محمد تقیزاده
شاید در سالهای اخیر، مساله فیلمهای کمدی مهمترین یا جزو مهمترین موضوعاتی باشد که ساعتها درباره آن میزگرد و مناظره برگزار و مقالات و یادداشتهای مختلفی منتشر شده است؛ اما همچنان دغدغه فروش، کیفیت و تاثیرگذاری این ژانر از پرسشبرانگیزترین مسائل مبتلابه سینمای ایران و سینماگران محسوب میشود. از یک سو با مخاطبانی مواجهیم که به استناد فروش چند صد میلیاردی فیلمها، خود را کمدیبین و تشنه این گونه فیلمها نشان میدهند و از طرفی دیگر آثاری پیشرو داریم که کیفیت چندانی ندارند و علاوه بر افول ذائقه مخاطبان، به نوعی ضد فرهنگ هم محسوب میشوند و کارکردی ضد خانواده، ضد فرهنگ و حتی ضد سینما پیدا میکنند؛ گویی فروش اینگونه فیلمها و موفقیتی که در گیشه به دست میآورند تنها دلیل بقا و حمایت از آنها محسوب میشوند و متولیان سینمایی، سینماداران و حتی توده مردم هم نگرانی جدی برای کارکردهای جنسیتزده و غیرفرهنگی این گونه فیلمها از خود نشان نمیدهند.
در ادامه و بهصورت موردی دو کمدی پرفروش این روزها که بیش از 200 میلیارد تومان فروش داشتند، نقد و بررسی شدهاند:
هفتاد سی ساخته بهرام افشاری:
276 میلیارد تومان فروش
بهرام افشاری در نخستین تجربه کارگردانی خود در سینما همچون رویهای که جواد عزتی در ساخته نخست خود از آن بهره برده، سعی کرده از مسیری امتحان پس داده و چهرههایی شناخته شده و هماهنگ با خود استفاده کند. هوتن شکیبا از صمیمیترین رفقای افشاری و حمزه صالحی فیلمنامهنویس آثار کمدیهای بفروش این سالها همچون «فسیل» و «تگزاس» در کنار تهیهکنندگی ابراهیم عامریان به عنوان یکی از دستاندرکاران پرنفوذ در سینمای ایران، جملگی ضریب این هماهنگی و انسجام را در بخش تولید نخستین اثر افشاری افزایش داده است.
هفتاد سی در ابتدا، شروع خوبی دارد و میتوان امید به یک کمدی غیرتکراری در سینمای کمدیزده ایران بست، شروعی که با کمدی موقعیت، دیالوگهای پینگپنگی، تمپوی خوب و هنرمندی دو بازیگر توانای کمدی و درام یعنی هوتن شکیبا و بهرام افشاری نهتنها امیدوارکننده بلکه همراهکننده نیز میشود اما هرچه میگذرد از این تاثیرگذاری و سمپاتی اولیه شخصیتها کاسته شده و درنهایت به یک قصه کشدار، کلیشهای و شلوغ برمیخوریم که مخاطب امیدوار دقایق نخست فیلم را با ملال و نارضایتی از ادامه فیلم مواجه میکند.
روایت فیلم با داستان درگذشت زودهنگام یک پیرمرد بیمار و همزمانی آن با برنده شدن او در یک مسابقه بختآزمایی جان میگیرد، اما در ادامه پر کردن فیلم از خردهداستانهای متعدد و شخصیتهای زاید سبب میشود که مسیر دنبال کردن قصه با مشکلات زیادی روبرو شود، گویی فیلمنامهنویس سعی داشته با بالابردن ضرباهنگ اثر و وارد کردن موقعیتهای داستانی مختلف و لحظات کمیک متعدد حواس مخاطب را از چاله چولههای داستان خود منحرف کند و به نظر میرسد این بالابردن ریتم برای پرت کردن حواس تماشاگر به یک اپیدمی در میان فیلمنامهنویسان ایرانی بدل شده است.
