سرویس جهان مشرق - با تحولات اخیر سوریه و غلبه ترکیه بر تحولات داخلی این کشور به وسیله سرنگونی حکومت قانونی سوریه و حمایت از گروههای تکفیری و تروریستی، غرب آسیا وارد دوره جدیدی از رقابت میان بازیگران مهم منطقه ای و فرا منطقه ای شده است. در حال حاضر هیچ کشوری در غرب آسیا وجود ندارد که تحولات سوریه را موشکافانه دنبال نکند. در این رابطه، مصر به عنوان یکی از بازیگران تاثیر گذار و مهم منطقه، از اهمیت چندانی برخور دار است.
سکوت قابل تامل مصر در برابر حوادث داخلی سوریه گواهی بر حدود هزار دلیل مبنی بر ترس السیسی از یک دومینوی انقلابی در مصر است. اما این عدم واکنش عمدتاً به دلیل افزایش قدرت اردوغان در سوریه و طمع آن برای گسترش ارضی و نفوذ مذهبی، با حمایت قطر است. با توجه به رویدادهای داخلی سوریه و حمایت ترکیه از گروههای تکفیری، مصر موضع نسبتاً میانه ای را حفظ کرد و به اظهارات پوچ در مورد تعهد خود به تمامیت ارضی سوریه بسنده کرد. در واقع این مسئله یک پاسخ و واکنش بسیار ضعیف از سوی کسی بود که در دهه های گذشته در تحولات بسیار مهم سوریه شریک بود.
مصر و سوریه سال ها در حمایت شوروی متحد بودند و برای مدت کوتاهی یک اتحاد بین خود ایجاد کردند که جمهوری متحد عربی نامگذاری شد. آنها جنگ های بزرگی را علیه دشمن مشترک خود یعنی اسرائیل به راه انداختند، و بر سر روی آوردن مصر به مسیر صلح با اسرائیل روابط آنها قطع شد، اما پس از سال ها قطع ارتباط، روابط دمشق و قاهره در دوره بشار اسد، مجددا گرم شد.
پس چرا مصر نسبت به حوادث سوریه هیچ واکنشی نشان ندادند؟ جواب این مسئله، در درک روابط مصر با ترکیه است. مصر کمک زیادی به شکلگیری یک جریان ارتدکسی در میان مسلمانان کرد. حتی در دوره عثمانی، زمانی که مصر از نظر اداری تابع دستگاه حکومتی عثمانی در استامبول بود، مصری ها ترک ها را از نظر فرهنگی و مذهبی پایین تر از خود می دیدند.
ترکیه مدرن که بر روی ویرانه های امپراتوری عثمانی ساخته شده است، روندی از سکولاریزاسیون اجباری و اصلاح ناسیونالیسم ترک را آغاز کرد و در عین حال اسلامی را شکل داد که توسط دولت این کشور کنترل می شد.
ظهور حزب عدالت و توسعه و رهبر آن اردوغان، و تمایل آنها برای نفوذ در جهان عرب، ظاهراً بستری برای همکاری بین کشورها، به ویژه در دوره کوتاه ریاست جمهوری اخوان المسلمین، محمد مرسی در مصر، ایجاد کرد. اما سقوط سریع مرسی و به قدرت رسیدن السیسی در سال ۲۰۱۳ تنش های بی سابقه ای را بین این دو کشور ایجاد کرد که به مرز قطع روابط برای یک دهه رسید.
در آن دوره زمانی، روابط مصر و ترکیه در پی برکناری «محمد مرسی» رئیس جمهوری وابسته به گروه اخوان المسلمین مصر به سردی گرایید. رجب طیب اردوغان رئیس جمهوری ترکیه با حمایت از مرسی و اخوان المسلمین، دولت جدید مصر که برآمده از دل ارتش این کشور است را نامشروع خواند و روی کار آمدن عبدالفتاح السیسی وزیر دفاع وقت مصر به عنوان رئیس جمهوری این کشور را یک کودتا خواند.
همچنین، در ادامه اختلافات میان این دو کشور، در واکنش به میزبانی ترکیه از شماری از رهبران و اعضای گروه اخوان المسلمین، عماد محروس، نماینده پارلمان مصر و برخی دیگر از نمایندگان مصری از دولت مصر خواستند که به فتح الله گولن پناهندگی سیاسی اعطا کند. این نمایندگان معتقد بودند که پیشنهادشان نشأت گرفته از ملی گرایی است و باید با ترکیه مقابله به مثل کرد لذا با توجه به اینکه فتح الله گولن از مخالفان قدرتمند دولت ترکیه محسوب می شود، بنابراین مانعی برای اعطای حق پناهندگی به وی در واکنش به دخالت های آشکار ترکیه در امور داخلی مصر وجود ندارد.
