«... رژیم شاه ایران، به نظر بسیاری از مردم آن و نیز به تعبیر آنهایی که زبان خارجی میدانند، رژیمی است فاسد، مرتجع و آلت دست غرب (بهخصوص انگلیس و آمریکا) در حقیقت، مردم ایران اعتقاد دارند که کمکهای نظامی و اقتصادی ایالات متحده آمریکا، حایلی است برای حفظ رژیم و گواه بارزی است بر تایید دولت آمریکا از نظام موجود. افزون بر این، چون رژیم مزبور تقریبا همه نیروهای اپوزیسیون معتبر را سرکوب کرده، حتی محافظهکاران منصف و نیز شمار بسیاری از ایرانیان به این نتیجه رسیدهاند که فقط کمونیسم میتواند وضع موجود را تغییر دهد...»1
این بخشی از گزارش پروفسور تی کولتر یانگ، استاد دانشگاه پرینستن آمریکا در تاریخ 2 آوریل 1961 (اردیبهشت 1340) است که نتیجه سفر تحقیقاتی خود را به ایران را از طریق «والت ویتمن روستو» مشاور جان اف کندی، رئیسجمهوری آمریکا، به کاخ سفید فرستاد. یانگ در این گزارش اوضاع ایران را بسیار نگرانکننده خوانده بود.
نکته جالب اینکه جان بولتینگ (تحلیلگر مسائل ایران در وزارت امور خارجه آمریکا) در گزارش شورای امنیت ملی آمریکا، پیشنهادات مشابه کولتر یانگ برای انجام اصلاحات سیاسی در ایران به کاخ سفید داشت؛ از جمله اینکه چند تن از شخصیتهای معروف «مصدقی» در راس امور قرار بگیرند.
در گزارش شورای امنیت ملی آمریکا به تاریخ پانزدهم مه 1961(26 اردیبهشت 1340) آمده بود:
«... اوضاع ایران، کماکان در جهت انقلاب و هرج و مرج در حرکت است و اقدام عاجل دولت آمریکا ضروری است...»2
اقتصاد در آستانه ورشکستگی ایران
از زمان کودتای 28 مرداد 1332 تا روزی که کندی به قدرت رسید، آمریکا حدود یک میلیارد دلار به ایران کمک کرده بود. با این همه، در سال 1340 اقتصاد ایران در آستانه ورشکستگی بود، تورم بیداد میکرد، بیکاری همهگیر بود. حقوق کارگران و کارمندان کفاف مخارجشان را نمیداد، فساد رواج کاملی داشت و به باور مردم، مسئول این همه فلاکت، آمریکا بود. 3 سفارت آمریکا اوضاع را به دقت دنبال میکرد و هر دو هفته یک بار، گزارش مفصلی درباره وضع مالی و سیاسی مملکت تدارک و از بحران قریبالوقوع ایران ابراز نگرانی میکرد.4
محافل حاکم آمریکایی تصمیم گرفتند برای انجام اصلاحات آمریکایی و خفه کردن هرگونه قیام و انقلاب در نطفه، یکی دیگر از مهرههای قدیمی خود، یعنی علی امینی را به شاه دیکته نمایند. مهره یاد شده، «علی امینی» درواقع پیشقراول اصلاحات آمریکایی و زمینهساز دولت حسنعلی منصور بود که مرحله بعدی طرح آمریکا را تشکیل میداد.
بازهم شاه میخواست فرار کند!
منابع خارجی در مورد آن روزها نوشتند:
«... شاه که سخت ناراحت و آماده ترک کشور بود، همان شب دیروقت، پست نخستوزیری را به امینی پیشنهاد کرد...»
این راهحل را کمیته ویژهای برای ارزیابی سیاست آمریکا در ایران به ریاست فیلیپ تالبوت برگزید و به سیاستمداران آمریکایی ابلاغ نمود.5 با انتصاب امینی به نخستوزیری، وام سیوسه میلیون دلاری آمریکا که مدتها قبل مورد درخواست رژیم شاه بود، هم پرداخت گردید.
امینی برای زمینه چینی و اجرای طرح اصلاحات آمریکایی مناسبترین مهره به شمار میآمد. او بلافاصله پس از انتصاب، حسن ارسنجانی را به وزارت کشاورزی منصوب نمود تا طرح اصلاحات ارضی را در دنباله طرح 14 مادهای اصلاحات آمریکایی برای حفظ منافع و رژیمهای وابسته به آمریکا (در منطقه غرب آسیا و آمریکای لاتین) و در جهت مقابله با انقلابات و جنبشهای آزادیخواهانه پیاده کند.
