شناسهٔ خبر: 70963398 - سرویس بین‌الملل
نسخه قابل چاپ منبع: ایسنا | لینک خبر

سفیر ایران در روسیه :

معاهده مشارکت جامع راهبردی ایران و روسیه دارای یک پیام مشخص است

سفیر ایران در روسیه با بیان این که معاهده مشارکت جامع راهبردی تهران و مسکو دارای یک پیام مشخص است،گفت:این معاهده بیانگر این است که جمهوری اسلامی ایران در خصوص گسترش روابط خود با کشورهایی که با آنها همسویی دارد،جدی است و همچنین در حوزه مبارزه با یک جانبه گرایی نیز دارای رویکردهای مشترک جدی با کشورهای همسو است.

صاحب‌خبر -

به گزارش ایسنا، کاظم جلالی با بیان این که معاهده مشارکت جامع راهبردی ایران و روسیه یک موافقتنامه جامع است، گفت: غربی‌ها تلاش کردند طی همین دو سه سالی که این موافقتنامه بین روسیه و ایران تدوین می‌شد سطح آن را صرفا به همکاری‌های نظامی و یا دفاعی تقلیل دهند، امروز متن این چارچوب عملی و حقوقی منتشر شده و در پیش روی همه قرار دارد.

پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار مقام معظم رهبری‌ مصاحبه ای را با کاظم جلالی سفیر جمهوری اسلامی ایران در مسکو درباره معاهده مشارکت جامع راهبردی ایران و روسیه در صفحه روسی خود به زبان روسی منتشر کرده است که ترجمه آن به نقل از سفارت ایران در روسیه به شرح زیر است:
 
 سوال : جمهوری اسلامی ایران به عنوان یکی از بازیگران مهم منطقه، چه نقشی را می تواند در همکاری با بازیگران مهم دیگر از جمله فدراسیون روسیه در زمینه تحقق یافتن نظام چند قطبی ایفاء کند؟


اگر به دهه‌های گذشته برگردیم، مشاهده میکنیم که نظم حاکم بر جهان مختصاتی «دوقطبی» داشت: یک قطب غرب و دیگری قطب شرق. اما به تدریج با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، بلوک شرق نیز از هم پاشید. در چنین فضایی، بلوک غرب به رهبری ایالات متحده آمریکا، به دنبال این بود که نظمی مبتنی بر جهانی «تک قطبی» با محوریت ارزشهای لیبرال دموکراسی -با نگاهی قوم مدارنه- بر جهان حاکم شود. به بیان دیگر، آمریکا با استعانت از رژیم ها و سازمان های منطقه ای و بین المللی با مدل و الگوی غربی در حوزه های موضوعی مختلف همچون امنیتی-سیاسی (برای مثال ناتو) و قلمروهای اقتصادی و مالی (برای مثال سازمان تجارت جهانی، صندوق بین المللی پول و بانک جهانی)، در پی هنجار سازی از نظم موجود در راستای تامین منافع خود [بلوک غرب] و به موازات آن تسلط بیشتر بر جهان در قامت یک هژمون یا ابرقدرت بود.


در چنین مسیری به منظور بازنمایی و روایت سازی نادرست از واقعیت و نفوذ و کنترل بر اذهان عمومی، عباراتی اغراق آمیز و بعضا خیالی از سوی برخی چهره های مشهور آمریکایی و غرب در حوزه نظر و اندیشه، ساخته و پرداخته شد: برای مثال بحث نظریه "پایان تاریخ" فوکویاما و "برخورد تمدنها" هانتینگتون. در اصل این مباحث دلالت بر این داشت که بهترین ایدئولوژی، گفتمان لیبرال دموکراسی است که نمونه اکمل آن در ایالات متحده آمریکا هم تولید شده و هم به مرحله اجرا رسیده است. در واقع، هدف نهایی این بود که کشورهای دیگر برای پیشرفت و توسعه چاره ای جز تبعیت صرف از "نظام معنایی لیبرال دموکراسی غربی با محوریت آمریکایی" ندارند و اگر مسیری دیگر انتخاب شود این به معنای "تخاصم و دشمنی با آمریکا و بلوک غرب" قلمداد می شود.


