عبارت سادهای که در ابتدا تداعی گر یک تصمیم آزادانه و آگاهانه از سوی فردی است که به خودکشی فکر میکند.
امروزه با توجه به مشکلات روحی و روانی که به سرعت در حال گسترش است، استفاده از چنین واژههایی نه تنها به اشتباهات فردی دامن میزند بلکه ممکن است به فاجعه ای اجتماعی تبدیل شود.
پس از مرگ ابراهیم نبوی، طنزپرداز و نویسنده معروف، خیلی ها خودکشی وی را مرگ خودخواسته خواندند.
چنانکه یکی از روزنامه های کشور با تیتر مرگ خودخواسته «داور» به تحلیل و شرح زندگی این نویسنده پرداخته بود.
اما آیا می توان خودکشی را مرگی خودخواسته نامید؟
بیاعتمادی به قدرت تغییر و بهبود در زندگی
معصومی حاتمی، روانشناس و مدرس دانشگاه با بیان اینکه انسانها با اراده و تصمیم خداوند به دنیا میآیند و خداوند به آنها نفس میدهد، به خبرنگار ما میگوید: هیچ فردی نمیتواند بدون اجازه و اراده خداوند به زندگی خود خاتمه دهد. مرگ و زندگی هر انسان به مشیت الهی وابسته است و هیچ انسانی حق ندارد بهطور خودسرانه و بدون اجازه خداوند جان خود را بگیرد. مرگ خودخواسته یا تصمیم فرد برای پایان دادن به زندگی نه تنها از منظر اخلاقی، بلکه از دیدگاه دینی نیز نادرست و غیرقابل پذیرش است.
او خاطرنشان میکند: خودکشی اغلب به دلیل ناتوانی فرد در مقابله با مشکلات روانی و ناملایمات زندگی رخ میدهد. افرادی که به این نقطه میرسند، معمولاً با اختلالات روانی مانند افسردگی، اضطراب، وسواس فکری و اختلالات تفکری دست و پنجه نرم میکنند. این اختلالات بر ذهن فرد تأثیر می گذارد و احساس ناتوانی و بیکفایتی ایجاد میکند. فرد ممکن است فکر کند دیگر نمیتواند مشکلات خود را حل کند و در برابر فشارهای زندگی درمانده است. در برخی موارد فرد از منابع کمکی مانند روانشناس یا مشاور آگاه است، اما به دلیل عزت نفس کاذب یا ترس از نشان دادن ضعف از کمک گرفتن خودداری میکند که این موضوع میتواند به فروپاشی فرد منجر شود. این وضعیت نه تنها نتیجه اختلالات روانی است، بلکه نشاندهنده ضعف در اعتماد به نفس و ایمان فرد به تواناییهای درونیاش میباشد. خودکشی بیانگر بیاعتمادی به قدرت تغییر و بهبود در زندگی است.
هجوم اختلالات روانی و تأثیرات آن در جوامع مختلف
حاتمی در خصوص اینکه خودکشی در هر نقطه از دنیا با هر قومیت، مذهب و نظام ارزشی و باورهای متفاوت، نشانهای از یک نقص فردی و هجوم اختلالات روانی است، عنوان میکند: خودکشی فقط بازی با واژهها نیست؛ بلکه عواقب و پیامدهای واقعی و خطرناک برای فرد و اطرافیانش به همراه دارد. اگر جامعه بخواهد این پدیده را با عنوانهای دیگر مطرح یا آن را به شکل متفاوتی توجیه کند، این موضوع موجب گمراهی و پیچیدهتر شدن مسئله خواهد شد. همچنین در دنیای مجازی، برخی افراد با استفاده از این موضوعات و حساسیتهای روانی به کسب درآمد پرداخته و این مسائل را به نوعی مطرح میکنند که توجه بیشتری جلب کنند.
این نویسنده کتاب نیز مطرح میکند: تفاوت میان خودکشی افراد مشهور و دیگر افراد تنها در نحوه برخورد جامعه و رسانهها با آنها است. افراد شناختهشده معمولاً بیشتر در معرض توجه رسانهها و افکار عمومی قرار میگیرند، اما این مسئله همچنان به مشکلات روانی جدی آنها باز میگردد که نیاز به درمان دارند. مهم است که از نگاه سطحی به این مسائل پرهیز کنیم و با درک عمیقتر و حمایتهای علمی و انسانی به آنها پرداخته شود. خودکشی در میان جوانان بیشتر، ناشی از ناآگاهی و نبود منابع حمایتی است. افراد ممکن است مهارتهای حل مسئله را نداشته باشند و نتوانند با مشکلات زندگی مقابله کنند. همچنین نبود آگاهی از منابع کمکی مانند روانشناسان یا مشاوران وضعیت فرد را وخیمتر میکند.
