به گزارش «نماد اقتصاد»، سهم قابلتوجه دولت در ایرانخودرو به معنای نقش پررنگ آن در تصمیمگیریها و سیاستگذاریهای شرکت است که بر اساس آخرین بررسی ها حدود ۵۲ درصد برآورد شده است. این تمرکز قدرت معمولاً باعث کاهش انعطافپذیری و نوآوری میشود، چراکه مدیران دولتی معمولاً انگیزه کمتری برای ایجاد تغییرات و بهرهوری بیشتر دارند. همچنین نقش نهادهای عمومی و وابسته به دولت نیز در این بررسی ها حدود ۲۱ درصد اعلام شده که شامل بانکها و نهادهای عمومی است، عملاً ارتباط نزدیکی با ساختار دولتی دارد و نمیتوان آن را بهعنوان سهامداران مستقل و خصوصی تلقی کرد. این موضوع باعث میشود که استقلال لازم برای تصمیمگیریهای راهبردی وجود نداشته باشد. شرکتهای زیرمجموعه ایرانخودرو که تحت عنوان سهامداران خصوصی نمایش داده شدهاند، نیز حدود ۲۵ درصد از مجموع سهام ایران خودرو را تشکیل می دهند که معمولاً تحت نفوذ و سیاستهای دولت فعالیت میکنند، که در نهایت این ترکیب، مسئله استقلال مدیریتی را محدود کرده و باعث کاهش رقابت و انگیزه میشود.
مدیریت ناکارآمد و هدررفت سرمایهها
بر این اساس؛ حضور پررنگ و کنترلگرایانه دولت و نهادهای عمومی در ساختار سهامداری، منجر به مدیریت ناکارآمد شده است. این نوع مدیریت معمولاً با بیانگیزگی مدیران، کاهش خلاقیت و نوآوری، و استفاده نامناسب از منابع انسانی و مالی همراه است. نتیجه این مسائل، هدررفت سرمایههای کلان و ناکامی در رقابت با خودروسازان بینالمللی است. به گفته تحلیگران؛ انتقال سهام به بخش خصوصی واقعی و مستقل میتواند به افزایش رقابتپذیری و بهرهوری کمک کند. در این راستا باید با ایجاد انگیزه برای مدیران و تدوین سیاستهایی برای افزایش انگیزه مدیران، بستر مناسب برای بهبود عملکرد شرکت ضروری را فراهم آورد و قطعاً این مهم با تغییر مدیریت در سطح کلان و خرد فرصت اجرایی شدن را می یابد، علاوه بر این شفافیت در نحوه مدیریت و تصمیمگیریها میتواند اعتماد عمومی و بهرهوری را افزایش دهد و پاسخی برای این سئوال بزرگ را ایجاد کند که شرکتی با این عظمت که به راحتی در دایره تقسیم بندی ها جزو صنایع مادر قرار می گیرد، چرا تا کنون باوجود این حجم از منابع مالی و نیروی انسانی عظیم، همواره بر طبل زیان ده بودن می کوبد و چرا به مطالبه ایجاد تغییر بزرگ به منظور بهبود که بدیهی است در حوزه مدیریتی و نحوه اداره آن باید صورت گیرد، تاکنون وقعی گذاشته نشده است؟ این مسائل نشاندهنده نیاز به اصلاحات جدی در ساختار سهامداری و مدیریتی ایرانخودرو است تا این مجموعه بتواند به اهداف خود در بازارهای داخلی و بینالمللی دست یابد.
صنعت مادر و کلیدی
این گزارش می افزاید؛ اکثر صاحبنظران بر این باور هستند که ایرانخودرو بهعنوان یکی از بزرگترین شرکتهای اقتصادی ایران، نقش کلیدی در صنعت خودروسازی و اقتصاد کشور ایفا میکند. این شرکت نهتنها از لحاظ تولید خودرو بلکه بهواسطه تأثیرگذاری بر زنجیره تأمین و صنایع وابسته (مانند قطعهسازی، فولاد، و پتروشیمی) بهعنوان یک صنعت مادر شناخته میشود. این شرکت با وجود اینکه از نیروهای متخصص و کارآزموده در حوزههای مختلف بهره میبرد، در صورت مدیریت صحیح، میتوانند منبعی برای نوآوری و توسعه باشند. این سرمایه انسانی یکی از ارزشمندترین داراییهای شرکت است که تاکنون بهدلیل مدیریت ناکارآمد کمتر از پتانسیل آن استفاده شده است. ایران خودرو با در اختیار داشتن خطوط تولید پیشرفته، ظرفیتهای تولید انبوه، و شبکه گسترده فروش و خدمات پس از فروش، یک بازیگر کلیدی در بازار داخلی است. این زیرساختها بهراحتی قابل جایگزینی نیستند و نشاندهنده اهمیت حفظ و بهبود آن هستند.
تقویت جایگاه استراتژیک در اقتصاد ملی
تحلیلگران معتقدند؛ ایران خودرو به عنوان متولی بزرگ و اصلی صنعت خودرو کشور، بهعنوان یک صنعت مادر، ایرانخودرو تأثیر مستقیم بر صدها صنعت کوچکتر و هزاران شغل مرتبط دارد، به این ترتیب تعطیلی یا تضعیف این شرکت میتواند تأثیرات مخربی بر اقتصاد ملی و اشتغال داشته باشد. اما اینکه این غول عظیم صنعتی را چگونه می توان به مرحله بازدهی رساند و از زیاندهی مستمر جداساخت رویکردی است که کارشناسان راه های مختلفی برای آن ارائه می دهند که اصلی ترین بر خصوصیسازی واقعی و اصلاح ساختار مدیریت متمرکز است. بر این اساس با انتقال مدیریت از دولت به بخش خصوصی واقعی و مستقل، امکان حضور مدیرانی با انگیزه و متخصص فراهم میشود، این مدیران میتوانند با نوآوری، بهرهوری و تصمیمگیریهای سریعتر، ارزش افزوده قابلتوجهی ایجاد کنند. همچنین سیستمهای پاداشدهی عملکردمحور و ایجاد فضای رقابتی میتواند انگیزه نیروی انسانی را برای دستیابی به اهداف کلان افزایش دهد. همچنین می توان با تقویت سرمایهگذاری در تحقیق و توسعه ، فرآیند توسعه محصولات جدید، افزایش کیفیت، و کاهش هزینهها در صدر برنامه های این شرکت قرار داد و به این ترتیب میتوان جایگاه ایرانخودرو را در بازارهای داخلی و بینالمللی بهبود بخشید، در این راستا قطعاً در صورت رفع مشکلات تحریم می توان زمینه حضور شرکای خارجی با تجربه را به عنوان یک پارامتر مهم به منظور افزایش رقابتپذیری و بهرهوری درنظر گرفت و به این شکل با این چشم انداز و با بهره از مدیریت بهینه و توسعه صنایع وابسته، ایرانخودرو میتواند بهعنوان یک محرک اصلی در اقتصاد کشور ایفای نقش کند. در نهایت اینکه؛ واگذاری مدیریت ایران خودرو به بخش خصوصی به معنای تعطیلی یا کاهش اهمیت این شرکت نیست، بلکه هدف اصلی بهبود مدیریت، افزایش بهرهوری و حفظ این سرمایه ملی است. با مدیریت صحیح و تغییر رویکرد، ایران خودرو میتواند به سمت تولید بهینه و ارزش افزوده حرکت کند و در عین حال به عنوان یک شرکت معتبر در صنعت خودروسازی ایران باقی بماند.