اکنون واقعیت چیز دیگری است؛ حوادث، تحولات و روندهای راهبردی جهانی در سال ۲۰۲۴، به وضوح نشان می‌دهد که سیستم جهانی وارد یک مرحله گذار ساختاری از یک نظم «تک‌قطبی» به نظمی با مختصات «چندقطبی» شده است. افزایش نبردهای بزرگ در اروپا و خاورمیانه، جنگ‌های تجاری، جنایت علیه بشریت و وقوع نسل‌کشی در غزه و لبنان، معضل پناهجویان و آوارگان در سوریه و یمن، مسائل زیست‌محیطی، ناامنی در قلمروهای اقتصاد، سلامت، انرژی و غذایی، به‌دوران «جهانی‌شدن با الگوی آمریکایی»، پایان داده است. لذا در چنین فضایی، نظم "تک قطبی با محوریت آمریکا و غرب" با یک چالش اساسی و گسست جدی مواجه است، البته چرا این گسست به وجود آمد هم باز میگردد به اینکه عملاً آمریکا تلاش کرد با زیاده خواهی دنیا را به سمتی ببرد که عملاً یک نوع دیکتاتوری را در عرصه جهانی حاکم کند.


در شرایط کنونی، تامل جدی به این جملات و کنشها از سوی مقامات بلندپایه روسی، چینی و حتی هندی بسیار مهم است:ولادیمیر پوتین، در دیدار با یکی از مقامات عالی جمهوری اسلامی ایران، یک جمله‌ای را مطرح می‌کند و آن، این است که آمریکایی‌ها دو دسته کشور را بیشتر به رسمیت نمی‌شناسند؛ یا شما باید عملاً نوکر و گوش به فرمان آمریکا باشید و اگر نبودید، لاجرم در دسته دوم هستید یعنی اینکه دشمن آمریکا از منظر واشنگتن محسوب می شوید. این جمله به نظر من خیلی جمله کلیدی است، به این دلیل که اگر کسی به روند حکومت ۲۵ ساله پوتین در روسیه یک نگاهی بیندازد، متوجه می شود که روسیه در زمان پوتین تمام تلاش خودش را انجام داد که بتواند با غرب کار کند و عملاً به نوعی همکاری بکند.

این در سخنرانی ۲۲ فوریه ۲۰۲۴ پوتین هم کاملاً روشن است. وی قبل از اینکه نیروهای روسی عملیات اوکراین را آغاز کنند، یک سخنرانی دارد که خیلی شنیدنی است. در آن سخنرانی چند نکته است؛ یکی اینکه به غربی‌ها می گوید ما آماده بودیم و به شما گفتیم که آماده‌ایم بیایم عضو اتحادیه اروپا بشویم و حتی گفتیم که آماده‌ایم عضو ناتو بشویم. بعد در آن مصاحبه که آن اون خبرنگار آمریکایی انجام میدهد، می گوید که همراه با آقای کلینتون ناهار میخوردیم و به او گفتم که چطور ما هم بیایم عضو ناتو و آقای کلینتون یک تأملی کرد و گفت ایده خوبی است و می شود روی آن فکر کرد، اما بعد از ظهر با مشاورانش جلسه‌ای گذاشت. برای شام که آمدیم یکدیگر را ببینیم به من گفت که راستی آن نظری که ظهر دادی قابل عملیاتی شدن نیست؛ یعنی روسیه تا این مرز هم پیش رفت، که بتواند عضو ناتو بشود؛ عضو اتحادیه اروپا بشود. تمام راه های که میتوانست به نوعی با غرب مسالمت آمیز کنار هم زندگی بکند را در پیش گرفت. چون روسیه به هر حال در اروپاست، بخش زیادی از روسیه در اروپاست، سران مسکو علاقمند بودند با اروپایی ها و آمریکایی ها کار کنند.

این علاقمندی در زمان گورباچف نیز وجود داشت، در زمان یلستین هم این ادامه پیدا کرد و در زمان پوتین هم حداقل از سال ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۸ عملاً وجود داشت. با این حال، زمانی که ماجرای گرجستان پیش آمد، روس ها تردید کردند و تلاش کردند که به نوعی باز هم با غرب کار کنند. برای مثال، بسیاری از قطعنامه‌هایی که علیه جمهوری اسلامی ایران صادر شده و روسیه هم آن ها را وتو نکرده است، دقیقاً در زمانی بود که آنها پالس‌هایی می‌فرستادند به غرب که یعنی ما آمادگی کامل داریم که با یکدیگر کار کنیم. لذا اینکه حتی در ایران هم بعضی ها معتقدند چرا این اتفاقات افتاد، ما می گوییم که این ماهیتی که امروز در روسیه به وجود آمده تا حدودی با گذشته متفاوت است. در آن زمان، روس ها میخواستند با غرب کار کنند اما امروز جمع بندی‌شان این است که عملاً غرب یک نوع دیکتاتوری را در ساختار قدرت جهانی می‌خواهد.


