شناسهٔ خبر: 70993049 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: ایبنا | لینک خبر

شنبه‌های خیامی- ۳

«از دی که گذشت، هیچ از او یاد مکن…» و تاکید بر «خوش باشی»

بوشهر- رباعی «از دی که گذشت، هیچ از او یاد مکن…» با تاکید بر خوش‌باشی، در خیامی بوشهر جای پای محکمی پیدا کرده، بر این مفهوم که دیروز و فردا را در شمار عمر خود قرار نده و به آن نیندیش و عمر آدمی همان دمی است که در آن است و در لحظه است، تاکید دارد.

صاحب‌خبر -

سرویس استان‌های خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - بشیر علوی، استاد دانشگاه و پژوهشگر ادبی: در شنبه‌های خیامی این هفته به سراغ رباعی دیگری از خیام رفته‌ایم که در زمره رباعیات اصیل او قرار گرفته و در موسیقی جنوب به‌ویژه بوشهر نیز جایگاهی معلوم و مشخص دارد:

«از دی که گذشت، هیچ از او یاد مکن

فردا که نیامده است، فریاد مکن

بر نامده و گذشته بنیاد مکن

حالی خوش باش و عمر بر باد مکن»

این رباعی که اصالت آن در صفحه ۲۰۳ کتاب ارزشمند «رباعیات خیام و خیامانه‌های پارسی» اثر دانشمند خیام‌شناس، استاد سید علی میرافضلی، در گروه رباعیات اصیل خیام آمده است، در منابعی مانند نزهه‌المجالس (سده هفتم ق)، شرح کلیله و دمنه (۷۱۶ ق)، سفینه نوح (سده هشتم ق)، طربخانه (۸۶۷ ق) و رباعیات خیام (۹۰۲ ق) نیز آمده است. درج این رباعی در این منابع به تنهایی و بدون تفحص در مورد ساختار و محتوای رباعی، می‌تواند در اصالت رباعی به نام خیام پیشی بگیرد.

مورد دیگر در تائید این رباعی به خیام، همان نظر ارزشمند دکتر شفیعی‌کدکنی است که رباعیات خیام «صدای حیرت انسان ایرانی» است که در واقع تائیدی است بر سخن استاد میر افضلی که «در رباعیات خیام نباید به دنبال گزاره‌های علمی باشیم» و باید رباعیات خیام را یک نوع نبوغ و خلق یک نوع مؤلفه ایرانی بدانیم که حیرت ما را بیشتر می‌کند و این کاملاً با روحیه فلسفی خیام جداگانه است، زیرا که خیام نظرات فلسفی خودش را در رسالات خود نوشته و در رباعیاتش به دنبال بیان نظرات فلسفی نیست.

همین سه رویکرد فوق به آسانی می‌تواند تائیدی باشد بر این‌که اصالت این رباعی به خیام از ارزش بالایی برخوردار است. این رباعی نیز بازتابی از ذهن و درونیات خیام است که نوعی خوش‌باشی و خوش‌زیستی را بهره انسان می‌کند. یک نوع گزاره‌ای که در فرهنگ بوشهر نیز در سنت خود، اصالت و همراهی دارد. زیست دریا و متعلقات و نعمت‌های آن به بوشهر و بوشهری‌ها نوعی خوش‌باشی و خوش‌زیستی و مهمان‌نوازی هدیه داده است که با محتوا و موتیف این رباعی سنخیت دارد، به همین دلیل این رباعی نیز در موسیقی خیام‌خوانی بوشهری‌ها جا باز کرده است.

فکر ناظر بر این رباعی، انسان را به زیستن در لحظه سفارش می‌دهد، موردی که روان‌شناسان جهان در دنیای امروز مرتب گوشزد می‌کنند، زندگی در لحظه و غم آمده و نیامده نخوردن؛ همان طرحی که سهراب سپهری در شعر «صدای پای آب» گفت: «زندگی آبتنی در حوضچه اکنون است.» این باور را خیام قرن‌ها پیش طرح کرده است، قبل از آنکه روان‌شناسان اروپایی و غیراروپایی به آن برسند. عمر انسان همان است که در آن دم است؛ قبلش از آنِ انسان نیست و بعدش نیز بارها ثابت شده که ممکن است، نیاید. این خوش‌باشی و خوش‌زیستی و زندگی را با شادی گذراندن و بهره خود را از زمانه گرفتن و اندوه دیروز و فردا نخوردن، طرح اصلی و محتوای ثابت تفکرات خیام در رباعیات است که در این رباعی به صورت کامل و وافر نشان داده شده است.

