جوان آنلاین: گاهی چشم ما در توسعه فردی و جمعی به افقهای موهومی دوخته شده است در صورتی که نزدیکترین مؤلفهها و پیش شرطهای توسعه را جدی نمیگیریم. تصور کنید فردی تحصیلات بالایی دارد و بر جایگاه مهمی تکیه زده، اما او به سلامت بدن خود اهمیت نداده است. آن فرد در یک جلسه مهم کاری با دندان درد شدیدی روبهرو میشود، آن درد بسته به جایگاه او ممکن است برای آن فرد، برای خانوادهاش، سازمان یا حتی کشور گران تمام شود، چون کیفیت تصمیمگیری فرد را تحت تأثیر قرار میدهد. گفتوگوی ما با دکتر جمشید صفری، جراح و دندانپزشک، فارغالتحصیل از دانشگاه تهران به موضوع سلامت دهان و دندان از بعد آموزش، سیاستها و سرمایهگذاریهای دولتی، سطح آگاهیهای عمومی، مراعات اخلاق کاری در میان دندانپزشکان، دستکاریهای غیرضرور دندانها و همکاری نهادهای مرتبط مثل بیمهها برای پوشش خدمات دندانپزشکی پرداخته است..
به نظر میرسد دندانپزشکی مثل خیلی از پدیدههایی که ما در زندگی با آنها سر و کار داریم یک سر در علم و تخصص و یک سر در فرهنگ عمومی، مناسبات حاکمیتی، کارکرد نهادها، فهم مسئولان از سلامت، فهم بیمهها و نظایر آن دارد. در این چند دهه که فعالیت میکنید چه برآوردی از کارکرد و اثر حلقههای این زنجیره روی هم دارید؟
ما کمابیش میدانیم یک جنبه مقوله سلامت و به صورت خاصتر دندانپزشکی به تربیت دندانپزشک، بهداشتکاران دهان و دندان، پروتزیستهای دندانی برمیگردد. یعنی سمت آموزش و علم که عبارت است از: کمیت و کیفیت آموزش، نحوه دید حاکمیت به این مقوله، میزان سرمایهگذاری، نحوه نظارت و ارزیابی دانشگاه و تربیت دانشجو و اساتید که خب داستان مفصلی دارد، اما یک سمت حوزه سلامت برمیگردد به اینکه مردم ما چه بینشی نسبت به سلامت خود دارند، یعنی بخشی که حاکمیت، سطح آموزش و کیفیت آگاهی افراد را ارتقا دهد. طبیعی است مردم هرچه آگاهی بیشتری نسبت به سلامت پیدا میکنند سطح مراقبت و رعایتشان بیشتر میشود. وقتی این رعایت رقم میخورد یکی از نتایج و مؤلفههای آن همان شاخص امید به زندگانی میشود. شما میبینید در کشوری که شاخص امید به زندگانی بالا رفته توأمان دو مؤلفه با هم ارتقا پیدا کرده است: یکی زیرساختهای حاکمیت برای این موضوع شامل آموزش و تربیت نیرو، صرف هزینه و بودجه برای سلامت، مثل اجرای واکسیناسیون و دیگری، ارتقای سطح آموزش مردم برای همکاری بیشتر. کیفیت این دو مؤلفه وقتی بالا رفت شخص خیلی از کارها را انجام میدهد و در مقابل خیلی از کارها را انجام نمیدهد. مثلاً میآید از این زندگی نشسته که به آن sedentary life میگوییم پرهیز میکند. امروز دیگر خیلیها برای ورزش کردن و باشگاه رفتن هزینه میکنند. افراد برای چکاپ و آزمایش و معاینات ادواری هزینه میکنند.
چون سطح آگاهیاش بالا رفته است.
بله و توجه کنیم که کارکرد هر کدام از این دو مؤلفه بدون همکاری و سرمایه گذاری روی سمت دیگر ناقص میماند. در کشور ما شاخص امید به زندگی بهبود پیدا کرده است. چرا؟ چون آگاهسازی و زیرساختهای بهداشتی ما مثل خانههای بهداشت و حضور بهداشت یاران در شهرها و روستاها گسترش پیدا کرده یا اعزام پزشک و دندانپزشک حتی در دورافتادهترین جاها هم اتفاق میافتد و نیروهای متخصص در مراکز استانها حضور دارند. وقتی این دسترسی بهتر باشد کیفیت سلامت و زندگی فرد بالا میرود.
با این حال ما در حوزه آموزش، ارتقا و بالا بردن دانش مردم در زمینه سلامت باید کارهای زیادی انجام دهیم. وقتی هم از سلامت سخن میگوییم ناظر به مفهوم کلی آن است؛ از موضوعات روانی تا مسائل رفتاری، تغذیه و پزشکی و... در نظر بگیرید یک نفر تغذیه درستی ندارد، این نقص روی سلامت دندان و دهان، گوارش، قلب و عروق، مغز و... او هم تأثیر میگذارد. این مسائل multifactorial یا چندعاملی و چندعلتی است؛ بنابراین بهترین حالت در همه چیز آموزش پایه است.
از این زاویه اگر میخواهیم شاهد تحول مثبتی در این زمینه باشیم باید به آموزش و پرورش توجه کنیم و کودکان خود را از مقطع ابتدایی آموزش بدهیم، آنها را به حوزه سلامت علاقهمند کنیم و آن چیزهایی که آنها میتوانند رعایت کنند در اختیارشان قرار دهیم.