فیلم هفتاد سی با وجود هنرمندی بهرام افشاری و هوتن شکیبا که بار اصلی کمیک فیلم و سنگینی فیلمنامه بر دوش آنها بوده، در شخصیتپردازی دیگر کاراکترهای فیلم ناموفق عمل کرده است به گونهای که به سختی میتوان چند ویژگی خاص و قابل ذکر برای این شخصیتها برشمرد. سیاوش طهمورث در نقش یعقوب، پیرمردی است که بدون آنکه بداند در آستانه مرگ قرار گرفته و در عین حال از لحاظ شخصیتپردازی جزو شعاریترین و کلیشهایترین کاراکترهای فیلم محسوب میشود که قرار است یک تنه بار معناگرایی فیلم و لحظات متاثرکننده آن را ایفا کند؛ دیالوگ مهم او در زمان دریافت جایزه ۳۰ میلیاردی مبنی بر اینکه این جایزه در این سن و سال به نوعی دهنکجی روزگار به اوست، در راستای همین تزریق معناگرایی به فضای داستانی است که روح آن خالی از چنین محتوایی است و تنها در لحظاتی کوتاه و دیالوگهایی شعاری قرار است تم معناگرا و فضای عدالتخواهانه فیلم تبیین شود.
شاید از مهمترین امتیازات فیلم هفتاد سی نه مربوط به فیلمنامه و کارگردانی، بلکه مربوط به گریم و بازیگری آن باشد جایی که بهرام افشاری در نقش ایوب و هوتن شکیبا در نقش پرویز توانستند با اتکا به گریمی متفاوت و جدید از چهره و شمایل گذشته خود تا حد زیادی آشناییزدایی کنند. افشاری یکی از عوامل مهم در سرپا نگه داشتن فیلم است و لهجه همدانی او که قبلتر در تئاتر امتحانش کرده بود در اینجا نیز جواب داده است. هوتن شکیبا نیز که اگر بهترین بازیگر نسل جدید سینمای ایران نباشد از بهترینها محسوب میشود، بازی جدیدی ارائه داده که از همه کاراکترهای قبلی او فاصله دارد و کنار هم قرار گرفتن این زوج نه تنها کنجکاویبرانگیزی فیلم را دوچندان کرده بلکه یکی از اصلیترین دلایل همراهی مخاطب با درام
به شمار میآید.
حمزه صالحی در جایگاه فیلمنامهنویس سعی داشته در کنار خلق یک کمدی مفرح که در کنار فیلمنامه «فسیل» یکی دیگر از بفروشهای سینمای ایران محسوب میشود، بار آموزشی و به اصطلاح انتقادی فیلم را نیز ارتقا دهد نتیجه آن شده که بار دیگر فلاکت و بدبختی بخش مهمی از جامعه ایران بهانهای برای انتقاد و خودآگاهی تماشاگران شده و قرار است فیلم از این فضای بهظاهر مردمی و انتقادی خود برای سمپاتی بیشتر تماشاگران استفاده کند اما وقتی استراتژی روایی و فضای کلی اثر را واکاوی میکنیم دغدغه معیشت و مردم در اولویت چندم سازندگان نیز قرار نمیگیرد تا اثبات شود توجه به قشر حاشیهنشین در این گونه آثار تنها محملی برای جلب توجه و ترحم بیشتر تماشاگرانی است که زمانی با شخصیت افراد معتاد سمپاتی و همراهیشان جلب میشد و حالا قرار است زاغهنشینان چنین کارکردی را در فیلمها داشته باشند.
