جوان آنلاین: اسفندماه سال گذشته پسر جوانی در تهران به اداره پلیس رفت و از گم شدن ناگهانی پدر میانسالش به نام اکبر شکایت کرد.
وی در توضیح ماجرا گفت: «پدرم راننده است و با تاکسیاش در تهران مسافرکشی میکند. او خانهاش حوالی خیابان سبلان است و الان با همسر سومش زندگی میکند. همسر اولش را سالهای قبل به خاطر اختلافی که داشت، طلاق دادهبود و مادرم که همسر دومش بود هم سرطان گرفت و فوت کرد و به همین خاطر چند سال قبل با دختری به نام فتانه ازدواج کرد. یک روز قبل به خانه پدرم رفتم، تاکسیاش در پارکینگ پارک بود، اما خودش در خانه نبود. نامادریام به من گفت پدرم برای انجام کاری به بازار رفتهاست و پس از این هم تلفن همراهش خاموش شد. امروز نامادریام گفت پدرم به خانه برنگشته و نگران او است و به همین خاطر به اداره پلیس آمدم تا کمک کنید پدرم را پیدا کنیم و ما را از نگرانی نجات دهید.»
کشف جسد
با شکایت پسر جوان پرونده به دستور بازپرس جنایی در اختیار تیمی از کارآگاهان پلیس آگاهی قرار گرفت. مأموران پلیس تحقیقات خود را برای پیدا کردن ردی از راننده تاکسی گمشده آغاز کردند، اما هیچ سرنخی از وی پیدا نکردند. بدین ترتیب مشخصات مرد گمشده در اختیار گشتهای پلیس و پزشکی قانونی قرار گرفت. جستوجو کارآگاهان جنایی همچنان ادامه داشت تا اینکه چند روز بعد با خبر شدند، مأموران پلیس در بیابانهای اطراف جاده قم جسد مردی را کشف کردهاند که شباهت زیادی به راننده تاکسی دارد.
آنطور که به کارآگاهان جنایی خبر رسید، مرد چوپانی هنگام چرای گوسفندانش جسد پتو پیچ شده مرد میانسالی را که با لباس بیرون بوده کشف کرده و به پلیس خبر دادهاست.
شناسایی
با اعلام این خبر و از آنجایی که جسد کشف شده از نظر ظاهری با مرد گمشده مطابقت داشت، خانواده وی به پزشکی قانونی دعوت شدند و جسد پدرشان را شناسایی کردند. شناسایی جسد مرد گمشده پرونده را وارد مرحله تازهای کرد و از سوی دیگر پزشکی قانونی هم پس از انجام آزمایش اعلام کرد راننده تاکسی بر اثر مسمومیت دارویی به قتل رسیدهاست، بنابراین کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی برای شناسایی عامل یا عاملان قتل وارد عمل شدند.
در نخستین شاخه از تحقیقات همسر سوم مقتول به نام فتانه اعلام کرد روز حادثه شوهرش برای کار بانکی از خانه خارج شدهاست و خبر ندارد چه کسی و به چه دلیلی او را به قتل رساندهاست. فرزندان مقتول هم در تحقیقات پلیسی اعلام کردند پدرشان با کسی اختلافی نداشته و به کسی هم مظنون نیستند.
ازدواج مجدد
تحقیقات میدانی برای شناسایی عامل یا عاملان قتل ادامه داشت، اما مأموران ردی از متهمان پیدا نکردند تا اینکه دی ماه امسال مأموران پلیس با خبر شدند فتانه مدتی قبل با مرد جوانی به نام کیوان ازدواج و خانهاش را به شهرستان کاشان منتقل کردهاست. بررسیهای فنی نشان داد فتانه قبل از حادثه هم با کیوان ارتباط تلفنی و پیامکی داشته است. سرنخهای به دست آمده حکایت از آن داشت فتانه به احتمال زیاد با همدستی کیوان در قتل شوهرش دست داشته و با صحنهسازی، مأموران را فریب دادهاست. بدین ترتیب فتانه و شوهر جدیدش بازداشت و به اداره پلیس تهران منتقل شدند.