آرمین مه یر (سفیر آمریکا در ایران طی سالهای 1965 تا 1969) نقش دولت آمریکا در انتصاب علی امینی را چنین توجیه کرده است:
«... مشاوران کندی درخواست ایران را مطالعه کردند و در چارچوب یک برنامه، پیشنهاد شد که شخص بخصوصی به سمت نخستوزیر ایران منصوب شود... شخص بهخصوص که در ماجرای مذکور مطرح شد، علی امینی بود که از نزدیکان کندیها به شمار میرفت...»6
اصلاحات آمریکایی
به این ترتیب دولت امینی در بزنگاه یکی از اصلیترین بخشهای برنامه اصلاحات 14 مادهای آمریکا روی کار آمد. این همان برنامه مورد نظر دولت کندی بود که در 6 بهمن 1341، انقلاب سفید و سپس انقلاب شاه و مردم نام گرفت.
درواقع برنامه اصلاحات ارضی و تقسیم اراضی بزرگ موجب میشد از یک طرف مالکان بزرگ سابق طبق طرح تنظیمی آمریکا به شهر کشانده و صاحب کارخانه شوند و از طرف دیگر مالکیت زمینهای بزرگ در اختیار بهائیان قرار گیرد. کار به جایی رسید که محسن پزشکپور، نماینده آخرین دوره مجلس شورای ملّی حکومت پهلوی، در جلسه طرح و بررسی لایحه بودجه سال 1357 گفت:
«... در مسیر اصلاحات ارضی یک فئودالیسم جدید بهوجود آوردند... زمین را به روستاییان صاحب نسق دادند و بعد با برنامه کشت و صنعت از آنها گرفتند و آن وقت آن زمینها را بهدست عده معدودی دادند... این زمینها را بهنام ملّی شدن از هزار نفر گرفتند و به یک نفر (مثل هژبر یزدانی بهائی) دادند...»7
اما بزرگترینِ مالکان، خود شاه بود که حدود 2000 رقبه املاک را از پدرش به ارث برده بود، املاکی که رضا خان به عناوین مختلف از مالکیت صاحبان آنها بیرون آورده و تصاحب کرده بود. با فرار رضاخان، صاحبان این املاک ادعای استرداد آنها را داشتند، ولی محمدرضا به دستور محافل صهیونی از این کار خودداری ورزید تا زمان اصلاحات ارضی که بخش کوچکی از زمینها را در قطعات کوچک بین کشاورزان فقیر تقسیم کرد که چون توانایی کشت و کار نداشتند، همانها را دوباره به مالکان بزرگ فروختند، به عنوان کارگر ساده راهی شهر شده و در کارخانههای جدید همان اربابان سابقشان مشغول کار گردیدند.
اسرائیل، مجری اصلی بود
طرح اصلاحات ارضی اگرچه توسط والت ویتمن روستوی یهودی و مشاور جان اف کندی رئیسجمهوری آمریکا ارائه گردید، ولی پس از مسافرت موشه دایان به ایران به مرحله اجرا درآمد. موشه دایان (فرماندهی ستاد کل عملیات نیروهای نظامی اسرائیل بین سالهای ۱۹۵۳ تا ۱۹۵۸) از 27 شهریور تا 5 مهرماه 1341 تحت عنوان وزیر کشاورزی به ایران آمد و طی همین سفر بود که با شاه ملاقات کرد. در همان روزها مطبوعات اسرائیلی نوشتند اساساً این موشه دایان بوده که در ملاقاتش با شاه، طرح اصلاحات مذکور را ارائه کرده است!8
در پی مسافرت موشه دایان بود که ابتدا طرح استعماری انجمنهای ایالتی و ولایتی در مهرماه 1341 مطرح شد و سپس در دی و بهمنماه همان سال لوایح ششگانه مشتمل بر اصل اصلاحات ارضی نیز اعلام گردید.
