شناسهٔ خبر: 70909044 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: ایبنا | لینک خبر

معرفی شهدای نخبه -۱۲ - نخبه فرید؛

درنگی بر زندگی شهید سیدفریدالدین معصومی

نظر به اهمیت معرفی و الگوسازی شهدای نخبه، دفتر تکریم و الگوسازی نخبگان با همکاری خبرگزاری ایبنا برای تهیه مقالاتی به قلم دکتر جواد کامور بخشایش اقدام کرده است. در هر شماره به معرفی یکی از شهدای نخبه پرداخته خواهد شد.

صاحب‌خبر -

سرویس مقاومت خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا پویایی و تکامل جوامع در همۀ دوره‌های تاریخی در گرو دگرگونی‌ها و تغییرات اساسی و ساختاری بوده است و این دگرگونی‌ها عمدتاً سرنوشت جوامع بشری را در فراز و فرودهای گوناگون دوران‌ها دچار تغییرات جدی کرده و جهت حرکت ملت و قومی را به سمت و سوی کمال و سعادت سوق داده است. می‌توان گفت موتور محرکه توسعه یافتگی در هرکشوری نتیجه عمل و فکر نخبگان است وآنچه که در این دگرگونی‌ها نمود جدی دارد نقشی است که نخبگان آن جامعه در هدایت و سازندگی ایفا می‌کنند. آنان با صداقت، سلامت نفس، تعهد و بینش روشن می‌کوشند سلامت و قوت و تکامل جامعه را تضمین کنند.

اینان کسانی هستند که از قدرت و توانایی ویژه‌ای برخوردارند و آهنگ تحولات را عمیقاً تحت‌تأثیر خود قرار می‌دهند. سیری در بررسی تاریخ ملت‌ها و اقوام نشان می‌دهد کنش‌ها و اثرات نخبگان آنان در تغییر و پویایی و تحولات جامعه‌شان تا چه حد اثرگذار بوده است.

اصولاً نخبگان جوامع در جریان توسعه دانش‌ها و علوم گوناگون بشری، هدایت و راهنمایی نسل بشر و نیز رخدادها و تحولات و دگرگونی‌های اساسی بهتر شناخته می‌شوند و تأثیرگذاری‌شان نمود بیشتری می‌یابد؛ تحولات و رخدادهایی چون تغییر و دگرگونی حکومت‌ها و تجاوز و هجوم بیگانگان به سرزمین‌ها، یعنی جنگ‌ها تاریخ چند هزار سالۀ ایرانی مشحون از اثرگذاری نخبگان در سرنوشت خود بوده است. این نخبگان و اثرگذاران از دوران حکومت هخامنشیان تا به امروز، در هر برهه‌ای از زمان در خدمت جامعۀ ایرانی بوده و سرنوشت انسان ایرانی را دگرگون کرده و در رساندن او به کمال و سعادت بشری کوشیده‌اند.

در مقطعی از این تاریخ چند هزار سالۀ این کشور پهناور و در جریان تجاوز کشور همسایه به آن، ستارگانی درخشیدند و سرنوشت ایران اسلامی را تغییر دادند که تا ابد نامشان بر تارک این سرزمین خواهد درخشید. این نخبه‌های ستاره با درخشش خود و تاباندن نور و روشنی مسیر درست را پیش روی آحاد جامعه قرار دادند و در هدایت ملت و روشنگریِ تشخیص حق و باطل ایفای نقش کردند.

شاید بی‌اغراق نباشد اگر گفته شود همان گونه که ایران در این دورۀ خاص تاریخی «ملتِ خاص» را به چشم دید، «ملتِ خاص» هم با «نخبۀ خاصی» برخورد کرد که نه تنها در عرصه علم و دانش سرآمد بود در عرصۀ عمل و امتحان هم پا پس نکشید و وارد گود شد و با جانفشانی خویش، چراغ هدایت را روشن نگه داشت و با نثار خون خود از ناموس و جان و سرزمین ملتی به معنای واقعی کلمه دفاع کرد.

