با مقایسه شخصیتهای پهلوانی شاهنامهای و اوستایی، این نکته روشن میشود که بسیاری از خصوصیات این پهلوانان مانند رستم و گرشاسب، همانند خصوصیات یکی از خدایان کهن تمدن هندوایرانی به نام ایندره است. براساس شواهدی که از ادبیات سانسکریت بهجای مانده و تطبیق آن با زندگی رستم، شباهتهای زیادی بین این دووجود دارد.برخی ازاین شباهتها بهاینترتیب است: همانطور که ایندره به شکلی غیرمعمول از پهلوی مادر به دنیا میآید، رستم نیز از پهلوی مادر زاده میشود. همانگونه که ایندره در کودکی چرخ خورشید را به حرکت درمیآورد، رستم نیز در کودکی دلاوریهایی از خود نشان میدهد. همانطور که ایندره گرز خود را به ارث برده بود، رستم هم وارث گرز نیاکان خود بود و شباهتهای بسیار دیگر اما تنها زندگی این دو نیست که رستم را نمونه زمینی ایندره میکند بلکه شباهت در اعمالی که انجام میدهند، زیاد است.
از ایندره تا رستم دستان
ایندره با اژدهایی به نام ورتره(Vartra)میجنگد که مظهرخشکی و تاریکی است. اورامیکشد و ابرهاراکه گاهی اوقات به زنان هم تشبه شدهاست، نجات میدهد. رستم هم با کشتن دیو سپید، کاووس و ایرانیان اسیر را نجات میدهد و تاریکی را از چشم آنها دور میکند اما تنها رستم نیست که این کردار خدایی را درباره کشتن اژدها انجام میدهد؛ پهلوانانی مانند فریدون، گرشاسب، گشتاسب و حتی در دوره تاریخی، اردشیر بابکان با کشتن اژدها، هریک بهگونهای آزادی، آب و نعمت را میآورند.فریدون، ضحاک را که همان اژیدهاک اوستایی است، میکشد و دختران جمشید را آزاد میکند.گرشاسب اژدهایی رامیکشد وآبها راآزادمیکند؛ همانطور که گشتاسب این کار را در روم انجام میدهد. اسفندیار در راه تورانزمین اژدهایی را نابود میکند و بعد از آن ارجاسب تورانی را که عملا در نقش اژدها، خواهرانش را ربوده، میکشد و آنها را آزاد میکند. داستان کرم هفتواد در کارنامه اردشیر نیز بر پایه همین کهنالگو ساخته شدهاست.
بعد معنوی پهلوانی
تا کنون اما هرچه گفته شد، جنبههای مادی مفهوم پهلوانی بوده؛ درصورتیکه پهلوانی در ایران همواره دارای جوانب اخلاقی و عارفانه است. آیا میتوان برای جوانب عارفانه و اخلاقی پهلوانی ایرانی الگویی پیدا کرد؟ با مطالعه خدای کهن هندوایرانی یعنی ایندره، متوجه میشویم که اتفاقا این گذر از جنبههای مادی به معنوی زندگی در این خدای کهن اتفاق میافتد؛ زمانی که این خدا در آیین ایرانیان تغییر ماهیت میدهد.زمانی که ایرانیان وهندوها به خدایان واحدی معتقد بودند، به دو دسته ازخدایان اعتقاد داشتند؛ اسورهها (=ایرانی: اهروهها) و دیوهها (= ایرانی: دئوهها) که اسورهها بیشتر به جنبههای معنوی و دیوهها به جنبههای مادی زندگی مربوط بودند. پس از جدایی هندوایرانیها، هندوان بر دیوه تکیه کردند(همانطور که از شمایل خدایانشان معلوم است) و اسورهها از مقام خدایی افتادند. ایرانیان اما برخلاف هندوان بر اهورهها تکیه کردند و دیوهها را به مقام دیوی تنزل دادند. به همین خاطر ایندره که دئوهها بود در اساطیر ایرانی به دیوی تبدیل شد و تنها بخشی از خصوصیات او در ایزدبهرام نمایان شد. قهرمانی او نیز به ایزدمهر منتقل شد که در مهریشت اوستایی میتوان آن را یافت.