فیلم هفتاد سی، مصداق بارز فیلمی است که از یک کمدی سرگرمکننده به یک فیلم سرکاری تنزل پیدا کرده و باوجود اینکه برخی المانهای زیباییشناسی جذاب از جمله حضور دو هنرمند توانا یعنی هوتن شکیبا و بهرام افشاری را در آغاز خود دارد اما در ادامه با افتادن در سراشیبی یک فیلمنامه تجاری و نهچندان قابل اتکا، به مسیری دچار میشود که دیگر فیلمهای طنز سینمای ایران در این سالها رفتهاند؛ فیلمهایی فاقد خلاقیت حداقلی و یک داستان ساده و عمیق که به در و دیوار میزنند تا بفروشند. فروش چند صد میلیاردی این گونه فیلمها نیز به عیاری برای ارزشگذاری و ادامهدار شدن مسیر آنها بدل شده است. رویهای که برای مثال از «فسیل» شروع شده و تا «هفتاد سی» ادامه پیدا کرده و تا زمانی که مخاطبان سینمای ایران به این گونه آثار سطحی و سرکاری (نه سرگرمکننده) توجه نشان دهند نه تنها این مسیر و رویکرد تداوم پیدا میکند، بلکه به محلی برای اعتباربخشی سازندگان بدل میشود که عنوان پرفروش بودن را توی سر و صورت سینمای اجتماعی و دستاندرکاران دغدغهمند
سینمایی بکوبند.
زودپز ساخته رامبدجوان:
222 میلیارد تومان فروش
فیلم «زودپز» در حالی از مهمترین و کنجکاویبرانگیزترین فیلمهای اکران پاییز 1403 به شمار میآید که حداقل سه ویژگی این فیلم باعث بالارفتن حجم توجهات به این کمدی جدید سینماها شده است. نخست حضور رامبد جوان در مقام کارگردان و نویدمحمدزاده و محسن تنابنده در جایگاه بازیگران در پوسترها و تبلیغات فیلم است. چهرههایی که به جهت سبقه سینمایی و تلویزیونی و قرابتی که با کمدی داشتند، برای تماشاگران جذاب به نظر میرسند. نکته دوم به فروش افتتاحیه فیلم و پیشبینیها در ارتباط با رکوردشکنی این کمدی مربوط میشود تا جاییکه به نظر میرسد «زودپز» با این شروع طوفانی در هفته نخست و پیشفروش اولیه، پرفروشترین فیلم سال 1403 شود و حتی گمانهزنیها از پیشی گرفتن از کمدی 300 میلیاردی فسیل را گواهی میدهد. سومین و آخرین نکته کنجکاویبرانگیز پیرامون این فیلم که اشتیاق برای دیدن آن را دوچندان میکند، نقد و نظرهای متفاوت و حتی متناقضی است که پیرامون فیلم منتشر و بازگو میشود تا جاییکه برخی فیلم را تا اندازه یک شاهکار در سینمای ایران عنوان کرده و گروهی دیگر آن را بیارزش توصیف میکنند!
علاوه بر این، تماشای «زودپز»، این مهم را به ذهن متبادر میکند که میتوان کمدی پرفروش ساخت، از چهرههای جذاب و محبوب استفاده کرد و وارد لودگی، بیهنری و شوخیهای سخیف جنسی و جوکهای مجازی نشد و اصالت داشت. در ادامه سه نکته مهم فیلم «زودپز» به اختصار ارائه شده است؛
یک، کمدی موقعیت؛ در حالیکه عمده کمدیهای این سالهای سینمای ایران از الگوهای مشابه برای جلب و جذب مخاطب استفاده کردند، «زودپز» سعی کرده کمدی متفاوت و متمایزی باشد. بنای اصلی کمدی در سالهای اخیر سینمای ایران استفاده از برخی الگوهای امتحان پس داده از قبیل رقص و آوازهای فیلمفارسی، تکه کلامهای مبتذل کوچه خیابانی و برخی لودگیهای اینستاگرامی بوده که با چاشنی بازیگران محبوب تزیین شده و با علم به اینکه مخاطب علاقهمند به کمدی است، در سینماها پرفروش شدند. «زودپز» در این وانفسا، نه تنها وارد بازی شوخیهای کلامی و دیالوگهای جنسی نمیشود بلکه یکی از سختترین انواع کمدی، یعنی کمدی موقعیت را ارائه میدهد که ناشی از توجه و تسلط سازندگان این فیلم از رامبد جوان تا محسن تنابنده در مقام نویسنده و کارگردان به ژانر کمدی و تاریخ و انواع آن در سینمای جهان است.
