شناسهٔ خبر: 71035452 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: ایکنا | لینک خبر

حجت‌الاسلام مسعود ادیب:

وفاق اجتماعی در وضعیت نگران کننده است

عضو هیئت‌ علمی دانشگاه مفید با بیان اینکه از نظر وفاق اجتماعی در وضعیت نگران کننده‌ای هستیم، گفت: متأسفانه به دلیل مشکلات اقتصادی، اجتماعی و ..، فضای عمومی جامعه ما فضای انس، الفت و دوستی نیست و این واقعیتی است که نمی‌توان آن را انکار کرد. 

صاحب‌خبر -

«وفاق ملی» شعار اصلی دولت چهاردهم است. در شرایط فعلی که کشور با تهدیدات بیرونی و برخی اختلافات درونی مواجه است لزوم توجه به وفاق ملی بیش از پیش احساس می‌شود. وفاق مانند شیرازه‌ای است که دفتر ملت را به هم پیوند می‌دهد و با از بین رفتن آن، جامعه از هم گسسته و گسیخته می‌شود.
 
اما آیا وفاق ملی از دریچه آموزه‌های دینی و فقهی هم قابل بررسی است؟ آیا در آیات و روایات هم به این رویکرد اشاره شده است؟ نسبت وفاق با نفاق و دورویی چیست؟
 
خبرنگار ایکنا در گفت‌وگو با حجت‌الاسلام مسعود ادیب، عضو هیئت‌ علمی دانشگاه مفید به موضوع «ظرفیت‌های دینی وفاق ملی» پرداخته تا این امر مهم را از منظر دین تحلیل و بررسی کند. در ادامه بخش اول این گفت‌وگو را مطالعه می‌کنیم؛

 

ایکنا ـ اخیرا کلمات وفاق و مدارا در سخنان برخی مسئولین کشور زیاد استفاده می‌شود، از نظر شما معنای وفاق چیست و چه نسبتی با مدارا دارد؟ 

باید بین وفاق و مدارا فرق گذاشت از وفاق می‌توان موافقت و همراهی را فهمید و از مدارا، تحمل و تسامح یا به تعبیر امروزی روادارای را می‌‌توان دریافت کرد. معمولاً تحمل، تسامح و رواداری در برابر کسانی است که خیلی با آنها همراه و همفکر نیستیم و هدف از تحمل و تسامح نوعی تلاش برای ساده‌تر کردن زندگی و گذران بهتر زندگی است که می‌‌توان از آن به هم‌زیستی مسالمت‌آمیز یاد کرد به همین دلیل حافظ شیرازی گفته است: «با دوستان مروت با دشمنان مدارا».

مدارا یا تحمل و تسامح بیشتر با کسانی است که ما با آنها همراه و هم‌جهت نیستیم ولی تا جایی که امکان دارد و تعارض جدی پیش نمی‌آید باید سعی بر هم‌افزایی داشته باشیم و از اصطکاک و برخورد جلوگیری کنیم و حق مخالفان خود را به رسمیت بشناسیم و بدانیم آنها هم مثل ما انسان‌های آزادی هستند، اهدافی دارند که آن را دنبال می‌کنند؛ همانطور که ما مایل هستیم در پیگیری اهداف خود آزاد باشیم آنها هم مایلند در پیگیری اهداف خود آزاد باشند؛ مواقعی که ممکن است آزادی ما به برخورد و تعارض بیانجامد باید تکلیف خود را با تدبیر معلوم کنیم که این هم باید با فکر، تدبیر و اندیشه پیش رود. 