3 روز مانده به برگزاری همهپرسی 6 بهمن، یک روزنامه اسرائیلی درمورد پشت پرده لوایح ششگانه شاه و حضور فعال صهیونیستها در شکلگیری و اجرای آنها نوشت:
«...شاه 6 قانون اساسی جدید را که تأثیر فراوانی بر اوضاع اجتماعی، اقتصادی و سیاسی ایران دارد به تصویب مردم خود میرساند... تصویب 6 قانون مزبور، اجرای اصلاحات ارضی را که یک سال پیش شروع شده است، سرعت بیشتری میبخشد. اسرائیل در طرح و اجرای 6 قانون مزبور کمک شایانی به ایران کرده است و از رئوس مذاکرات سه ماه پیش موشه دایان، وزیر کشاورزی ما با شاه ایران پیرامون اصلاحات اجتماعی که باید در ایران صورت میگرفت، بوده است. برخی از روزنامههای ایران اخیرا برای اولین بار به کمکهای فکری و فنی اسرائیل اشارهای داشتهاند و شاید این، نشانه تصمیم ایران برای برداشتن گام دیگری به منظور برقراری روابط دیپلماسی با اسرائیل باشد...»9
حسن ارسنجانی (وزیر کشاورزی شاه) به تاریخ 11/12/1341 به اسرائیل رفت و با استقبال مقامات اسرائیلی از جمله موشه دایان و عزرا دانین مواجه شد. وی در این سفر و در یک سخنرانی، موفقیت ایران در اجرای اصلاحات ارضی و دیگر طرحهای انقلاب به اصطلاح سفید را در سایه طرحها، نقشهها و همکاری همهجانبه صهیونیستها دانست.10
تحریم رفراندوم فرمایشی
اما امام خمینی (رحمهًْاللهعلیه) همچون دیدهبانی بیدار، پیش از اجرای لوایح ششگانه، در 2 بهمن 1341 و 4 روز پیش از انجام رفراندوم، اطلاعیهای صادر کرده و آن را محکوم نموده و خلاف شرع دانستند. در بخشی از اطلاعیه ایشان آمده بود:
«... به نظر میرسد این رفراندوم اجباری مقدمه برای از بین بردن مواد مربوط به مذهب است... علمای اسلام وظیفه دارند هر وقت برای اسلام و قرآن احساس خطر کردند، به مردم مُسْلِم گوشزد کنند تا در پیشگاه خداوند متعال مسئول نباشند...»
به دنبال حضرت امام، شاگردان و پیروان ایشان با پیشگامی روحانیت مبارز نیز وارد صحنه مبارزه شده و با تحریم همهپرسی فرمایشی درباره اصلاحات اسرائیلی/آمریکایی موضعی سخت گرفته و رژیم شاه را با بحرانی عمیق روبهرو ساختند که به دستگیری و سرکوب و تبعید گسترده این روحانیون و انقلابیون مسلمان انجامید. از همین روی، امام اعلامیه دیگری به تاریخ 7 اسفند 1341 صادر کرده و در بخشی از آن فرمودند:
«... شما آقایان محترم، در هر مقامی که هستید، با کمال متانت و استقامت در مقابل کارهای خلاف شرع و قانون این دستگاه بایستید. از این سرنیزههای زنگ زده و پوسیده نترسید؛ این سرنیزهها بهزودی خواهد شکست. دستگاه حاکمه با سرنیزه نمیتواند در مقابلخواست یک ملت بزرگ مقاومت کند و دیر یا زود شکست میخورد...»
اصرار رژیم شاه بر ادامه سیاستهای ضداسلامی و دستگیری و سرکوب روحانیت انقلابی باعث شد امام خمینی عید سال 1342 را عزای عمومی اعلام نمایند و ماجرای تقابل رژیم شاه با نهضت نوخاسته امام به فاجعه خونین مدرسه فیضیه قم در 2 فروردین 1342 کشیده شد و فصلی جدید در تاریخ مبارزات ملت ایران بهوجود آمد.
پانوشتها:
1- عقاب و شیر، جیمز بیل، ص 135.
2- مروری بر معضل ایران و پیشنهاد برای شورای امنیت ملی، کتابخانه جی اف کی، 15 مه 1961.
3- ایران در ادامه بحران، تی کولتر یانگ، وزارت امور خارجه، صفحههای 92 و 275.
4- معمای هویدا، عباس میلانی، ص 179.
5- حقایق بنیادی در موقعیت ایران، کتابخانه جان اف کندی.
6- مروری بر مشکل ایران، کتابخانه جان اف کندی، صفحات 1 تا 3.
7- ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، جلد دوم، انتشارات اطلاعات، چاپ شانزدهم، 1382، ص 307 و 308.
8- روزنامه معاریو، اسرائیل، 20/9/1961.
9- روزنامه خروت، چاپ تلآویو، 23 ژانویه 1963 برابر با 3 بهمن 1341.
10- صفحه 150 کتاب نهضت امام خمینی، جلد اول.
