نقش پدری اما وقتی مهم میشود که بدانیم کوچکترین رفتار یک پدرچطور روی آینده فرزندش تأثیر دارد. این پروندهای است درباره مدلهای مختلفی که از باباها میشود سراغ گرفت و نقش و جایگاه واقعی پدری. قول میدهم پدر خودتان را توی یکی از همین سطرهای پایین پیدامیکنید.
پیکان دلتنگ بابا
آدمیزاد از زمانی که خودش را روی کره زمین پیدا کرده، بهدنبال یک چیز مهم بوده است؛ یعنی بقا. البته اگر به تکتک آدمها نگاه کنیم، علاوه بر این مسأله عمومی، هرکدام یک هدف دیگر را هم دنبال میکنند که برای هرکس هم با دیگری فرق دارد. این مسأله غالبا به شکل یک مهارت خودش را نشان میدهد. یعنی یکی دنبال نویسندهشدن است، دیگری دنبال فهم دین و آن یکی پزشکشدن. و البته در همه اینها آدم خوب و بهتری بودن مستتر است. به عبارتی هرکس احساس میکند اگر ازظرفیتی که خدا در وجودش قرار داده بهتر استفاده کند و برای خودش و مردم دیگر مفید باشد، آدم کاملتری هم میشود که چیز غلطی هم نیست.حالا که حرف از تکامل میزنیم، میبینیم در ریشه هر آدمی تمایل به اقدامی مفید که اسم سادهاش میشود انجام کار، وجود دارد. و اینکه بهقول آن ضربالمثل معروف کانادایی: «جوهره مرد کار است و بدون آن فاسد میشود»؛ این مساله بیشتر یقه آقایان را گرفته است؛ بهخاطر این است که قاعدتاً مرد وقتی مسئولیت خانه و خانوادهای را به دوش میگیرد، حداقل تلاشاش باید این باشد که از طریق کار، نیازهای مادی خانواده را تامین کند. رابطه اغلب پدرهای ما با کار و تلاش را میشود در ترانه «بابا» از محسن چاووشی با گوشت و پوست حس کنیم. مخصوصا آنجا که میگوید: «میگفت ده سال هر روز راه دواخونهها رو ترک موتور گریه کرده / از اون سر چالهمیدون تا این سر توپخونه با توپ پر گریه کرده»
ما هردومون عاشق
فقط پدر ژپتو بود که بدون ازدواج دارای فرزند شد، تازه آنهم یک فرزند چوبی یعنی پینوکیو. ولی از شوخی که بگذریم مگر میشود مرد نقش پدری را روی دوشاش احساس کند قبل از اینکه مسئولیت یک زن را بهعنوان همسر پذیرفته باشد؟
این مقدمهها را برای این چیدم که یادآوری کنم وقتی مردی قرار است بهترین بابای دنیا باشد و این نقش مهم را به خوبی ایفا کند، قبل از آن باید یک همسر خوب باشد. اساسا روانشناسان در هرکجای عالم و با هر مدل اندیشهای معتقدند که یک خانه سالم برای تربیت و رشد فرزندان وقتی شکل میگیرد که پدر و مادر خودشان با هم رابطه خوبی داشته باشند. وقتی والدین با احترام و محبت با هم رفتار میکنند، این حس امنیت و آرامش را به فرزندان منتقل میکند. افرادی که شاهد تعاملات مثبت بین والدینشان هستند، معمولا مهارتهای اجتماعی بهتری دارند و در روابط خودشان هم رفتارهای مثبتتری نشان میدهند. از آن طرف، بیاحترامی والدین به همدیگر، و دعواهای وقت و بیوقتشان میتواند باعث استرس در فرزندان شود. تازه بدترش این است که گاهی فرزند خودش را مقصر این دعواها میداند و حس سرخوردگی پیدا میکند. پس اگر گاهی دیدید پدرتان بیشتر از شما هوای مادرتان را دارد ناراحت نشوید بلکه کلی هم کیف کنید بابت داشتن این پدر فهمیده. دارم یاد ترانه «خانوم خونه» از حسین حقیقی میافتم. مخصوصا این حرفها که از زبان مرد، یا همان پدر به همسرش گفته میشود: «هم پابهپا تو راه فردائیم، هم دسبهدس از غصه رد میشیم/ با هم کنار هم برای هم، داریم همو کمکم بلد میشیم». همینقدر عاشقانه و زیبا.