آموزش و پرورش ما در حوزه دندانپزشکی روی چه مواردی میتواند متمرکز شود؟
اول: آموزش تغذیه صحیح دوم: رعایت بهداشت دهان و دندان و استفاده از مسواک و نخ دندان، دهانشویهها سوم: معاینات ادواری یا به اصطلاح غربیها زیر نظر یک Family dentist یا دندانپزشک خانواده چکاپ دورهای شوند، البته همه اینها باز متأثر میشود از شرایط اقتصادی خانواده، جمعیت و سطح امکانات استان و سیاستهای کلان دولت.
شاخصهای متداول در دنیا برای ارزیابی سلامت دهان و دندان چیست؟
ما دو شاخص ارزیابی در حوزه بهداشت دهان و دندان داریم که عملاً مسئولان و سیاستگذاران حوزه وزارت بهداشت و درمان در بخش دفتر دندانپزشکی آن را ترسیم میکنند که عبارتند از شاخص DMFT و OHI. شاخص اول مخفف تعداد دندانهای پوسیده، کشیده شده و پر شده است که نشان میدهد وضعیت بهداشت دهان یک فرد چگونه است. شاخص دوم مخفف Oral Hygiene Index است که برمی گردد به مراقبتهای نسوج نرم، لثهها، جرمها، بیماریهای دهان و دندان.
وضعیت بهنجار این شاخص چگونه است؟
عدد مطلوب این شاخص در دنیا در جاهایی که خدمات دندانپزشکی خوب و باکیفیت ارائه میشود یک است، یعنی یک دندان کشیده یا پر شده که البته بازه سنی دارد و به جغرافیا و ژنتیک افراد هم بستگی دارد، اما این عدد در کشور ما ۵/۲ تا ۲/۴ است که رقم قابل توجهی است.
از این لحاظ، ضعیفترین استان ما که نشان میدهد عدد بالایی دارد و میزان پوسیدگی و از دست دادن و پرکردگی دندانها در آن خیلی بالاست استان کردستان است. وقتی کارشناس ما این را به سیاستگذار اعلام میکند به این معناست که سرمایهگذاری بیشتری کنی و ببینی چرا مردم به امکانات دندانپزشکی دسترسی ندارند. چه خلأیی در این باره وجود دارد. باید به مردم آموزش بدهی. دندانپزشک کم است؟ بهداشت مادران در بارداری یا زمان شیردهی دارای مشکل است؟ مشکل کجاست؟
کدام استانها وضعیت بهتری دارند؟
تهران، یزد و اصفهان وضعیت بهتری دارند، چون دسترسی مردم به مراکز دولتی، خصوصی و نیمه دولتی و متخصص عمومی در این استانها بیشتر است.
توجه به این شاخصها اهمیت غربالگریها را هم نشان میدهد. از این نظر که ما هر چقدر آمار و دادههای دقیقتری داشته باشیم هشدارهای به موقعی میتوانیم به سیاستگذاران بفرستیم.
اصلاً پایه کار آمار است و من فکر میکنم ما این خلأ را به ویژه در میان مدیران و مسئولانمان داریم. شما نگاه کنید آمار مسئولان و مدیران ما بیشتر شفاهی است، اما اگر آمار و دادههای واقعی داشته باشیم و این آمارها در حضور کارشناسان آنالیز شود میتوانیم به این نتیجه برسیم که مثلاً ما با کردستان چه کنیم. اینکه چند خانه بهداشت داریم؟ چند دندانپزشک داریم؟ اینکه چند نفر دندانپزشک یا پزشک، طرح خود را باید در مناطق محروم بگذراند؟ تعداد بیشتری را به مناطق کم برخوردار اختصاص بدهیم و از بومیهای آنجا استفاده کنیم و سهمیه اختصاص دهیم. این کار سادهای است، اما ما آن قدر که غرق مسائل جانبی و پیچیده هستیم متأسفانه کمتر به کارشناسی بها میدهیم و بیشتر دنبال سیاسی بازی و سیاسی کاری هستیم. شما میخواهی خدمت کنی؟ این خدمت است. از همین جا شروع کن. سنندج مرکز کردستان است. شما باید تا حد معینی متخصص در حوزه دندانپزشکی آنجا داشته باشی.
باید مشوقهایی داده شود که آن متخصص رغبت داشته باشد آنجا برود.
بله، حقوق و دستمزد و رفاه حداقلی و مثلاً یک خانه سازمانی که فکر فرد را در آن چند سالی که آنجا حضور دارد آسوده کند. آن دندانپزشک نصف روز برای خودش باشد و نصف روز هم در مراکز درمانی. مثلاً تصادفی شده، آن وقت جراح فک و صورت همانجا کارش را انجام بدهد تا آن فرد بلند نشود بیاید کرمانشاه یا تهران. آن هم با رنج و سختیهای خاص خودش.
گاهی ما خیلی بلندپروازانه فکر میکنیم در حالی که اتفاقاً ریشه خیلی از مصائب در همین چیزهایی است که به نظر خیلی هم مهم نمیآید. معروف است میگویند به خاطر میخی نعلی افتاد، به خاطر نعلی اسبی افتاد، به خاطر اسبی سواری افتاد، به خاطر سواری جنگی شکست خورد، به خاطر شکستی، مملکتی نابود شد و همه اینها به خاطر کسی بود که میخ را خوب نکوبیده بود. من تصور میکنم یک مسئول مملکتی عالیرتبه قرار است در مورد یک موضوع مهمی تصمیم بگیرد و اتفاقاً دندان درد دارد. خب این دندان درد بر تصمیم او اثر نخواهد گذاشت؟ ما خیلی وقتها از جایی آسیبپذیر میشویم که هیچ میانگاریم و به آن وزنی نمیدهیم.
