ما در مواجهه با مشکلات غالباً دچار اختلال در عملکرد مدیریت روانشناختی خود میشویم که این امر مانع از یافتن راهحلهای مؤثر میگردد. برای غلبه بر این چالش، ضروری است با تغییر رویکرد و نگرش، مسئله را از زوایای جدیدی بررسی کنیم. در این راستا، مراجعه به یک مشاور متخصص و بهرهگیری از دیدگاههای علمی و تخصصی او میتواند به شناسایی راهکارهای کارآمد و حل مسئله کمک شایانی کند.
حجت الاسلام والمسلمین عباسی به سؤال خبرنگار ما با موضوع «علت نیاز و مراجعه به مشاور» پاسخ داد که تقدیم شما فرهیختگان می شود.
چرا باید به مشاور مراجعه کنیم و چه نیازی به مشاور داریم؟
در زندگی انسان ها، مسائل و مشکلاتی وجود دارد و معناشناسی زندگی این را میگوید که زندگی بدون مسئله و بدون مشکل قابل تصویر نیست.
سیستم کنترلگر انسان که عقل انسان باشد در حقیقت هستهی مدیریتی شخصیت انسان را تشکیل میدهد و افراد برای حل آن مسائل و آن مشکلات از پردازشهای عقلی و محاسبهی عقلی خودشان استفاده میکنند، ارزیابی و عاقبتاندیشی میکنند و موضوعات و مسائل را بررسی میکنند و تصمیم میگیرند.
برای حل مشکلات به عقل منفصل نیاز داریم، نه عقل متصل
در بعضی از موارد فرد به یکسری از مسائلی برمیخورد که عمیقتر میشود و پیشرفت میکند تا جایی که خود این سیستم درگیر میشود، یعنی عقل درگیر میشود، هیجانات و احساسات درگیر میشود و درگیری عقل انسان به جایی میرسد که این هیجانات و احساسات غلبه پیدا میکند.
آن زمان این عقل دیگر خیلی نمیتواند کار کند.
وجود چنین مسئله ای در زندگی، طبیعی است و همهی ما دچار چنین وضعیتی میشویم.
آنجایی که احساسات غلبه میکند دیگر صحبت از پردازش و ارزیابی نیست، همهی اینها فشل میشود، همهی اینها ضعیف میشود. اینجاست که به قول بزرگان ما، به عقل منفصل نیاز داریم، نه عقل متصل.
عقل متصل ما سیستم پردازش و ارزیابی است که خود ما داریم و در نظام روانشناختی ما قرار دارد که این عقل متصل، درگیر شده، تحت تأثیر احساسات، عواطف، خشم، غم و اینها در مشکلات قرار گرفته است.
اما عقل منفصل در آرامش قرار دارد. عقل منفصل کجاست؟ این عقل در جایگاه مشاور است. او در یک آرامشی قرار دارد و میتواند مسائل و مشکلات فرد را از بیرون ببیند و در آن فضای آرام بررسی کند.
اینجا همان جایی است که ما نیاز به مشاور داریم. از عقل منفصل و عقل دیگری که مسئله و مشکل ما را از زاویهی دیگری میبیند، از او سؤال کنیم، از او بپرسیم و از او راهنمایی بخواهیم.
اینجا همان جایی است که ضرورت مشاوره اثبات میشود. برای هر کسی هم این ضرورت تبیین میشود، تفاوتی ندارد.
هیچ پشتیبانی مطمئنتر از مشاوره نیست
خود من به عنوان مشاور در زندگیام مسئله دارم، اگر دچار این مسئله و مشکل باشم باید به عقل منفصل مراجعه کنم؛ عقل دیگری که در آرامش است و خودش تحت تأثیر عواطف و مشکلات قرار ندارد.
به خاطر همین میگویند که یکی از ویژگیهای مشاور این است که خودش آرامش داشته باشد، خودش درگیر آن مسئلهی مشابه نباشد. یعنی اگر کسی اضطراب دارد و به مشاور مراجعه میکند، در آن لحظه نباید خود مشاور اضطراب داشته باشد.
اگر کسی افسرده است و به یک مشاور و رواندرمانگر مراجعه میکند، از ویژگیهای آن مشاور در آن موقعیت این است که درگیر افسردگی نباشد چون به عنوان عقل منفصل ورود پیدا میکند و به عنوان منبعی از اطلاعات که میخواهد از آنها استفاده کند.
اگر این اتفاق بیفتد، آن تعبیر امیرالمؤمنین(ع) محقق میشود که فرمود: «لَا مُظَاهَرَةَ أَوْثَقُ مِنَ الْمُشَاوَرَةِ» ؛ هیچ پشتیبانی مطمئنتر از مشاوره نیست. هیچ منبعی مطمئنتر از این مشاوری که به عنوان عقل منفصل دارد کار میکند، نیست.
بنابراین اگر بخواهم خیلی خودمانی در اینجا تعبیر کنم، باید اینگونه بگوییم که ما دچار مشکلات میشویم، در حل مشکلات میمانیم و موانعی برای حل مسائل و مشکلات داریم.
دلیل هم این است که آن هستهی مدیریتی نظام روانشناختی ما درگیر شده است و به این دلیل است که مسئلهی ما حل نمیشود و راه را پیدا نمیکنیم؛ پس باید از زاویهی دیگر به این مسئله نگاه شود، باید با نگاه دیگر مسئله را بررسی کرد.
اینجا ما به فردی نیاز داریم که یکسری ویژگیهایی دارد که باید به او مراجعه کنیم و از نظرات او استفاده به عنوان مشاور استفاده نماییم.