امروز مانند نیمه دوم قرن بیستم نمیتوان با مدادی تیره نسخه شرق و غرب (بلوک شرق و غرب) با رهبری ۲ جریان ایدئولوژیک سیاسی لیبرالیسم و کمونیست ترسیم کرد و بر اساس آن سنگرهایی همچون دیوار برلین ساخت.
به طور حتم اکنون کمتر کشوری در جهان وجود دارد که خود را به جریانهای ایدئولوژیک منسوخ شده همچون کمونیست و لیبرالیسم محدود کند. جهان کنونی و روابط بینالملل در عصر تکثرها و منافع ملی بسر میبرد و کشورها به خصوص اقتصادهای میان مقیاس و کوچک مقیاس تمایل دارند هرچه بیشتر روابط خود را با محیط پیرامون و به خصوص اقتصادهای برتر فارغ از نوع نظام سیاسی و ایدئولوژی حاکم گسترش دهند. همچون چین کمونیست که بزرگترین رابطه اقتصادی را با آمریکای لیبرال دارد و کشورهای پادشاهی شمال آفریقا و غرب آسیا با اروپای مهد دموکراسی که از بالاترین روابط تجاری و گردشگری نفع می برند.
۴۰ سال پیش باور پذیر نبود که روزی چین کمونیست با پرچمدار لیبرالیسم در غرب به عنوان اصلیترین بازیگران صفحه شطرنح قدرت جهان از حالت دو روی یک سکه به بزرگترین شرکای تجاری تاریخ تبدیل شوند. البته این شراکت طی سالهای اخیر با فراز و فرودهایی مواجه بود اما با توجه به درهم تنیدگی اقتصادی و جریان تولید، خدمات و بازار وابسته با ابعاد بیش از ۶۰۰ میلیارد دلار اجازه نخواهد داد که این دو قدرت اقتصادی جهان وارد رویارویی قرون وسطایی شوند.
بنابراین به جز برخی درگیریها مانند جنگ اوکراین و مناقشات خاورمیانه که بیشتر وجه فردی یا ایدئولوژیک دارد، برای بهرهبرداری از بیشترین منافع باید به سمت حل منازعات پیش رفت. پس از ۴۵ سال قطع ارتباط که ناشی از دخالتهای آمریکا در امور داخلی ایران، حمایت از گروهای تروریستی، ترور، تحریمهای ظالمانه و همچنین اعتمادکُشی طرف غربی بود، حال به نظر میرسد دو کشور بار دیگر در نقطهای قرار گرفتهاند که باید در مسیر حل این مناقشه تقریباً نیم قرنی گام بردارند.
از طرف دیگر روابط بیش از یک هزار ساله ملت ایران و ژاپن که طی ۲ سال اخیر از عمق بیشتری برخوردار شده، ظرفیت و اهرمی برای بهرهمندی از کانال این کشور در چانه زنی دیپلماتیک و نزدیکی منافع ایران و آمریکا است. همچنین علاقهمندی دیرینه ایران و ژاپن در توسعه روابط تجاری، صنعتی و تکنولوژیک که این توسعه به دلیل تحریمهای یکجانبه و ظالمانه آمریکا به پایینترین میزان خود در یکصدسال اخیر و محدودیتهای گسترده رسیده است، عاملی دیگر بر استفاده از کارت ژاپن در حل منازعه با آمریکا خواهد بود.
کاهش هزینه نظامی و عبور از حضور مستقیم در مناقشات خاورمیانه از طرف آمریکا و نیز ترمیم مشکلات اقتصادی و حرکت در مسیر توسعه برای ایران و همچنین خستگی افکار عمومی و علمی از این منازعه طولانی محرکهای اصلی خواهند بود که آنها را پای میز مذاکره خواهد کشاند. به طور حتم یکی از دستاوردهای جمهوری اسلامی ایران طی چهار دهه اخیر را باید توافق جامع و نهایی هستهای یا "برجام" دانست که بیش از هرچیزی ثابت کرد که میتوان با دیپلماسی موفق بزرگترین قدرت اقتصادی_نظامی جهان را پای میز مذاکره کشاند و برخلاف نسخه تندروها جنگ و خونریزی تنها راه حل نیست.