بله، کیفیت تمرکز و تصمیمگیری او را کاهش میدهد. آموزش و مشوقهای آموزشی در این زمینه خیلی مهم است. یادم میآید در دوره یکی از آقایان وزیر بهداشت، دفتر دندانپزشکی آمد طرحی را در حوزه دندانپزشکی پیشگیری آغاز کرد به نام فیشور سیلانت یا شیارپوش روی اولین دندانهای دائمی در دانشآموزان مقطع ابتدایی. موضوع اینجاست که اولین دندانهای دائمی آسیا که از شش سالگی در کودکان شروع به رویش و رشد میکند خیلی مستعد پوسیدگی هستند و شما میتوانید با یک ماده و تکنیکی ساده بدون تزریق و درد، با یک هزینه کم در عرض چند دقیقه، دو تا چهار دندان را با آن ماده پر کنی. این یک کار ساده سرپایی است. هزینه زیادی هم ندارد. در آن دوره قرار شد این طرح اجرا شود. خیلی هم بار تبلیغاتی و اجرایی پیدا کرد و مربیان بهداشت مدارس ملزم شدند و به افراد شیفت دادند و خیلی از خانوادهها مراجعه کردند و ما این کار را برایشان انجام دادیم. الان هم این تکنیک موجود است، اما کمتر کسی مراجعه میکند، چون مقطعی مطرح و بعد هم به فراموشی سپرده شد و در رسانههای ما هم دیگر دنبال نشد.
یعنی دورهای ممکن است ما پروژهای را بر اساس تشخیص درست یک فرد جلو ببریم، اما به محض اینکه آن دوره تمام میشود مدیر بعدی کنار میگذارد.
متأسفانه ما خود را عقل کل میپنداریم و اغلب خودمان را بینیاز از مشاوره میدانیم در صورتی که با یک کار ساده کمهزینه و سرمایهگذاری کم برای خانوادهها و حاکمیت بدون اینکه بچه بترسد، دردش بیاید و نیازی به ماده بیحس کننده و تزریق باشد شما میتوانید یک سرمایهگذاری بزرگ در سلامت یک نسل داشته باشید. سالهاست ثابت شده است کیفیت بهداشت دهان و دندان و لثهها رابطه مستقیمی با سلامت قلب دارد. تحقیقات نشان میدهد ریسک بیماریهای قلبی و عروقی در کسانی که بهداشت دهان ضعیف و دندانهای پر از جرم و شکستگی و ریشههای عفونی دارند دو برابر افراد عادی است، بیماریهای گوارشی هم همین طور، چون اولین مرحله گوارش از دهان آغاز میشود. شما حساب کنید بزاق فرد با مقدار زیادی باکتری و آلودگی وارد بدن و دستگاه گوارش شود.
متأسفانه آن قدر که ما روی موضوعات مختلف - بعضاً بسیار کم اهمیت - متمرکز هستیم وقتی به حوزه سلامت میرسیم کوتاهی میکنیم. از طرفی عرصههای رسانهای ما هنوز آلوده به مسائل سیاسی، اقتصادی و اجتماعی هستند، بنابراین دچار غفلت عمیقی شدهایم. این رسانه باید مثل سفره رنگینی باشد که در آن سالاد، سبزی، ماست، غذا، پیش غذا و پس از غذا نوشیدنی سالم یافت شود. کسی که علاقهمند به حوزه مسائل درمانی و بهداشت عمومی جامعه است باید محتوایی که لازم دارد از این مجله، روزنامه یا رسانه دریافت کند. به این ترتیب کسی که در معرض آگاهی قرار میگیرد دستکم چند نفر از اطرافیان خود را هم متأثر میکند. این فرهنگ و نگرش کمکم در جامعه انشعاب و گسترش پیدا میکند و شاخص آگاهی را بالا میبرد. بعد شما با یک کار پیشگیری کم هزینه از درمانهای پیچیده، گران و آزاردهنده در سنین بالاتر جلوگیری میکنید.
مثالی در جایی میخواندم که جالب بود. شما خانمی را میبینید که از مچ دست تا آرنجش طلاست ولی دندانهایش پوسیده است. موضوع فقر مالی نیست، فقر آگاهی است. مثال برخی استانها را زدید که واقعاً با فقر مالی دست و پنجه نرم میکنند و این فقر بر بهداشت و درمان آنها اثر میگذارد، اما گاهی فقر از جنس مالی نیست. ضرورت آموزش را که مطرح میکنید به نظر میرسد ناظر به همین نوع از فقر است. طرف ممکن است فقیر نباشد، اما مسئله روانی دارد، مثلاً خودش را بیارزش میداند. وقتی عزت نفس پایین میآید نیازی نمیبینید از خودتان مراقبت کنید، چون اساساً خودتان را باارزش نمیدانید. دندان هم بخشی از این مراقبتها را شامل میشود.
