مکانهای مقدس چه نقشی در هویتسازی فرهنگی و اجتماعی ایفا میکنند؟
حرم و بازسازی هویت دینی
صاحبخبر - جبار رحمانی، جامعهشناس: 1- مکانهای مقدس، به تعبیری کانون نمادین هویتها یا نمادهای هویتساز محسوب میشوند. هر جماعتی (چه جماعت دینداران، چه جماعت ورزشکاران و...) هویت گروهی خاص خود را دارند که طی فرآیندهای اجتماعی و فرهنگی خاص شکل گرفته و طی تجربه آدمها، این هویت دائما بازسازی و تجربه مجدد میشود. هویتها اصولا مستلزم فضا یا فضاهایی برای تجربه و برساخته شدن هستند. به همین سبب کانونهایی فضایی/ مکانی لازم دارند که در آنجا به طور نمادین جاری شده و به تجربه درآیند. برای جماعت دینداران، این مساله حول مکانهای قدیمی از جمله مسجد، زیارتگاه، حسینیه و... متجلی میشود. هر چه یک فضای دینی موقعیت محوری و مهمتری در تجربههای دینداران داشته باشد، وجه هویتی برجستهتری خواهد داشت. این مکانها در تجربههای دینی و آیینهای دینی که در آنها رخ میدهد و توسط مؤمنان اجرا میشود، نقشی کانونی دارند اما این مکان/ فضاهای مقدس، علاوه بر هویت دینی، هویت اجتماعی و فرهنگی جماعت دینداران را هم تا حدی به نمایش و اجرا میگذارند. جمع شدن جماعت دینداران در یک فضای دینی، با تقویت روابط و تعاملات اجتماعی، ایجاد حس همدلی و مشارکت بیشتر بین دینداران در همان فضای دینی و تقویت نظام اخلاقی و مذهبی در همان بستر موقتی همراه است، لذا اصولا جماعتهای دینی در یک مکان دینی منجر به پیوندهای اجتماعی قویتر، اخلاقیات بهتر نسبت به دیگران و... میشود. 2- از سوی دیگر اصولا زیارت، مستلزم حدی از جابهجایی است. حرم امام رضا(ع) در ایران یکی از کانونهای اصلی و به تعبیری مهمترین کانون زیارتی ایران است که سالانه بیش از 30 میلیون زائر را به خودش جذب میکند. این جابهجایی، صرفا جابهجایی جمعیتشناختی نیست، بلکه جابهجایی فرهنگی و اجتماعی هم هست و تجربه زیارت، یک تجربه عمیق و همهجانبه در زندگی انسانهاست که از سطوح اولیه فیزیکی تا تجربههای عمیق در سطوح اعتقادی و معنوی را شامل میشود. به همین سبب زیارت، یک فرآیند و مکانیسم کلیدی در انتقال فرهنگی و حتی در ابداع فرهنگی است. جابهجایی آدمها از محیط مألوف و عادت شده خودشان، نه تنها آنها را با ایدهها و فضاهای جدید آشنا میکند، بلکه میتواند آنها را از حصار تنگ عادتهایشان برای لحظات کوتاهی خارج کند. به همین سبب این خروج از عادت و مواجهه با موقعیتهای جدید و گاه چالشهای جدید میتواند مبنایی برای خلاقیت فرهنگی و فکری باشد. ضمن آنکه به واسطه زیارت، ذخیره دانشی و تجربی آدمها و حتی عمق تجربههای دینی آدمها بیشتر میشود، قوت خلاقه آنها نیز به واسطه مواجهه با موضوعات جدید فعالتر و توسعهیافتهتر خواهد شد. 3- کارکرد مناسک بویژه آیینهای جمعی، ایجاد بستری برای شکلگیری هویت دینی، ایجاد و تقویت تجربه دینی و آگاهی دینی و حتی ایجاد و تقویت همبستگی و هویت اجتماعی و فرهنگی است. این کارکردهای کلی در بسترهای محلی و مختصات هر دین با محتواها و فرمهای محلی و خاص آن مردم متجلی میشوند، لذا بسادگی نمیتوان ادعای خاص بودن و متمایز بودن مناسک در آیینهای مختلف را داشت، بلکه اتفاقا تاکید بر تشابهات میتواند به ما در سیاستگذاریهای دینی و آیینی حسب تجربههای جهانی کمک کند، زیرا وضع موجود در کشور ما نوعی اختلال و آشفتگی جدی در حوزه سیاستگذاری آیینی و منسکی را نشان میدهد که مستلزم بازبینی انسانی است. مواجهه با سایر ادیان و گفتوگو با آنها میتواند به غنای فهم ما از خودمان و آیینهای خودمان کمک کند. 4- مساله حرم در فرهنگ ایرانی پتانسیلهای بسیاری دارد؛ پتانسیلی که میتواند منشأ برکت و خیر باشد و اگر بدرستی با آن مواجه نشویم، میتواند منشأ آسیب هم باشد، لذا باید دقت کرد همیشه به دنبال بهرهمندیهای مثبت باشیم. ضمن آنکه باید توجه داشته باشیم حرم اصولا قابل تسری به همه جامعه و فضاهای اجتماعی نیست. نباید مختصات حرم را به کل جامعه بسط داد. حرم در خاصبودگی و متمایزبودگی فضایی و مکانیاش معنادار است. وسعت دادن آن به قلمرو بینهایت جغرافیایی، نه تنها حرم را رشد نخواهد داد، بلکه منجر به حرمتزدایی از حرم خواهد شد. مرزهای باز و وسیع حرم، آن را از خاصبودگی خواهد انداخت و منجر به افول حرمتها و تقدسها خواهد شد، لذا پتانسیل حرم نیز دقیقا در محدوده حرم معنادار است.∎