در کنار روسیه ما چین را می‌بینیم؛ چین هم در ساحت "یک قدرت نوظهور جهانی"، که به سرعت در حال تبدیل شدن به قدرت اول اقتصاد جهان است. شما هم می‌بینید که آمریکایی‌ها و خصوصاً دولت ترامپ اولین اولویتشان چین است؛ مقصود اینکه اینکه بتوانند تقابل اقتصادی (جنگ تجاری) داشته باشند، تعرفه‌ها را بالا ببرند و ... به عنوان مثال، هندی ها اگرچه رابطه خوبی با آمریکایی ها دارند و می گویند حتی ما نباید تقابل کنیم اما با روسیه هم کار می کنند. حتی برخی کشورهای عربی درک کردند که هژمونی آمریکا دیگر آن هژمونی گذشته نیست. شما می‌بینید که هندی ها تلاش دارند رابطه‌شان با روسیه و چین را به پیش ببرند. از طرف دیگر وقتی ما به اقتصاد آمریکا هم نگاه می‌کنیم، با توجه به بدهی‌های فراوان، با توجه به مشکلاتی که دارند، خودِ ترامپ می گوید که ما آمریکا را ابتدا نجات بدهیم.


بنابراین، اکنون ما نشانه های معنادار دوران گذار در نظم جهانی را شاهد هستیم؛ ما در دوران خلأ قدرتیم. یکی از نشانه های خلأ قدرت و دوران گذار همین به اصطلاح سازمان‌های بین‌المللی هستند که اکنون نمی‌توانند آنگونه که باید ایفای نقش کنند، زیرا کشمکش قدرت در آنها وجود دارد. در همین یک سال و نیم جنگ غزه کارنامه شورای امنیت سازمان ملل به عنوان حافظ صلح و امنیت در عرصه جهانی کارنامه بدی است و سایر سازمان‌های بین‌المللی هم همین گونه هستند. اگرچه در چنین محیطی، نهادهای چندجانبه با مدل غربی همچون سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو)، سازمان تجارت جهانی، صندوق بین‌المللی پول و بانک جهانی و ...، همچنان به عملکرد ناکارآمد خود ادامه خواهند داد، اما سازوکارهای منطقه‌ای و بین‌المللی جدید با هنجارهای بعضا پساغربی از جمله سازمان همکاری شانگهای، گروه بریکس و اتحادیه اقتصادی اوراسیا به‌عنوان الگوی جایگزین در دستورکار بازیگران نوظهور، مستقل و جنوب جهانی قرار خواهد گرفت.


برای مثال، شما بریکس را نظاره کنید؛ من طی یک سال گذشته در عمده جلسات بریکس که در روسیه برگزار شد، حضور داشتم. بعضی وقت‌ها این سخنرانی‌های رهبران را که انسان می‌شنید، کاملاً تعجب میکرد که اصلا دنیا دارد به چه سمتی می رود؟ این ها سخنرانی های جهت داری هستند مبنی بر اینکه ما درحال حرکت به سمت نظم جدید جهانی هستیم و نظم تک قطبی را بر نمی تابیم. این سخنان را حتی در نزد رهبران بزرگی مثل رهبران چین، روسیه و تا حدودی در سخنان هندی ها، در سخنان عرب ها، در سخنان سران برزیل و آفریقای جنوبی می شود، دید. بعضی ها مثلا در داخل ایران توقع شان این است که وقتی این حرف را می زنیم یعنی آمریکا الان از بین رفته یا آمریکا ورشکسته شده یا آمریکا نابود شده است؛ نه آمریکا هم به عنوان قدرت بزرگ اکنون در عرصه جهانی وجود دارد اما این آمریکا، آمریکای دهه های گذشته نیست که با یک هژمونی و تسلطی بتواند در داخل دنیا حاکمیت داشته باشد. امروز کشورهای دیگر این را فهم کردند که عملاً آمریکایی ها می خواهند به شکل یک جانبه در دنیا ریاست کنند، و این قابل پذیرش برای قدرت های مختلف دنیا نیست. کشورهای دیگر هم با این جهت گیری دارند، حرکت می‌کنند.


سوال :فعالیت ها و همکاری های ایران و روسیه در ایجاد اقتصاد بدون دلار را تشریح بفرمایید.


در شکستن هژمونی ایالات متحده آمریکا و در اینکه نظم «تک قطبی» در عالم ترک بردارد و این ترک هم روز به روز عمیق‌تر شود، مهمترین نقش را جمهوری اسلامی ایران داشت که عملاً هژمونی آمریکا را در هم شکست، هم با انقلاب اسلامی و هم در این ۴۵ سالی که گذشت، بیشترین سهم را ما داشتیم در مبارزه با آمریکا، در نقش ندادن به ناتو در منطقه غرب آسیا.

