌آمدند. اما حالا دورانشان به پایان رسیده و آمار و ارقام کارایی گذشته را ندارند. اکنون «احساس» بیش از هر چیز به حساب می‌آید و به زبان امروزی، همه‌چیز به «وایب» برمی‌گردد. وایب‌ها تبدیل به زبان جدیدی برای درک و بیان احساسات شده‌اند. اما آیا وایب‌ها نشان‌دهنده بحران جدیت در جهان مدرن‌اند یا پاسخی انسانی به پیچیدگی‌های روزافزون دنیای دیجیتال؟

«جس مُرلی» روزنامه‌نگار و دبیر بخش مُد در «گاردین» چگونگی سلطه وایب‌ها بر فرهنگ و سیاست را بررسی کرده و از رازآلودگی آن‌ها در شکل‌دهی انتخاب‌ها و رفتارهای ما می‌گوید. در ادامه بخش‌هایی از مطلب او را که در «ترجمان» منتشر شده می‌خوانیم.

وایب‌ها همه‌جا حاضرند و رسانه‌ها پیاپی از وایب می‌نویسند: از رأی‌دهندگان سرخورده حزب کارگر که «وایبِ بدی پیدا کردند» و از بانک انگلستان که با «تغییر وایب اقتصاد» به دردسر افتاده، تا «وایبِ بی‌اعتمادی عمومی به شرایط اقتصادی» که یکی از مباحث اساسی در مناظره‌های انتخاباتی آمریکا بود. حتی«گوگل مپ» امروزه نه‌تنها مسیرها را نشان می‌دهد، بلکه محله‌ها را از لحاظ نوع وایب هم بررسی می‌کند!

احساسات انسانی همیشه جهان را به حرکت درآورده‌ است. احساسات بخش عمیق انسان است: عشق، شادی، اندوه، هراس، ترس یا ایمان. احساسات آغازگر جنگ‌ها و انقلاب‌ها بوده‌ و تاریخ را شکل داده‌ است. بااین‌همه، در طول ۲/۵ قرن گذشته، احساسات در حوزه عمومی همیشه از تفکر عقلانی اهمیت کمتری داشته‌ و به‌نوعی درجه۲ تلقی شده‌ است، چراکه دیدگاه پذیرفتنی در جهان متمدن غلبه واقعیات بر احساسات بوده است. حالا پس از چند صد سال، ما با تغییری اساسی رویارو شده‌ایم. واقعیات مرده‌اند و عصر حکمرانی وایب‌ها فرا رسیده است.

وقتی جدیت بی‌اعتبار شد

وایب‌ها که مدت‌ها نمادی نه‌چندان جدی برای اشاره به نوستالژی دهه۶۰ میلادی بودند، اکنون واقعاً جدی گرفته می‌شوند. درواقع، برخلاف آن دهه عجیب، وایب‌ها به‌جای اشاره به لذت‌گرایی افسارگسیخته و تصاویری از میان ابری از دود سیگار و مواد، به عامل اساسی تصمیم‌گیری در نشست‌های مدیران در سراسر جهان بدل شده‌اند!

برای برخی این وضعیت «وایبِ بدی» دارد! یک منتقد فرهنگی معتقد است ما درست در میانه گونه‌ای «بحران جدیت» قرار گرفته‌ایم و مانند کودکان نوپای لجباز، جهان را براساس اینکه لبخندی به لبانمان می‌آورد یا نه، داوری می‌کنیم. ما کمتر به خوبی و بدی اهمیت می‌دهیم و بیشتر بر احساس خوب متمرکزیم. امروزه ما نه‌تنها از صنعت سرگرمی، بلکه از سیاستمداران هم انتظار سرگرم‌شدن داریم و این‌گونه است که سیاستمداران برای سرگرم‌کردن ما صف کشیده‌اند و کارزارهای انتخاباتی خود را با میم‌ها و ویدئوهای تیک‌تاک پر می‌کنند. درست ۲۸ سال پیش «سوزان سانتاگ» هشدار داده بود که «جدیت» در حال ازدست‌دادن اعتبار خویش است… و فرهنگی که قابل ‌فهم‌ترین و متقاعدکننده‌ترین ارزش‌های آن از صنایع سرگرمی گرفته شده‌ در حال غلبه است.