گاهی وفاق باید در سطح کلیه نیروهای سیاسی صورت بگیرد یعنی حتی نیروهای سیاسی خارج از حکومت هم قرار است مورد وفاق قرار بگیرند که این چیزی است که به نظر می‌آید اگر کشور می‌خواهد سامان بگیرد باید به این سطح توجه شود اینکه صرفاً در سطح نیروهای درون حکومت وفاق صورت بگیرد البته ضروری و لازم است اما حداقلی است و هیچ عاقلی نمی‌تواند به کمتر از آن فکر کند ولی واقعاً دوای درد مشکلات جامعه ما نیست

موضوع وفاق بسیار بیشتر از این مبحث است و همانطور که بیان شد از موافقت و همراهی سخن می‌گوید و این معمولاً با کسانی است که با ما هم‌جهت و هم‌راستا هستند و با هم می‌خواهیم به یک هدف واحدی برسیم البته درجات و مراتبی دارد. فرض کنید اگر دو گروه از سربازان در یک جبهه در حال جنگیدن هستند و حالا سیل بنیان‌کنی در حال آمدن است که می‌خواهد هر دو طرف جبهه را ببلعد؛ ممکن است هر دو گروه سربازها برای جلوگیری از سیل با هم همکاری کنند زیرا در اینجا هدف جدیدی تعریف شده است که دشمن را به دوست تبدیل می‌کند و دشمن را به همکاری وا‌می‌دارد؛ بنابراین دشمنی، دوستی، همراهی و مخالفت همگی معنای نسبی پیدا می‌کند. 

اصولاً به‌رغم نسبی بودن، معنای موافقت و همراهی یعنی تلاش برای همراه شدن با کسانی که با آنها هدف واحدی داریم؛ آن هدف واحد می‌تواند یک هدف جهانی، ملی، منطقه‌ای، اجتماعی یا سیاسی و... باشد. بر این اساس وقتی از وفاق صحبت می‌‌کنیم یک وقت قرار است با دوستان، همراهان و همفکران خود وفاق داشته باشیم که خیلی طبیعی است و اگر قرار باشد کسی با دوستان و همراهان خود وفاق نداشته باشد او را باید در سطح اخلاق فردی و خرد مورد خطاب قرار داد مثل کسی که در خانواده خود کج‌اخلاقی و بدرفتاری می‌کند از موضوع این بحث بیرون است یا وقتی فردی در مدرسه، کلاس، حزب و گروه مشخص که قرار است طبق تعریف و کارکرد اجتماعی با هم همراه و همکار باشند؛ ناسازگاری می‌کند او را به وفاق دعوت کرد. 

به نظر می‌آید وفاقی که در دولت چهاردهم مطرح است وفاق با مخالفان است که باید دید منظور از مخالفان چه کسانی هستند یا افرادی که از آنها به عنوان مخالف تعبیر می‌شود در چه چیزی مخالفت دارند؛ آیا اختلاف منافع، روش، هدف، سلیقه و... است یا موضوع دیگری است. 

بعضی از اختلافات قابل چشم‌پوشی است مثلاً اختلاف سلیقه به راحتی قابل چشم‌پوشی است و اختلاف منافع موضوع دیگری است؛ اگر بخواهیم اخلاقی صحبت کنیم حتماً توصیه به وفاق و نادیده گرفتن موارد اختلاف می‌شود اینکه این توصیه چقدر کارگر و مؤثر است بحث دیگری است. اختلاف روش‌ها، گاهی در روش جزئی است و گاهی کلی و اگر کسی فکر می‌کند که روش اداره مملکت با اقتصاد بازار آزاد امکان‌پذیر است و کس دیگر فکر می‌کند با اقتصاد دولتی، نمی‌توانیم بگوییم که فعلاً بیاید وفاق کنیم تا بعداً برای آن تدبیری بیندیشیم چراکه باید یکی از این دو راه انتخاب شود یا یک ترکیب معقولی از این دو دیدگاه پیدا شود. لذا نمی‌توان فقط با کلمه وفاق، مسئله را خاتمه داد. به گمانم در تعیین هدف نمی‌توان وفاق کرد و برای هر حرکت سیاسی و اجتماعی اهداف باید مشخص، روشن و معلوم باشد. وفاق در تعیین روش‌های اساسی و بنیادی هم معنا ندارد ولی در تعیین روش‌های جزئی، تعیین سلایق،‌ اختلاف منافع و... حتماً باید وفاق صورت گیرد. 