در واقعیت، این جمهوری اسلامی ایران بود که چه به شکل نظری [در حوزه فکر و اندیشه]، این گزاره را مطرح کرد که نظم "عادلانه" باید بر جهان حاکم بشود و برای این مهم، بسیار هزینه پرداخت و هم به لحاظ عملی [کارکردی] تلاش کرد که آمریکایی‌ها آن هژمونی و تسلطی که می‌خواستند بر جهان داشته باشند را نتوانند پیاده سازی و اجرایی کنند.


اکنون، یکی از حسرت های جدی بنده در حوزه کار اجرایی این است که مبادا دیگران (کشورهای دیگر)، این جریان قدرتمندی که در عرصه جهانی علیه "نظام سلطه" در حال شکل گیری است را به نام خود هدایت و راهبری کنند -برخی از کشورها در صحنه فعلی روحیه شان قوی شد، و آن ها هستند که امروز دارد این بحث را مطرح می‌کنند تا رهبری این جریان فکری و عملی که جمهوری اسلامی ایران به وجود آورد، را در دست بگیرند. لذا، نقش جمهوری اسلامی ایران در طول ۴۵ سال گذشته، در شکل گیری این پیکره معنایی (جریان ضد نظام سلطه و آمریکایی)، بسیار شگرف است و می بایست با صدای رسا و البته هدفمند از آن گفت و یاد کرد.


در واقع، آن کشوری که به جای "تبعیت و اطاعت" محض از نظام سلطه، "استقامت، مصلحت و صبر" را برگزید ما بودیم چون ما در ابتدای انقلاب بحثی که مطرح کردیم، با توجه به ساختار قدرت آن روز دنیا «نه شرقی نه غربی» بود. انقلاب اسلامی ما دو جلوه معنا بخش داشت، یک وجه داخلی داشت که با استبداد داخلی مبارزه کردیم و یک وجه خارجی داشت که با استعمار خارجی مقابله کردیم. اتفاقاً انقلاب‌مان یک وجهه دیگری هم داشت و آن، این بود که اساساً استبداد داخلی به خاطر استکبار و استعمار خارجی است که قوام و دوام یافته است. عملاً قدرتی که در ایران شکل میگیرد، در قبل از انقلاب اسلامی ایران این پایه بقاء خود را بر روی استعمار خارجی به قدرت خارجی گذاشته بود. به همین دلیل توجهی به آراء مردم نداشت، چون نیازی حس نمی‌کرد که باید به مردم خود بها بدهد. بر همین اساس اتفاقاً ما علاوه بر اینکه با استبداد داخلی مبارزه کردیم، آنچه که رنگ و لعاب بیشتری در انقلاب اسلامی داشت، مبارزه با قدرت و استعمار خارجی بود. همین دلیل شعار ما ابتدا این بود، نه شرقی نه غربی جمهوری اسلامی یعنی ابتدا اگر جمهوری اسلامی می خواهد بقا داشته باشد، ما باید از شرق و غرب به نوعی فاصله معنی دار داشته باشیم. پس ما وجه اصلی انقلابی‌مان با ساختار قدرت جهانی در زمان خود در افتاد. بعد هم که شرق فروپاشید و امام خمینی این اتفاق را پیش‌بینی کردند اتفاقاً در همان زمان به شرق هم پیشنهاد کردند یعنی امام فرمودند که شما بدانید که همان قدر که سوسیالیسم بد است بدتر از آن سرمایه‌داری غرب است. ایشان فرمودند نروید سراغ سرمایه‌داری غرب.