از آیین مهر تا زورخانه
در آیین مهر پیروان رابا روحیهای جنگی تربیت میکردند؛زیرا اعتقاد بر این بود که درجنگ با اهریمنان است که پیروزی نهایی به دست میآید (به خاطر افسانههایی که مهرپرستان به مهر نسبت میدادند)؛به همین خاطر آیین مهر دربین جنگاوران امپراتوری روم نفوذ عمیقی داشت. در این آیین تنها مردانی میتوانستند شرکت کنند که به سن بلوغ رسیده باشند و زنان را در این آیین شرکت نمیدادند. در میان پیروان مهر، مقام اجتماعی و ثروت ارزش خاصی ایجاد نمیکرد و همدیگر را برادر خطاب میکردند اما بزرگان دین از احترام فراوانی برخوردار بودند.مراسم آیین مهر معمولا در غارها انجام میشد؛ این غارها نمادی از طاق آسمان بود و در نزدیکی این معابد طبیعی یا درون آن، میبایست آبی روان وجود میداشت اما در شهرها یا جلگهها که غاری نبود، این معابد را مانند غار در زیر زمین میساختند. این معابد از نور خارج استفاده نمیکردند و پنجرهای نداشتند. گاهی پلکان به اتاقی ختم میشد که پیروان در آنجا خود را برای آیین آماده میکردند وپس ازآن به محوطه اصلی واردمیشدند.طاق معبد را مانند آسمان شب میآراستند. در داخل معبد دو ردیف سکو در دو طرف بود و در میان دو ردیف صحن، گود معبد قرار داشت که مراسم در آنجا انجام میشد و تماشاگران تازهوارد بر نمیکتهایی که کنار سکو بود به تماشای مراسم مینشستند.در آخرصحن، منظرهای از مهر درحال کشتن گاو وجود داشت.درکنارورودی،ظرف پایهداری پرازآب متبرک بودکهدرطرف مقابل آتشدان قرارداشت.بردیوارهای معبد نیز تصویرهای زیادی وجود داشت. نکته مشترکی درباره تمام معابد مهری وجود داشت و آن کوچکیشان بود که به همین دلیل تنها گروه کوچکی میتوانستند در آنجا حضور داشته باشند اما متاسفانه از از مراسمی که در این معابد برپا میشد، اطلاعی در دست نیست. با این حال آداب این مراسم با آنچه ما امروزه ورزش پهلوانی و باستانی مینامیم، دارای شباهتهای غیرقابل انکاری است.
آیین مهر و پهلوانی
در آداب زورخانه آمده است که پهلوان باید طاهر، سحرخیز و پاک نظر باشد و علاوهبر ادای فرایض، شب زندهدار و دارای حسن خلق باشد. پهلوان نباید در هنگام غلبه بر خصم، او را در انظار خفیف کند، از مروت دور نشود و از اخلاق رذیله بپرهیزد. با مطالعه ایزدمهر نیز چنین کیفیاتی میبینیم: در اوستا آمده است که کمال مهر کلام ایزدی است، او دشمن دروغ است، از کلام راستین آگاه است و نماینده پندار نیک، گفتار نیک وکردار نیک است.مهر اولین ایزدی است که پیش از خورشید فناناپذیر تیزاسب به بالای کوه هرا میآید. نخستین کسی است که با زینتهای آراسته از فراز کوه زیبا سر بهدر آورد و از آنجا بسیار توانا تمام منزلگاههای آریایی را مینگرد. او حامی پیمان است و هرگز فریفته نمیشود. او زرومندی بیخواب است که به پاسبانی مردم میپردازد. مهر، شهریاری است دانا و حامی تمام آفریدگان است. یک پهلوان نمونه و دلاوری بیباک است که هراس به دل راه نمیدهد، یکتنه با دشمنان روبهرو میشود و ایشان را از میان برمیدارد.