من اتفاقاً این موضوع را بارها مطرح کردهام که در جوانهای ما به ویژه دخترخانمها سالهاست موجی در رابطه با زیباسازیها، دستکاری و جراحی صورت، بینی، گونه، لب و ابرو آغاز شده که بسیاری از این جراحیها هم غیرضرور بوده، اما وقتی این فرد قرار است به بهداشت دهان و دندان خود توجه کند آنجا ترمز میکند. آنجا سخت است. شما نگاه کنید در سطح کلان پول بسیار زیادی صرف جراحیهای زیبایی کاملاً غیرضرور شده است، یعنی واقعاً فرد صورت نرمالی دارد، اما تحت تأثیر موج اجتماعی و فضای ذهنی ـ روانی هزینه قابل توجهی را صرف این عملها میکند در حالی که در دندانپزشکی وقتی دندانی را درست و برای آن فرد پر میکنی آن فرد آن دندان را نمیبیند.
یعنی احساس نمیکند که چیزی به او اضافه شده است.
دقیقاً! و دیگران هم چنین حسی را به او میدهند، این فرد به همین دلیل بیشتر راغب است کاری کند که خودش و دیگران ببینند و لذت ببرند، بنابراین کمتر به این سمت میآیند و حتی نگاهشان هم به دندانپزشکی تحت تأثیر همان موجهاست. آمدهاند یکسری کارهای زیباسازی ظاهر دندانها، لمینیتها و کامپوزیت ونیرها را مد روز کردهاند که بعضاً رنگ طبیعی و تناسبی با چهره فرد ندارد.
اخیراً یکی از مجریان تلویزیون را با همین نوع دندانها میدیدم، بیاغراق باید با عینک دودی نگاهش میکردی، رنگ دندان او چشم آدم را آزار میداد.
الان خودشان هم فهمیدهاند و مدتی است که هر کس پیش ما میآید میگوید نمیخواهم آن طور سفید باشد در حالی که من از ابتدا هم این کار را نمیکردم، چون این کار اصولی دارد و شما باید در درجه اول سلامتی دندانها و بافتهای نگهدارنده آن را در نظر بگیرید سپس شاخصهای کار زیبایی مثل رنگ چشم، رنگ مو، رنگ پوست و... فرد را در نظر داشته باشی نهایتاً دندان را یک یا دو درجه سفید کنی. ما در عالم طبیعت اصلاً آن سفید یخچالی و گچی را در خلقت آدمیزاد نداریم.
حتی دندان سیاهپوستها؟
داستان این است که ما به دلیل خطای بصری و چشمی، به دلیل کنتراست یا اختلاف رنگ، به خاطر اینکه پوست آن فرد تیره است دندان کرمی رنگ او را سفید میبینیم یا مثلاً خانمی آرایش میکند و دندان سفیدتر دیده میشود. این همان اثر کنتراست یا خطای چشم است.
با اشاعه آگاهی بسیاری از این موضوعات قابل حل است. به قول شما میبینید فردی زیورآلاتی با خود دارد که بسیار گرانبهاست و اگر بخشی از همین زیورآلات را برای سلامتی خود هزینه کند میتواند کل مشکلات دهان و دندان خود را حل کند، اما این کار را نمیکند. با اینکه بینش جامعه ما نسبت به سلامتی در قیاس با گذشته بهتر شده و افراد به اهمیت معاینات ادواری و چکاپ ماهانه یا سالانه پی بردهاند، اما بخش قابل توجهی از جامعه چه زمانی به بخش بهداشت و درمان مراجعه میکنند؟ موقعی که درد و ناراحتی پیدا میکنند. وقتی دندانی درد میگیرد، یعنی دندان احتمالاً به درمان ریشه نیاز دارد، یعنی شاید نصف آن دندان از بین برود و هزینه و وقت بیشتری از فرد گرفته شود، در حالی که اگر فرد به عنوان مثال سه ماه قبل یا شش ماه قبل یا سال قبل مراجعه میکرد میتوانست با هزینهای کمتر و در یک جلسه آن دندان پوسیده را ترمیم و عمر دندان را بیشتر کند.
من همیشه این مثال را برای تقریب به ذهن میزنم. شما دیدهاید در خانهها وقتی لکی روی میوهای میافتد شما آن لک را زود برمیدارید. اگر این کار را زود انجام ندهید کل بافت میوه را میگیرد. مشی پوسیدگی هم همین است. به محض اینکه از مینای دندان عبور میکند و به عاج میرسد، چون دانسیته عاج کمتر از میناست پوسیدگی سریع پخش میشود و گسترش پیدا میکند، بنابراین وقتی میشود حتی بدون بیحسی، پوسیدگی یک نقطه را برداشت و پر کرد شما عملاً از این کار اجتناب کردهاید و کل دندان با پوسیدگی پر شده است. شخص با خود میگوید حالا که درد ندارم، در حالی که آن پوسیدگی کار خود را میکند تا پوسیدگی به عصب برسد. وقتی به عصب رسید آن موقع آه از نهاد شما بلند میکند. غالباً هم این اتفاقات شب میافتد، چون شب تعلقات خاطر ما از پیرامون بریده میشود و تمرکز روی خودمان است، بنابراین شما میبینید هر دردی در شب شدت بیشتری پیدا میکند، چون توجه شما به خودتان بیشتر است، در حالی که درد در طول روز با چیزهای دیگر پوشیده میشود.
شما میبینید خانمی به ظاهر خودش خیلی هم رسیده و آراسته است، اما وقتی دهانش را باز میکند هم عفونت لثه دارد، هم جرم و هم دندانهای پوسیده، به ویژه که متأسفانه مصرف دخانیات و الکل هم زیاد شده است
و آشوب شبکههای اجتماعی.
