سرویس تاریخ «انتخاب»: کتاب گفتگو با هیتلر، اثر هرمن رائوشنینگ، فیلسوف و نویسنده آلمانی است که از سال 1933، گفتگو های خود را با هیتلر به چاپ رسانده است. او که فرماندار یکی از شهرهای آلمان بود، با نگاهی فلسفی به گفتگو با هیتلر پرداخته است. این کتاب از نشر پرسش و با ترجمه منوچهر اسدی به چاپ رسیده است. هرمان آدولف راینهولد راشنینگ (7 اوت 1887 - 8 فوریه 1982) سیاستمدار و نویسنده آلمانی، طرفدار جنبش انقلاب محافظهکار بود که قبل از جدایی از جنبش نازی برای مدت کوتاهی به جنبش نازی پیوست. او از سال 1933 تا 1934 رئیس مجلس سنا شهر آزاد دانزیگ بود. در سال 1934، عضویت حزب نازی را کنار گذاشت و در سال 1936 از آلمان مهاجرت کرد.
هیتلر تهدید کرد: سیاهپوشها (مقصود اصحاب کلیسا است) قرار نیست با هیچ چیزی خود را فریب دهند. زمان آنها سپری شده است. آنها قافیه را باختهاند. هیتلر گفت که او در اینجا مانند بیسمارک عمل نخواهد کرد. من کاتولیک هستم این را پیشگویی چنین ترتیب داده است. فقط یک کاتولیک نقاط ضعیف کلیسا را میشناسد، من میدانم چگونه باید برادران به عشق برسند. این بیمارک ابله بوده است. به هر حال او پروتستان بوده است. آنها نمیدانند کلیسا چیست. در اینجا باید با احساس ملت همراهی کرد و دانست که مردم وابسته چه هستند و با چه مخالفند.
بیسمارک مواد قانونی خود را داشته و پاسبانهای خود را این طور شده که چیزی حاصل نشده است. من خودم را اصلاً به یک مبارزۀ فرهنگی نمیسپارم. این یک حماقت بوده که سیاهپوشها به ضدیت برخاستند در برابر آن زن نحیف بیچاره، در حالی که تاج مقدس شهیدان روی سرش میدرخشید. ولی من برای این چیزها آمادگی دارم این را تضمین میکنم کلیسای کاتولیک چیز عظیمی است. خدای این مردم است. این یک نهاد است و چیزی است که دو هزار سال دوام آورده از آن باید بیاموزیم. زیرکی و شناخت بشری در اینجا نافذ است. این را اصحاب کلیسا میشناسند! این را خود کشیشان میدانند به حد کافی آنها زیرکند. تا این را ببینند و خود را به یک جنگ نیارند ولی به هر حال به آن عمل خواهند کرد، و من قطعاً هیچ شهیدی از آنها نخواهم ساخت.
مهر تبهکارانی ساده را بر پیشانیشان حک خواهیم کرد من نقابهای شرأفتمندانه را از چهرههای آنها دور خواهم کرد. و اگر این کافی نباشد آنها را مضحکه و رقتانگیز خواهم ساخت؛ خواهم گذاشت تا فیلمهایی ساخته شوند. ما تاریخ سیاهپوشها را در فیلم نشان خواهیم داد پس از آن میتوان غرق لذت شد از مشاهده، نظمی، چرندیات، نفع پرستی حماقت و شیادی این ریاکاران سیاهپوش. اینکه چگونه پول را از همه جا به سمت خود کشیدهاند. چگونه با یهودیها بده بستان داشتهاند، چگونه زنای با محارم را مرتکب شدهاند. چنان پر شور و هیجان این را به انجام خواهیم رساند که هر کس خواهد خواست از آن سهمی به عهده گیرد.
این افعیهای سمی را مردم در سینما قرار خواهند داد. و وقتی مو بر اندام شهروندان پرهیزگار راست شود از دیدن چهره حقیقی این سیاهپوشان مزوّر خُب دیگر چه بهتر از این جوانان این تکلیف را به عهده خواهند گرفت. جوانان و ملّت مایلم با کمال میل از دیگران چشم بپوشم. او کلام خود را چنین پایان داد من تضمین میکنم، اگر بخواهم میتوانم کلیسا را طی چند سال نابود کنم. تا پای آن تا این اندازه پوک و توخالی مسالمت سر است و سراسر شکننده و همۀ این ادا و اطوار ایمانی دغلکار است. راه درست مواجهه با آن فقط در هم شکستن آن است ما جان سود پرست و رفاه طلب آنها را به چنگ خواهیم آورد البته همۀ اینها را میتوانیم با هم به معامله بگذاریم من به آنها چند سالی مهلت میدهم. آخر نمیخواهم به این خاطر با هم درگیر شویم آنها همه چیز را زیر سبیلی درخواهند کرد تا بتوانند موقعیتهای مادیشان را حفظ کنند. این فرآیند به مبارزه نمیکشد. آنها به لرزه میافتند آنجا که ارادهای استوار باشد. برای همین هم فقط نیاز داریم چند باری سرور حقیقی را به آنها نشان دهیم.
بعد خوب میفهمند که باد از کدام طرف میوزد؛ ابله نیستند اینها آنکه احمق بوده، کلیسا بوده. حالا این ماییم که وارثان آنیم ما هم یک کلیسا هستیم. زمان این کلیسا به سر رسیده است. کلیسا نبردی نخواهد کرد. این به نظر من میتواند درست باشد. اگر من جوانانی در اختیار داشته باشم، پیرها میتوانند لنگ لنگان به سمت کرسیهای اعتراف پیش روند. اما آن جوانانی که دگرگون خواهند بود به خاطر آن است که من ایستادهام. من در آن موقع که این گفت و گو را میشنیدم، همهاش لاف و گزافی عریان در نظرم آمده بود توافقی با هرزهنگاری اشترایشر با این حال عمیقاً تکانم داده بود.
این همه کنایه پردازی را در هیتلر حدس نمیزدم.