این «نخبه‌های خاص» شاید اگر جنگی اتفاق نمی‌افتاد، هریک، در گوشه‌ای از این آب و خاک، در عرصه‌های تخصصی‌شان در خدمت ملت بودند و تأثیر خودشان را در فراز و فرودهای تاریخی سرزمین‌شان می‌گذاشتند اما تقدیر آن بود که آنان همگی در امتحان بزرگ‌تری آزموده شوند و آنچه از نور و روشنی را که قرار بود در طول سالیان بر ملت و سرزمین‌شان ببخشد نه یکباره، در «آنی» و «لحظه‌ای» تقدیم کنند و جانشان را فدای ماندگاری و عزت و سرافرازی ایران اسلامی کنند و با این فداکاری نامشان را برای همیشه در صفحۀ تاریخ ماندگار سازند.

سخن امروز ما، سخن از نخبگانِ دیروز دفاع مقدس و عرصۀ ایثار و شهادت است. بنا داریم در این سلسله یادداشت‌ها از نخبه‌های شهید بنویسیم.از نخبه‌هایی چون شهید احمدرضا احدی‌ها و چمران‌ها و فخری‌زاده ه یا از شهریاری ها و علیمحمدی ها و تقوی‌ها و نیز نخبه های امروزی که بار دیگر شهادت را در روزگار جدید برای ما معنا کردند؛ شهیدانی چون پازوکی و معصومی.

سیدفریدالدین معصومی فرزند سید محسن و فاطمه صابری، در ۲۶ آبان ۱۳۶۲ در محله فلکه چایچی تهران نو دیده به جهان گشود. تحصیلات ابتدایی را در مدرسه فرزندان امام به پایان رساند و دوره راهنمایی را در مدرسه وحید ادامه داد.

هوش و استعداد ذاتی او در همه این دوره ها مورد توجه معلم ها و همکلاسی هایش شده بود. در همین ایام بود که یکی از معلم هایش با اگاهی از استعداد و هوش سرشار او، از وی دعوت کرد در کنار تحصیل و یادگیری دروس مدرسه در فراگیری قرآن و علوم قرآنی هم تلاش کند و همین موضوع سبب شد مسیر تازه ای در زندگی این نابغه باز شود.

سیدفریدالدین از همان کودکی عاشق کتاب و کتاب خوانی بود. به روایت مادرش، توی اتاقش کتابخانه ای درست کرده بود که مملو از کتاب های مذهبی و دینی و علمی بود و سعی می کرد همه آن را در فرصت هایی که به دست می آمد بخواند. او از همان کودکی آرزوهای بلند داشت (من مادرم، فرید؛؛ زندگی شهید سید فریدالدین معصومی به روایت فاطمه صابری مادر شهید، ص ۱۸) در کنار این فعالیت ها به واسطه صدای خوبی که داشت توی مسجد محل اذان می گفت و مکبر می ایستاد.

سیدفریدالدین زیر نظر معلمش آقای ملکی به فراگیری قرآن و حفظ آیات و روایات اقدام کرد.در این موضوع تعدادی از همکلاسی‌هایش او را همراهی می‌کردند. جدیت معلم مدرسه طوری بود که دانش‌آموزان علاقه مند را یک ساعت جلوتر از ساعت آموزش اصلی به مدرسه می‌کشاند و آن‌ها تحت آموزش علوم قرآنی قرار می‌گرفتند.آنها به مرور در یادگیری و حفظ قرآن به مراحل خوب و قابل قبولی رسیدند.همین امر زمینه ای شد تا او بعدها گام های بلندتری برای حفظ قرآن بردارد. علاقه او به قرائت قرآن با صوت و لحن هم سبب شده بود مادر، در فرصت های ممکن از او بخواهد قرآن را با ترتیل یا لحن قرائت کند.