در حال حاضر، من در روسیه خیلی از آدم‌ها را در این چند سال دیدم که گفتند ای کاش ما از همان ابتدا به این توصیه امام خمینی (ره) گوش می‌کردیم؛ متأسفانه رفتن به سمت کاپیتالیسم و سرمایه‌داری غرب برایمان پرهزینه بود و فهمیدیم که این حرف امام حرف درستی است. پس ما سردمدار این مبارزه از ابتدا بودیم. بعد هم که نظام تک قطبی جهانی با محوریت ایالات متحده آمریکا بر اساس آنچه در سوال اول گفتم، شکل گرفت باز مجدداً ما بودیم که در مقابل این ساختار قدرت جهانی ایستادگی کردیم. امروز می‌بینیم که گفتمان انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی ایران طرفداران بسیاری در عرصه جهانی پیدا کرده است. این طرفداران یک سری‌شان قدرتمند هستند و قابلیت این را دارند که در مقابل گفتمان آمریکایی و یک جانبه‌گرایی ایستادگی کنند. آنها مثل روسیه و چین و برخی از کشورهای دیگر دنیا به این جمع بندی رسیدند که باید سازمان جدیدی را تشکیل دهیم و بر همین اساس بریکس را تشکیل دادند. در همانجا هم بحث های را مطرح می‌کنند که امروز دلار چه بلایی دارد بر سر اقتصادهای ملی کشورها می آورد. ما باید مشکلات اقتصادی آمریکا را که آنها با دلار به هر حال پخش میکند تقسیم میکند، در عرصه جهانی همه تحمل کنیم. لذا این گفتمان امروز شکل گرفته است. جمهوری اسلامی ایران باید به شکل پر رنگی در این گفتمان حضور داشته باشد. اتفاقاتی در این چند سال افتاد نشان می دهد ما اراده‌مان اراده ای جدی است؛ مانند بحث عضویت‌مان در شانگهای، عضویت در بریکس و یا رفتن به سمت اتحادیه اقتصادی اوراسیا و یا رفتن به سمت روابط متوازن با دنیا. نگاهی که امروز ما در ارتباط با روابط مان با فدراسیون روسیه با چین با هند با آفریقای جنوبی با برزیل با کشورهای همسایه‌مان، با کشورهایی که به هر حال علاقمدند مستقلانه تر پیش بروند، داریم اینها نشان می‌دهد ما هم نقش مهمی داریم. هم باید به این نقش خودمان اهتمام داشته باشیم و هم روابط مان را با این کشورها گسترش بدهیم.

بنده قائلم که با توجه به «معاهده مشارکت جامع راهبردی» که با روسیه امضا کردیم و به امید حق تعالی می‌رود و در پارلمان‌های دو کشور تصویب می‌شود، در اصل اسناد حقوقی همکاری دو کشور را فراهم کردیم. مهمترین سندمان همین سند موافقتنامه راهبردی است که عملاً با توجه به سطح و گستره روابط مان ما توانستیم این سند را روزآمد کنیم و با توجه به نیازها و الزامات دوران جدید این سند را ایجاد کنیم. در کنار آن، می توان به عضویت‌مان در بریکس، در شانگهای و همچنین در موافقت نامه تجارت آزاد در اتحادیه اقتصادی اوراسیا اشاره کرد. روابط ما با روسیه دو پایه اساسی دارد. پایه اولش عنصر همسایگی است. ما در کشور همسایه هستیم و طبعاً ما باید با همسایگانمان ارتباط خوبی داشته باشیم؛ خصوصاً با کشوری مثل روسیه که همسایه‌ای بزرگ از جهت وسعت و از لحاظ جمعیت و از لحاظ اقتصاد در شمال کشورمان است. ما می‌توانیم ارتباطاتمان را با روسیه گسترش بدهیم. پایه دوم روابط ما بازمی گردد به نگرش های نوین روسیه که این نگرش ها با توجه به پیوستن به گفتمان مقابله با یکجانبه گرایی عملاً شکل و شمایل جدیدی پیدا کرده است و یک نوع همگرایی بین جمهوری اسلامی ایران و فدراسیون روسیه در این خصوص به وجود آمده است.

معاهده مشارکت جامع راهبردی ایران و روسیه دارای یک پیام مشخص است  مصاحبه کاظم جلالی سفیر ایران در روسیه، با صفحه روسی پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار مقام معظم رهبری‌


حال به اقتصاد روسیه خیره شویم: اقتصاد روسیه یک اقتصاد حدود ۶۰۰ میلیارد دلاری در سال است که نیمی از آن واردات کالاها به روسیه است -حدود ۳۰۰ میلیارد دلار ارزش واردات به روسیه است. من زمانی که روی اقتصاد روسیه متمرکز شدم این را فهم کردم که اگر ما همه وجه همت‌مان را برای گسترش روابط اقتصادی با روسیه بگذاریم خصوصاً بعد از اینکه روسیه هم تحریم شد و فضای جدیدی به وجود آمد، ما می‌توانیم از یک رشد بزرگ اقتصادی بهره مند بشویم. حتی چند سال پیش که مقام معظم رهبری سال تولید ملی را اعلام کردند، ما گزارشی نوشتیم که واقعاً می‌شود با روابط اقتصادی با روسیه تولید ملی را در داخل کشور افزایش داد، چون اقتصاد روسیه نیازمند کالا است. روسیه ۵۸% تجارتش با غرب بود و اکنون بخش اعظم این تجارت از بین رفته است.