خصوصیات مهر
مهر نیز در میان موجودات تواناترین است، خوشاندام، بلندبالا و نیرومند است و یلی جنگاور و قویبازو است. در آیین پهلوانی، ورزش باید بعد فریضه صبح شروع شود و مهر هم درهمین موقع است که بر جهان میتابد.میان رفتار پهلوانان با یکدیگر و مقررات پهلوانی با آیینهای مهری نیز اشتراکاتی وجود دارد؛ همانگونه که پیروان مهر با روحیه جنگی تربیت میشدند، در زروخانه هم آداب نبرد به صورت نمادین آموزش دادهمیشود.زورخانهها در قدیم تنها کسانی را قبول میکردند که به سن بلوغ رسیده باشند، در سنت پهلوانی است که باید شانه در (موی) صورت تازهوارد بایستد.مشهور است که جوانی نابالغ وارد زورخانه شد و میخواست وارد گود شود، چون ریش نداشت مانع او شدند، شانه از جیب درآورد و در گوشت صورت خود فروکرد تا او را به گود راه دهند. در زورخانه مانند آیین مهر، زنان را راه نمیدهند، همچنین مقام اجتماعی و ثروت، ارزش خاصی ندارد و پهلوانان یکدیگر را برادر میخوانند. در زورخانه در هر کار تقدم با پیشکسوتان و اشخاص باسابقه است؛ این همان آدابی است که در آیین مهر میبینیم. اما این تنها آداب و مسلک پهلوانان نیست که با مهرپرستان شباهت نزدیکی دارد بلکه زورخانه هم با معابد مهری شباهتهای نزدیکیدارد.
زورخانه یا معبد مهر
زورخانهها که فقط در شهرها وجود دارد، همیشه با پلکانی طولانی از زیر به سطح ساختمان میرسد (البته این درباره زورخانههای جدید که ساخته میشود، صدق نمیکند؛ چراکه رعایت نمیشود). زورخانههای قدیمی همه در زیر زمین و معمولا زیر ساختمانهای دیگر بنا میشد، همچنین این زورخانهها نور بسیار کمی داشت. همانطور که قبلا گفته شد، معابد مهری در کنار یا نزدیک آب ساخته میشد.شاید جالب باشد که دو زورخانه قدیمی شهر کاشان که یکی در محله میدان کهنه کاشان در زیر بنای حسینیه ساخته شده و در یک طرف آن آبانبار عمومی است، زورخانه دیگر که در محله پشت مشهد کاشان قرار دارد، مدخل آن در راهپله آبانبار عمومی باز میشود. مانند معابد مهری، پلکان گاهی به اتاقی قبل محل اصلی زورخانه و گاهی به محل اصلی زورخانه ختم میشود. نکته مشترک محل اصلی زورخانه با معابد مهری، وجود گودی در وسط و سکوهایی در کنار برای تماشا کردن مراسم است (در شکل گود و سکوها اختلافاتی وجود دارد).
کشتی گرفتن مهر و خورشید
درکشتی پهلوانی هم شباهتهایی با کشتی مهر و خورشید وجود دارد. اولین شباهت پوشش پهلوانان است که مانند مهر، جز لنگ، جامهای بر تن ندارند همانطور که مهر جز برگی انجیر، پوشش دیگری نداشت (مانند آنچه در آیینهای غربی مخصوصا مسیحیت پیداست). دوکشتیگیر بنا به سنت در پایان با دست چپ بازوی راست یکدیگر رامیگیرند وبا دست راست به یکدیگر دست میدهند، همانطور که مهر و خورشید با دست دادن یار و دوست یکدیگر شدند. یکی از مظاهر ورزش زورخانهای، زنگ است که مرشد برای پهلوانان بزرگ موقع ورود آن را بهصدا درمیآورد تاهمه از ورود پهلوان آگاه شوند. درمعابد مهری هم این زنگ یافت شده که معمولا آن را بهموقع نشان دادن تصویر مهر در پایان یا آغاز مراسم بهصدا درمیآوردند. همچنین ممکن است کاربرد این زنگ مانند زورخانه، بهصدا درآمدن هنگام ورود بزرگان دین بودهباشد.