بله و جماعت جوان ما دنبالهرو فضای مجازی و سلبریتیها هستند. سلبریتیهای ما هم غالباً اینطور نیستند که از نظر آگاهی غنی و قوی باشند کما اینکه اگر بودند نمیرفتند دندانهای خود را بسپارند دست مداخلههایی که واقعاً برای سلامت دندانشان مضر است. آدم تعجب میکند. افراد نگاه میکنند یک لبخند زیبا را میبینند و همان مبنای قضاوتشان است، در حالی که تصویر و اینستاگرام تک بعدی است، ما سه بعدی دندان را میبینیم. این ظاهری که شما از دندان میبینید و همه میگویند چقدر زیباست ما میبینیم زیر این زیبایی، دندان تراش خورده و نابود شده است یا کنارههای دندان گپی وجود دارد که غذا زیرش میرود و چند ماه یا چند سال دیگر لثهها قرمز و متورم میشود. خب مهم است که کار اصولی باشد و واقعاً به آن نیاز باشد.
یعنی برای لمینیت حتماً دندان باید تراش بخورد؟
این که میگویند بدون تراش، حرف کاملاً غلطی است. روال کار این است که لمینیت و ونیر کامپوزیت یک دست دربیاید بنابراین بعضی دندانها تراش میخورند که هم پرده و هم تراز شوند تا آن لایه یا لمینیت روی دندانها قرار گیرد. میخواهم بگویم بخش قابل توجهی از این تجویزها و کارهایی که به عنوان زیبایی در دندانپزشکی انجام میشود، نیاز واقعی دهان و دندان فرد نیست و میشود به جرئت گفت اکثر این کارها در درازمدت مخرب و آسیبرسان است.
دندانپزشکی هم متأثر از فرهنگ عمومی جامعه است. یک بخش از کار شما تجاری است و رابطه اقتصادی با بیمار برقرار میکنید. پزشک هر اندازه هم که بخواهد مقاومت کند، وقتی این تقاضا در جامعه وجود دارد قاعدتاً خیلی از پزشکان به این سمت خواهند رفت.
بله، کما اینکه رفتهاند. البته من و امثال من خیلی مقاومت میکنیم و امروز هم خوشحالم بگویم وقتی کسی برای کار زیبایی مثلاً لمینیت مراجعه میکند حرف من این است، ببینیم آیا این کار، اندیکاسیون دارد یا نه، یعنی لزوم کاربرد دارد یا نه. ما در بدرنگیها و یکسری چرخشهای ناموزون دندان که نشود با ارتودونسی مرتب کرد یا یکسری حوادث باید به این سمت برویم که دندان را لمینیت کنیم، چون شما در لمینیت یک سطح دندان را میتراشید ـ ماکزیمم نیم تا یک میلی متر ـ، اما اگر دندانی خیلی بیرون زده باشد ناگزیرید دو میلی متر هم بتراشید. خب ما در این سیستم که میخواهیم لمینیت کنیم یک موارد منطقی داریم که بله در این حالتها در منابع و تکستها تعریف شده است. عقلانی هم است که این کار البته با حداقل آسیب اتفاق بیفتد. الان نکتهای که میخواهم بگویم به نظرم کلیدی است و شاید شاهبیت حرفهای دندانپزشکی باشد که سالها مد نظرم بوده و دیدهام در اکثر کنگرههای اخیر که برای بازآموزی دندانپزشکان و ارائه تازههای دندانپزشکی برگزار میشود، بر این اصل تأکید میشود: «دندانپزشکی محتاطانه.» به اصطلاح میگویند: Aggressive یا تهاجمی نباشد.
یعنی با کمترین آسیب؟
بله، چون ما هیچ جایگزینی بهتر از آنچه که خلقت در طراحی دندان قرار داده نداریم.
خیلی وقتها اصلاً زاویههای دندانها با هم البته در حد اعتدال، نمکی به چهره میدهد، انگار که اثرانگشت آن فرد است. وقتی این زاویهها از بین میرود عین دندان مصنوعی میشود.
کاملاً نکته درست و ظریفی است. در تعریف دندانپزشکی یکسری سطوح، پلنها و استانداردها داریم. مثلاً میگویند جفت شدن این دندانها استاندارد است یا پلن این دندان استاندارد است. خط وسط چهره یا midline را در نظر بگیرید، آدمی یکی از شاهکارهای خلقت است که اندام او قرینه است. اگر شما محور sagittal طولی و عمودی را در نظر بگیرید بدن به دو قسمت مساوی و تقریباً متقارن تبدیل میشود. ما باید این پلنها را در نظر بگیریم. هیچ کسی را پیدا نمیکنید که همه اجزای بدن او طبق تعریف کتابی و علمی باشد و خود این باعث میشود ما طبیعی جلوه کنیم. برای همین است، من وقتی به بسیاری از مراجعان خود نگاه میکنم میبینم ضرورتی برای این مداخله وجود ندارد او را توجیه و آگاه میکنم که به این اورجینال و حالت طبیعی دندانت دست نزن. شما سالها با این دندان زندگی کردی، مشکلی داشتی؟ حتی ازدواجم هم کردی، اکثر این داستانها به خاطر موجهای کاذبی است که در فضای مجازی و جامعه پدید میآید و شما میبینید، چقدر در کشورهای عربی شایع شده است. میبینید ناگهان موج سفید کردن دندان پیش میآید، همه دنبال سفید کردن و لمینیت میروند. همه میروند سراغ ونیر، همه میروند پیرسینگ بدن انجام دهند یا مثلاً روی دندان خود نگین بگذارند. هرازچندگاهی یک موجی درست میکنند، اما همانطور که قبلاً هم گفتم بهترین مشی همان سادگی است. زیباترین چیزی که هیچ وقت از مد نمیافتد این است که شما دندانهایت را با همان ساختار خلقت خود بپذیری و حفظ کنی. همین! اینکه دندانهایت را تمیز نگه داری، اجازه ندهی پوسیده شود، بهداشت لثهات خوب باشد و دهانت بو ندهد.
