شناسهٔ خبر: 70797672 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: ایرنا | لینک خبر

پدران فراموش‌شده؛ ستون‌هایی که هنوز استوارند

تهران - ایرنا - زندگی را که مرور کنیم، تصویر پدران مان مثل چراغی روشن در تاریکی‌های گذشته می‌درخشد؛ مردانی که با شانه‌های شان بار زندگی را برایمان سبک‌تر کردند. روزهایی را به خاطر می‌آوریم که سایه مهربان شان را سنگر آرامش مان می‌دانستیم. اما امروز که زمانه تغییر کرده، پدرانی را می‌بینیم که در سکوت سالمندی، انگار در لابه‌لای شلوغی‌های زندگی فراموش شده‌اند.

صاحب‌خبر -

به گزارش ایرنا،  آیا تا به حال به این فکر کرده‌اید که پدر سالمندتان، در چه سکوتی به روزهای پرشور جوانی‌اش فکر می‌کند؟ روزهایی که برایتان زحمت کشید، سختی‌ها را به جان خرید و هرچه داشت، بی‌چشم‌داشت به شما بخشید. اما حالا، در روزهای کهن‌سالی، به چه چیزی نیاز دارد؟ جز کمی همراهی، لبخندی صمیمی یا چند دقیقه هم‌صحبتی؟

سکوت سنگین پدران سالمند

زندگی مدرن با همه تکنولوژی‌ها و پیشرفت‌هایش، شاید بسیاری از مشکلات را حل کرده باشد، اما در عوض، روابط انسانی را به گوشه‌ایی رانده است. در این میان، پدران سالمند بیش از همه قربانی این فاصله‌ها شده‌اند. خانه‌هایی که روزی پر از خنده و هیاهوی فرزندان بود، حالا در سکوتی سنگین فرو رفته است. شاید این سکوت، چیزی باشد که باید بیشتر به آن گوش دهیم.

پدران سالمند، گذشته‌ای را با خود حمل می‌کنند که گنجینه‌ای از تجربه و عشق است. آنان داستان‌های ناتمامی دارند که تنها گوش شنوا می‌طلبد.  یکی از این داستان‌ها را می‌توان از زندگی «حاج کریم» شنید.

داستان حاج کریم؛ انتظار پشت پنجره

هر روز که از کوچه‌مان می‌گذشتم، چشمم به خانه‌ای کوچک می‌افتاد که در گوشه‌ای از محله قرار داشت. در مسیر، همیشه نگاه‌ام به پنجره‌ای جلب می‌شد که پشت آن، پیرمردی با موهای سفید و چهره‌ای که آثار سال‌ها تجربه و زندگی در آن پیداست، نشسته بود. چیزی در نگاهش بود که مرا به خود می‌کشید. او همیشه، بدون تغییر، پشت پنجره می‌نشست، گویی در انتظار چیزی یا کسی بود.

با خودم فکر می‌کردم که چرا همیشه همان‌جا، همان ساعت، با همان نگاه دقیق به خیابان می‌نگرد؟ و چرا هیچ‌گاه از آن پنجره کنار نمی‌رود؟ این سوالات ذهنم را درگیر کرده بود تا اینکه روزی تصمیم گرفتم از یکی از همسایه‌ها در مورد او بپرسم. همسایه‌ با لبخندی محزون گفت: «او حاج کریم است. سال‌ها راننده کامیون بود و تمام زندگی‌اش را در جاده‌ها گذراند تا خانواده‌اش را تأمین کند. اما حالا که دیگر توان حرکت ندارد، تنها روزهایش را پشت همین پنجره می‌گذراند، منتظر دیدار فرزندانش.»

همسایه ادامه داد: «حاج کریم سه پسر دارد. هرکدامشان در شهر دیگری زندگی می‌کنند. مشغله‌های زندگی‌شان زیاد است و کمتر به دیدنش می‌آیند. اما حاج کریم هر روز با همان شور و شوق منتظرشان است. صبح زود روی صندلی‌اش می‌نشیند، انگار خیالش راحت است که امروز یکی از پسرهایش از راه می‌رسد. اما بیشتر وقت‌ها، روزش با همان انتظار تمام می‌شود.»