از ایندره تا رستم دستان
ایندره با اژدهایی به نام ورتره(Vartra)میجنگد که مظهرخشکی و تاریکی است. اورامیکشد و ابرهاراکه گاهی اوقات به زنان هم تشبه شدهاست، نجات میدهد. رستم هم با کشتن دیو سپید، کاووس و ایرانیان اسیر را نجات میدهد و تاریکی را از چشم آنها دور میکند اما تنها رستم نیست که این کردار خدایی را درباره کشتن اژدها انجام میدهد؛ پهلوانانی مانند فریدون، گرشاسب، گشتاسب و حتی در دوره تاریخی، اردشیر بابکان با کشتن اژدها، هریک بهگونهای آزادی، آب و نعمت را میآورند.فریدون، ضحاک را که همان اژیدهاک اوستایی است، میکشد و دختران جمشید را آزاد میکند.گرشاسب اژدهایی رامیکشد وآبها راآزادمیکند؛ همانطور که گشتاسب این کار را در روم انجام میدهد. اسفندیار در راه تورانزمین اژدهایی را نابود میکند و بعد از آن ارجاسب تورانی را که عملا در نقش اژدها، خواهرانش را ربوده، میکشد و آنها را آزاد میکند. داستان کرم هفتواد در کارنامه اردشیر نیز بر پایه همین کهنالگو ساخته شدهاست.
بعد معنوی پهلوانی
تا کنون اما هرچه گفته شد، جنبههای مادی مفهوم پهلوانی بوده؛ درصورتیکه پهلوانی در ایران همواره دارای جوانب اخلاقی و عارفانه است. آیا میتوان برای جوانب عارفانه و اخلاقی پهلوانی ایرانی الگویی پیدا کرد؟ با مطالعه خدای کهن هندوایرانی یعنی ایندره، متوجه میشویم که اتفاقا این گذر از جنبههای مادی به معنوی زندگی در این خدای کهن اتفاق میافتد؛ زمانی که این خدا در آیین ایرانیان تغییر ماهیت میدهد.زمانی که ایرانیان وهندوها به خدایان واحدی معتقد بودند، به دو دسته ازخدایان اعتقاد داشتند؛ اسورهها (=ایرانی: اهروهها) و دیوهها (= ایرانی: دئوهها) که اسورهها بیشتر به جنبههای معنوی و دیوهها به جنبههای مادی زندگی مربوط بودند. پس از جدایی هندوایرانیها، هندوان بر دیوه تکیه کردند(همانطور که از شمایل خدایانشان معلوم است) و اسورهها از مقام خدایی افتادند. ایرانیان اما برخلاف هندوان بر اهورهها تکیه کردند و دیوهها را به مقام دیوی تنزل دادند. به همین خاطر ایندره که دئوهها بود در اساطیر ایرانی به دیوی تبدیل شد و تنها بخشی از خصوصیات او در ایزدبهرام نمایان شد. قهرمانی او نیز به ایزدمهر منتقل شد که در مهریشت اوستایی میتوان آن را یافت.