وقتی نیستی...
پدرها البته در مورد رابطهشان با فرزندان متفاوتند. الان نمیخواهم سراغ دعواهای فرقگذاشتن بین فرزندان بروم و مثلا از این حرف بزنم که برخی دخترشان را یکجور دیگر دوست دارند یا مثلا با پسرشان رابطه بهتری برقرار میکنند و مثلا آزادترش میگذارند. انواع پدر را بدون درنظرگرفتن این مدل تبعیضها مد نظر قرار میدهیم. یک دسته از معروفترین پدرها که البته شاید تقصیر چندانی هم در مورد اینکه چرا این مدلی است ندارد، معروفاند به پدرهای «عابربانک». این مدل پدرها که غالبا در مورد رابطه با همسرشان هم از همین ترفند پرکردن بهموقع جیب استفاده میکنند، اصولا راهی بهجز تامین نیازهای مادی خانواده بلد نیستند. یعنی چهوقتی که واقعا یکچیزی میخواهی مثلا یک کفش نو یا لپتاپ، چه حتی وقتی که مثلاً عاشق شدهای و میخواهی با او حرفی را در میان بگذاری یا از آن بالاتر وقتی میخواهی درباره آینده با او مشورت کنی، در همه احوالات میگوید: «چقدر میخوای؟ بگو بزنم به کارتت!» و اغلب هم دور از خانوادهاند به بهانه کارکردن و پول درآوردن. من یکی معتقدم گاهی این خود ما نوجوانان هستیم که جوری با پدرمان برخورد کردهایم که او هم جز این از ما توقعی نداشته باشد و باید یادمان باشد که عابربانک مهربان و دلسوز نیست. پس نباید کاری کنیم که پدر نقش خودش را همین اندازه سطحی تصور کند. گرچه باز در مورد اغلب این پدرها یاد این ترانه معروفی که خیلیها هم خواندهاند میافتیم. این را البته باید از زبان فرزندان خطاب به این پدرها بخوانید: «من نیازم تو رو هر روز دیدنه/ از لبت دوست دارم شنیدنه».
من، من، من، من!
یک مدل پدرهای نوظهور هم داریم که برای دیدهشدن فرزندشان از همان دوران کودکی دست به هرکاری میزنند. اینگونه کمیاب، یا از پدرشدن خودشان یا در اکثر مواقع از خود فرزندانشان نان در میآورند. بالاخره وقتی هرکسی با کمک شبکههای اجتماعی بهدنبال کشف شکلی جدید از درآمدزایی افتاده است، چرا یک عده از این راه پول در نیاورند؟
الان اگر بخواهم پرونده چندتا از این کودکان و نوجوانان را باز کنم که احتمالا شما هم بهخوبی میشناسیدشان، بعدا باید کلی جنجال را تحمل کنیم ولی خودتان کافی است به کسانی که پز اندام خوب و مهارتهای ورزشی و خوشگلی و خوشزبانی و صدجور دیگر از این ویژگیهای بچههایشان را میدادند و بعضا دیگر خبری از آنها نیست فکر کنید. البته ماجرا کاملا دو طرفه است. چراکه خیلیها هم برای دیدهشدن و پول درآوردن رفتهاند سراغ اینکه پدر بیچارهشان را مضحکه خاص و عام کنند. کلی هم چالش تعریف میکنند که جلوی پدرتان هر کار بیاخلاقیای که بلدید انجام دهید تا خودی نشان داده باشید. گرچه خیلی از کسانی که نمونههای اولیه را ارائه میدهند کاملا نمایشی دست به این کار میزنند و خیلیها غافل از این ماجرا، در دام آنها گرفتار میشوند و جایگاه پدری را دستخوش کوتهنظریشان میکنند.باور کنید این آدمها را فقط میشود در ترانههای عموپورنگ پیدا کرد: «کی از همه خوشگلتره؟ من من من من!» و البته هرچیز دیگری هم بپرسی میگویند «من من من من». سریع هم فیلمش را میگیرند و میگذارند در فضای مجازی که خدای نکرده عقب نمانند.