مصر و ترکیه هم برای برتری در جهان اسلام و هم در سطوح اقتصادی و نظامی در حوزه غرب آسیا، حوزه مدیترانه و حتی در آفریقا، اقدام به رقابت و مبارزه با یکدیگر کردند. در واقع ترکیه و مصر دارای انواع مختلفی از منافع متضاد هستند که ممکن است به یک بحران مجدد منجر شود.
مصر، اسرائیل، یونان و قبرس میدانهای گازی بزرگی در نزدیکی سواحل خود دارند و به موجب کنوانسیون قانون دریا (EEZ) از مالکیت آنها برخوردار هستند، واقعیتی که ترکیه آن را نمیپذیرد. در مورد لیبی نیز میان قاهره و استامبول اختلاف نظر وجود دارد: مصر از ژنرال خلیفه حفتر در شرق لیبی حمایت می کند، در حالی که ترکیه از دولت وحدت ملی در بخش غربی لیبی حمایت می کند.
ترکیه همچنین اخیراً در مناقشه بین این این کشور و اتیوپی بر سر سد رنسانس که با ناراحتی مصر در حال تکمیل است، برای دستیابی به توافق صلح بین اتیوپی و سومالی به نحوی که می تواند تأثیر منفی بر مصر بگذارد، اقدام به واسطه گری کرد.
موفقیت ترکیه در سرنگونی حکومت قانونی سوریه، و تلاش های آن برای کنترل نظامی و اقتصادی سوریه در عین همکاری با قطر که دارای دلارهای نفتی است، در کنار ترس از ظهور مجدد "اخوان المسلمین" در مصر در مواجهه با بحران عمیق اقتصادی در این کشور، اجازه نداد تا مصر توجه خود را به سوریه معطوف کند که به طور فزاینده ای توسط اردوغان در حال اشغال شدن است.
در وضعیت فعلی، بر خلاف روند شتابان دولت اردوغان برای گسترش نفوذ در سوریه، مصر در وهله اول تمایلی به اقدام و واکنش خاصی در رابطه با تحولات اخیر سوریه و دولت جدید آن نشان نداده و صرفا اقدام به بیان مواضع کلی و همچنین محکومیت حملات صهیونیستها کرده است. همانطور که در ابتدای مطلب بیان شد، این موضع مصر در قبال تحولات سوریه ناشی از نگرانی شدید دولت مصر در رابطه با گسترش نفوذ اسلام سیاسی، بهویژه گروههای سلفی در منطقه است.
میتوان گفت تغییر اکنون بزرگی که در سوریه رخ داد، قطعا به تشدید رقابت ژئوپلیتیکی بین مصر و ترکیه در مسائل منطقه ای منجر میشود؛ بهویژه اینکه دو قدرت همانطور که گفته شد، در مسائل مختلف منطقه در مقابل یکدیگر قرار دارند
باید توجه داشت که این امر برای کشورهای منطقه تبعات متفاوتی دارد. رژیم صهیونیستی که همواره از دو قطبیها در منطقه سود برده است، اکنون با نگرانی تحولات سوریه را دنبال میکند. در نگاه صهیونیستها، این امر که ترکیه تنها بازیگر تصمیم ساز و تاثیر گذار در سوریه است، امری نامطلوب و خبری نه چندان خوشایند است. در نگاه رژیم صهیونیستی، ترکیه بی رقیب در سوریه، میتواند یک تهدید جدی برای آینده این رژیم باشد.
همانقدر که وضعیت فعلی برای صهیونیستها میتواند نامطلوب باشد، این شرایط برای دیگر بازیگران منطقه از جمله ایران میتواند فرصت ساز باشد. در واقع جمهوری اسلامی ایران نیز میتواند از این صحنه و شرایط فعلی منطقه ای در جهت منافع خود بهره برده و از این اختلاف و رقابت شدید میان دو بازیگر مهم غرب آسیا، به نفع مصالح خود استفاده کند. بدیهی است که تصمیم گیران ارشد باید با در نظر گرفتن شرایط فعلی منطقه و همچنین رقابت ژئوپلیتیکی حساس میان قاهره و آنکارا، شکل جدید و متفاوتی از سیاستهای منطقه را اتخاذ کرده و با کنشگری نخبگانی در عرصه منطقهای، به تامین منافع خود و رقابت با سایر بازیگران و رقبای خارجی ادامه داده و از فرصتهای فعلی، نهایت استفاده را ببرد.