جوان آنلاین: اردیبهشت سال جاری، فاز جدید سد پاشدان روی رودخانه هریرود و در بالا دست سد دوستی افتتاح شد. در هفتههای اخیر، مقامات ایران به طور ویژه در واکنش به ساخت و آبگیری این سد به طالبان اعتراض کردهاند که یکبار دیگر یادآور بحران تأمین آب در راستای سدسازیهای گسترده در منطقه است. پایگاه خبری – تحلیلی «جوان» در گفتوگو با اسماعیل باقری، کارشناس مسائل افغانستان ابعاد این موضوع را مورد توجه قرار داده است:
ریشه بحران کنونی در تأمین حقابه ایران از افغانستان که به ویژه در برخورداری هموطنان استانهای شرقی از آب مورد نیاز حائز اهمیت است را چطور میبینید؟
مسئله تأمین آب، در همه ادوار تاریخی و نظامهای سیاسی یکی از چالشها میان تهران و کابل بوده که به نوعی انگلیسیها عامل اصلی به وجود آمدن این اختلاف بودند. در دوره توافق یا معاهده پاریس که عملاً بخشهایی از ایران در شرق (ولایت هرات در آن روز شامل بخشی از دو استان فعلی فراه و نیمروز) جدا شد. طبق معاهده هیرمند که در سال ۱۳۵۱ به امضای طرفین رسید، قرار شد ۲۶متر مکعب بر ثانیه از آب هیرمند یعنی ۸۵۰میلیون متر مکعب در سال وارد تالاب هامون شود. قرار شد دستگاه سنجش آب نیز از دهراود در خروجی سدکجکی مورد توجه باشد و طبق معاهده هیرمند بعد از سد کجکی، طرف افغانستانی سدی یا کانال و نهری ایجاد نکند که عملاً این مسئله رعایت نشده است و اکنون بیش از ۱۰۰ انحراف آبی ایجاد شده است. به دلیل تغییر نظامهای سیاسی و بیثباتی، جنگ و ناامنی در افغانستان و نیز مداخلات خارجی، تحقق این امر یعنی حقابه هامون از رود هیرمند، چندان پیگیری نمیشد و عمدتاً آبها در فصول بارانی و سیلابها و در یک کلام، آبهای اضافی به عنوان حقابه محسوب میشد. در دوران اشرف غنی، اقداماتی مانند احداث سد و انحراف آب تشدید شد. سه تا چهار سد احداث شد که سد کمالخان که پایه مطالعات آن به سال ۱۹۳۶ برمیگردد هم از جمله همین موارد هستند. مطالعه و ایجاد سدهای دیگر روی رودهایی که در حوزه آبی هیرمند قرار دارد، ادامه دارد و همه تلاش حکومت طالبان برای مهار آبهای خروجی و بهرهبرداری سیاسی از آن است و به همین دلیل انحراف آب از سدکمالخان به گودزره را عملی میکنند. هرچند قبلاً این مسئله تکذیب میشد، حالا دیگر تکذیب هم نمیکنند و مسئله انحراف آب، علنی شده است. در اینجا نقش امریکا و کشورهای متحد به آن مشهود است که به این مسئله در افغانستان دامن زدهاند. در آمودریا هم امریکا مداخله میکند و رقابتها با روسیه و چین و آسیای مرکزی در جریان است که برای ازبکستان و ترکمنستان مسئلهساز شده است.
به طور ویژه این موضوع درباره سد پاشدان چگونهاست؟
درباره این سد باید گفت، با توجه به اینکه ما درباره هریرود معاهده نداریم، اما هریرود جزء حوزههای آبی مشترک و فراسرزمینی است و قواعد بینالمللی در این خصوص باید مدنظر حکومت طالبان باشد، منتها آنان به این قوانین بیاعتنا هستند و عملاً سیاستهای قبلی مهار آب ادامه دارد و البته طالبان نمیگویند که حقابه را نمیدهند. طالبان در برابر معاهده هیرمند، در زبان خود را پایبند نشان میدهد، اما در عمل متعهد نیست، همانطور که شهید امیرعبداللهیان وزیر خارجه فقید هم به آن اشاره داشت، تحویل حقابه ایران شاخص مهمی برای سنجش تعهدات هیئت حاکمه سرپرستی افغانستان است. موضوع حقابه از جنبه دیگری هم اهمیت دارد که به جابهجایی جمعیتی هم دامن خواهد زد. در عین حال از موضوع مهاجرت هم نباید غفلت کرد. به همین دلیل باید با تنظیم سیاستی منسجم و با اقتدار، در جهت تأمین آن اقدام شود.
درباره سد دوستی چه آیندهای را میتوان تصور کرد؟
در واقع یکی از ابزارهای قدرت افغانستان، آب است که در پنجحوزه آمودریا و کوکچه رود در استان بدخشان، حوزه آبی شمال، رود کابل، مرغاب و هریرود و رود هیرمند نمود پیدا کرده است. بیش از ۹۰ درصد رود هریرود از بلندیهای پامیر و به ویژه کوهبابا در لعل و سرجنگل است که از شرق استان غور سرازیر میشود و بعد از طی کردن ۵۰۰ تا ۶۰۰ کیلومتر به مرز ایران میرسد. باوجود سد پاشدان، آب سد دوستی هم به شدت کاهش مییابد و فقط آب رودهای فصلی وکوچک باقی میماند که آنها هم کفاف کشاورزی و آشامیدن را نمیدهند.