دفتر پژوهشهای مؤسسه کیهان
«... رژیم شاه ایران، به نظر بسیاری از مردم آن و نیز به تعبیر آنهایی که زبان خارجی میدانند، رژیمی است فاسد، مرتجع و آلت دست غرب (بهخصوص انگلیس و آمریکا) در حقیقت، مردم ایران اعتقاد دارند که کمکهای نظامی و اقتصادی ایالات متحده آمریکا، حایلی است برای حفظ رژیم و گواه بارزی است بر تایید دولت آمریکا از نظام موجود. افزون بر این، چون رژیم مزبور تقریبا همه نیروهای اپوزیسیون معتبر را سرکوب کرده، حتی محافظهکاران منصف و نیز شمار بسیاری از ایرانیان به این نتیجه رسیدهاند که فقط کمونیسم میتواند وضع موجود را تغییر دهد...»1
این بخشی از گزارش پروفسور تی کولتر یانگ، استاد دانشگاه پرینستن آمریکا در تاریخ 2 آوریل 1961 (اردیبهشت 1340) است که نتیجه سفر تحقیقاتی خود را به ایران را از طریق «والت ویتمن روستو» مشاور جان اف کندی، رئیسجمهوری آمریکا، به کاخ سفید فرستاد. یانگ در این گزارش اوضاع ایران را بسیار نگرانکننده خوانده بود.
نکته جالب اینکه جان بولتینگ (تحلیلگر مسائل ایران در وزارت امور خارجه آمریکا) در گزارش شورای امنیت ملی آمریکا، پیشنهادات مشابه کولتر یانگ برای انجام اصلاحات سیاسی در ایران به کاخ سفید داشت؛ از جمله اینکه چند تن از شخصیتهای معروف «مصدقی» در راس امور قرار بگیرند.
در گزارش شورای امنیت ملی آمریکا به تاریخ پانزدهم مه 1961(26 اردیبهشت 1340) آمده بود:
«... اوضاع ایران، کماکان در جهت انقلاب و هرج و مرج در حرکت است و اقدام عاجل دولت آمریکا ضروری است...»2
اقتصاد در آستانه ورشکستگی ایران
از زمان کودتای 28 مرداد 1332 تا روزی که کندی به قدرت رسید، آمریکا حدود یک میلیارد دلار به ایران کمک کرده بود. با این همه، در سال 1340 اقتصاد ایران در آستانه ورشکستگی بود، تورم بیداد میکرد، بیکاری همهگیر بود. حقوق کارگران و کارمندان کفاف مخارجشان را نمیداد، فساد رواج کاملی داشت و به باور مردم، مسئول این همه فلاکت، آمریکا بود. 3 سفارت آمریکا اوضاع را به دقت دنبال میکرد و هر دو هفته یک بار، گزارش مفصلی درباره وضع مالی و سیاسی مملکت تدارک و از بحران قریبالوقوع ایران ابراز نگرانی میکرد.4
محافل حاکم آمریکایی تصمیم گرفتند برای انجام اصلاحات آمریکایی و خفه کردن هرگونه قیام و انقلاب در نطفه، یکی دیگر از مهرههای قدیمی خود، یعنی علی امینی را به شاه دیکته نمایند. مهره یاد شده، «علی امینی» درواقع پیشقراول اصلاحات آمریکایی و زمینهساز دولت حسنعلی منصور بود که مرحله بعدی طرح آمریکا را تشکیل میداد.
بازهم شاه میخواست فرار کند!
منابع خارجی در مورد آن روزها نوشتند:
«... شاه که سخت ناراحت و آماده ترک کشور بود، همان شب دیروقت، پست نخستوزیری را به امینی پیشنهاد کرد...»
این راهحل را کمیته ویژهای برای ارزیابی سیاست آمریکا در ایران به ریاست فیلیپ تالبوت برگزید و به سیاستمداران آمریکایی ابلاغ نمود.5 با انتصاب امینی به نخستوزیری، وام سیوسه میلیون دلاری آمریکا که مدتها قبل مورد درخواست رژیم شاه بود، هم پرداخت گردید.
امینی برای زمینه چینی و اجرای طرح اصلاحات آمریکایی مناسبترین مهره به شمار میآمد. او بلافاصله پس از انتصاب، حسن ارسنجانی را به وزارت کشاورزی منصوب نمود تا طرح اصلاحات ارضی را در دنباله طرح 14 مادهای اصلاحات آمریکایی برای حفظ منافع و رژیمهای وابسته به آمریکا (در منطقه غرب آسیا و آمریکای لاتین) و در جهت مقابله با انقلابات و جنبشهای آزادیخواهانه پیاده کند.