به تو بد کردم
پدرهای سختگیر تقریبا دورهشان تمام شده است. یعنی میشد مثلا از یکی مثل من توقع داشته باشید که از سختگیریهای پدرم در مورد اینکه با چه کسی رفاقت کنم یا نه، یا اینکه چه ساعتی از خانه بیرون بروم و کی برگردم و خیلی چیزهای دیگر بگویم اما حالا که خودم پدر شدهام لااقل همه تلاشم این است که مدلم با فرزندانم چیزی شبیه رفاقت باشد. البته یادمان نرود که جایگاه پدری، هیچ ربطی به رفاقت ندارد و باید شکل خودش باشد.اما باید قبول کنیم در کنار خیلی از پدرهای نوجوانهای امروزی برخی خواستههایشان که طبیعی هم هست چون فکر میکنند با آنها میتوانند، به امنیت و سلامت جسمی و روحی فرزندانشان کمک کنند، در سایر مواقع ما با پدرهایی طرف هستیم که دخالت چندانی در کارهای فرزندانشان ندارند. هر روز هم در شبکههای اجتماعی همین روحیه را ترویج میکنند که مثلا پدری خوب است که نه به حجاب دخترش کار دارد و نه به تتو زدن پسرشگیر میدهد؛ تازه اگر تشویقشان نکند!
ما دنبال خوب یا بد بودن این مدل پدرها نیستیم. ولی فقط با یک سؤال میتوانید خودتان کلاهتان را قاضی کنید. اینکه اگر خودتان پدر شوید (یا مادر) آیا به فرزندتان اجازه میدهید هرکاری بکند؟ مثلا لب به مواد مخدر بزند یا دزدی کند یا.... و اگر رفت سمت این کارها، شما به او آزادی میدهید و میگویید نباید منعش کرد؟!
بد نیست اینجا هم برویم سراغ یک ترانه و بدانی که شاید تهته دل همان پدرهای ظاهرا آزاداندیش هم به قول محسن یگانه این است که: «همون لحظه همون موقع با اون احوال خیلی بد/ درست وقتی که میرفتی دلم شور تورو میزد»
پدر یعنی قلب بارانی
از نوجوانی پرسیدم بهنظرت وظیفه پدر خوب چیه؟ گفت:«پدریکردن». با احترام به استاد خیابانی، این جمله واقعا خنده دار نیست و خیلی هم قابل تأمل است.یعنی به هرکسی بگوییم یک چیزهایی در ذهنش میآیدکه از یک پدر میشود توقع داشت.خب البته نگاه دینی چندتا از وظایف پدر رامشخص کرده مثلا انتخاب اسم خوب، ایجاد شرایط تحصیل به خصوص یادگرفتن قرآن و دین، ایجاد شرایط ازدواج و.... اما شاید اگر بخواهیم بهترین واژه را پیدا کنیم میرسیم به کلمه پشتیبان.هرآدمی همانطور که اول حرفهایمان گفتیم، بهدنبال هدفی و رسالتی است. وچهکسی بهتر ازیک پدر میتواند ازآرزوها و رویاهای فرزندش حمایت کند؟ پدرخوب، حس و حال فرزندش را میفهمد، او را درک میکند وزبانش رامیشناسد.بعد هم سعی میکند به علایق واقعی او توجه کندوبرای اینکه به آدم خوبی تبدیل شود،همهجوره از اوحمایت میکند.من مطمئنهستم شماهم جزوکسانیهستیدکه معتقدند بابای آنهابهترین بابای دنیاست. پس حواستان باشد که برای جایگاه پدری باید خیلی احترام قائلشویم وبارفتارهایمان اورا به عابربانک، بیخیال،سختگیربیشازحد، خودمحوریاهرچیز بد دیگری تبدیل نکنیم.حالابه پاس زحمات همه پدرهای خوب این ترانه رابا صدای آرون افشارزمزمه میکنیم که:
«چهکردی با قلب فرزندت / گذشتی از خودت تا جان بگیرم
من برای خستگیهایت بمیرم / دورت بگردم درمون دردم
آخه تو تکیه گامی / انگار هزار تا آدم باهامن وقتی باهامی. »