از آیین مهر تا زورخانه
در آیین مهر پیروان رابا روحیهای جنگی تربیت میکردند؛زیرا اعتقاد بر این بود که درجنگ با اهریمنان است که پیروزی نهایی به دست میآید (به خاطر افسانههایی که مهرپرستان به مهر نسبت میدادند)؛به همین خاطر آیین مهر دربین جنگاوران امپراتوری روم نفوذ عمیقی داشت. در این آیین تنها مردانی میتوانستند شرکت کنند که به سن بلوغ رسیده باشند و زنان را در این آیین شرکت نمیدادند. در میان پیروان مهر، مقام اجتماعی و ثروت ارزش خاصی ایجاد نمیکرد و همدیگر را برادر خطاب میکردند اما بزرگان دین از احترام فراوانی برخوردار بودند.مراسم آیین مهر معمولا در غارها انجام میشد؛ این غارها نمادی از طاق آسمان بود و در نزدیکی این معابد طبیعی یا درون آن، میبایست آبی روان وجود میداشت اما در شهرها یا جلگهها که غاری نبود، این معابد را مانند غار در زیر زمین میساختند. این معابد از نور خارج استفاده نمیکردند و پنجرهای نداشتند. گاهی پلکان به اتاقی ختم میشد که پیروان در آنجا خود را برای آیین آماده میکردند وپس ازآن به محوطه اصلی واردمیشدند.طاق معبد را مانند آسمان شب میآراستند. در داخل معبد دو ردیف سکو در دو طرف بود و در میان دو ردیف صحن، گود معبد قرار داشت که مراسم در آنجا انجام میشد و تماشاگران تازهوارد بر نمیکتهایی که کنار سکو بود به تماشای مراسم مینشستند.در آخرصحن، منظرهای از مهر درحال کشتن گاو وجود داشت.درکنارورودی،ظرف پایهداری پرازآب متبرک بودکهدرطرف مقابل آتشدان قرارداشت.بردیوارهای معبد نیز تصویرهای زیادی وجود داشت. نکته مشترکی درباره تمام معابد مهری وجود داشت و آن کوچکیشان بود که به همین دلیل تنها گروه کوچکی میتوانستند در آنجا حضور داشته باشند اما متاسفانه از از مراسمی که در این معابد برپا میشد، اطلاعی در دست نیست. با این حال آداب این مراسم با آنچه ما امروزه ورزش پهلوانی و باستانی مینامیم، دارای شباهتهای غیرقابل انکاری است.
آیین مهر و پهلوانی
در آداب زورخانه آمده است که پهلوان باید طاهر، سحرخیز و پاک نظر باشد و علاوهبر ادای فرایض، شب زندهدار و دارای حسن خلق باشد. پهلوان نباید در هنگام غلبه بر خصم، او را در انظار خفیف کند، از مروت دور نشود و از اخلاق رذیله بپرهیزد. با مطالعه ایزدمهر نیز چنین کیفیاتی میبینیم: در اوستا آمده است که کمال مهر کلام ایزدی است، او دشمن دروغ است، از کلام راستین آگاه است و نماینده پندار نیک، گفتار نیک وکردار نیک است.مهر اولین ایزدی است که پیش از خورشید فناناپذیر تیزاسب به بالای کوه هرا میآید. نخستین کسی است که با زینتهای آراسته از فراز کوه زیبا سر بهدر آورد و از آنجا بسیار توانا تمام منزلگاههای آریایی را مینگرد. او حامی پیمان است و هرگز فریفته نمیشود. او زرومندی بیخواب است که به پاسبانی مردم میپردازد. مهر، شهریاری است دانا و حامی تمام آفریدگان است. یک پهلوان نمونه و دلاوری بیباک است که هراس به دل راه نمیدهد، یکتنه با دشمنان روبهرو میشود و ایشان را از میان برمیدارد.
