شناسهٔ خبر: 70855995 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: مشرق | لینک خبر

مشرق گزارش می‌دهد؛

نگاهی به سریال «جان‌سخت» فیلم‌نت / «اوباش رمانتیک»؛ بلای جان نمایش خانگی +عکس

سوال این ‌جاست که چرا فیلمسازان ما گمان می‌برند که اگر کاراکترهای مرد داستان حرف لاتی نزند و رفتار لمپنی نشان ندهد، مخاطبان در «مردی» و «مردانگی» آن کاراکترها شک می‌کنند؟

صاحب‌خبر -

سرویس فرهنگ و هنر مشرق: مجموعه‌ی «جان‌سخت» به کارگردانی مصطفی تقی‌زاده و تهیه‌کنندگی سعید خانی، سه هفته‌ای است که جایگزین سریال «گردن‌زنی» در پلت‌فرم نمایش خانگی فیلم‌نت شده است.

به نظر می رسد که «جان‌سخت» به شدت دچار اغتشاش در نمایش جغرافیای زیست شخصیت‌ها است. این کدام محله در تهران است که از آخرین مدل ادابازی‌های نسل زدی(آفرودبازی، کنسرت بیابانی و روابط باز دختر و پسری در حدی که شب را در بیابان با هم سر کنند) تا لات‌بازی و گَنگ قمه‌به دست و خانه‌ی تخت‌حوض‌دار در آن به هم می رسند؟

نگاهی به سریال «جان‌سخت» فیلم‌نت / «اوباش رمانتیک»؛ بلای جان نمایش خانگی +عکس

میان اصطلاحا «بچه‌سوسولی» چون فرزاد(مهرداد صدیقیان) و وحید(حسین پورکریمی) چه قرابت فرهنگی هست که بتوان آنان را بچه‌محل و رقیب از کودکی در نظر گرفت؟

اصولا در انزوا و تفرّد و اتمیزه شدن که پیامد ناگزیر زندگی مدرن است، آن هم در شهرهای بزرگ، که بعضا بین همسایگان دیوار به دیوار نیز حتی سلام علیکی نیز به زور در جریان است، این حد از به هم‌تنیدگی «بچه‌محل» ها و اصلا خود مفهوم «بچه محل» چقدر موضوعیت دارد؟ بگذریم که حقیقتا این کنش‌ها و تیک‌های رفتاری آدم‌های نهایتا بیست و چند ساله، به بازیگران دهه شصتی «جان سخت» نمی آید.

جهش‌های رفتاری و شخصیتی در شخصیت‌های سریال هم به نوع خود باورناپذیر و خنده‌دار است. آدم معقولی مثل حامد(مرتضی تقی‌زاده) که مثل بچه‌ی خوب در حال گذراندن خدمت سربازی است و با یک تشر افسر مافوق به حرف می آید و گوشی قاچاقی را تحویل می دهد و اهل رمانتیک‌بازی و بازی‌کردن نقش عشّاق دلخسته است، یکدفعه در قامت سردسته‌ی گَنگی از اوباش قمه‌به‌دست ظاهر می شود که به خانه‌ی پدری فرزاد حمله می برد و عربده می زند و شیشه می شکند. مشخصا نویسنده‌ی فیلمنامه نه اوباش را خوب می شناسد، نه گنگ‌های قمه‌کش پایین‌شهری و نه حتی جوان‌های طبقه‌متوسط شهری را.

نگاهی به سریال «جان‌سخت» فیلم‌نت / «اوباش رمانتیک»؛ بلای جان نمایش خانگی +عکس

وحید که خیلی عشق لاتی است و تمایل دارد نقش خروس‌جنگی را بازی کند، چطور این‌قدر راحت قافیه را می بازد و آن‌قدر تحقیرآمیز از فرزاد کتک می خورد؟ به قول فیلم قیصر، "وحید، وحید که می گفتن، این بود؟»

تنها برگی که «جان‌سخت» در سه چهارقسمت اول رو می کند، غافلگیری و شوک احساسی ناشی از اتفاق ناگهانی و غیرمنتظره‌ای است که برای وحید می افتد، و البته فضل تقدم این نوع شوک‌درمانی در نمایش خانگی از آن «گردن‌زنی» و آن مراسم خونین عروس و داماد است. با این حال، قطعا سوخت این شوک آن‌قدری هست که دست‌کم بخشی از بینندگان قسمت اول را برای پیگیری ادامه داستان به قسمت دوم بکشاند. اما در عین حال، سوخت آن، آن اندازه نیست که یک مجموعه‌ی 19 قسمتی را به پیش ببرد. تا این‌جای کار هم حقیقتا «جان سخت» هیچ بداعت و خلاقیت خاصی در هیچ زمینه‌ای ارایه نکرده است و بسیار محتمل است که سریال به یک سوم نرسیده، با این روند و ریتم کشدار و تکرار مکرّرات و ضعف‌های دراماتیک و شخصیت‌پردازی، دچار افت فاحش دنبال‌کنندگان شود.