پیکان دلتنگ بابا
آدمیزاد از زمانی که خودش را روی کره زمین پیدا کرده، بهدنبال یک چیز مهم بوده است؛ یعنی بقا. البته اگر به تکتک آدمها نگاه کنیم، علاوه بر این مسأله عمومی، هرکدام یک هدف دیگر را هم دنبال میکنند که برای هرکس هم با دیگری فرق دارد. این مسأله غالبا به شکل یک مهارت خودش را نشان میدهد. یعنی یکی دنبال نویسندهشدن است، دیگری دنبال فهم دین و آن یکی پزشکشدن. و البته در همه اینها آدم خوب و بهتری بودن مستتر است. به عبارتی هرکس احساس میکند اگر ازظرفیتی که خدا در وجودش قرار داده بهتر استفاده کند و برای خودش و مردم دیگر مفید باشد، آدم کاملتری هم میشود که چیز غلطی هم نیست.حالا که حرف از تکامل میزنیم، میبینیم در ریشه هر آدمی تمایل به اقدامی مفید که اسم سادهاش میشود انجام کار، وجود دارد. و اینکه بهقول آن ضربالمثل معروف کانادایی: «جوهره مرد کار است و بدون آن فاسد میشود»؛ این مساله بیشتر یقه آقایان را گرفته است؛ بهخاطر این است که قاعدتاً مرد وقتی مسئولیت خانه و خانوادهای را به دوش میگیرد، حداقل تلاشاش باید این باشد که از طریق کار، نیازهای مادی خانواده را تامین کند. رابطه اغلب پدرهای ما با کار و تلاش را میشود در ترانه «بابا» از محسن چاووشی با گوشت و پوست حس کنیم. مخصوصا آنجا که میگوید: «میگفت ده سال هر روز راه دواخونهها رو ترک موتور گریه کرده / از اون سر چالهمیدون تا این سر توپخونه با توپ پر گریه کرده»
ما هردومون عاشق
فقط پدر ژپتو بود که بدون ازدواج دارای فرزند شد، تازه آنهم یک فرزند چوبی یعنی پینوکیو. ولی از شوخی که بگذریم مگر میشود مرد نقش پدری را روی دوشاش احساس کند قبل از اینکه مسئولیت یک زن را بهعنوان همسر پذیرفته باشد؟
این مقدمهها را برای این چیدم که یادآوری کنم وقتی مردی قرار است بهترین بابای دنیا باشد و این نقش مهم را به خوبی ایفا کند، قبل از آن باید یک همسر خوب باشد. اساسا روانشناسان در هرکجای عالم و با هر مدل اندیشهای معتقدند که یک خانه سالم برای تربیت و رشد فرزندان وقتی شکل میگیرد که پدر و مادر خودشان با هم رابطه خوبی داشته باشند. وقتی والدین با احترام و محبت با هم رفتار میکنند، این حس امنیت و آرامش را به فرزندان منتقل میکند. افرادی که شاهد تعاملات مثبت بین والدینشان هستند، معمولا مهارتهای اجتماعی بهتری دارند و در روابط خودشان هم رفتارهای مثبتتری نشان میدهند. از آن طرف، بیاحترامی والدین به همدیگر، و دعواهای وقت و بیوقتشان میتواند باعث استرس در فرزندان شود. تازه بدترش این است که گاهی فرزند خودش را مقصر این دعواها میداند و حس سرخوردگی پیدا میکند. پس اگر گاهی دیدید پدرتان بیشتر از شما هوای مادرتان را دارد ناراحت نشوید بلکه کلی هم کیف کنید بابت داشتن این پدر فهمیده. دارم یاد ترانه «خانوم خونه» از حسین حقیقی میافتم. مخصوصا این حرفها که از زبان مرد، یا همان پدر به همسرش گفته میشود: «هم پابهپا تو راه فردائیم، هم دسبهدس از غصه رد میشیم/ با هم کنار هم برای هم، داریم همو کمکم بلد میشیم». همینقدر عاشقانه و زیبا.