اعتراف
دو مظنون پس از انتقال به اداره آگاهی ابتدا جرم خود را منکر شدند، اما وقتی با دلایل و شواهد روبهرو شدند، به قتل اعتراف کردند. فتانه در بازجوییها اعتراف کرد از رفتارهای شوهرش خسته شدهبود و در نهایت با همدستی پسر مورد علاقهاش نقشه جنایت را طراحی و اجرا و پس از حادثه هم با پسر مورد علاقهاش ازدواج کرده است. کیوان هم در بازجوییها با اظهار پشیمانی به جرم خود اعتراف و اظهارات فتانه را تأیید کرد. دو متهم در ادامه برای تحقیقات بیشتر به دستور بازپرس جنایی در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی قرار گرفتند.
گفتوگو با متهم/ خیلی پشیمانم
فتانه زن میانسالی است که پس از قتل شوهرش وقتی تصور میکند آبها از آسیاب افتاده تصمیم میگیرد با همدستش ازدواج کند، اما الان که بازداشت شده میگوید خیلی پشیمانم.
فتانه چرا شوهرت را به قتل رساندی؟
اشتباه کردم.
اختلاف داشتی؟
بله. ما با هم اختلاف داشتیم. او خیلی بداخلاق بود و دست بزن داشت و همیشه مرا کتک میزد. از دست رفتارها و کارهای او خسته شده بودم و دنبال راهی بودم از دستش خلاص شوم.
چرا جدا نشدی؟
من با اختیار خودم با او ازدواج نکردم که بخواهم جدا شوم. اصلاً او را نمیخواستم و با اصرار خانوادهام با او ازدواج کردم.
چرا؟
واقعیتش چندین سال قبل با پسر جوانی به کیوان در میهمانی آشنا شدم و با هم ارتباط برقرار کردیم. ما عاشق هم شدیم و قرار گذاشتیم با هم ازدواج کنیم، اما خانوادهام مخالفت کردند. من خیلی به کیوان علاقه داشتم و او هم به من علاقه داشت و در نهایت هم به خواستگاریام آمد. کیوان وضع مالی خوبی نداشت و خانوادهام جواب رد دادند و گفتند باید با فردی ازدواج کنم که وضع مالی خوبی داشتهباشد و دستش به دهانش برسد. به هر حال ما به هم نرسیدیم و سال ۹۴ اکبر که وضع مالیاش خوب بود به خواستگاریام آمد. با اینکه زن اولش را طلاق دادهبود و زن دومش هم فوت کرده بود، خانوادهام به او جواب مثبت دادند و ما با هم ازدواج کردیم، اما من او را دوست نداشتم.
به همین دلیل او را به قتل رساندی؟
نه. به خاطر اینکه همیشه مرا کتک میزد و اذیتم میکرد. وقتی دوباره با کیوان آشنا شدم این تصمیم را گرفتم. البته میدانم تصمیم اشتباهی گرفتم.
چطوری دوباره کیوان را پیدا کردی؟
مدتی قبل از حادثه، از طریق فضای مجازی کیوان را پیدا کردم. ما با هم ارتباط تلفنی و پیامکی داشتیم و به او گفتم که شوهرم مرا کتک میزند و سرطان هم دارد و از او خواستم کاری کند زودتر از دستش خلاص شوم و او هم به من کمک کرد.
کیوان چه کمکی کرد؟
او تعدادی قرص متادون خرید و به من داد و من هم قرصها را داخل چایی حل کردم و به شوهرم دادم. وقتی فوت کرد با کمک کیوان جسد را پتوپیچ کردیم و با خودروی کیوان جسد را به بیابانهای اطراف جاده قم بردیم و در آنجا رها کردیم.
فکر نمیکردی دستت رو شود؟
نه. به همین خاطرهم چند ماهی ارتباطم را با کیوان قطع کردم و بعد از نه ماه که تصور کردم آبها از آسیاب افتاده با کیوان ازدواج کردم و محل سکونتمان را هم به شهر کاشان بردیم تا ردی از خودمان به جای نگذاریم، اما مأموران پلیس آخر دست ما را رو کردند و گرفتار شدیم.