سیدفریدالدین پس از پایان تحصیل در مدرسۀ وحید وارد دبیرستان شهدا شد. آن مدرسه سمت میدان نارمک قرار داشت و به گفته پدر سید فریدالدین، فقط دانش آموزان با استعداد و با معدل بالا را می پذیرفت. وقتی سید محسن فرزندش را برای ثبت نام به آن مدرسه برده بود مدیر مدرسه با دیدن پرونده سید فریدالدین گفته بود که این سید دانش آموز من است و برای ثبت نامش هیچ منعی وجود ندارد چون هم درس‌های مدرسه اش عالی است هم درس قرآنش.بدین ترتیب سیدفریدالدین وارد این مدرسه شد. سطح معلومات دانش آموزان این مدرسه بالا بود و هرکس در آنجا تحصیل می‌کرد مجبور بود تلاش مضاعفی نسبت به مدارس دیگر داشته باشد و سید فریدالدین هم از این امر مستثنی نبود.فضای آموزشی مدرسه فرصتی به فرید داد تا او بتواند استعدادها و هوش خود را از قوه به فعل دربیاورد.

معصومی پس از گذراندن دوره دبیرستان، بلافاصله در کنکور شرکت کرد و هم در دانشگاه دولتی و هم دانشگاه آزاد اسلامی قبول شد اما از آنجا که تمایل داشت در رشته مکانیک جامدات به تحصیل بپردازد در همین رشته در واحد علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد اسلامی ثبت نام کرد و به تحصیل پرداخت.

درست در همان ایام بود که حجت الاسلام خیر آبادی در حوزه علمیه مروی تهران یک مجموعه حوزوی برای دانشجویان در روزهای پنجشنبه و جمعه تشکیل داده بود و سلسله دروس حوزوی را توسط خود و شاگردان قدیمی‌شان تدریس می‌کرد. سید فریدالدین هم در این کلاس‌ها و جلسات ثبت نام کرد و تا زمانی که برای ادامه تحصیل به خارج از کشور نرفته بود در جلسات و کلاس‌های مزبور حضور یافت و آموزش دید.حضور در جلسات درس اخلاق حاج آقا مجتهدی و جلسات درس تهذیب نفس حاج آقا حق شناس در قلب و روح او تأثیر عجیبی گذاشته بود.

استعداد و هوش بالای معصومی همواره در دانشگاه هم بین استادان و دانشجویان زبانزد بود و او توانست دوره لیسانس را با نمرات بالا به پایان برساند و به دنبال آن تصمیم گرفت بری ادامه تحصیل به خارج از کشور برود. او قصد داشت با فراگیری دانش‌های نوین در خارج از کشور مجدداً به کشورش بازگردد و در زادگاهش به مردم سرزمینش خدمت نماید.با همین دیدگاه موضوع تحصیلش در خارج از ایران را با پدرش در میان گذاشت و با جلب موافقت او و خانواده‌اش راهی نیوزیلند شد.سفر او سختی های زیادی به همراه داشت. او نتوانسته بود بلافاصله ویزای نیوزیلند را دریافت کند لذا مجبور شد یک ماه در تایلند بماند. این یک ماه، برای فرید روزهای سختی را در پی داشت اما هرچه بود او تصمیمش را گرفته بود و می خواست هرطوری که هست این سختی ها را تحمل کند. او بالاخره موفق به دریافت ویزا شد و پس از سفری کوتاه به ایران، راهی نیوزیلند شد.

او در دانشگاه اوکلند نیوزیلند مشغول تحصیل شد و توانست دوره فوق لیسانس مکانیک را با موفقیت پشت سر بگذارد.