آقای دکتر! خیلی وقتها واقعاً مسئله ما روانی است. فرد متحمل خسارت شده و بدن او دستکاری میشود و زیر تیغ میرود در حالی که حقیقتاً به آن دستکاری نیاز ندارد. از طرفی خیلی از افراد وام میگیرند و زیر بدهی و قسط میروند تا هزینه این عملها را پرداخت کنند، در صورتی که فرد خودزشتپندار است. مسئله او جای دیگری است، اما چون من نمیخواهم به ریشه مسئله بپردازم از جای دیگری شروع میکنم که واقعاً حتی با دستکاری آن قسمت هم مسئله من حل نمیشود. حالا آن کادر درمان یا پزشک به نظرم اینجا بین دوراهی کار تجاری و وجدان اخلاقی قرار میگیرد.
نقش اخلاق پزشکی و حرفهای غیرقابل انکار است. اصلاً یکی از عناصری که برای آگاهی دادن، مسئولیت و وظیفه دارد خود پزشک معالج است. او در جایگاه خودش فارغ از قسم پزشکی و اخلاق حرفهای و قوانین نظام پزشکی، برآیند یک تربیت و زندگی است که گاهی ممکن است از علم برای رسیدن به هدفش استفاده ابزاری کند تا پول بیشتری دربیاورد و از حیث تجملگرایی از همکاران دیگرش جا نماند، بنابراین اگر حتی فردی مشکلی و نیاز واقعی نداشته باشد طوری صحبت میکند که او را مجاب به آن دستکاری و عمل کند به اصطلاح ما را گمراه میکند تا این درمان را انجام دهد برای اینکه سودی از این درمان نصیب او شود که البته اینها در مقابل قشر عظیم، شریف و پاکدست دندانپزشکان کشور بسیار کم و انگشت شمارند، مانند هر شغل دیگری.
شما به عنوان کادر پزشکی و درمان در بطن همین فرهنگ عمومی ما قرار دارید. مثال میزنم. کسی آنقدر دید ظاهرگرایانه دارد که خواه ناخواه، این دید را به آن کادر پزشکی هم منتقل میکند. مثلاً آنقدر به ظاهر اهمیت میدهد که کیفیت خدمات دریافتی را با ظاهر لاکچری یک مطب یا کلینیک میسنجد، یا اینکه آن مطب یا کلینیک کدام نقطه از شهر است. اصلاً نگاه نمیکند، کار این فرد چه شکلی است. خب کادر درمان این سیگنالها را دریافت و خواه ناخواه خود را با آن هماهنگ میکنند.
این مواردی که اشاره میکنید، هر کدام معضل و مسئلهای است که ما امروز با آن درگیر هستیم. به نظرم باز همه اینها برمی گردد به سطح شعاع دانش و آگاهی مردم. گاهی مردم این تصور را دارند، چون شما در شهرستان هستی پس حاذق نیستی. من در شهرستانی طرح میگذراندم. آنجا به ما دکتر هم نمیگفتند. فامیلی یا اسممان را میگفتند. حالا ما تازه دندانپزشک و عضو نظام پزشکی شده بودیم و ذوق داشتیم، به ما دکتر بگویند. میگفتند به ما دارویی بنویسید تا ما برویم شهر یک دکتر درست حسابی پیدا کنیم.
اینها را روبهرو و جلوی چشمتان میگفتند؟
بله، میگفتند شما فقط برای رفع ضرورت کاری کنید که این درد بخوابد، چون تو در حد و اندازه درمان نیستی.
چرا این ذهنیت را داشتند؟
این ذهنیت مردم است که جای کوچک، دانش کوچکی هم دارد، منطقه پایین شهر دانش کوچک تری دارد. پس اگر من میخواهم مثلاً به سطح درمان بالاتری دسترسی داشته باشم، باید بروم بالاشهر، با این منطق طرف میگوید اگر من به کلینیک یا مطبی در قیطریه بروم یا از شهرستان به مرکز استان یا از مراکز استان به پایتخت بیایم با افرادی مواجه خواهم بود که دانش بهتر و کار باکیفیت تری ارائه میکنند.
