روزنامه شرق درمورد مخالفان جریان دولت و اصلاحات نوشت: این گروه در مواجهه با آمریکا دو دسته مختلف هستند. دسته اول اساسا با هر نوع مذاکرهای مخالف هستند. ایده آنها در همه مواقع دو چیز است: بستن تنگه هرمز و به آتش کشیدن منطقه یا حمله به همه پایگاههای نظامی آمریکا در کشورهای منطقه. مشخصا میتوان این ایده را منتسب به جریان جلیلی و پاجوشها در اصولگرایان دانست.
دسته دوم اما تیمی است که قالیباف آنها را نمایندگی میکند؛ تیمی که به شورای ائتلاف اصولگرایان یا چنارهای اصولگرایی شهرت یافتهاند. مغز ایده آنها این است که باید برای مذاکرات «ایده» داشت.
وضعیت ما با دسته اول روشن است؛ تنها باید تلاش کرد تا مردم این طیف را بهتر و دقیقتر بشناسند. در واقع بازتاب دادن نظرات آنها کمک بیشتری میکند به اینکه مردم فکر نکنند دیگران در حال «لولوسازی» از این جریان هستند. اما در مورد دسته دوم مسئله فرق میکند؛ این دسته معتقدند علت به ثمر نرسیدن برجام، این بود که ایران «خواستههای سنجشپذیر» نداشت. این خواسته نیز از نگاه آنها باید اقتصادی باشد که بتوان آن را سنجید.
روزنامه شرق در ادامه با ذکر اینکه در مذاکرات باید خواستههای طرفین مشخص باشد نوشت: خواسته ترامپ محدودیت برنامه هستهای ایران به نحوی است که «هیچوقت» در هیچ زمانی در آینده هم نتواند به «بمب هستهای» دست پیدا کند. از نگاه ترامپ بعد از ۱۵ سال و پایان مدتزمان برجام، برنامه هستهای ایران عادی میشود، محدودیتها عموما برداشته میشود و ایران میتواند در آن صورت بهطور مخفیانه به سلاح هستهای دست پیدا کند. ترامپ قصد دارد این محدودیت ۱۵ساله را مادامالعمر کند.
خواستههای ایران نیز روشن و مشخص است که خلاصه آن در یک جمله این است: «برداشتهشدن تحریمها.» ایران در شرایطی نیست که بتواند به خواستههایش زیاد فکر کند. ایران به رفع تحریمها «نیاز» دارد تا بتواند از سرمایه عظیم فروش نفت، بازگشت پول نفت و استفاده از سرمایه آن برای توسعه کشور استفاده کند. ایران نیاز دارد تا همچنان بخشی از بازار جهانی نفت باشد. مشکلی که با مذاکرات جلیلی در سال ۹۱ گریبان ایران را گرفت و ایران بدون هیچ مشکلی برای بازار نفت جهانی، از نقشه انرژی جهان حذف شد. ضربه بزرگی که جلیلی و تیم او به ایران در سال ۹۱ وارد کردند، این بود که اگر تا آن تاریخ، جامعه جهانی نگران بود که نفت ایران از بازار خارج شود و به تبع آن قیمتها افزایش پیدا کند، از آن تاریخ به بعد وصلشدن نفت ایران به بازار جهانی، تعادل بازار را برهم میریزد. ایران برای پسگرفتن سهم خودش از بازار جهانی نفت، در حال تقلاکردن است.
اگر سمت پاجوشهای اصولگرایی ایده روشن و مشخص خود را مبنی بر «به آتش کشیدن منطقه» یا «ایجاد ترس از دستیابی به سلاح هستهای» روی میز میگذارند، طرف مقابل یا اصولگرایانی که حول محور قالیباف هستند، هیچ ایدهای را روی میز قرار نمیدهند که اتفاقا «سنجشپذیر» باشد. بگذریم از اینکه مشاور ارشد قالیباف در این امور، کسی است که در سالهای ۹۰ تا ۹۲ مشاور جلیلی بود و قانون راهبردی مجلس نیز از همان کانون در سال ۹۹ به دولت روحانی تحمیل شد. قانونی که مانع از بازگشت بایدن به برجام شد و فرصت چهارساله از دست رفت.
تیم قالیباف برخلاف جریان دیگر، با اصل مذاکرات مخالفتی ندارد. اما مسئله بر سر تعریف خواستهها و نیازهاست. مسئله این است که آیا چنارها که روزگاری خودشان هم اصل مذاکرات را مانند طرف مقابل نفی میکردند و در سمت و سوی جلیلی قرار داشتند، حاضرند یک قدم جلوتر رفته و بپذیرند که برداشتهشدن تحریمها نیاز ایران است و ایران برای «قدرتمندترشدن» نیازمند است تحریمها را برطرف کند؟ یا آنکه همچنان معتقدند آمریکا نمیتواند فروش نفت ایران را به صفر برساند؟
مسئله واقعی امروز ایران، دستبرداشتن آمریکا از دسترسی ایران به بازارهای جهانی بهویژه فروش نفت و بازگشت پول آن در خدمت توسعه کشور است. آیا بر سر این میتوان با اصولگرایان توافق کرد؟