نکته اصلی در این رباعی یا به عبارت دیگر، کلید واژه مهم و اصلی این رباعی واژه «حالی» است که در اول مصراع چهارم آمده است و شاید همه واژه‌ها در این رباعی برای همین واژه ساخته و پرداخته شده‌اند. «حالی»؛ یعنی همین الان، همین امروز، حالا و اکنون. تلاش این رباعی با حضور این واژه که در مصراع چهارم آورده شده و مصراعی که سه مصراع اول در رباعی و دوبیتی برای این مصراع آفریده شده‌اند، بیانگر این است که خیام نوعی تأکید بر این واژه داشته است. عبارت «خوش باش» نوعی خوشگذرانی بیش از حد و اندازه نیست که زیاده‌روی و انحرافی در آن باشد. این عبارت دوری از غم خوردن و اندوه‌گساری را سفارش می‌دهد.

عبارت «عمر بر باد مکن» در واقع تفسیری از رباعی منسوب به خیام است که می‌گوید «امروز تو را دسترس فردا نیست / اندیشه فردات به جز سودا نیست» سودای فردا در این رباعی نوعی «عمر بر باد دادن» است. پس سفارش اصلی این رباعی این است که دیروز و فردا را در شمار عمر خود قرار نده و به آن نیندیش و عمر آدمی همان دمی است که در آن است و در لحظه است.

البته ذهن ریاضی‌دان خیامی نمی‌تواند پشتوانه این تفکر نباشد، زیرا خیام می‌داند که این حال است که گذشته و آینده را معنا می‌کند و می‌سازد و در خود دارد. بدون زمان حال، گذشته و آینده معنایی ندارد و در واقع همه گذشته‌ها و آینده‌های کائنات با همین زمان حال تولید می‌شوند. پس زمان «حال»، مهم‌ترین زمان زندگی انسان است.

در شعر مشهوری که به حضرت علی (ع) نسبت داده‌اند، نوعی ارتباط و هم‌فکری با این رباعی در آن دیده می‌شود:

«ما فاتَ مَضی وَ ما سیأتیکَ فَاَیْنَ؟

قُمْ فَاغْتَنِم الفُرصَةَ بَینَ العَدَمَین»

آنچه گذشت، از دست رفت و آنچه می‌آید کجاست؟ برخیز و فرصت میانِ دو نیستی را دریاب.

احمد رامی (۱۸۹۲- ۱۹۸۱) شاعر، ترانه‌نویس و مترجم مصری، این رباعی خیام را چنین ترجمه کرده است:

«لا تُشغل البال بماضی الزمان

ولا بآتِ العیشِ قبلَ الأوان

واغنم من الحاضرِ لَذَّاتهِ

فلیسَ فی طَبعِ اللیالی الأمان»

به گزارش استاد میرفاضلی، قطعه‌ای از عمیدالملک ابوبکر علی قهستانی (ز .۴۳۵ ق) با همین مضمون در برخی گزیده‌های شعر عرب آمده که نصرالله منشی نیز این قطعه را بدون ذکر نام گوینده در کلیله و دمنه آورده است. از آنجا که قهستانی مشرب فلسفی داشته است و به خاطر همین مشروب، برخی با او سر کین بوده‌اند. همین امر می‌تواند، دلیلی برای توجه خیام به شعر او باشد. این قطعه در کلیله و دمنه این گونه آمده است:

«و قصِّ زمان الاُنس بالانس و انتبه

لحظّک اذ لا حظّ قیل لمن نعس

و لا تتقاض الیوم همّ غدٍ و دع

حدیث غدٍ فالاشتغال بهِ هوس

و لا تحسبن العُمر امساً مضی و لا

غداً ما اَتی فالعمر ما انت فیه بس»

محتوای این رباعی همان‌طور که گفته شد از ثابت‌ترین و پایه‌ترین طرح اصلی باور و تفکر خلاقانه خیام در رباعیات است که در رباعی‌های دیگری نیز همین تفکر را به نوعی بسط می‌دهد. از جمله این رباعی منسوب به خیام:

«ای دوست بیا تا غمِ فردا نخوریم

وین یک دمِ عمر را غنیمت شمریم

فردا که ازین دیرِ فنا درگذریم

با هفت‌هزارسالگان سربه‌سریم»

شیخ احمد غزالی (متوفی ۵۲۰) نیز با این مضمون یک رباعی دارد:

«از دی که گذشت اگر خوری غم نرسی

فردا چه عجب اگر در این دم نرسی

خوش باش دراین نفس که هستی تو در او

دادش بدهی، که اندرین هم نرسی.»