مقوله رنج و درد از جمله موضوعات انسانی است که هر روز با آن سروکار داریم؛ مانند همه حواس انسانی که یک روی در برون و روی دیگر در درون دارد، رنج و درد هم از این قاعده مستثنی نیست یعنی گاهی ما رنج و دردی را به صورت فیزیکی تحمل میکنیم که چاره دوای این علت، مراجعه به طبیب است و چه خوش طبیبی که بتواند دوای جمله علتهای ما باشد.
سؤال اساسی این است که آیا فلسفه و حکمت همان طبیبی است که میتواند درد و رنج بشر را مرهم باشد یا اصلاً فلسفه، نوشدارویی دارد تا بتواند این دردها و رنجها را التیام ببخشد و درمان کند؟ نه اینکه صرفاً مانند مسکن لحظهای باشد و بعد از گذران روزگاران دوباره درد، سر باز کند و روز از نو و روزی از نو؛ چراغ به دست گرد شهر بگردیم تا دوای جدیدی را طلب کنیم بلکه این دردها و رنجها انسانی را مرهمی باشد.
خبرنگار ایکنا برای یافتن پاسخی درباره «تأثیر فلسفه در کاهش دردها و رنجهای بشر» به سراغ اساتید فلسفه که عمر خود را در این راه صرف کردهاند رفته تا نظر آنها را در این باره بپرسد. گفتوگوی نخست با غلامرضا اعوانی، استاد نامدار و پیشکسوت فلسفه است که مشروح آن را در ادامه میخوانید.
ایکنا ـ مسئله امروز انسان در دنیای مدرن نحوه مواجهه و مقابله با رنجهاست. به عنوان کسی که عمر خود را به طور متمرکز پای فلسفه گذاشتهاید تأثیر فلسفه در کاهش آلام و رنجهای بشر را چقدر میدانید؟
انسان با همه موجودات دیگر از جمله فرشتگان و حیوانات این فرق را دارد که سؤال میپرسد؛ یعنی مسئله دارد. این پرسشها شامل بسیاری از مسائل اساسی میشود. هر علمی با پرسشهایی شروع میشود اما پرسشهایی وجود دارد به نام پرسشهای نخستین به قول مولانا «از کجا آمدهام، آمدنم بهر چه بود...» این پرسشهای نخستین فلسفه است و اینها است که انسان را انسان میکند که ابعاد مختلفی دارد و هر کسی از یک جانبی دیده است که همه این جوانب درست است. مجموعه این وجوه عظمت فلسفه را نشان میدهد.
در ادیان بر حکمت بسیار تأکید شده است. در قرن پنجم و ششم قبل از میلاد میبینیم که کنفوسیوس در چین، نویسندگان وداها در هند، زرتشت در ایران، افلاطون، فیثاغورس، ارسطو در یونان و انبیای بنیاسرائیل حضور داشتند که همگی حکیم بودند که به عصر حکمت معروف است و دوره درخشانی بوده است.
فردی کتابی در اینباره نوشته است و اعتقاد دارد که اگر چیزی بخواهد بشریت را به وحدت برساند؛ همان دوره است زیرا وجه مشترک همه این بزرگان حکمت است.
ایکنا ـ با این توضیح که فرمودید حکمت چه تأثیری در کاهش رنج بشر دارد؟
حکمت به انسان فهم و عمق میدهد، انسان غیر از حیوان است، حیوان میخورد و میخوابد اما معرفت نفس است که انسان را انسان میکند. معرفت نفس غیر از روانشناسی است. سقراط شعاری بر سر در معبد دلفی قرار داده بود که این بود «ای انسان خودت را بشناس» این جمله همان معرفت نفس است.
ایکنا ـ آیا شناخت منجر به کاهش درد و رنج انسان میشود؟
بله، زیرا حکمت درد و رنج را میفهمد و فهمیدن منجر به کاهش رنج میشود و فلسفه منجر به فهم عمیق میشود.
ایکنا ـ اما در تاریخ ادبیات ما شاعران و حکمای بسیاری بر این نکته اشاره کردند که دانایی منجر به پریشانی بیشتر میشود؛ خاصه مولانا که در مثنوی میفرماید «هر که او بیدارتر، پر دردتر/ هر که او آگاه تر، رخ زردتر» که از این عبارات ما درمیابیم که فهم عمیق لزوماً منجر به رنج کمتر نمیشود.
این خیلی خوب است زیرا آن هم حکمت است. مسئله رنج؛ مسئله اساسی است.
ایکنا ـ تضادی که وجود دارد این است که برخی از فیلسوفان و حکمای گذشته مانند اپیکور یا خیام را هم میبینیم که بسیار مبتهج هستند و در نوشتههای خود به این نوع اندیشه اشاره کردند مثل خیام که میگوید «می خوردن و شاد بودن آیین من است».
وجود، یک لفظ است و با وجدان و آگاهی و وجد ارتباط دارد؛ یعنی وجود و وجدان و وجد یا به تعبیر هندیها «ست، چیت و آناندا» که «ست» همان وجود است و «چیت» آگاهی و «آناندا» هم بهجت و شادی مطلق است که اینها سه صفت خداوند است که وجود مطلق، وجدان مطلق و آگاهی مطلق است. وقتی به آنجا متصل شدید بسیاری از مسائل برای شما حل خواهد شد.
انسان وقتی با نامتنها ارتباط پیدا میکند به وجد میرسد و ابنسینا هم همین را مطرح کرده است که راهش شناخت و سلوک است و استاد میخواهد و با کتاب خواندن کار پیش نمیرود. فلسفه راه و صراط سلوک است که باید به خدا رسید. فلسفه غم و غصه نیست بلکه شادی است و به قول ابنسینا ابتهاج مطلق است برای اینکه خداوند بهجت و وجد مطلق است.
ایکنا ـ به اهمیت وجود استاد اشاره کردید اما اکنون مانند گذشته نیست که حکیمانی وجود داشته باشند تا مانند نوح ما را کشتیبانی کنند؛ اکنون چه باید کرد؟
بله، البته هنوز هم افرادی هستند اما اکنون خیلی کم شدهاند؛ سابق در همین تهران افراد فراوانی حضور داشتند اما با ورود صنعت و تکنولوژی معنای حکمت از بین رفته است. وجود یک حکیم بسیار تأثیرگذار است اما متأسفانه دیگر نیستند یا اگر هستند لفظی هستند.
گفتوگو از سجاد محمدیان
انتهای پیام