 

ایکنا ـ چه سطوحی برای این وفاق می‌توان برشمرد؟

سطح وفاق بحث دیگری است؛ یک وقت منظور سطح وفاق در نیروهای حکومتی است یعنی داخل حلقه حکومتگران وفاق صورت می‌گیرد و مجموعه آنهایی که نیروهای داخلی محسوب می‌شوند با هم وفاق می‌کنند؛ مثلاً بیش از دو دهه پیش گروه‌های اصلاح‌طلب و اصولگرا جزء حکومتگران محسوب می‌شدند و هرکدام چند دسته بودند که کم‌کم اصلاح‌طلبان کنار گذاشته شدند و اصولگرایان نیز به چند دسته تقسیم شدند یعنی یک وقت قرار است درون حکومتگران وفاق صورت گیرد که امر طبیعی است و به آنها توصیه می‌شود تا با هم وفاق کنند و اگر وفاق نکنند روز به روز منشعب‌تر و به کلی ضعیف‌تر می‌شوند. 

گاهی وفاق باید در سطح کلیه نیروهای سیاسی صورت بگیرد یعنی حتی نیروهای سیاسی خارج از حکومت هم قرار است مورد وفاق قرار بگیرند که این چیزی است که به نظر می‌آید اگر کشور می‌خواهد سامان بگیرد باید به این سطح توجه شود اینکه صرفاً در سطح نیروهای درون حکومت وفاق صورت بگیرد البته ضروری و لازم است اما حداقلی است و هیچ عاقلی نمی‌تواند به کمتر از آن فکر کند ولی واقعاً دوای درد مشکلات جامعه ما نیست. 

سطح دیگر وفاق که خیلی مهم است و اتفاقاً از این جهت بسیار در وضعیت نگران کننده‌ای هستیم؛ وفاق اجتماعی در سطح ملی است. متأسفانه به دلیل مشکلات اقتصادی، اجتماعی و مسائل گوناگونی که در این سال‌ها پیش آمده است، فضای عمومی جامعه ما فضای انس، الفت و دوستی نیست و این واقعیتی است که نمی‌توان آن را انکار کرد البته نمی‌خواهم بگویم که فضای جامعه فضای دشمنی و جنگ و عناد است ولی صلح و صفا و دوستی که در جامعه ایران سابقه داشته است و توقع داریم مثل آنچه در دوران جنگ و بعد از پایان جنگ به خوبی شاهد آن بودیم و در پاره‌ای از ادوار تاریخ کشور خیلی خوب دیده می‌شد و خود را نشان می‌داد؛ اکنون محدودتر شده است. 

البته این وفاق گاهی هنگام مصیبت‌ها و گرفتاری‌های ملی مثل حوادث طبیعی پیش می‌آید، این صلح و دوستی چهره‌ای از خود نشان می‌دهد اما گمان می‌کنم اکنون قدری از آن فضا فاصله گرفته‌ایم. امیدوارم که یک حادثه طبیعی یا ملی باعث نشود که دوباره این فضا بازگردد بلکه با عقل و درایت در فضای آرامش و طبیعی به آن بازگردیم که اولویت و ضرورت دارد که برای یک نوع آشتی ملی و انس و الفت بین همه طبقات جامعه تلاش کنیم. 

اینکه افراد جامعه به یکدیگر به چشم دشمن نگاه کنند و گروه‌های اجتماعی، اصناف و طبقات به شکل دشمن به یکدیگر نگاه کنند فاجعه است. به یاد دارم که در سال‌های قبل و بر سر اختلافات انتخاباتی به بزرگان طرفین ماجرا این نکته را عرض می‌کردم که این خیلی نگران کننده است که جامعه دچار حالت دو قطبی و شکاف شود و طرفین نسبت به هم احساس کینه کنند که این در جامعه از هر بمب و دشمن خارجی خطرناک‌تر است.