مباحث درخصوص وایب‌ها مسیری مشابه بحث درباره اخبار جعلی را طی می‌کنند. سیل اخبار جعلی ارزش واقعیات را از بین برده‌ و وایب‌ها خلأ واقعیت‌ها را پر کرده‌اند. ماجرای وایب‌ها با انتشار ترانه «حس خوب» در سال ۱۹۶۶ آغاز شد. در گام بعدی، کوئینسی جونز در سال ۱۹۹۳ مجله وایب را در ابتدای شکل‌گیری خرده‌فرهنگ هیپ‌هاپ به راه انداخت و کاربرد معنای وایب به‌تدریج گسترش یافت. اما کاربرد این مفهوم در حدود سال ۲۰۱۶ رفته‌رفته عوض شد و از حاشیه‌ به متن جریان اصلی راه پیدا کرد.

«آنتونیا وارد» آینده‌پژوه در این خصوص می‌گوید: «ما در سپتامبر۲۰۲۰ تحلیل وایب‌ها را آغاز کردیم و کوشیدیم بفهمیم که رسانه‌های اجتماعی چگونه حال‌وهوای آشفته‌تر جوامع را منعکس می‌کنند». تا فوریه ۲۰۲۲، وایب‌ها آن‌قدر در زبان عامیانه نفوذ کردند که حتی مجله نیویورک هم تیتر زد که «چرخش وایب در راه است؛ آیا از آن جان سالم به در می‌بریم؟»

مهملات بنیادین!

به گفته رابین جیمز، نویسنده، وایب‌ها به‌تدریج از فرهنگ فراتر رفتند و پس از توقفی کوتاه در امور مالی به قلمرو سیاست سرازیر شدند. امروزه ارزهای دیجیتال دارایی‌های مبتنی بر جو مسلط جامعه هستند، جایی که ارزش در وایب نهفته است. آن‌ها همان‌قدر ارزش دارند که مردم فکر می‌کنند. به‌این‌ترتیب، وایب‌ها رفته‌رفته معنای کسب پول را هم به خود گرفتند. البته، همراه با تبدیل‌شدن وایب‌ها به معیاری برای کسب درآمد، زبان مورد استفاده در تحلیل آن‌ها نیز تغییر کرد و بسیاری از مشاغل فرهنگی و دفتری عناوینی چون مدیر ارشد وایب را به چارت سازمانی خود افزودند!

علاوه بر نفوذ وایب به عالم سیاست، مُد، تجارت و... این پدیده عرصه‌های هنری را هم درنوردیده و روی حس زیبایی‌شناسی انسان امروزی تأثیر گذاشته است. در قلمرو موسیقی، ژانر، شعر و سبک آن نسبت به وایب اهمیت کمتری پیدا کرده است. یعنی با ظهور وایب‌ها نه‌تنها شیوه گوش‌دادن به موسیقی، بلکه نحوه ساخت آن را هم تغییر داده‌اند. در جهان پرشتاب و زودگذر امروز، وایب‌ها نوعی خلاصه‌نویسی موسیقایی هستند.

البته وایب‌ها پیش از دوران دنیای دیجیتال نیز وجود داشته‌اند، اما فناوری بخش مهمی از ماجرای آن‌هاست. به‌طور طبیعی وسوسه می‌شویم که وایب‌ها را تلاش عمیق و رازآلود بشر در ایستادگی در برابر فناوری‌ و میل آن به استخراج اطلاعات تعبیر کنیم، اما حقیقت این است که وایب‌ها به همان اندازه که در برابر فناوری مقاومت می‌کنند، بازتابی از جهان دیجیتال نوین هستند. تصادفی نیست که وایب‌ها دقیقاً در همان دوره‌ای فضای زیستی و فرهنگی ما را فرا گرفته‌اند که گوشی‌های هوشمند، رسانه‌های اجتماعی و الگوریتم‌های آن‌ اسب خود را برای سلطه کامل زین کرده‌اند. ما امروز در محاصره سیستم‌هایی هستیم که برای تحت نظر گرفتن و تلقین رفتاری خاص به ما طراحی شده‌اند. وایب‌ها شیوه‌ای هستند که با آن‌ها می‌آموزیم چگونه با این سیستم کنار بیاییم.

آرتور سی کلارک، نویسنده و مجری مشهور دهه۸۰ ، زمانی گفته بود اگر فناوری به ‌اندازه کافی پیشرفته باشد، از جادو قابل تشخیص نیست. به همین گونه، وایب‌ها به طور همزمان، هم اموری بنیادین و هم مهملاتی زودگذرند! وقتی به وایب ایمان ‌آوردیم، برای لحظه‌ای احساس می‌کنیم که می‌توانیم گوشی‌ها را زمین بگذاریم و مانند ملوان‌های دوران رنسانس راه خود را با درخشش ستارگان در آسمان پیدا کنیم. شاید این تلاش درنهایت موفق از کار در نیاید، اما گویا هر یک از ما به اندکی جادو در واقع‌گرایی روزمره نیاز داریم!