خصوصیات مهر
مهر نیز در میان موجودات تواناترین است، خوشاندام، بلندبالا و نیرومند است و یلی جنگاور و قویبازو است. در آیین پهلوانی، ورزش باید بعد فریضه صبح شروع شود و مهر هم درهمین موقع است که بر جهان میتابد.میان رفتار پهلوانان با یکدیگر و مقررات پهلوانی با آیینهای مهری نیز اشتراکاتی وجود دارد؛ همانگونه که پیروان مهر با روحیه جنگی تربیت میشدند، در زروخانه هم آداب نبرد به صورت نمادین آموزش دادهمیشود.زورخانهها در قدیم تنها کسانی را قبول میکردند که به سن بلوغ رسیده باشند، در سنت پهلوانی است که باید شانه در (موی) صورت تازهوارد بایستد.مشهور است که جوانی نابالغ وارد زورخانه شد و میخواست وارد گود شود، چون ریش نداشت مانع او شدند، شانه از جیب درآورد و در گوشت صورت خود فروکرد تا او را به گود راه دهند. در زورخانه مانند آیین مهر، زنان را راه نمیدهند، همچنین مقام اجتماعی و ثروت، ارزش خاصی ندارد و پهلوانان یکدیگر را برادر میخوانند. در زورخانه در هر کار تقدم با پیشکسوتان و اشخاص باسابقه است؛ این همان آدابی است که در آیین مهر میبینیم. اما این تنها آداب و مسلک پهلوانان نیست که با مهرپرستان شباهت نزدیکی دارد بلکه زورخانه هم با معابد مهری شباهتهای نزدیکیدارد.
زورخانه یا معبد مهر
زورخانهها که فقط در شهرها وجود دارد، همیشه با پلکانی طولانی از زیر به سطح ساختمان میرسد (البته این درباره زورخانههای جدید که ساخته میشود، صدق نمیکند؛ چراکه رعایت نمیشود). زورخانههای قدیمی همه در زیر زمین و معمولا زیر ساختمانهای دیگر بنا میشد، همچنین این زورخانهها نور بسیار کمی داشت. همانطور که قبلا گفته شد، معابد مهری در کنار یا نزدیک آب ساخته میشد.شاید جالب باشد که دو زورخانه قدیمی شهر کاشان که یکی در محله میدان کهنه کاشان در زیر بنای حسینیه ساخته شده و در یک طرف آن آبانبار عمومی است، زورخانه دیگر که در محله پشت مشهد کاشان قرار دارد، مدخل آن در راهپله آبانبار عمومی باز میشود. مانند معابد مهری، پلکان گاهی به اتاقی قبل محل اصلی زورخانه و گاهی به محل اصلی زورخانه ختم میشود. نکته مشترک محل اصلی زورخانه با معابد مهری، وجود گودی در وسط و سکوهایی در کنار برای تماشا کردن مراسم است (در شکل گود و سکوها اختلافاتی وجود دارد).
کشتی گرفتن مهر و خورشید
درکشتی پهلوانی هم شباهتهایی با کشتی مهر و خورشید وجود دارد. اولین شباهت پوشش پهلوانان است که مانند مهر، جز لنگ، جامهای بر تن ندارند همانطور که مهر جز برگی انجیر، پوشش دیگری نداشت (مانند آنچه در آیینهای غربی مخصوصا مسیحیت پیداست). دوکشتیگیر بنا به سنت در پایان با دست چپ بازوی راست یکدیگر رامیگیرند وبا دست راست به یکدیگر دست میدهند، همانطور که مهر و خورشید با دست دادن یار و دوست یکدیگر شدند. یکی از مظاهر ورزش زورخانهای، زنگ است که مرشد برای پهلوانان بزرگ موقع ورود آن را بهصدا درمیآورد تاهمه از ورود پهلوان آگاه شوند. درمعابد مهری هم این زنگ یافت شده که معمولا آن را بهموقع نشان دادن تصویر مهر در پایان یا آغاز مراسم بهصدا درمیآوردند. همچنین ممکن است کاربرد این زنگ مانند زورخانه، بهصدا درآمدن هنگام ورود بزرگان دین بودهباشد.