در چنین شرایطی، ما می توانیم با توجه به ظرفیت و توانمندی کشور، در دو زمینه ایفای نقش کنیم: نخست اینکه کالاهای خودمان را به روسیه صادر کنیم (به ویژه در بخش کشاورزی) و دوم هم می‌توانیم به شکل هاب عمل کنیم و عملاً کشور ما محل عبور کالاها به سمت روسیه باشد. در بخش اول، در سیاست‌های کلی اقتصاد مقاومتی که مقام معظم رهبری ابلاغ فرمودند، آنجا هست که اقتصاد ایران باید درون‌زای، برونگرا بشود. اما اقتصادمان متاسفانه درون زای، درونگراست و بیشتر سیاست‌های اقتصادی‌مان هم بر اساس این است که در درون اقتصاد خودمان را اداره کنیم. اقتصاد ما هم متاسفانه واردات‌محور است و به واردات اهمیت بیشتری می‌دهیم تا صادرات. سیاست های صادراتی کشورمان را حتما باید اصلاح کنیم. حتماً در این خصوص ما می توانیم رشد اقتصادی را در داخل کشور ببینیم؛ با توجه به اینکه می توانیم به بازار روسیه متصل بشویم.


 پنج مانع جدی در این مسیر وجود دارد که می بایست از سر راه برداریم:

۱) شناخت ایرانی‌ها نسبت به بازار روسیه است که متاسفانه در این باب شناخت دقیق و مناسبی وجود ندارد. البته طی سالیان گذشته افزایش شناخت داشتیم اما هنوز این نیازمند این است که بیشتر در این خصوص کار کنیم.

۲) مانع دوم، مسئله ترانزیت است که ما باید خطوط ارتباطی افزایش بدهیم چه در بخش دریایی، استفاده از دریای خزر که در این خصوص کریدور شمال-جنوب رشت-آستارا، به لحاظ زیرساختی، بسیار پر اهمیت است. در سال ۲۰۲۴ بر اساس آمار رسمی فدراسیون روسیه حدود ۲۰ میلیون تن کالا به ایران آمد، یا از ایران عبور کرد. ما باید این میزان را افزایش بدهیم و برسیم به بالای ۱۰۰ میلیون تن کالا در سال و این امکان کاملا فراهم است. باید رشت-استارا را تکمیل کنیم، کریدور بخش شرقی را فعال‌تر کنیم. در بحث ترانزیت و ایجاد راه‌های مواصلاتی جاده‌ای ریلی و همچنین استفاده از دریای خزر.

۳) مانع سوم در این مسیر، مباحث مربوط به گمرک است. من فکر می‌کنم گمرک ما نیازمند این است که یک حرکت جدی را انجام بدهد و در حوزه‌هایی، خانه تکانی کند. باید به سمت گمرک دیجیتالی برویم و عملا فضایی را فراهم کنیم که کالا بتواند به راحتی عبور کند. با توجه به اینکه ما به جز دریای خزر همسایگی خاکی با روسیه نداریم، لذا تعامل با کشورهایی مثل آذربایجان از غرب و ترکمنستان و قزاقستان از شرق بسیار مهم است و لازم است که یک نوع "همگرایی گمرکی" هم در این بخش‌ها ایجاد شود که البته طی سالیان گذشته خیلی خوب بود. به عنوان مثال، ما سال ۲۰۲۳ برای اولین بار از بخش شرقی کریدور شمال جنوب توانستیم بهره‌برداری کنیم، حدود ۶۵۰ هزار تن کالا در سال ۲۰۲۳ و حدود یک میلیون و ۸۰۰ هزار تن کالا در سال ۲۰۲۴ عبور داده شد. بنابراین، بخش ترانزیت خیلی مهم است.

۴) مانع چهارم مسئله پولی و بانکی است که این هم باید مسائل بین دو کشور حل بشود؛ البته گام های خوبی برداشته شده است. یکی از گام ها این است که پیام رسان های محرمانه‌مان به یکدیگر متصل شده است و امروز ما درباره ارتباط با روسیه نیاز به سوئیفت نداریم. چنین چیزی را حتی می توانیم با کشورهای دوست دیگر گسترش بدهیم. بخش بعدی اتصال کارت میر و شتاب است که دارد انجام می شود. بخش بعدی پیمان پولی است که بین بانک های مرکزی دو کشور و ارتباطات بانکی منعقد شده و دارد تسهیل می کند. من فکر می کنم سال ۲۰۲۵، إن شالله سال حل و فصل مسائل پولی و بانکی میان طرفین باشد.