ما خدا را شکر می‌کنیم که فرایند ملت‌سازی در کشور ما دیرزمانی است شروع شده است و در زمان جنگ تحمیلی این فرایند به کمال و تمام خود رسید. خوشبختانه در ایران با یک ملت مواجه هستیم. گاهی مواقع این نکته را با دوستان در افغانستان مطرح ‌می‌کنم که متأسفانه آنجا هنوز این فرایند به تمام و کمال خود نرسیده است و به قدری که بحث از تاجیک،‌ ازبک، هزاره و پشتون مطرح است بحث از ملت افغانستان مطرح نیست ولی در ایران با اینکه قومیت‌های مختلف ترک، لر، بلوچ، کرد، عرب، ترکمن و فارس داریم، ملت ایران مطرح است و واقعیت این است که همه این قومیت‌ها یک ملت هستند و قومیت‌ها و نژادها در حاشیه قرار می‌گیرند. 

یعنی یک کُرد مهابادی همانقدر خود را ایرانی می‌داند که یک ترک مرندی یا یک لر خرم‌آبادی و بلوچ سراوانی خود را ایرانی می‌داند؛ همه اقوام خود را به یک اندازه ایرانی می‌دانند که این موضوع جای مباهات و افتخار دارد ولی به همین مقدار همه باید همدیگر را دوست بداریم و خود را اعضای یک جامعه و ابعاد یک پیکر بدانیم. این موضوعی است که در حال ضعیف شدن است. 

کسانی حجاب را با چادر به عنوان حجاب کامل می‌پسندند و افرادی که اصولاً داشتن حجاب و پوشیدن روسری را نمی‌پسندند اینکه کدام یک بهتر، درست و غلط است یک بحث دیگری است ولی طرفین نباید همدیگر را دشمن بپندارند و حکومت هم نباید کاری کند به دشمنی میان آنها دامن بزند.

همه طبقات و گروه‌های صنفی به هم نیاز و احتیاج دارند اگرچه ممکن است نسبت به هم انتقاد و اختلاف‌نظر داشته باشیم؛ مثلاً نوع پوششی که خانم‌ها دارند. کسانی حجاب را با چادر به عنوان حجاب کامل می‌پسندند و افراد دیگر اصولاً داشتن حجاب و پوشیدن روسری را نمی‌پسندند اینکه کدام یک بهتر، درست و غلط است یک بحث دیگری است ولی طرفین نباید همدیگر را دشمن بپندارند و حکومت هم نباید کاری کند به دشمنی میان آنها دامن بزند. این‌ها مسائلی است باید به آن توجه کرد. 

یکی از اولویت‌های وفاق ایجاد شرایطی در جامعه است که حکومت در این مسئله نقش بسیار مهمی دارد. دولت بخشی از حکومت است که باید شرایطی را در جامعه ایجاد ‌کند که عداوت و دشمنی بین طبقات مردم به وجود نیاید. 

 

ایکنا ـ با این تعاریف فکر می‌کنید راه رسیدن به وفاق چیست و چه موانعی وجود دارد؟ 

یک وقت بحث توصیه اخلاقی است که گمان می‌کنم از من به عنوان طلبه چنین توقعی وجود دارد که آیه و روایت بخوانم و بگویم که اسلام نسبت به وفاق نظر مساعدی دارد و به ما نسبت به وفاق توصیه کرده است و منکر آن نیستیم ولی باید دید که افراد چقدر به توصیه‌های اخلاقی گوش می‌دهند؟ توصیه‌های اخلاقی باعث می‌شود در فرد اثر بگذارد اما وقتی منافع فردی ایجاب می‌کند عدالت، قانون، حق و اخلاق را زیر پا می‌گذارد؛ این فرد چقدر به توصیه درباره وفاق توجه خواهد کرد؟ 

گمان می‌کنم ضمن اینکه توصیه اخلاقی وظیفه امثال بنده است و باید این وظیفه را عملی کنیم اما دو مسئله مهم دیگری وجود دارد؛ یعنی تدبیر سیاسی و مدیریت برای وفاق است. به نظر می‌آید دولت آقای پزشکیان تا حدودی به آن توجه کرده که ممکن است توانشان از این بیشتر نباشد. منظور از تدبیر سیاسی و مدیریتی که گفته می‌شود به کار گرفتن قومیت‌های مختلف در دستگاه دولتی است. تا جایی که خبر دارم در استانداری‌ها، معاونت‌ها و گوشه و کنارها از قومیت‌ها و مذاهب مختلف افرادی به کار گرفته شده‌اند که این کار به وفاق اجتماعی و نیروهای سیاسی کمک می‌کند. 