پس از دریافت مدرک فوق لیسانس به ایران آمد و به خانواده اعلام کرد قصد ازدواج دارد. لذا در همان ایام با یکی از آشنایانش از خانواده تقوامنش، وصلت کرد و این بار به همراه همسرش، فاطمه، راهی نیوزلند شد تا تحصیل در دانشگاه کنتربری را در دوره دکتری ادامه دهد. همسرش نیز در همان دانشگاه مشغول تحصیل شد.که البته تحصیل وی با سختی هایی همراه بود: «من پذیرش دانشگاه کنتنبری را در یکی از رشته های مهندسی گرفتم و دوره کالج زبان دانشگاه را گذراندم ولی به دلیل ملاحظات مالی و اینکه اگر من شروع به تحصیل میکردم باید مدت طولانی تری را در نیوزلند می‌ماندیم و امور مالی ما از ایران و به میزان مشخصی تامین می شد تصمیم گرفتیم که من در مدت سه سال زبان بخوانم و بعد از برگشتن به ایران، رشته خودم یعنی مهندسی شیمی را ادامه بدهم و بعد از برگشتن به ایران از ترم ۵ در دانشگاه علوم و تحقیقات به تحصیلم ادامه دادم و لیسانسم رو در ایران گرفتم» (روایت همسر شهید معصومی)

سیدفریدالدین از سال دوم تحصیل در دوره دکتری، به دلیل رضایتی که استادش از ایشان داشت پیشنهاد داد که در یکی از آزمایشگاه‌های تخصصی مهندسی تدریس کند. ایشان هم پذیرفت و به نوعی با این کارش، نقش استادیاری را ایفا کرد.

علاقه سیدفرید به امور مذهبی و قرائت قرآن سبب شده بود او از طریق یکی از دوستانش در حسینیه ای حاضر شود و برای حاضران در آن حسینیه کلاس آموزش قرآن راه بیندازد.

مدتی بعد این زوج جوان صاحب فرزندی شدند که نامش را مهدیار گذاشتند و باهم قرار گذاشتند شناسنامه ایرانی برای او دریافت کنند چون یقین داشتند که پس از فراغت از تحصیل به کشور باز خواهند گشت.

آنها پس از اتمام دوران تحصیل شان به ایران برگشتند. این برگشت تعهدی بود که سیدفریدالدین هم به خودش هم به خانواده خودش و هم به خانواده همسرش داده بود؛ اینکه در ایران و برای مردم ایران خدمت کند. او فارغ‌التحصیل رشته‌ی دکتری در زمینه مهندسی مکانیک از دانشگاه «کنتر بری نیوزلند)، دوره مهندسی انرژی باد، تکنولوژی انرژی و سیستم‌های حرارتی در دانشگاه «اوکلند» (نیوزیلند)، اولین مخترع دو ربات ماهی در کشور نیوزلند و اولین مخترع بین المللی ربات ماهی بهینه در چند گام حرکتی بود و او با این همه دانش و معلومات خودش را به ایران رساند تا به مردم سرزمینش خدمت کند. لذا پیشنهاد استادانش را مبنی بر طی دوره پسادکتری یا اقامت در آنجا نپذیرفت و به ایران بازگشت.

حامد تقوامنش، برادر همسر سید فریدالدین، می‌گوید: «چون مادرهای ما از زمان بچگی ما باهم دوست بودند ما هم از بچگی یکدیگر را می‌شناختیم و دوست بودیم. دوره راهنمایی هم باهم در یک مدرسه بودیم. وقتی «سید فرید» با خواهر من ازدواج کردند، برای ادامه‌ی تحصیلاتشان در نیوزیلند دوباره به اتفاق خواهرم به خارج از کشور رفتند. ولی با وجود امکانات و شرایط بسیار خوبی که در نیوزیلند برایشان فراهم شده بود و علیرغم پیشنهادات خوبی که برای ماندن ایشان در نیوزیلند و چند کشور اروپایی دیگر شده بود، ایشان می‌گفتند من باید حتماً برگردم و با استفاده از این درسی که خوانده‌ام به کشورم خدمت کنم».

