شناسهٔ خبر: 71065123 - سرویس اجتماعی
نسخه قابل چاپ منبع: جوان | لینک خبر

بازخوانی گفتاری مهم از رهبر معظم انقلاب‌

نمی‌شود عالم دینی خودش را کنار بکشد

اقامه دین، وظیفه است. حاکمیت دین، هدف مهم همه ادیان است؛ «لیقوم النّاس بالقسط». قیام به قسط، قیام به عدل و حاکمیت الهی، هدف بزرگ ادیان است. اصلًا ائمه ما «علیهم الصّلاة و السّلام» تمام زجر و مصیبت‌شان به‌خاطر این بود که دنبال حاکمیت الهی بودند والّا اگر امام صادق و امام باقر یک گوشه می‌نشستند

صاحب‌خبر -

جوان آنلاین: کانال تلگرامی «آب‌وآتش» بخشی از بیانات رهبر معظم انقلاب را در جمع روحانیان لرستان مورخ ۳۰/۵/۱۳۷۰ به اشتراک گذاشت. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای (حفظه‌الله) فرموده‌اند:
ما [روحانیان]در حرکت این قطار جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی، باید دائم سهیم باشیم. نمی‌شود عالم دینی خودش را کنار بکشد و بگوید به من ربطی ندارد. چطور ربطی ندارد؟! حکومت دین، حکومت اسلام به ما ربطی ندارد؟! اگر در گوشه‌ای از زوایای عالم که از ما هزاران فرسنگ فاصله داشت، حکومتی بر اساس دین تشکیل می‌شد، من و شما وظیفه داشتیم که به آن حکومت کمک کنیم. 
اقامه دین، وظیفه است. حاکمیت دین، هدف مهم همه ادیان است؛ «لیقوم النّاس بالقسط». قیام به قسط، قیام به عدل و حاکمیت الهی، هدف بزرگ ادیان است. اصلًا ائمه ما «علیهم الصّلاة و السّلام» تمام زجر و مصیبت‌شان به‌خاطر این بود که دنبال حاکمیت الهی بودند والّا اگر امام صادق و امام باقر یک گوشه می‌نشستند و چندنفر دور خودشان جمع می‌کردند و فقط یک مسئله شرعی می‌گفتند، کسی به آنها کاری نداشت. خود امام صادق در یک حدیث می‌فرماید: «هذا أبو حنیفة له اصحاب و هذا الحسن البصری له اصحاب»: ابوحنیفه اصحاب دارد، حسن بصری اصحاب دارد. پس چرا به آنها کاری ندارند؟ چون می‌دانند که آن حضرت داعیه امامت دارد؛ اما آنها داعیه امامت نداشتند. ابوحنیفه داعیه امامت نداشت. اینها امام زمان را که هارون، منصور و عبدالملک بود، قبول داشتند. می‌گویند وقتی سلیمان بن عبدالملک از دنیا رفت، کتب محمد بن شهاب زهری را از خزانه او بیرون آوردند. امام زمانش سلیمان بن عبدالملک بود؛ برای او کتاب می‌نوشت. امام یعنی چه؟ امام یعنی رئیس دین و دنیا. او رئیس دین و دنیا بود. حتی بااینکه به حسب ظاهر، هارون و بقیه خلفای جور، درسی نخوانده بودند؛ چون آنها وقت درس‌خواندن که نداشتند، شاهزاده و آقازاده بودند، مشغول پلو چلو خوردن و شکار و عیاشی و این حرف‌ها بودند تا به خلافت می‌رسیدند؛ موقع خلافت هم جوان بودند، مثلاً هارون الرشید ۲۲ساله بود که به خلافت رسید؛ بعضی‌ها ۲۵ساله یا ۳۰ساله بودند و درسی نخوانده بودند؛ درعین‌حال همان عباد و زهادی که اسم‌هایشان را شنیده‌اید از قبیل عمروبن‌عبید‌ها و غیر ذلک وقتی هارون با آنها روبه‌رو می‌شد، اعتراف می‌کردند که هارون افقه از آنهاست! مالک در مدینه به‌وسیله استاندار مدینه سر قضیه‌ای کتک خورد. بعد خلیفه از او عذرخواهی فراوان کرد و برایش پول فرستاد. بعد از سفر مکه به مدینه رفت و از او استمالت کرد. بعد با اصحاب ابوحنیفه که از لحاظ فقهی با مالک مخالف بودند شروع به بحث کرد و عقاید مالک را اثبات کرد. یعنی چه؟ یعنی مجتهد و فقیه بود؛ رئیس دین و دنیا بود. اینها ادعای امامت نداشتند؛ کسی که ادعای امامت داشت، او همین امام مظلوم و عزیز ما بود؛ امام صادق، امام باقر، امام موسی بن جعفر «علیهم‌السّلام». آنها این را می‌فهمیدند، یعنی واضح بود. البته گاهی در مقابل خلفا تقیه می‌کردند، اما معلوم بود که داعیه امامت داشتند. 
وقتی می‌خواستند در مورد موسی بن جعفر «سلام‌الله‌علیه» سعایت کنند تا هارون ایشان را به زندان ببرد، آن شخصی که پیش هارون آمد و سعایت کرد، گفت: «خلیفتان فی الارض موسی بن جعفر بالمدینة یجبی له الخراج و انت بالعراق یجبی لک الخراج». پرسید: آیا برای دو خلیفه خراج جمع می‌شود؟ هارون گفت: برای چه کسی غیر از من؟ گفت: از خراسان و هرات و جا‌های مختلف، مردم خمس مالشان را پیش موسی بن جعفر می‌برند. پس درست توجه کنید، مسئله، مسئله داعیه خلافت و امامت بود. در راه این داعیه، ائمه ما کشته شدند، یا به زندان رفتند. امامت یعنی چه؟ آیا یعنی همین که مسئله بگویی و دنیا را دیگری اداره کند؟ آیا معنای امامت در نظر شیعه و در نظر مسلمین، این است؟ هیچ مسلمانی این را قائل نیست؛ چطور من و شمای شیعه می‌توانیم به این معنا قائل باشیم؟ امام صادق دنبال امامت بود، یعنی ریاست دین و دنیا منتها شرایط جور نمی‌آمد، اما ادعا که بود. برای خاطر همین ادعا هم آن بزرگواران را کشتند. پس این معنای حاکمیت دین است که پیامبران برایش مجاهدت کردند و ائمه برایش کشته شدند. حالا حاکمیت دین، در بلد و در وطن خود ما نه آن سر دنیا به وجود آمده است؛ آیا می‌شود یک نفر بگوید من دیندارم، من آخوندم، اما خودش را سرباز این دین نداند؟ مگر چنین چیزی می‌شود؟ هرکسی که ادعای دینداری کند و حاکمیتی را که بر مبنای دین است، از خود نداند و دفاع از آن را وظیفه خود نشمارد، دروغ می‌گوید. [البته]وقتی می‌گوییم دروغ می‌گوید، یعنی اشتباه می‌کند و خلاف واقع می‌گوید ولی نمی‌فهمد. بعضی‌ها ملتفت نیستند، تشخیص‌شان چیز دیگر است و منکرند که این برنامه‌ها بر اساس دین است.