نگاهی به سریال «جان‌سخت» فیلم‌نت / «اوباش رمانتیک»؛ بلای جان نمایش خانگی +عکس

معضل بنیادین «فیلمنامه»، همچنان ابر-معضل تولیدات تصویری در ایران است(چه در نمایش خانگی و چه سیما و چه هر نهاد متولی ساخت آثار تصویری). بدیهی است که فیلمنامه، ستون و شاکله‌ی اثر تصویری داستانی است و بدون یک ستون مستحکم، با انسجام نسبی، هر تلاشی برای خلق جذابیت، در نهایت محکومک به فناست. ما با بحران پایه‌ای و مبنایی در فیلمنامه‌نویسی مواجهیم. به نظر می رسد که، به همان نسبت که مثلا فوتبال ما دیمی، غیرسیستمی و غیراصولی از سطح پایه تا حرفه‌ای امتداد دارد و بازیکنان حرفه‌ای ما(با درآمدهای نجومی)، به واسطه‌ی ضعف مفرط در آموزش پایه‌ای درست، هم در تکنیک‌های پایه و هم شعور فوتبالی دچار نقایص جدی هستند، سینما و تلویزیون و نمایش خانگی ما هم علی‌رغم ظاهر و سر و شکل «حرفه‌ای» که یدک می کشد، دچار ضعف‌های بنیادین در ایده‌پردازی، پرورش ایده، تبدیل ایده به سیناپس، بسط و تفصیل بخشیدن به سیناپس، خلق درام، شخصیت‌پردازی، گفتگونویسی، ایجاد تعلیق و... و. است. این ضعف‌های فاحش در همین مجموعه‌ی «جان‌سخت» به خوبی مشهود و عیان است.

چند قسمت از سریال گذشته، و ما هنوز هیچ‌چیز مهمی از عقبه، نوع زیست، تفکرات، سابقه‌ی ارتباطات، انگیزه‌های رفتار...کاراکترها نداریم. دلیل عصبانیت و خشم و کینه‌توزی شخصیت‌ها نسبت به هم، دقیقا ریشه در همین مولفه‌ها دارد که چون هیچ‌کدام پرداخت و ترسیم نشده، عملا داستان و شخصیت‌ها و کنش‌ها پادرهوا و نچسب هستند.

نگاهی به سریال «جان‌سخت» فیلم‌نت / «اوباش رمانتیک»؛ بلای جان نمایش خانگی +عکس

واقعا مشخص نیست که کاگردانان و فیلمسازان محترم، چه اصراری دارند که خود نویسنده‌ی آثار خود نیز باشند، وقتی که آشکارا توان پروراندن ایده و شکل دادن به قصه و ایجاد درام را ندارند. این حس(یا عقده!؟) «مولف» بودن دقیقا از کجا آمده است؟ از سوی دیگر، وقتی صاحبان پلتفرم‌ها و تهیه‌کنندگان و سرمایه‌گذاران، حاضر نیستند برای فونداسیون و شاکله‌ی اصلی اثر تولیدی، یعنی سناریو، به اندازه‌ی دیگر اجزای تولید هزینه کنند و نویسندگان معمولا کم‌ترین دستمزدها را دریافت می کنند، اصولا بستر و بازاری شکل نمی گیرد که در دل مناسبات آن، نویسندگان حرفه‌ای و کاربلد سینما و تلویزیون بیرون بیایند. قطعا این همه دانشکده‌های هنری و این همه آموزشگاه‌های سینمایی حرفه‌ای، و از آن مهم‌تر این همه جوان علاقمند و باسواد سینمادوست، اگر بستری مهیا(از نظر حرفه‌ای و مالی و معیشتی) برای تبدیل شدن به نویسنده‌ی حرفه‌ای را ببینند، قطعا سالی چند سناریونویس تراز اول و کاربلد به بازار سینمایی ما افزوده خواهد شد.

اما به عنوان نکته‌ی پایانی، این «عشق لاتی» و میل جنون‌آمیز به تصویرکردن کنش‌های گنگستری و اوباشی‌گری در سینمای ما از کجا می آید؟ چرا فیلمسازان ما گمان می برند که اگر کاراکترهای مرد داستان حرف لاتی نزند و رفتار لمپنی نشان ندهد، مخاطبان در «مردی» و «مردانگی» آن کاراکترها شک می کنند!؟ چطور به ناگاه حامدی که اهل رمانتیک‌بازی‌های احساسی آن‌چنانی است و مثل بچه‌های خوب در حال گذراندن خدمت سربازی است، سردسته‌ی اکیپ اوباش می شود و قمه به دست، جلوی خانه پدر فرزاد قدرت‌نمایی می کند! اوج این تقدیس «اوباشی‌گری»، در قسمت دوم و جایی است که «ناصر»، رفیق وحید، از آمبولانس پیاده می شود و در کمال بی‌شعوری و جهالت، به خودروهای توقف کرده پشت چراغ قرمز فحش و فضیحت می دهد و با لگد به خودروها آسیب می زند. جدای از این که مردم جامعه را این میزان منفعل و بزدل نشان دادن(که هیچ کس حتی به اعتراض سر از خودرویش بیرون نمی آورد و به این رفتار ضداجتماعی واکنش نشان نمی دهد)، کاملا جعلی و دروغ است، نوعی «مثبت‌نمایی» همراه با تحسین در کلیت میزانسن این سکانس وجود دارد که حقیقتا تاسف‌بار است.

نه، قطعا و ابدا سخن ما نفی وجود اوباش و اراذل و رفتارهای گنگستری و حتی ظرفیت بالای پرخاش و ستیز در جامعه ما نیست. به دلایل مختلف اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و...آستانه‌ی تحمل در جامعه و روابط افراد پایین آمده و بسامد رفتارهای خشن و انفجاری بالاست. اما محل نکوهش ما در این‌جا، همان «مثبت‌نمایی» از لات‌بازی و تبدیل نمودن آن به یک رفتار معیار، از طریق تکرار مکرّر شخصیت‌های لات‌منش و رفتارهای گنگسترمآبانه در سریال‌های نمایش خانگی و فیلم‌های سینمای ایران است.