او پس از ورود به ایران به مدت دو یا سه سال در هلدینگ نفت و گاز تدبیر از زیر مجموعه های ستاد اجرایی حضرت امام (ره) به عنوان کارشناس اشتغال یافت و سپس در هلدینگ برق و انرژی شرکت غدیر مشغول فعالیت شد و پس از مدتی به مدیرعاملی شرکت مزبور رسید.فعالیت این شرکت در تأمین برق و انرژی کشور با ایجاد نیروگاه‌های جدید و تعمیر و نگهداری نیروگاه‌های قبلی بود.

معصومی نخبه علمی، نقش اثرگذاری در تکمیل و راه‌اندازی طرح‌های برق و انرژی در کشور داشت و در آخرین مأموریت کاری اش تلاش داشت تا ساخت پروژه نیروگاه ۹۱۳ مگاواتی سیکل ترکیبی غدیر انرژی واقع در منطقه ویژه اقتصادی لامرد ادامه یابد. او سال ۱۴۰۰ در مصاحبه‌ای، اهمیت این پروژه را اینطور توضیح داده بود: «با توجه به اهمیت تأمین برق پایدار کارخانه آلومینیوم جنوب در این منطقه، موظف شدیم یکی از بزرگ‌ترین پروژه‌های تولیدی برق منطقه ویژه اقتصادی را آغاز کنیم، چرا که اگر یک ساعت برق شرکت آلومینیوم جنوب قطع شود، نزدیک به هزار میلیارد تومان خسارت وارد خواهد شد و عدم‌النفع تولید روزانه این کارخانه ۵۵ میلیارد تومان است.»

او نقش مهمی در خدمت رسانی و آبادانی کشور ایفا می کرد و آینده درخشانی در این مسیر داشت.او علاوه بر فعالیت در شرکت غدیر، در ده ها شرکت دیگر هم مشاور و عضو هیأت مدیره بود.

سیدفریدالدین معصومی پس از اتمام مأموریت کاری اش در ارتباط با پیشبرد پروژه‌های برق و انرژی غدیر در استان فارس، (لامرد) در مسیر بازگشت به تهران، به‌قصد زیارت حضرات احمدبن موسی و ادای فریضۀ نماز به حرم مطهر مشرف شده بود که در جوار ضریح مطهر، هدف تروریست تکفیری قرار گرفت و به درجه رفیع شهادت نائل شد. به روایت مادر، عامل داعشی ابتدا تیری به دست سیدفرید شلیک می کند و سپس تیری به پهلویش. تیری که به پهلو اصابت کرده بود به سرعت به سمت قلب نفوذ می کند و سید فرید بلافاصله به شهادت می رسد.(من مادرم، فرید؛؛ زندگی شهید سید فریدالدین معصومی به روایت فاطمه صابری مادر شهید، ص ۷۰ -۷۵). آن روز چهارم آبان ۱۴۰۱ بود.

به روایت پدرش، ایشان پروژه ای در لامرد فارس داشت. روز چهار آبان، پس از اتمام کار در لامرد به دلیل تقید به نماز اول وقت و زیارت احمد بن موسی تصمیم می‌گیرد وارد حرم شده و نماز اول وقتش را به جا آورد. دوستانش بیرون از حرم منتظرش بودند اما سید فرید دیگر از حرم بیرون نیامد و در همان جا به شهادت رسید.

پس از شهادت سیدفریدالدین در حرم شاهچراغ، مسئولان امر کوشیدند این خبر را به خانواده او اطلاع دهند.پدرش که یکی از خادمان افتخاری حرم حضرت رضا (ع) بود درست در همان روز برای ارائه خدمت به زائران، عازم مشهد شده بود. خبر شهادت فرزندش را فردای آن روز به ایشان دادند:

«چون حرم امام رضا بودم سعی کردند به من خبر ندهند تا کشیکم تمام شود اما هر چقدر هم تلاش کردند فردای آن روز متوجه قضیه شدم و خودم را به تهران رساندم.در حرم، مسئول کشیک قبل از اتمام زمان کشیکم از من خواست تا زودتر به تهران برگردم. او به من گفت که دست دکتر در حرم شاهچراغ تیر خورده، به تهران برو شاید بتوانی کاری برایش انجام دهی. ایشان از عملیات تروریستی حرم شاهچراغ گفت و اینکه سیزده نفر در آنجا به شهادت رسیده اند و دکتر فرید هم مجروح شده است. از همان جا آشفته شدم و با پسرم تماس گرفتم و او خبر شهادت برادرش را به من داد. پس از شنیدن خبر شهادت سید فرید به داخل حرم رفتم و از امام رضا خواستم که به من صبر و تحمل بدهد. الحمدلله امام رضا (ع) این دعای من را اجابت کرد و من با آرامش دل به تهران آمدم و به بقیه مسائلش رسیدگی کردم.»

پیکر شهید معصومی را از شیراز به تهران منتقل کردند و پس از تشییع باشکوه در محله زندگی شهید، خیابان سئول، که با حضور جمع زیادی از مردم و تعدادی از مسئولان انجام شد، به دانشگاه تهران منتقل کردند و مردم نمازگزار در تشییع باشکوه تر او حضور یافتند. حجت الاسلام والمسلمین حاجی علی اکبری بر پیکر ایشان نماز خواند. در صف نماز، حجت الاسلام و المسلمین شهید ابراهیم رئیسی هم حاضر بودند. سپس پیکر را به بهشت زهرای تهران انتقال دادند و در قطعه ۲۶ بهشت زهرای تهران به خاک سپردند. از شهید سید فرید الدین معصومی دو فرزند به یادگار ماند: یک پسر نه ساله به نام سید مهدیار و یک دختر چهار ساله به نام محدثه سادات. سیدفریدالدین هم اکنون از دنیایی دیگر مراقبت خانواده اش را برعهده دارد.

درباره سیره اخلاقی و فردی شهید روایت‌های زیادی از دوستان، خانواده و همکارانش وجود دارد که نشان می‌دهد او با رفتار و اخلاق خود بر بسیاری از همراهان و دوستانش تاثیر گذاشته بود. حاج مجید خیرآبادی، استاد مدرسۀ مروی تهران گفته است: با جمعی از دوستان حوزه علمیۀ دانشجویی تشکیل دادیم که دانشجویان خوب و نخبه بتوانند دروس طلبگی را به شکل عمیق و درازمدت و هدفمند دنبال کنند. ایشان هم در همان سال‌ها به ما پیوستند و با پیگیری و علاقه درس‌های حوزوی را مطالعه می‌کرد. چند نکته در وجود ایشان برای من روشن بود. اول صداقت و نجابت ایشان، دیگری نظم در برنامه‌هایشان. نکتۀ دیگر که برای من جالب بود داشتن دغدغۀ تربیت اسلامی و وقت گذاشتن در این زمینه هم برای خودش و هم برای خانواده‌اش قبل و بعد از ازدواج بود. نکتۀ دیگر ادب ایشان بود. ادب ایشان به گونه‌ای نبود که برای طرف مقابل زحمت درست کند. یعنی در عین راحتی و خودمانی بودن، مؤدب هم بود. اگر کاری یا پروژه‌ای را می‌خواست شروع کند و متوجه می‌شد از نظر شرعی مسئله هنوز روشن نشده، می‌دیدم که پروژه را کنار می‌گذاشت. تا این حد تعهد داشت که موضوع باید کاملاً ً روشن باشد و مورد تأیید دینی قرار بگیرد. به نظر من چیزی که باعث شد «سید فریدالدین» عاقبتش ختم به شهادت شود همان چیزیست که «حاج قاسم سلیمانی» عزیز گفتهاند که برای شهید شدن باید شهید باشی! یعنی اگر روحیات شهید شدن را داشته باشی شهید می‌شوی. ایشان این روحیات را داشت و جریان «انالله و اناالیه راجعون» را شناخته بود.

منابع و مآخذ:

.