در مورد ظاهر هم که اشاره کردید همینطور است. اگر در و دیوار این مطب زرق و برق دارد پس کادر و پزشک اینجا بهترین متریال و کیفیت و بهداشت را تأمین خواهند کرد. نمیخواهم بگویم هر جا که زرق و برق دارد، عقبه بهداشتی و درمانی ندارد، اما میخواهم بگویم بودن این حواشی الزاماً به معنای خوب بودن و کیفیت بالای خدمات نیست. خب این آموزش و فرهنگسازی میخواهد که، چون دکتر صفری اینجا و در این منطقه آ تومان دریافت میکند، اگر او برود خیابان ظفر و من دو آ تومان بدهم درمان بهتری دریافت خواهم کرد، خب اینها مثل تلقینات روانی لباس خریدن ماست. اکثر مانتوها در یافتآباد تولید میشود. همین لباس پشت چراغها و ویترینهای مجلل بوتیکها که میرود چند برابر قیمت اصلی فروخته میشود. با اینکه بسیاری از ما میدانیم واقعاً و لزوماً کیفیت بهتری در برابر قیمت بالاتر دریافت نمیکنیم، اما مقهور تبلیغات و زرق و برق آن شدهایم. seeing is believing، دیدن موجب باور کردن میشود. شما رسانهایها اصطلاحی دارید و میگویید خبر اول پادشاه است. ولی جالب است، غربیها هم در ضربالمثلهای خود دارند که Dont Believe Marketing. شما این تبلیغ و مارکتینگ را باور نکنید. عقبه، کیفیت و بهداشت برایتان مهم باشد. حالا خوشبختانه مردم ما در این زمینه آگاهتر شدهاند. من مراجعینی دارم که وقتی از آنها میپرسم معرف؟ میگویند اینترنت. میرود سرچ میکند و کامنتهایی که مراجعان درباره من نوشتهاند میبینند. حالا البته نمیگویم همیشه درست است، اما به هر حال یک شاخص است.
یا تبلیغات شفاهی و دهان به دهان. یک مشتری میآید خدماتی دریافت میکند، راضی است و طبیعتاً به در و همسایه و بستگان خودش هم اطلاع میدهد.
خوشبختانه مدتی است، بخشی از مردم دیگر خیلی فریب آن زرق و برقها را نمیخورند. البته بحثهای اقتصادی هم در این میان دخیل است، یعنی از این و آن میپرسند و بیشتر دنبال کیفیت خدمات و آسیب کمتر به دندان هستند. این نگاهها به مرور و به آهستگی پدید آمده و ما باید کمک کنیم، ارتقا پیدا کند. ما پزشکان مسئولیت مهمی در این زمینه داریم. بیماری که مراجعه میکند و از ما درمانی میخواهد صرف اینکه او این درمان را از ما میخواهد و اصرار دارد، موظف نیستیم، آن خدمات را برخلاف موازین اخلاقی و علمی ارائه کنیم. ما باید آن فرد را آگاه کنیم. منتها اشکال اینجاست که ما برای این موضوع وقت نمیگذاریم. من خوشحالم بسیاری از بیمارانم را از این شبه درمانها منصرف کردهام.
این انصراف با پیشنهاد جدید توأمان است؟
بله، مثلاً میگویم به جای اینکه شش دندانت به خاطر یک دندان کج یا بدرنگ آسیب ببیند و هزینه زیادی برای لمینیت متحمل شوی من این یک دندان را با حداقل آسیب درست میکنم که در ردیف همین دندانها باشد و رضایت شما هم جلب شود. اگر دیدی خوب نشد بعد من آن چیزی که شما میگویی اجرا میکنم. در اکثر موارد بیمار از طرح درمان راضی بوده است. متأسفانه گاهی متخصصان و فرهیختگان ما نگاه بالا به پایین دارند، هیچکسی را هم نمیپذیرند و نظر خودشان را بالاترین نظر میدانند. نظر آنها این است: درمانت را انجام بده، پولت را بگیر و برو.
گاهی میشنویم خیلی از ایرانیهای مقیم امریکا، اروپا و کانادا برای انجام درمان خود به ایران میآیند و از کیفیت و قیمت هم راضی هستند. تجربه شما در اینباره چه میگوید؟
مراجعانی که از خارج کشور به ویژه از کشورهای حاشیه خلیج فارس به ایران میآیند به خاطر این است که مهارت، دانش و خلاقیت ایرانیها را در حوزه درمان به عینه لمس میکنند. من بیماران زیادی از اروپا دارم. همین چند روز پیش آقایی از هلند آمده بود. گاهی این بیمارها به ما پیشنهاد میدهند، دکتر بلند شو بیا آنجا، چون دکتر درست و حسابی نیست. خب ما آن ابزار، instrument و متریال را داریم. خیلی از این ایرانیهای مقیم خارج، کارهایشان را از استرالیا و کانادا و اروپا میآورند اینجا. واقعیت این است، من آن چیزی که در خارج از کشور دیدم به ویژه کشورهای پیرامون ما از حیث مهارتهای علمی، پزشکی و دندانپزشکی واقعاً صفر هستند.