هرچند برجام بار دیگر با کارشکنی و خروج آمریکا ناکام ماند، اما نباید دستاوردهای این توافق را فقط در متن قرارداد آن محدود کرد. مذاکره رسمی آمریکا با ایران، قرارگیری ایران در کنار قدرت های بزرگ اقتصادی و نظامی جهان، تجربه شکستن تحریمها و از همه ملموستر فرو ریختن دیوار برلین بیاعتمادی میان ایران و آمریکا از مهمترین دستاوردهای برجام بود که امروز به عنوان نقشه راه حتی از طرف متفکران تندرو در هردوسو تجویز میشود.
با وجود اینکه برجام نقشه راه حل منازعات بین دو کشور را از مرحله " ناممکن" به مرحله "شدن" و "ممکن" سوق داد، اما کاهش قدرتهای نفوذ اروپایی و نبود قدرت تاثیرگذاری آنها بر سیاستگذاران واشنگتن منجر به خروج آمریکا شد. این اتفاق باعث شد که بار دیگر هم آمریکا و هم ایران مسیر شرق را برای رفع منازعات مابین امنتر ببینند. در شرایطی که ورود ترامپ به کاخ سفید آمریکا و چین را وارد چالشی کوتاه مدت خواهد کرد، به نظر میرسد استفاده از ظرفیت ژاپن به عنوان متعهد بلامنازع راهبردی ایالت متحده و همچنین دوست قدیمی ایران گزینه محتملی خواهد بود.
پیشتر نیز نخست وزیر وقت ژاپن در تیرماه ۱۳۹۸ تلاشی برای پشت میز مذاکره نشاندن ایران و ایالات متحده انجام داده بود که به فرجام نرسید. حال بار دیگر ترامپ در مسیر کاخ سفید است و سیگنالهای موجود نیز از ورود دوباره ژاپن برای میانجیگری میان ایران و ایالات متحده خبر میدهد. سیگنال ها همگی حاکی از این است که ترامپ به طور حتم در موضوع ایران به دنبال مذاکره خواهد رفت و آن را به گزینه اصلی روی میز خود تبدیل میکند.
ریچارد نفیو معمار تحریمهای ایران در دولت باراک اوباما و عضو اندیشکده واشنگتن معتقد است که «اقدام نظامی علیه ایران خطرات جدی برای آمریکا به همراه خواهد داشت و احتمال موفقیت آن کم است؛ در نتیجه بهترین راهکار پیشروی واشنگتن، مذاکره مجدد با تهران است.»
البته به طور حتم ترامپ در گام نخست با گمان امتیازگیری بیشتر، پروژه شکست خورده فشار حداکثری را در پیش خواهد گرفت که نیازمند هوشمندی دستگاه دیپلماسی و دولت برای رویارویی با این سیاست تاریخ مصرف گذشته است. اما در نهایت میز مذاکره و دیپلماسی تنها راه رسیدن به ایجاد اعتماد است که استفاده از ظرفیت کشورهایی همچون ژاپن در آن نقش محوری را خواهد داشت.
ایجاد پلها و مسیرهای جدید با یکی از قدیمیترین دوستان و هم پیمانان راهبردی دو کشور ایران و آمریکا، در رسیدن به توافقی جامعتر، با تضمین قوی و همچنین در زمان کوتاه گزینهای در دسترس است که باید چهره های دیپلماسی کشور به آن توجه ویژه داشته باشند. نزدیکی بیشتر و استفاده از ظرفیت ژاپن فقط محدود به حل مناقشات دو و چند جانبه نمی شود، زیرا با توجه به اینکه ژاپن از قطبهای تکنولوژیک و علمی جهان محسوب میشود، رابطهای چند سر برد خواهد بود.
به طور حتم دستگاه دیپلماسی نباید فقط به یک راهکار وابسته باشد و پیگیری منافع ملی از طریق کشورهای اروپایی باید همچنان به قوت خود باقی مانده اما نباید برای حل چالشهای موجود که تحریمهای اقتصادی یکی از مسببان اصلی آن است فقط به مسیر اروپا تکیه کرد. مسیر شرق به خصوص "سرزمین آفتاب تابان" گزینهای محتمل و امن خواهد بود که در آن از زیادهخواهی کشورهای اروپایی هم خبری نیست.