۵) مانع پنجم هم بحث لجستیک است که در این خصوص هم باید به شکل ترکیبی: هم در بحث کامیون، هم در بحث قطار، هم در بحث کشتی، هم در بحث نوسازی بنادر ما و خیلی مسائل دیگری که در این حوزه وجود دارد اقدامات جدی لحاظ شود. نباید روسیه را مانند سایر کشورها ببینیم، به هر حال اقتصاد روسیه اقتصاد بزرگی است و ما می‌توانیم ایفای نقش جدی داشته باشیم. امروز هم اقتصاد روسیه نیازمند ورود کالاهای ایرانی است. در گذشته روسیه ما را بیشتر در حوزه سیاسی و امنیتی برای خود تعریف می کرد. امروز ما را در حوزه اقتصادی تعریف کرده است. به همین دلیل، آن ها در حوزه گمرک در حوزه ترانزیت در حوزه ارتباطات با ایران دارند گام های مهمی را برمی‌دارند. متقابلاً ما باید این گام ها را برداریم و این می تواند إن‌شالله برای یک نوع همگرایی بین کشورهایی که رویکردهای مشترک دارند، بسترساز باشد؛ در کنار آن همینطور با کشور چین و سایر کشورها.


در دنیای «تک قطبی» آنچه که ما در طی این دو سه دهه بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، نظاره کردیم، این بود که عملاً آمریکایی‌ها نه تنها در بعد اقتصادی حتی در بعد فرهنگی هم قائل بودند که باید همه به ارزش‌های مشترک بپیوندند.

آن ارزش‌های مشترک چیست؟ آیا ارزش‌های فرهنگ‌های مختلف است؟ نه یک نوع همسان سازی فرهنگی است. اینکه همه به ارزش های لیبرال دموکراسی بپیوندند. این را کاملا ما در حوزه های مختلف میبینیم؛ در حوزه مسائل انسانی، در حوزه فرهنگی، در مسائل جنسیتی، در مسائل مربوط به تروریسم، در مسائل حقوق بشر، در حوزه های مختلف این را ما دیدیم و نتیجه و ثمرش هم روشن شد. یعنی ثمرش این است که مثلا فقط در حوزه حقوق بشر شما نگاه کنید حقوق آمریکایی مبتنی بر ارزش‌های آمریکایی این است که شما مجوز بدهید، سلاح بدهید و پول بدهید که ده‌ها هزار نفر انسان بی پناه در غزه مورد هجمه قرار گیرند. دو میلیون انسان در آن وضعیت بغرنج به لحاظ انسانی و زیستی قرار داشته باشند که حداقل‌های حقوق انسانی آنها هم رعایت نشود. نتیجه‌اش را ما دیدیم، نتیجه بسیار خسارت باری بود. این به عنوان یک تهدید جدی برای فرهنگ ها و برای هویت ملت ها است. من فکر می کنم که نظام تک قطبی اگرچه گام هایش را به ظاهر با یک نوع استفاده از فضای رسانه و نرم افزارانه برمی‌دارد، اما این گام ها می‌تواند بای هویت کشورهای مختلف و ملت‌هابسیار خسارت بار باشد و در اصل با همان نظریه جنگ تمدن‌ها یعنی عملاً سیطره یافتن یک تمدن نو رسیده بر همه تمدن‌های تاریخی و گذشته‌ای که وجود داشت. امروز می‌بینیم که عملاً دنیا چنین چیزی را برنمی‌تابد. اتفاقاً یکی از زمینه های به وجود آمدن دنیای چند قطبی همین خواستار متنوع بودن فرهنگ ها و زیرساخت‌های غنی فرهنگی است که بسیاری از ملت ها دارند. به عنوان مثال، فرهنگ و تمدن ایرانی، فرهنگ و تمدن چینی، فرهنگ و تمدن مصری این‌ها فرهنگ و تمدن هایی هستند که در عرصه جهانی ریشه‌دار هستند. حوزه تمدنی‌شان هم در یک حوزه محدود نیست. وقتی ما از مصر صحبت می‌کنیم حوزه تمدنی مصر همین مصر سرزمین کوچک امروز نیست یا وقتی حوزه تمدن ایران را ما تعریف می‌کنیم باز به سرزمین محدود امروز ما اشاره نمی کنیم؛ گستره تمدنی ما گستره بسیار بزرگی است. البته تمدن های دیگری هم در عرصه جهانی طبعاً وجود داشته و دارند. لذا ما فکر می کنیم که عملاً این بسترها و زیرساخت های بزرگ فرهنگی هم اجازه نمیدهد که آمریکایی ها دنیا را به سمت یک دنیای تک قطبی با محوریت ارزش های لیبرال دموکراسی به پیش ببرند.


