به گزارش همشهری آنلاین، جواد منصوری؛ نخستین فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: در اندیشه سیاسی مادیگرایانه و نظامهای استکباری، انسان و اراده فردی جایگاه محوری دارند. در این دیدگاه، اراده جامعه و مشیت الهی نادیده گرفته میشود. از این رو، حذف و ترور بهعنوان مؤثرترین راهبرد برای مقابله با رقبا در دستور کار قرار میگیرد. این نظامها معتقدند با ترور سران و رهبران جناح مقابل، میتوانند موانع را از سر راه برداشته و بدون هیچ مقاومتی به اهداف خود دست یابند.
نمونهای از این تفکر در قرآن کریم، در داستان فرعون قابل مشاهده است. هنگامی که به فرعون خبر رسید که پسری در آینده سلطنت او را نابود خواهد کرد، او تصمیم گرفت تمامی نوزادان پسر را، حتی با احتمال اندک، از بین ببرد. اما تقدیر الهی بر این قرار گرفت که حضرت موسی(ع) در همان کاخ فرعون رشد کند و در نهایت او را نابود سازد. این حکایت نشان میدهد که اراده الهی فراتر از تدابیر انسانی است و قدرتطلبان در تلاشهای خود ناکام میمانند.
از نخستین روزهای پیروزی انقلاب اسلامی، مسأله ترور بهعنوان ابزاری برای مقابله با نظام جمهوری اسلامی توسط گروههای ضدانقلاب دنبال شد. سازمان مجاهدین خلق (منافقین) با شعار "قطع رئوس نظام"، به ترور شخصیتهای کلیدی انقلاب پرداخت. این اقدامات، همراه با حملات گروههای دیگری همچون چریکهای فدایی خلق و حزب دموکرات کردستان، آغازگر جنگی تمامعیار علیه نظام و مردم ایران بود. حتی بنیصدر، رئیسجمهور معزول، آشکارا اذعان داشت که برای استقرار جمهوری دلخواه خود، ناگزیر به حذف فیزیکی مقامات جمهوری اسلامی هستند.
رژیم صهیونیستی در منطقه، یکی از برجستهترین حکومتهایی است که سیاست خود را بر اساس ترور و خشونت استوار کرده است. این رژیم در طول تاریخ، شخصیتهای سیاسی، نظامی، دانشمندان و دانشگاهیان جهان اسلام را هدف قرار داده تا مقاومت و نهضتهای ضداسرائیلی را سرکوب کند.
در هفتاد سال اخیر، هیچ گروهی به اندازه سازمان مجاهدین خلق، ترور را بهعنوان ابزار اصلی خود بهکار نگرفته است. این گروهک، بیش از 12 هزار نفر از مسئولان نظام جمهوری اسلامی و 5 هزار نفر از مردم عادی را به شهادت رسانده است. با این حال، چنین اقداماتی نه تنها قدرتی برای آنان به ارمغان نیاورد، بلکه سقوط و نابودی خودشان را تسریع کرد.
تاریخ نشان داده است که ترور، بهعنوان ابزاری برای حذف رقبا، هرگز به قدرتگیری پایدار منجر نمیشود. حتی در رویدادهایی مانند حادثه کاخ دادگستری، اگر انگیزههای شخصی مطرح نباشد، باید آن را در چارچوب تلاشهای ناکام برای حذف رقیب تحلیل کرد. چنین اقداماتی صرفاً عمر گروههای تروریستی را کوتاهتر میکند و شکست نهایی آنان را به تعویق نمیاندازد. این روایت، گواه روشنی است بر اینکه قدرت حقیقی، از مسیر عدالت، خدمت به مردم و هماهنگی با اراده الهی به دست میآید و نه از طریق ترور و خشونت.