چند سال پیش در شورای اسلامی شهر یزد فردی از زرتشتیان به عنوان نماینده انتخاب شده بود و ظاهراً براساس قوانین شرط مسلمانی در عضویت شورای شهر نیست ولی مشخص نبود که چه مشکلی پیش آمد و غوغایی شد که در نهایت این فرد را از عضویت در شورای شهر معلق کردند و کار به استعفای رئیس شورای شهر رسید و ماجراهایی درست شد؛ توجه کنید که چنین کاری چه تأثیر منفی در روحیه نه فقط زرتشتیان بلکه مسلمانان می‌گذارد! 

فرایند ملت‌سازی در کشور ما دیرزمانی است شروع شده است و در زمان جنگ تحمیلی این فرایند به کمال و تمام خود رسید

اگر به جای این کار بیاییم از همه ایرانیان، جنسیت‌ها، قومیت‌ها و مذاهب استفاده کنیم؛ یک تدبیر سیاسی و مدیریتی است. به کارگیری از این جنس تدبیرها در تشکیل کابینه، استانداری‌ها، فرمانداری‌ها و معاونت‌ها و کارهای دیگری از این دست مانند نوع برخوردها بسیار مهم است تا همه مردم ایران و قومیت‌ها احساس کنند در چشم حکومتگران قدر و منزلت یکسانی دارند و احساس نکنند که حکومت برای تهران، فارس‌ها، شیعه‌ها، آخوندها یا هر قشر و طبقه دیگری است. 

مهم‌تر از همه این‌ها اصلاحات ساختاری کشور است که این اصلاحات ساختاری موانع وفاق را برطرف می‌کند؛ مثلاً برخی قوانین عملاً منجر به این شده که ابزاری در دست گروهی برای پس‌زدن و راندن اقشار و افرادی از این مردم باشد و این مخالف وفاق است که بسیاری از آدم‌های قابل و کارآمدی که می‌توانند به اهداف مشترک مورد نظر اصل حکومت جمهوری اسلامی کمک کنند از صحنه به دور رانده می‌شوند. این با وفاق سازگار نیست و یکی از کارهایی که باید صورت بگیرد حرکت به سمت حذف چنین قوانین نامناسب و دست و پا گیر است. 

جدی گرفتن احزاب نکته دیگر است؛ ما حزب‌های بسیاری در کشور داریم که همگی در مجموع خاصیت و میدان عمل جدی ندارند؛ اگر قرار است که واقعاً دموکراسی وجود داشته باشد و آرای عمومی منشأ اثر باشد؛ نمی‌تواند آرای مردم به افرادی که می‌روند و می‌آیند و شناخته هم نمی‌شوند تعلق بگیرد. کسانی که رئیس‌جمهور می‌شوند بسیاری از اوقات تا قبل از اینکه رئیس‌جمهور شوند برای مردم شناخته شده نیستند چه برسد به کسانی که می‌خواهند نماینده مجلس شوند.

اگر ما چند حزب شناخته شده جدی داشته باشیم که آنها اساس‌نامه، مرام‌نامه، خط‌مشی و سوابق معلومی داشته باشند تکلیف مردم مشخص است که در هر دوره‌ای براساس ارزیابی کارنامه آن احزاب به آن افراد رأی دهند یا خیر. این موضوعات کمک می‌کند تا شأن و جایگاه هر فکر و ایده‌ای در کشور معلوم شود و طرف‌های مقابل هم به کلی حذف نشوند و آنها هم به قدر اعتمادی که از سمت مردم به آنها شده است سهمی داشته باشند و آنها هم طبیعتاً در حکومت یا در تشکیل دولت یا مجلس نقشی ایفا خواهند کرد. این‌ها همه کارهای ساختاری است که می‌تواند به وفاق کمک کند. 

ادامه دارد...

گفت‌وگو از عطالله اسماعیلی

انتهای پیام