شناسهٔ خبر: 70895180 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: ایبنا | لینک خبر

معرفی کتاب؛

رهایی از حصار سرزمین‌های اشغالی

«خار و میخک، روایتی بی‌واسطه از قلب حوادث تاریخی است. اگر به ادبیات داستانی علاقه‌مندید و به دنبال تصویری جامع از دنیای فلسطین هستید، این کتاب قصۀ شب زنان عرب با لهجۀ فلسطینی است.

صاحب‌خبر -

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - فاطمه حسن‌زاده: مطالعۀ برخی کتاب‌ها نه یک پیشنهاد یا توصیه، بلکه یک مسئولیت انسانی است. بیش از یک قرن است که پنجه‌های بی‌رحم ظلم، گلوی مردم فلسطین را می‌فشارد و هر روز شکل وحشیانه‌تری از قتل‌عام در خاک غزه به نمایش می‌گذارد. خبرها می‌رسند و در میان روزمرگی‌ها رنگ می‌بازند. داستان پشت داستان می‌بافند تا صفحات تاریخ را به نفع خود ورق بزنند. چهرۀ واقعیت زیر غباری از دروغ کدر می‌شود، اما همچنان ریشه‌های تنومند مقاومت در دل سرزمین ایمان و پایمردی دوانده می‌شود و سکوت بهت‌زدۀ جهانیان را به سخره می‌گیرد.

«خار و میخک» از حصار سرزمین‌های اشغالی با قلم مردی مجاهد بیرون جهیده تا فریاد سال‌ها نشنیده‌شدن ملت ستم‌دیدۀ خود باشد. شهید یحیی سنوار سال‌های اسارتش را نیز با نوشتن از واقعیت‌های زندگی مردمش به مبارزه ادامه داد. او نویسنده یا داستان‌پرداز حرفه‌ای نبود که بخواهد با رعایت چهارچوب‌ها و اصول داستان‌نویسی مفاهیم را منتقل کند. سنوار، متولد سرزمین زیتون‌های برافراشته در میان آتش بود و رسالتش، حفظ تاریخ رنج‌ها و ایستادگی بی‌پایان هم‌وطنانش. کلمه‌به‌کلمۀ خار و میخک نشان از انسان‌هایی دارد که زیر چکمه‌های استکبار جهانی خم شدند، اما هرگز اجازه ندادند شکسته شوند.

این کتاب در ۳۰ فصل، با الهام از شخصیت‌ها و وقایع واقعی، زیست سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و مبارزاتی مردم فلسطین را به تصویر می‌کشد. سنوار در این اثر، کشاکش نیازهای روزمره را در تقابل میان زندگی با عزت تحت سایۀ مقاومت و یا عافیت‌طلبی به نمایش گذاشته است. روایت‌های او از شرایط آوارگان و زندانیان در سرزمین اجدادی‌شان، جنبه‌های مختلف زندگی در سایۀ ظلم را بازتاب می‌دهد.

شهید سنوار، که تا آخرین لحظات حیات دامان وطن را رها نکرد، از اختلاف‌افکنی‌ها برای ترک سرزمینش نوشت و خون‌های ریخته را جوهر قلمش کرد. او صلابت زنان و مردان فلسطینی را به جهانیان یادآوری کرده است. در این رمان، از خلال زندگی یک خانواده، به‌هم‌تنیدگی عقاید و کنش‌های مختلف در مواجهه با شرایط حاکم بر اهالی غزه و کرانۀ باختری به تصویر کشیده شده است. سنوار ضمن روایت وقایع تاریخی، سیر تکامل نیروهای مقاومت را ترسیم کرده و با بهره‌گیری از نمادها، باورهایی که نقش عامل در مسیر مبارزه دارند را نشان داده است.

یکی از صحنه‌های اثر چنین روایت می‌شود:

«در یکی از خانه‌های محلۀ الشجاعیه، ابونضال، ام‌نضال، نضال، محمد و دو دخترشان نشسته بودند. محمد که تقریباً بیست‌وپنج ساله بود، خیلی زیتون می‌خورد؛ طوری که توجه ام‌نضال را جلب کرد. او پرسید: چه شده محمد که فقط زیتون می‌خوری؟ چیز دیگری دوست نداری پسرم؟ محمد گفت: نه مادر! همه چیز دوست دارم، اما زیتون را بیشتر دوست دارم. مگر این زیتون از همان درخت زیتونی نیست که عماد پای آن شهید شد؟ اشک از چشم ام‌نضال چکید و گفت: خدا رحمتش کند، بله پسرم. محمد گفت: برای همین دوستش دارم. احساس می‌کنم روح عماد در این زیتون است. برای همین خیلی دوستش دارم چون عماد را دوست دارم.»

یکی دیگر از مؤلفه‌های برجستۀ کتاب، تأثیرگذاری تک‌تک افراد در زندگی و به‌ویژه نقش زنان به‌عنوان حامی و مدبر در بزنگاه‌ها است. این کتاب، با نگاهی کلان، تقویت تحقق آرمان‌های مبارزاتی را به‌واسطۀ حضور زنان در عرصۀ خانواده نشان می‌دهد. شهید سنوار به زیبایی این جایگاه را چنین توصیف کرده است:

«ام‌نضال به سمتش دوید و گفت: محمد جان! این چیست پسرم؟ پسر لبخند زد: به عملیات استشهادی می‌روم مادر. مادر لحظاتی سکوت کرد. محمد سکوت مادرش را شکست و گفت: مادر، این درخت زیتون را یادت هست؟ (به زیتونی که عماد چند سال قبل پای آن شهید شد، اشاره کرد) یادت می‌آید مادر؟ عماد را یادت می‌آید؟ یادت می‌آید چقدر دوست داشتیم ثمر این درخت را ببینیم چون با خون عماد آمیخته بود؟ یادت می‌آید چطور ما را با عشق فلسطین و قدس و جهاد و فداکاری تربیت کردی؟ الان زمانش رسیده است مادر. خواب دیدم به آن‌ها حمله می‌کنم و آن‌ها را می‌کشم و بعد شهید می‌شوم و در بهشت به محضر رسول خدا (ص) می‌روم و او مرا تحسین می‌کند!

اشک در چشم‌های مادر حلقه زد. اشکش را قبل از اینکه سرازیر شود، با دستمال پاک کرد و گفت: موفق باشی پسرم. موفق باشی! سپس پسرش را بغل کرد، دست، سر و تفنگش را بوسید و سفارش کرد: اگر حمله شد، شک به دلت راه نده و به عقب برنگرد پسرم. مبادا رأفت در دین خدا باعث شود برایشان دلسوزی کنی عزیزم. به امید دیدار در بهشت، کنار حضرت مصطفی (ص). به امید دیدار، پارۀ جگرم و شادی قلبم. به امید دیدار!»

«خار و میخک، روایتی بی‌واسطه از قلب حوادث تاریخی است. اگر به ادبیات داستانی علاقه‌مندید و به دنبال تصویری جامع از دنیای فلسطین هستید، این کتاب قصۀ شب زنان عرب با لهجۀ فلسطینی است.