آرمین مه یر (سفیر آمریکا در ایران طی سالهای 1965 تا 1969) نقش دولت آمریکا در انتصاب علی امینی را چنین توجیه کرده است:
«... مشاوران کندی درخواست ایران را مطالعه کردند و در چارچوب یک برنامه، پیشنهاد شد که شخص بخصوصی به سمت نخستوزیر ایران منصوب شود... شخص بهخصوص که در ماجرای مذکور مطرح شد، علی امینی بود که از نزدیکان کندیها به شمار میرفت...»6
اصلاحات آمریکایی
به این ترتیب دولت امینی در بزنگاه یکی از اصلیترین بخشهای برنامه اصلاحات 14 مادهای آمریکا روی کار آمد. این همان برنامه مورد نظر دولت کندی بود که در 6 بهمن 1341، انقلاب سفید و سپس انقلاب شاه و مردم نام گرفت.
درواقع برنامه اصلاحات ارضی و تقسیم اراضی بزرگ موجب میشد از یک طرف مالکان بزرگ سابق طبق طرح تنظیمی آمریکا به شهر کشانده و صاحب کارخانه شوند و از طرف دیگر مالکیت زمینهای بزرگ در اختیار بهائیان قرار گیرد. کار به جایی رسید که محسن پزشکپور، نماینده آخرین دوره مجلس شورای ملّی حکومت پهلوی، در جلسه طرح و بررسی لایحه بودجه سال 1357 گفت:
«... در مسیر اصلاحات ارضی یک فئودالیسم جدید بهوجود آوردند... زمین را به روستاییان صاحب نسق دادند و بعد با برنامه کشت و صنعت از آنها گرفتند و آن وقت آن زمینها را بهدست عده معدودی دادند... این زمینها را بهنام ملّی شدن از هزار نفر گرفتند و به یک نفر (مثل هژبر یزدانی بهائی) دادند...»7
اما بزرگترینِ مالکان، خود شاه بود که حدود 2000 رقبه املاک را از پدرش به ارث برده بود، املاکی که رضا خان به عناوین مختلف از مالکیت صاحبان آنها بیرون آورده و تصاحب کرده بود. با فرار رضاخان، صاحبان این املاک ادعای استرداد آنها را داشتند، ولی محمدرضا به دستور محافل صهیونی از این کار خودداری ورزید تا زمان اصلاحات ارضی که بخش کوچکی از زمینها را در قطعات کوچک بین کشاورزان فقیر تقسیم کرد که چون توانایی کشت و کار نداشتند، همانها را دوباره به مالکان بزرگ فروختند، به عنوان کارگر ساده راهی شهر شده و در کارخانههای جدید همان اربابان سابقشان مشغول کار گردیدند.
اسرائیل، مجری اصلی بود
طرح اصلاحات ارضی اگرچه توسط والت ویتمن روستوی یهودی و مشاور جان اف کندی رئیسجمهوری آمریکا ارائه گردید، ولی پس از مسافرت موشه دایان به ایران به مرحله اجرا درآمد. موشه دایان (فرماندهی ستاد کل عملیات نیروهای نظامی اسرائیل بین سالهای ۱۹۵۳ تا ۱۹۵۸) از 27 شهریور تا 5 مهرماه 1341 تحت عنوان وزیر کشاورزی به ایران آمد و طی همین سفر بود که با شاه ملاقات کرد. در همان روزها مطبوعات اسرائیلی نوشتند اساساً این موشه دایان بوده که در ملاقاتش با شاه، طرح اصلاحات مذکور را ارائه کرده است!8
در پی مسافرت موشه دایان بود که ابتدا طرح استعماری انجمنهای ایالتی و ولایتی در مهرماه 1341 مطرح شد و سپس در دی و بهمنماه همان سال لوایح ششگانه مشتمل بر اصل اصلاحات ارضی نیز اعلام گردید.