دوم، تصویر جنگ ایران؛ نکته حائز اهمیت دیگر فیلم «زودپز»، بازنمایی جنگ ۸ ساله ایران و عراق به عنوان یکی از سختترین و بااهمیتترین دوران تاریخ ایران است. تصویری که رامبد جوان از جنگ ارائه میدهد با بهرهگیری از طنز و کمدی برای بیان سختی و تلخی است. او سنگینترین و تراژیکترین دوران تاریخ ایران را به شیرینترین و جذابترین شکل ممکن به تماشاگر عام ارائه میدهد. قهرمانها و کاراکترهای مثبت فیلم اصلا اغراق شده و اگزجره نیستند و شخصیتپردازی به طور تعمدی جوری شکل گرفته که علاوه بر باورپذیری؛ همدلی و همذاتپنداری مخاطب را نیز بربیانگیزد. کم نبودند فیلمهایی که در باره جنگ و دفاع مقدس ساخته شدهاند و از این میان سهم کمدیهای دفاع مقدسی در ترسیم فضای جنگ و جبهه عمدتا مشابه و تکراری بوده است با این وجود، سازندگان «زودپز» سعی کردند به غیرمستقیمترین شکل ممکن و در لفافه و فارغ از هرگونه شعار، یاد و خاطره هشت سال بمب و موشک را بر سر مردم ایران زنده کنند.
یکی از مناقشهبرانگیزترین موضوعات پیرامون فیلم «زودپز» همین تصویری است که از جنگ ارائه داده است به نحوی که برخی آن را توهین به شهدا و دفاع مقدس عنوان کرده و خواستار بازبینی در برخی سکانسها و حتی کلیت فیلم شدند این در حالی است که به زعم نگارنده این سطور، تصویر رامبد جوان از جنگ تصویری مردمی، غیرشعاری و غیراگزجره است که از این حیث نیز شاهد یک نوآوری در بازنمایی جنگ ایران و عراق در سینمای کمدی هستیم.
سوم، کارگردانی و اجرا؛ کارگردانی «زودپز» از بازی بازیگران تا دکوپاژ، فیلمبرداری و دیگر عناصر فیلم در حد استاندارد و قابلقبول برگزار شده است. نوید محمدزاده در نخستین فیلم کمدی خود و محسن تنابنده در تلاش برای کلیشهزدایی از نقش نقی در سریال «پایتخت» نه تنها موفق بوده بلکه برگ برنده فیلم در جذب و همراهی اولیه تماشاگران به شمار میروند. فیلم جزئیات تصویری دشوار و زیادی دارد که ناشی از دقت سازندگان در بخشهای مختلف اجرایی آن بوده است مضافا اینکه جلوههای بصری «زودپز» از قابلتوجهترین بخشهای فیلم است.
اگر فقط کمدیهای موقعیتی که در این فیلم از نظر ایده و اجرا وجود دارند، را در نظر بگیریم با یک کمدی قابل دفاع روبرو هستیم که یک سر و گردن از کمدیهای کلامی و جنسیتزده سینمای ایران جلوتر است مضافا اینکه رگههایی از هنرنمایی فیلمساز در ترسیم و تصویر کردن میزانسنهای جذاب و کمیک که درونمایههای معنادار و بامغز داشتند نیز به کرات در فیلم قابلمشاهده است.
نمایش «زودپز» در این روزها و در اکران عمومی سینماها، این پیام را برای منتقدان، رسانهها و مردم داشته که رامبد جوان را به عنوان یک فیلمساز گزیدهکار و متخصص، بیش از این جدی بگیرند!