وقتی نیستی...
پدرها البته در مورد رابطهشان با فرزندان متفاوتند. الان نمیخواهم سراغ دعواهای فرقگذاشتن بین فرزندان بروم و مثلا از این حرف بزنم که برخی دخترشان را یکجور دیگر دوست دارند یا مثلا با پسرشان رابطه بهتری برقرار میکنند و مثلا آزادترش میگذارند. انواع پدر را بدون درنظرگرفتن این مدل تبعیضها مد نظر قرار میدهیم. یک دسته از معروفترین پدرها که البته شاید تقصیر چندانی هم در مورد اینکه چرا این مدلی است ندارد، معروفاند به پدرهای «عابربانک». این مدل پدرها که غالبا در مورد رابطه با همسرشان هم از همین ترفند پرکردن بهموقع جیب استفاده میکنند، اصولا راهی بهجز تامین نیازهای مادی خانواده بلد نیستند. یعنی چهوقتی که واقعا یکچیزی میخواهی مثلا یک کفش نو یا لپتاپ، چه حتی وقتی که مثلاً عاشق شدهای و میخواهی با او حرفی را در میان بگذاری یا از آن بالاتر وقتی میخواهی درباره آینده با او مشورت کنی، در همه احوالات میگوید: «چقدر میخوای؟ بگو بزنم به کارتت!» و اغلب هم دور از خانوادهاند به بهانه کارکردن و پول درآوردن. من یکی معتقدم گاهی این خود ما نوجوانان هستیم که جوری با پدرمان برخورد کردهایم که او هم جز این از ما توقعی نداشته باشد و باید یادمان باشد که عابربانک مهربان و دلسوز نیست. پس نباید کاری کنیم که پدر نقش خودش را همین اندازه سطحی تصور کند. گرچه باز در مورد اغلب این پدرها یاد این ترانه معروفی که خیلیها هم خواندهاند میافتیم. این را البته باید از زبان فرزندان خطاب به این پدرها بخوانید: «من نیازم تو رو هر روز دیدنه/ از لبت دوست دارم شنیدنه».
من، من، من، من!
یک مدل پدرهای نوظهور هم داریم که برای دیدهشدن فرزندشان از همان دوران کودکی دست به هرکاری میزنند. اینگونه کمیاب، یا از پدرشدن خودشان یا در اکثر مواقع از خود فرزندانشان نان در میآورند. بالاخره وقتی هرکسی با کمک شبکههای اجتماعی بهدنبال کشف شکلی جدید از درآمدزایی افتاده است، چرا یک عده از این راه پول در نیاورند؟
الان اگر بخواهم پرونده چندتا از این کودکان و نوجوانان را باز کنم که احتمالا شما هم بهخوبی میشناسیدشان، بعدا باید کلی جنجال را تحمل کنیم ولی خودتان کافی است به کسانی که پز اندام خوب و مهارتهای ورزشی و خوشگلی و خوشزبانی و صدجور دیگر از این ویژگیهای بچههایشان را میدادند و بعضا دیگر خبری از آنها نیست فکر کنید. البته ماجرا کاملا دو طرفه است. چراکه خیلیها هم برای دیدهشدن و پول درآوردن رفتهاند سراغ اینکه پدر بیچارهشان را مضحکه خاص و عام کنند. کلی هم چالش تعریف میکنند که جلوی پدرتان هر کار بیاخلاقیای که بلدید انجام دهید تا خودی نشان داده باشید. گرچه خیلی از کسانی که نمونههای اولیه را ارائه میدهند کاملا نمایشی دست به این کار میزنند و خیلیها غافل از این ماجرا، در دام آنها گرفتار میشوند و جایگاه پدری را دستخوش کوتهنظریشان میکنند.باور کنید این آدمها را فقط میشود در ترانههای عموپورنگ پیدا کرد: «کی از همه خوشگلتره؟ من من من من!» و البته هرچیز دیگری هم بپرسی میگویند «من من من من». سریع هم فیلمش را میگیرند و میگذارند در فضای مجازی که خدای نکرده عقب نمانند.