3 روز مانده به برگزاری همهپرسی 6 بهمن، یک روزنامه اسرائیلی درمورد پشت پرده لوایح ششگانه شاه و حضور فعال صهیونیستها در شکلگیری و اجرای آنها نوشت:
«...شاه 6 قانون اساسی جدید را که تأثیر فراوانی بر اوضاع اجتماعی، اقتصادی و سیاسی ایران دارد به تصویب مردم خود میرساند... تصویب 6 قانون مزبور، اجرای اصلاحات ارضی را که یک سال پیش شروع شده است، سرعت بیشتری میبخشد. اسرائیل در طرح و اجرای 6 قانون مزبور کمک شایانی به ایران کرده است و از رئوس مذاکرات سه ماه پیش موشه دایان، وزیر کشاورزی ما با شاه ایران پیرامون اصلاحات اجتماعی که باید در ایران صورت میگرفت، بوده است. برخی از روزنامههای ایران اخیرا برای اولین بار به کمکهای فکری و فنی اسرائیل اشارهای داشتهاند و شاید این، نشانه تصمیم ایران برای برداشتن گام دیگری به منظور برقراری روابط دیپلماسی با اسرائیل باشد...»9
حسن ارسنجانی (وزیر کشاورزی شاه) به تاریخ 11/12/1341 به اسرائیل رفت و با استقبال مقامات اسرائیلی از جمله موشه دایان و عزرا دانین مواجه شد. وی در این سفر و در یک سخنرانی، موفقیت ایران در اجرای اصلاحات ارضی و دیگر طرحهای انقلاب به اصطلاح سفید را در سایه طرحها، نقشهها و همکاری همهجانبه صهیونیستها دانست.10
تحریم رفراندوم فرمایشی
اما امام خمینی (رحمهًْاللهعلیه) همچون دیدهبانی بیدار، پیش از اجرای لوایح ششگانه، در 2 بهمن 1341 و 4 روز پیش از انجام رفراندوم، اطلاعیهای صادر کرده و آن را محکوم نموده و خلاف شرع دانستند. در بخشی از اطلاعیه ایشان آمده بود:
«... به نظر میرسد این رفراندوم اجباری مقدمه برای از بین بردن مواد مربوط به مذهب است... علمای اسلام وظیفه دارند هر وقت برای اسلام و قرآن احساس خطر کردند، به مردم مُسْلِم گوشزد کنند تا در پیشگاه خداوند متعال مسئول نباشند...»
به دنبال حضرت امام، شاگردان و پیروان ایشان با پیشگامی روحانیت مبارز نیز وارد صحنه مبارزه شده و با تحریم همهپرسی فرمایشی درباره اصلاحات اسرائیلی/آمریکایی موضعی سخت گرفته و رژیم شاه را با بحرانی عمیق روبهرو ساختند که به دستگیری و سرکوب و تبعید گسترده این روحانیون و انقلابیون مسلمان انجامید. از همین روی، امام اعلامیه دیگری به تاریخ 7 اسفند 1341 صادر کرده و در بخشی از آن فرمودند:
«... شما آقایان محترم، در هر مقامی که هستید، با کمال متانت و استقامت در مقابل کارهای خلاف شرع و قانون این دستگاه بایستید. از این سرنیزههای زنگ زده و پوسیده نترسید؛ این سرنیزهها بهزودی خواهد شکست. دستگاه حاکمه با سرنیزه نمیتواند در مقابلخواست یک ملت بزرگ مقاومت کند و دیر یا زود شکست میخورد...»
اصرار رژیم شاه بر ادامه سیاستهای ضداسلامی و دستگیری و سرکوب روحانیت انقلابی باعث شد امام خمینی عید سال 1342 را عزای عمومی اعلام نمایند و ماجرای تقابل رژیم شاه با نهضت نوخاسته امام به فاجعه خونین مدرسه فیضیه قم در 2 فروردین 1342 کشیده شد و فصلی جدید در تاریخ مبارزات ملت ایران بهوجود آمد.
پانوشتها:
1- عقاب و شیر، جیمز بیل، ص 135.
2- مروری بر معضل ایران و پیشنهاد برای شورای امنیت ملی، کتابخانه جی اف کی، 15 مه 1961.
3- ایران در ادامه بحران، تی کولتر یانگ، وزارت امور خارجه، صفحههای 92 و 275.
4- معمای هویدا، عباس میلانی، ص 179.
5- حقایق بنیادی در موقعیت ایران، کتابخانه جان اف کندی.
6- مروری بر مشکل ایران، کتابخانه جان اف کندی، صفحات 1 تا 3.
7- ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، جلد دوم، انتشارات اطلاعات، چاپ شانزدهم، 1382، ص 307 و 308.
8- روزنامه معاریو، اسرائیل، 20/9/1961.
9- روزنامه خروت، چاپ تلآویو، 23 ژانویه 1963 برابر با 3 بهمن 1341.
10- صفحه 150 کتاب نهضت امام خمینی، جلد اول.
کیهان