رئیسجمهور از وخامت وضع جامعه سخن میراند و میگوید با حقوق ۲۰میلیون تومان نمیشود در پایتخت زندگی کرد. خدا پدرش را بیامرزد، مثل اسلاف اصلاحطلبان که بیم داشتند کفشهایشان غبارآلود شود هنگام خواب به دنبال تشک نرم نمیگردد. با این حال آنچه او و مدیران میگویند در واقع درد جامعه است که باید به فکر راهی برای درمان آن باشند. مدیران جامعه ما وقتی از معضلات اجتماعی حرف میزنند، طوری ژست میگیرند که انگار مردم مقصر وضع موجود هستند. این حقیقت را نمیشود در تهران با ماهی ۲۰ میلیون تومان زندگی کرد، هر کور و کچلی که در تهران زندگی میکند، میداند. رئیسجمهور و وزیر ارشادش بد نیست بدانند روزنامهنگاران حتی بعد از دو دهه جان کندن در حوزه فرهنگ، ماهی ۲۰ میلیون تومان هم نمیگیرند. تأثربارتر اینکه امروز و فردای این قشر مثل دیروزشان با دلشوره دنبال میشود. سوی دیگر ماجرا اینکه ما وقتی با دزدها حرف میزنیم و میگوییم چرا از دیوار مردم بالا میروید، میگویند حقوقمان کفاف زندگیمان را نمیداد برای همین طاقتمان طاق شد و از دیوار مردم بالا رفتیم که به نان و نوای بیشتری برسیم. از آنها سؤال میکنیم این دلیل نمیشود به مال مردم دستدرازی کنید. مردم هم برای جمع کردن مالشان تلاش کردهاند. دزدها هم استدلالهای خودشان را دارند و خیلیهایشان استدلال میکنند اختلاسهای کلان در کشور اتفاق میافتد و آب از آب تکان نمیخورد، ما که دستمان به اختلاس کردن نمیرسد برای همین دزدی میکنیم تا شاید پولدار شویم. خیلی از آنها هم استدلالهای داستانهای عبید زاکانی را دارند که گفته است «سارق گوسفند میدزدید و از گوشتش صدقه میکرد. از او پرسیدند این چه معنایی دارد؛ گفت ثواب صدقه با گناه دزدی برابر گردد و در میانه پیه و دنبهاش اضافی باشد». «درد» و «دزد» را از هر طرف بخوانند «درد» و «دزد» است.
آنهایی که قرار است به فکر درد مردم باشند طلبکارانه با مردم حرف نزنند و اجازه ندهند جامعه به دردهایی مبتلا شود که تحمل آن از کف خارج شود و افراد به خود و دیگران آسیب برسانند. این موضوع دفاع از رفتار زشت دزدها نیست، اما باید در نظر داشت بسیاری از افراد آسیبدیده به دلیل ترکفعلهایی که در جامعه صورت میگیرد از زندگی عادی به درون آسیب سقوط میکنند. این آسیبها در بدنه اجتماعی شیوع پیدا میکند ودر معرض نگاه مردم قرار میگیرد. بنابراین وقتی حرف سیاستمداران با عملشان در تناقض است، این حرفها برای جامعه ارزش ندارد. بسیار گفته میشود این سخن سعدی علیهالرحمه که «منت خدای را عزوجل که طاعتش موجب قربت است و به شکر اندرش مزید نعمت. هر نفسی که فرو میرود، مُمد حیات است و، چون بر میآید مُفرح ذات. پس در هر نفسی دو نعمت موجود است و بر هر نعمتی شکری واجب.»
حقیقت این است که در وضعیت امروز هر نفسی که فرو میرود، دلار یک قیمت است و، چون برمیآید قیمتی بالاتر و از نوسان این جابهجایی، قیمت ثروت سرمایهداران افزون و فلاکت اجتماعی بیشتر میشود. شکر خدا که سعدی این روزها را درک نکرد و با دلار ۸۰ هزار تومانی تنفس نکشید که بعید بود با حقوق ۲۰ میلیون تومانی میتوانست بوستانی و گلستان بسراید.
حسین فصیحی
کدام حقوق ۲۰ میلیون تومانی؟!
رئیسجمهور از وخامت وضع جامعه سخن میراند و میگوید با حقوق ۲۰میلیون تومان نمیشود در پایتخت زندگی کرد. خدا پدرش را بیامرزد، مثل اسلاف اصلاحطلبان که بیم داشتند کفشهایشان غبارآلود شود هنگام خواب به دنبال تشک نرم نمیگردد
صاحبخبر -
∎