به تو بد کردم
پدرهای سختگیر تقریبا دورهشان تمام شده است. یعنی میشد مثلا از یکی مثل من توقع داشته باشید که از سختگیریهای پدرم در مورد اینکه با چه کسی رفاقت کنم یا نه، یا اینکه چه ساعتی از خانه بیرون بروم و کی برگردم و خیلی چیزهای دیگر بگویم اما حالا که خودم پدر شدهام لااقل همه تلاشم این است که مدلم با فرزندانم چیزی شبیه رفاقت باشد. البته یادمان نرود که جایگاه پدری، هیچ ربطی به رفاقت ندارد و باید شکل خودش باشد.اما باید قبول کنیم در کنار خیلی از پدرهای نوجوانهای امروزی برخی خواستههایشان که طبیعی هم هست چون فکر میکنند با آنها میتوانند، به امنیت و سلامت جسمی و روحی فرزندانشان کمک کنند، در سایر مواقع ما با پدرهایی طرف هستیم که دخالت چندانی در کارهای فرزندانشان ندارند. هر روز هم در شبکههای اجتماعی همین روحیه را ترویج میکنند که مثلا پدری خوب است که نه به حجاب دخترش کار دارد و نه به تتو زدن پسرشگیر میدهد؛ تازه اگر تشویقشان نکند!
ما دنبال خوب یا بد بودن این مدل پدرها نیستیم. ولی فقط با یک سؤال میتوانید خودتان کلاهتان را قاضی کنید. اینکه اگر خودتان پدر شوید (یا مادر) آیا به فرزندتان اجازه میدهید هرکاری بکند؟ مثلا لب به مواد مخدر بزند یا دزدی کند یا.... و اگر رفت سمت این کارها، شما به او آزادی میدهید و میگویید نباید منعش کرد؟!
بد نیست اینجا هم برویم سراغ یک ترانه و بدانی که شاید تهته دل همان پدرهای ظاهرا آزاداندیش هم به قول محسن یگانه این است که: «همون لحظه همون موقع با اون احوال خیلی بد/ درست وقتی که میرفتی دلم شور تورو میزد»
پدر یعنی قلب بارانی
از نوجوانی پرسیدم بهنظرت وظیفه پدر خوب چیه؟ گفت:«پدریکردن». با احترام به استاد خیابانی، این جمله واقعا خنده دار نیست و خیلی هم قابل تأمل است.یعنی به هرکسی بگوییم یک چیزهایی در ذهنش میآیدکه از یک پدر میشود توقع داشت.خب البته نگاه دینی چندتا از وظایف پدر رامشخص کرده مثلا انتخاب اسم خوب، ایجاد شرایط تحصیل به خصوص یادگرفتن قرآن و دین، ایجاد شرایط ازدواج و.... اما شاید اگر بخواهیم بهترین واژه را پیدا کنیم میرسیم به کلمه پشتیبان.هرآدمی همانطور که اول حرفهایمان گفتیم، بهدنبال هدفی و رسالتی است. وچهکسی بهتر ازیک پدر میتواند ازآرزوها و رویاهای فرزندش حمایت کند؟ پدرخوب، حس و حال فرزندش را میفهمد، او را درک میکند وزبانش رامیشناسد.بعد هم سعی میکند به علایق واقعی او توجه کندوبرای اینکه به آدم خوبی تبدیل شود،همهجوره از اوحمایت میکند.من مطمئنهستم شماهم جزوکسانیهستیدکه معتقدند بابای آنهابهترین بابای دنیاست. پس حواستان باشد که برای جایگاه پدری باید خیلی احترام قائلشویم وبارفتارهایمان اورا به عابربانک، بیخیال،سختگیربیشازحد، خودمحوریاهرچیز بد دیگری تبدیل نکنیم.حالابه پاس زحمات همه پدرهای خوب این ترانه رابا صدای آرون افشارزمزمه میکنیم که:
«چهکردی با قلب فرزندت / گذشتی از خودت تا جان بگیرم
من برای خستگیهایت بمیرم / دورت بگردم درمون دردم
آخه تو تکیه گامی / انگار هزار تا آدم باهامن وقتی باهامی. »