و اما معاهده مشارکت جامع راهبردی ایران و روسیه؛ معاهده مشارکت جامع راهبردی ایران و روسیه یک موافقتنامه جامع است. غربی‌ها تلاش کردند طی همین دو سه سالی که این موافقتنامه بین روسیه و ایران تدوین می‌شد سطح آن را صرفا به همکاری‌های نظامی و یا دفاعی تقلیل دهند. امروز متن این چارچوب عملی و حقوقی منتشر شده و در پیش روی همه قرار دارد. من بارها در گذشته هم می‌گفتم که این موافقتنامه طبقه بندی شده و محرمانه‌ای نیست و به محض اینکه ما به مرحله امضا برسیم، طبعاً موافقتنامه در اختیار همگان قرار خواهد گرفت.

امروز می‌بینیم که موافقتنامه طیف وسیعی از موضوعات همکاری را در درون خود دارد؛ از همکاری های سیاسی دوجانبه تا همکاری های سیاسی چندجانبه و بین المللی. اگر این سند را به دقت بخوانید، بحث ایجاد به اصطلاح دنیای جدید با ساختار قدرت جدید و مبارزه با یک جانبه‌گرایی در ابعاد مختلف در این موافقتنامه آمده و در کنار یکدیگر قرار گرفته است. یک بخش آن سیاسی است در ارتباط با همکاری دوجانبه، یک بخش آن مرتبط با سازمان‌های بین‌المللی و همکاری برای مقابله با یک جانبه گرایی، یک بخش آن اقتصادی است در تقابل با یک جانبه گرایی و ایجاد یک نوع همکاری ها و منافع مشترک، یک بخشی آن درباره همکاری های اطلاعاتی و امنیتی است. یک بخش آن اتفاقاً فرهنگی است اینکه ما همکاری های فرهنگی داشته باشیم این هم زیرساخت هم نگاه هم هدف و نگاه دوجانبه دارد و هم هدف و نگاه صیانت از هویت ها و فرهنگ ها در جهت تقابل با آن نگاهی است که می خواهد فرهنگ‌ها را یکسان ببیند و هم در زمینه مسائل علمی، در زمینه تکنولوژی، در زمینه هوش مصنوعی در زمینه دانش‌های جدید و نوین و همچنین همکاری های چند جانبه در دریای خزر محیط حفظ محیط زیست دریای خزر و همچنین همکاری های علمی و دانشگاهی همکاری های ورزشی طیف وسیعی از همکاری های دو کشور را در ذیل خود دارد.


سخن آخر اینکه، «معاهده مشارکت جامع راهبردی» دارای یک پیام مشخص است: این که جمهوری اسلامی ایران در خصوص گسترش روابط خود با کشورهایی که با آنها همسویی دارد، جدی است و همچنین در حوزه مبارزه با یک جانبه گرایی نیز دارای رویکردهای مشترک جدی با کشورهای همسو است.

این نشان می دهد که ما برای این گسترش همکاری هایمان با این سنخ از کشورها از جمله فدراسیون روسیه، جدی هستیم. این رهیافت به روابط، یک رویکرد کاملا ملی و فراجناحی به پدیدارهای نوظهور سیاسی، امنیتی و اقتصادی دارد. این اقدام مهم، همان تلاشی است که در دولت جناب آقای رئیسی برای تدوین موافقتنامه انجام شد و در دولت جناب آقای پزشکیان نیز با جدیت پیگیری و به مرحله عمل رسید. به گونه ای که با سرعت این موافقتنامه جمع و جور بشود و در زمان مناسبی امضا گردد. لذا این رویکرد، یک رویکرد ملی در داخل ایران است و به مسائل سلیقه های سیاسی و گروهی هم ارتباطی ندارد لذا فکر می کنم این موافقتنامه هم طیف وسیعی از همکاری های دوجانبه را در برمیگیرد، هم طیف وسیعی از همکاری های منطقه ای و همچنین همکاری های بین المللی در ابعاد سیاسی، اقتصادی و فرهنگی. در کنار آن، مبارزه با تروریسم و همکاری هایی که ما می توانیم در عرصه جهانی و منطقه‌ای با هم داشته باشیم.

طبعا این نوع توافقات در اردوگاه جدید که رویکردهای مشترک داریم در تقابل با یک جانبه گرایی می تواند به اینکه ما این دوران گذار را طی کنیم و بتوانیم به دوران جدید که کشورها نقش موثری در اداره جهان داشته باشند انشالله بپیوندیم، کمک شایان کند.

 انتهای پیام