یعنی واقعاً با همین درجه از اعتماد به نفس؟
واقعاً طرح درمانشان در حد و اندازههای ما نیست. مهمتر از درمان، طرح درمان صحیح شماست. یک طرح درمان با حداقل آسیب که دربرگیرنده زیبایی مطلوب و طبیعی و رضایت بیمار باشد. هزینه غیر ضرور به بیمار تحمیل نشود. وظیفه پزشک این است، وضعیت را برای بیمار خود تشریح کند و بگوید من میخواهم از این نقطه به این نقطه برسم. اینقدر زمان و هزینه میخواهد ولی متأسفانه میبینیم که خیلیها این کار را نمیکنند و بیمار دربرابر عمل انجام شده قرار میگیرد. فرد نشسته که فقط معاینه شود. دندان بیمار را تراشیده و نابود کرده است. خب این کار اخلاقی نیست. چون من مراجعانی دارم که میگویند به ما نگفت، از ما نپرسید در صورتی که طبق قوانین نظام پزشکی و اخلاق باید پلن و مسائل احتمالی را با بیمار در میان بگذاری و به نوعی از بیمار اجازه بگیری. ما نمیگوییم در مورد نحوه و کیفیت درمان از بیمار اجازه بگیریم، اما برای شروع درمان و اجرای پروتکل درمانی باید از بیمار اجازه بگیری. من بارها به بیماران خود گفتهام، چیزی که برخلاف موازین علمی و اخلاقی باشد انجام نمیدهم. چند وقت پیش مراجعی داشتم. جوانی بود که میگفت من کلاس آموزش نی میروم. استادم به من گفته است دندانهای جلویی تو به هم چسبیده است. برو دندانپزشکی و بگو بین دندانهای جلویی ات دو میلی متر باز شود تا خروج هوا بهتر شود تا تو قشنگتر نی بزنی. من به او گفتم اگر من بخواهم دندان تو را بتراشم مینای دندانت آسیب میبیند و دندانت بعداً تغییر رنگ میدهد. دیدم خیلی اصرار میکند، گفتم همین الان یک میلیارد تومان به حساب من واریز کنی من این کار را نمیکنم. ولی خیلی از مراکز درمانی این کار را انجام دهند. بیمار تحت تأثیر فضای مجازی و سلبریتیها قرار میگیرد، اما پزشک و سیستم درمانی که نباید تحت تأثیر این فضاها قرار بگیرد. شما ممکن است خدای نکرده تصادف کنی، میگویند پلاتینی باید در پایت کار بگذارند. شما به هر قیمتی شده مجبوری این کار را انجام بدهی، چون برای سلامت خودت است. دندان هم یکی از مهمترین اعضای بدن است، دُرّی است که قابل تکرار نیست. چرا برای این کار هزینه نکنیم؟ من همیشه به اطرافیانم میگویم برای دو چیز هزینه کردن چه وقت و چه پول برای خودتان ذخیره میشود. یکی آموزش فن و مهارت ـ skill ـ و علم و هنر است و دوم، سلامت. هزینه در این دو به خودت برمیگردد.
نظام سلامت کشور چه رویکردی داشته باشد که سلامت دهان و دندان مردم تحتتأثیر شرایط اقتصادی آنها قرار نگیرد یا دستکم این تأثیرپذیری کم باشد.
اگر ما آمار بگیریم هر سال چقدر هزینه درمان میکنیم، چقدر برای وارد کردن دارو و متریال ارز اختصاص میدهیم، چقدر هزینه برای تربیت نیرو صرف میکنیم آن وقت تمرکز خود را بر پیشگیری و آموزش قرار خواهیم داد و شما حساب کنید، چقدر در هزینههایمان صرفهجویی میشود. متأسفانه ما بیشتر دید مصرفی داریم. نگاه ما به مسائل علتی نیست، نگاهمان علامتی است، یعنی میخواهیم علامتها را از بین ببریم و درد را تسکین بدهیم، اما وقتی نگاه ما علتی باشد، معلول هم از بین میرود. وقتی شما مسکن میخورید صرفاً علامت را از بین میبرید ولی علت همچنان سر جای خود قرار دارد. بیمهها و مراکز وابسته به آنها و نحوه پوشش هزینهها از سوی این مراکز، نظام ارجاع به پزشک خانواده، تسهیل در پرداخت هزینهها از قبیل کمکهزینهها، بیمه تکمیلی و... میتواند بسیار کمک کننده باشد، اما چون نظام ارجاع ما ناقص است فضای مبهمی میان بیمار و بیمهها و نظام درمان وجود دارد. نتیجه این است که بیمهها طبق تعرفه واقعی، هزینه و مابهالتفاوت پزشک را نمیدهند لذا من به عنوان یک پزشک تشویق نمیشوم که با بیمهها قرارداد ببندم، چون من متریال با قیمت آزاد میگیرم، آن وقت باید با قیمتی که بیمه میخواهد خدمتی با کیفیت خوب ارائه کنم که شدنی نیست. نتیجه این است که من این کار را نمیکنم، حالا کسی هم قرارداد بست، حتی اگر اوایل سالم کار کند کمکم سر میخورد به سمت تجاری کار کردن. طرف مجبور است با تعرفه بیمه به جای اینکه برند خوب کامپوزیت بخرد برند ضعیف بگیرد یا به جای اینکه ۴۵ دقیقه وقت بگذارد نیم ساعت وقت میگذارد. فرد مجبور خواهد بود خدمات خود را به تعداد بیشتری ارائه کند و از کیفیت کار خود بزند تا دریافتی بیشتری داشته باشد.
در مجموع بیمه تکمیلی اشکالات زیادی دارد، چون کارمند بیمه باید آموزش ببیند، کیفیت درمان پزشک باید مورد ارزیابی قرار گیرد، یک شبکه یکپارچه آنلاین شکل بگیرد، گاهی همین هرج و مرجها باعث میشود بیمار بارها و بارها به رادیولوژی برود در حالی که دز مجاز اشعه در سال وجود دارد. ما باید همه این اجزا و عناصر را با هم ببینیم از نظرات کارشناسان استفاده کنیم و سنگ بزرگ هم برنداریم که علامت نزدن است. اینکه ما صرفاً خودمان را با آمارهای سطحی سرگرم کنیم که فلان قدر افراد را تحت پوشش قرار دادهایم، کافی نیست. آموزش و گسترش دسترسی مردم در مناطق محروم و ارزیابی و منطقی کردن تعرفههای بیمه اولویت امروز نظام درمان ماست.