شناسهٔ خبر: 71001184 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: جام‌جم آنلاین | لینک خبر

مواضع تکراری مکرون در دفاع از استقلال اروپا نشانه چیست؟

خواب خرگوشی متحدان آمریکا

اظهارات اخیر رئیس‌جمهورفرانسه دراجلاس داووس،موردتوجه بسیاری ازتحلیلگران حوزه روابط بین‌الملل قرارگرفته است. امانوئل مکرون پس از مراسم تحلیف دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا از کشورهای اروپایی خواست هزینه‌های دفاعی خود را افزایش دهند تا وابستگی امنیتی‌شان به واشنگتن کاهش یابد.

صاحب‌خبر -
 
مستاجر کنونی کاخ الیزه، از این پدیده تحت عنوان «بیداری راهبردی» یاد می‌کند. اما سؤال اصلی اینجاست که این بیداری ادعایی، چه بایسته‌ها و ملزوماتی دارد؟ فراتر از آن، آیا اروپای امروز از چنین مؤلفه‌ها و پیش‌شرط‌هایی بهره‌مند است یا خیر؟
   
فرصتی که اروپا از دست داد 
ابتدا لازم است نسبت به یک گزاره مهم توجه داشته باشیم. اروپاییان در سال‌های پایانی قرن بیستم، فرصت واقعی استقلال از آمریکا را از دست دادند. اتحادیه اروپا در زمانی شکل‌گرفت که اتحاد جماهیر شوروی فروپاشید و ساختار نظام دوقطبی به نظام تک‌قطبی تبدیل شد.اروپاییان درسال ۱۹۹۲فرصت طلایی استقلال ازآمریکا را ازدست دادند. اگرچه برخی مفسران اروپایی معتقد بودند تجمیع قدرت کشورهای اروپایی با یکدیگر به مثابه عرض‌اندامی موثر در برابر یکه‌تازی اقتصادی وسیاسی آمریکا در نظام بین‌الملل خواهد بود، اما نگاه زیرساختی بیشتر کشورهای اروپایی که خود را جزئی از شبکه «حامی ــ پیرو» تشکیل‌شده پس از فروپاشی کمونیسم به رهبری آمریکا می‌دانستند، به تعریف«توان جمعی اروپا» درزمین بازی آمریکامنجر شد.به عبارتی گویاتر،اروپا به‌جای تبدیل‌شدن به یک منظومه اقتصادی ــ امنیتی مستقل در نظام بین‌الملل، به مجموعه‌ای وابسته به آن سوی آتلانتیک تبدیل شد. این مسأله خود را در بحران اقتصادی سال ۲۰۰۸ میلادی، بحران ناشی از جنگ اخیر اوکراین و معضل مهاجرین غیرقانونی نشان داد. اروپاییان در این معادله، در کسوت یک تابع (تابعی محض از سیاست‌های آمریکا) ایفای نقش کردند. هنوزجمله معروف آنگلا مرکل،صدراعظم سابق سرزمین ژرمن‌ها مبنی برلزوم حفظ‌وابستگی اروپابه آمریکادراذهان باقی است.این موضع وده‌ها موضع‌گیری مشابه، بیانگر هم‌عرض نبودن اروپا و آمریکاست. بر این مبنا، هرگونه تغییر در سیاست‌های دولت آمریکا، مستقیما مناسبات قدرت در اروپا را تحت تاثیر قرار می‌دهد. 
   
انعکاس یک قاعده در اروپای امروز
اکنون ترامپ درمسندقدرت حضورپیداکرده است.سیاستمدارانی مانندویکتور اوربان نخست‌وزیرمجارستان،جورجا ملونی نخست‌وزیر ایتالیا ومارین لوپن رهبرجریان راست افراطی فرانسه ــ که همگی دردوران ریاست‌جمهوری بایدن به بازیگرانی منزوی در اتحادیه اروپا و ناتو تبدیل شده بودند ــ به‌عنوان اصلی‌ترین کارگزاران واشنگتن در خاک اروپا شناخته می‌شوند.ایلان ماسک، سرمایه‌دار مشهور آمریکایی که به‌واسطه حمایت ۲۷۰میلیارد دلاری خود از کمپین انتخاباتی ترامپ موردشناسایی و توجه تحلیلگران بین‌المللی قرار گرفته و از وی به‌عنوان بازی‌گردان اصلی کاخ‌سفید در دوران جدید یادمی‌شود،صراحتا از شهروندان اروپایی خواسته تاهرچه سریع‌تر احزاب سنتی(سوسیال‌دموکرات ومحافظه‌کار میانه)را ازقدرت برکنارساخته وبه جریان‌های ملی‌گرای افراطی ازجمله حزب آلترناتیو برای آلمان جهت حضور دررأس هرم اجرایی کشورهای‌شان، فرصت دهند. این به معنای خیز آمریکا برای فروپاشی منطقه یورو و اتحادیه اروپاست. 

افزایش تصاعدی هزینه‌های اروپا
هم‌اکنون شاهد افزایش توأمان هزینه‌های اقتصادی، راهبردی و امنیتی اروپا به‌واسطه حضور سیاستمداران وابسته به کاخ‌سفید هستیم. اگرچه احزاب سنتی اروپا مورد عتاب و غضب ترامپ قرار گرفته‌اند، اما همین احزاب بین سال‌های ۲۰۱۷ تا ۲۰۲۱ میلادی (دور اول ریاست‌جمهوری ترامپ)به اجزایی ازنقشه راهبردی - تاکتیکی دولت ترامپ درمواجهه بابازیگران‌مستقل جهان ازجمله جمهوری اسلامی تبدیل ایران شدند. بازی اروپا در زمین آمریکا نه‌تنها موقعیت قاره‌سبز را در جهان بهبود نبخشیده، بلکه به افزایش تصاعدی هزینه‌های شکست اروپا در جهان منجر شده است.درچنین شرایطی مکرون، به‌عنوان کسی که درشکل‌گیری این روند دخیل بوده است سخن از استقلال اروپا از آمریکا به میان می‌آورد. رئیس‌جمهور ناتوان فرانسه، همان سیاستمداری است که قبلا نیز بارها ایده ایجاد ارتش واحد اروپایی را مطرح کرد اما به‌واسطه عدم همراهی دیگر بازیگران قاره‌سبز باخود ومهم‌تر از آن، عدم وجود عزمی واقعی از سوی کاخ‌ الیزه، دراین مسیر ناکام ماند. اروپاییان طی سه دهه اخیر بادکاشته و اکنون درمرحله درو کردن طوفان قرار دارند! تغییر شرایط موجود، در گرو اصلاحات ساختاری، زیربنایی و کلان در اروپاست. در اینجا، علل وقوع بحران نمی‌توانند در کسوت ابزارهای حل آن عرض‌اندام کنند. این قاعده درخصوص افرادی مانند مکرون و فن درلاین (رئیس کمسیون اروپا) نیز صادق است. اروپا اکنون با معضلاتی دست‌وپنجه نرم می‌کند که منبعث از سیاست‌گذاری‌های کلان این مجموعه است. بهتر است مکرون و دیگر سیاستمداران اروپایی در قبال بحرانی که امروز با آن مواجه شده‌اند، جز خودشان کسی را سرزنش نکنند!