به نقش امریکا اشاره کردید. آیا کشورهای دیگری هم در سدسازی به افغانستان کمک کردهاند؟
این طرح، طرح کلانی است. در مقاطع مختلف، نقش کشورهای مختلفی را در این زمینه میبینیم که از لحاظ مالی یا مهندسی مشارکت کردهاند. علاوه بر امریکا، هند و کره در دولتهای قبل در این زمینه ایفای نقش داشتهاند و جمهوری آذربایجان و ترکیه در ساخت سدپاشدان همکاری کردهاند. اما همانطور که گفتم، کارگردان اصلی امریکاییها هستند و به نوعی تفکر و حتی عناصر وابسته به صهیونیستها دخیل بودهاند. در یک نگاه بدبینانه تلاش این است: «آنقدر آب ندهیم تا مناطق مرزی خالیالسکنه شوند و به دلیل تغییر پوشش گیاهی با سیستان در کشور افغانستان متفاوت باشند.
در مجموع، آنچه رخ میدهد جنایت زیستمحیطی است چراکه آب شیرین به سمت گودزره (شورهزار در استان نیمروز) منحرف شده و باعث میشود تا زمینها به مرور به شورهزار بیشتر تبدیل شوند به این ترتیب، امکان کشاورزی در آنها نخواهد بود که این روند هم برای ایران و هم برای افغانستان و پاکستان عواقب زیستمحیطی در پی خواهد داشت.
نقش دستگاه دیپلماسی در واکنش به این سدسازیها چگونه باید باشد. اساساً نقش آن را تاکنون چطور ارزیابی میکنید؟
در این زمینه چند نکته وجود دارد که باید مورد توجه باشد:
- مدیریت آبهای روان و آبخیزداری و احداث بند و سیلاب در استان سیستان و بلوچستان مدنظر باشد
- همچنین انتقال آب دریای عمان و شیرینسازی آن برای مصارف کشاورزی و صنعتی و آشامیدنی مدنظر باشد.
- استفاده از قوانین بینالمللی حقوق آبهای فراسرزمینی و رجوع به مراجع قانونی جهانی در این خصوص
- همچنین ایران باید در سطح ملی و بینالمللی تلاش کند تا از طریق دیپلماسی فعال و همکاریهای منطقهای، راهحلی پایدار و عادلانه برای این موضوع پیدا کند. در غیر این صورت، این اختلال میتواند به یک بحران آب جدی تبدیل شود که پیامدهای آن تا سالهای آینده باقی خواهد ماند؛ لذا تأکید بر مسئله زیستمحیطی تالابهای هامونهای صابری، پوزک و هیرمند نیز موضوعی مهم است.
- گفتوگو و برگزاری جلسات و هماندیشی با طرف افغانستانی در جهت پایبندی عملی به معاهده هیرمند و حقوق آبی هریرود
- گفتوگو درباره تأثیرات مخرب زیستمحیطی انتقال حقابه هامون به شورهزار گودزره و نیز اثرات مخرب آن بر نیمروز
- نکته آخر اینکه باید مقامات طالبان را به این مسئله توجه داد، ایران از بدو انقلاب اسلامی و در طول ۴۵سال گذشته و در مقاطع مختلف از مردم افغانستان حمایت کرده و این از رسم همسایگی به دور است که با اهداف سیاسی، آب اضافی سدکمالخان به شورهزار منحرف شود یا ورودی آب هریرود به سد دوستی بند شود و این در حالی است که هم اکنون بیش از ۶میلیون نفر افغانستانی اعم از قانونی و غیرقانونی از بیشتر تسهیلات آب و برق و... استفاده کرده و در همزیستی با مردم ایران در شهرها و روستاهای مختلف ایران کار و زندگی میکنند؛ لذا در این خصوص نیز باید دیپلماسی ایران فعال شده و دنبال راهبرد اساسی و عملی باشد و از مصلحتاندیشی و ملاحظهکاری خوشبینانه دوری کند. یکی اینکه ما همواره درگیر ملاحظات و مصلحتاندیشی بودهایم و چنین رویکردی مشکلساز است.
البته باید رویکرد حساب شده و دقیق مدنظر دستگاههای سیاستگذار باشد. نباید موضوع حقابه به ابزاری برای جنجال در رسانهها تبدیل شود، بلکه باید در عرصه دیپلماسی مورد پیگیری قرار گیرد.
اقدام ویژه دیپلماتیکی را پیشنهاد میدهید؟
متأسفانه بیتوجه بودن مجامع بینالمللی، به شکلگیری وضعیت کنونی دامن زده است. باید در مجامع بینالمللی و طبق کنوانسیون مناطق حفاظت شده جهانی موسوم به تالابهای بینالمللی که در یونسکو هم ثبت شده، اقدام کنیم. هامون جزء ذخیرهگاه و پناهگاه حیات وحش و طبق کنوانسیون تالابهای بینالمللی از مناطق ثبت شده است، اگر آسیب ببیند به نوعی کل منطقه آسیب میبیند. وضعیت کنونی، «نظریه بال پروانه» را به ذهن متبادر میکند که اگر پروانهای در یک نقطه از جهان بال بزند، میتواند در نقطهای دیگر یک جریان هوایی (طوفان و گردباد) را ایجاد کند که میتواند اثرات زیادی بر جای بگذارد. همین حالا هم اثرات مخرب این تحولات مشهود است. بادهای ۱۲۰ روزه، به ۱۸۰ روزه تبدیل شده است و اگر روند ندادن حقابه به همین ترتیب ادامه یابد، بیش از گذشته اثرات مخرب آن محیطزیست و مردم منطقه را متأثر خواهد کرد.