حاتمی به خودکشی افراد مشهور مانند صادق هدایت، نویسنده کتاب «بوف کور» اشاره میکند و میگوید: این افراد معمولاً آگاهی دارند که میتوانند از کمکهای روانی و اجتماعی استفاده کنند، اما به دلیل عزت نفس کاذب و خودباوری بیمارگونه، تمایل به پذیرش کمک ندارند. آنها بر این باورند که باید مشکلاتشان را خودشان حل کنند و از درخواست کمک به دلیل احساس ضعف یا نقص خودداری میکنند. این افراد ممکن است به کمالگرایی افراطی دچار شده باشند و به دنبال دستیابی به یک ایدهآل بیعیب و نقص باشند.
وی میافزاید: اگر بخواهیم به پدیده خودکشی از جنبههای مختلف نگاه کنیم، در بُعد مذهبی این عمل ناشی از ضعف ایمان و ناتوانی در توسل و توکل به خداوند است. از نظر روانشناختی نیز خودکشی به ضعف شخصیت و تأثیر اختلالات روانی بر ذهن فرد مرتبط است. هرچند افراد در شرایط دشوار ممکن است به این نتیجه برسند که تنها راه رهایی از درد، مرگ است، اما نکته مهم این است که باید به آنها کمک کنیم تا بحرانهای روانی خود را پشت سر بگذارند و به زندگی بازگردند. خودکشی هرگز نباید به عنوان راهحلی برای مشکلات دیده شود، بلکه نیازمند برخورد جدیتر، ایجاد آگاهی بیشتر در جامعه و فراهم کردن منابع حمایتی برای افرادی است که در این شرایط قرار دارند.
ترویج حمایتهای روانی و تقویت ایمان
این روانشناس مهمترین راهکارها برای پیشگیری از خودکشی را ترویج آگاهیهای روانشناختی و استفاده از منابع کمک حرفهای مانند روانشناسان و روانکاوان تلقی میکند و میافزاید: ساخت برنامههای انگیزشی و استفاده از الگوهای زندگی افراد موفق که با وجود شکستها و خلاهای بزرگ دوباره برخاستهاند نیز میتواند به افراد کمک کند تا در برابر چالشها و مشکلات زندگی ایستادگی کنند. این نوع حمایتها به افراد میآموزد که شکستها نه تنها پایان کار نیستند، بلکه میتوانند پلی برای رسیدن به موفقیت و تجربهای ارزشمند برای رشد فردی باشند. یکی از دلایلی که برخی افراد تصمیم به خودکشی میگیرند، مربوط به شرایط اقتصادی و اجتماعی دشوار مانند نوسانات ارز یا بحرانهای اقتصادی میشود. این در حالی است که در تاریخ شاهد افراد بسیاری بودهایم که با وجود شکستهای فراوان در زندگی دوباره سرِ پا ایستاده و از تجربیات خود به عنوان درسهایی برای پیشرفت استفاده کردهاند. این نوع تفکر که "شکست یک تجربه است" و "هر شکست یک گام به سوی موفقیت است" میتواند به افراد کمک کند تا نگاه خود را به مشکلات تغییر دهند.
حاتمی به حضرت زینب(س) که نمونهای از مقاومت و ایمان بودند، اشاره میکند و میگوید: با وجود اینکه ایشان در کربلا شاهد فجیعترین مصیبتها بود، اما در نهایت گفت: "ما رأیت الا جمیلا" یعنی جز زیبایی چیزی ندیدم. این نگاه مثبت به مصیبتها و سختیها ناشی از ایمان و پیوند عمیق به خداوند بود. حضرت زینب(س) با تکیه بر ایمانی که به خداوند داشت، توانست از تمام سختیها عبور کند. در این راستا، ترویج این تفکر که آسمان میبیند، آسمان میشنود، پاسخ میدهد و اینکه در برابر تمام مشکلات، دست خداوند بالاتر از همه است، میتواند به تقویت ایمان افراد کمک کند. هرچه ایمان فرد به خداوند و قدرتهای ماورایی بیشتر باشد، توانایی او در مقابله با مشکلات و مصیبتها نیز افزایش مییابد و برعکس، هرچه ایمان فرد ضعیفتر باشد، احتمال اینکه در برابر مشکلات و بحرانها فرو بریزد بیشتر خواهد بود.