آن شب، تصویر حاج کریم از ذهنم بیرون نمی‌رفت. به این فکر می‌کردم که چطور این پدر، روزی برای هر لبخند فرزندانش از خواب و آسایش اش گذشت، اما حالا در سکوت سالمندی، تنها به امید یک دیدار ساده روزگار می‌گذراند. حاج کریم تنها یک مثال است از هزاران پدری که در انتظار محبت و توجه فرزندانشان روزگار می‌گذرانند.

حکایت حاج کریم، قصه‌ای است که ما را به تأمل وامی‌دارد؛ قصه‌ای که یادآور اهمیت توجه به والدین در آموزه‌های دینی و اخلاقی ماست. قرآن کریم و روایات اهل بیت (علیهم‌السلام)، بارها بر احترام و نیکی به والدین، به‌ویژه در دوران کهنسالی، تأکید کرده‌اند.

یادآوری مقام پدر در قرآن و روایات اسلامی

قرآن کریم، کتاب هدایت بشریت، در آیات متعددی به تکریم والدین، از جمله پدران، سفارش کرده است. در آیه 23 سوره اسراء آمده است:«وَقَضَی رَبُّکَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِیَّاهُ وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا؛پروردگارت فرمان داده است که جز او را نپرستید و به پدر و مادر نیکی کنید.»

این آیه نشان می‌دهد که تکریم والدین، جایگاهی هم‌تراز با عبادت خداوند دارد. همچنین در روایات اهل بیت (ع) نیز احترام به پدران و توجه به نیازهای آنان در کهن‌سالی مورد تاکید قرار گرفته است. امام زین‌العابدین (ع) می‌فرمایند: «حق پدر بر تو این است که بدانی او اصل توست و تو فرع اویی؛ و اگر او نبود، تو نیز نبودی.»

یادآوری مهر پدرانه؛ درسی از یوسف (علیه‌السلام)

یکی از زیباترین نمونه‌های توجه به پدران سالمند، در داستان حضرت یوسف (علیه‌السلام) آمده است. او که پس از سال‌ها دوری، به اوج قدرت رسید، وقتی پدرش حضرت یعقوب (علیه‌السلام) را دید، او را با تمام احترام به قصر خود برد و بر تخت نشاند. این رفتار، نه یک حرکت نمادین، بلکه اوج قدردانی از پدری است که تمام عمرش را در انتظار دیدار فرزند گذرانده بود. یوسف (علیه‌السلام) با این کار نشان داد که هیچ موفقیت و دستاوردی، ارزشمندتر از احترام به والدین نیست.

اگر ما هم چنین نگاهی به پدران مان داشته باشیم، شاید زندگی رنگ دیگری به خود بگیرد. شاید همین امروز، یک تماس ساده یا دیداری کوتاه، بتواند خستگی سال‌ها تنهایی را از چهره پدرمان بزداید.

بازگشت به سایه مهربانی پدر

برای بازگرداندن نور محبت به دل‌های پدران سالمند، نیازی به کارهای بزرگ نیست. گاهی یک فنجان چای در کنارشان، گوش دادن به خاطراتشان یا حتی گرفتن دست‌هایشان، می‌تواند دنیا را برایشان روشن کند. پدران، چیزی از ما نمی‌خواهند جز این که نشان دهیم هنوز برایمان مهم هستند.

این توجه، نه تنها دل‌های آنان را گرم می‌کند، بلکه برای ما نیز برکتی بی‌پایان به همراه دارد. شاید وقتی به گذشته نگاه کنیم، همین لحظات ساده، خاطره‌های ارزشمندی شوند که هیچ‌گاه از یاد نمی‌بریم.

آینده‌ای که به امروز گره خورده است

پدران سالمند، گذشته‌ای هستند که امروز ما را ساخته‌اند. اما فراموش نکنیم که آن‌ها آینده‌ای هم دارند؛ آینده‌ای که به محبت و همراهی ما وابسته است. این روزها برای ما فرصتی است که دین مان را به آن‌ها ادا کنیم، تا روزی که ما نیز به آن مرحله از زندگی برسیم، فرزندانمان از ما چنین یاد بگیرند.

بیایید از امروز، به پدرانمان بیشتر فکر کنیم. شاید همین امروز، فرصتی باشد برای جبران تمام لحظاتی که غفلت کرده‌ایم. شاید همین امروز، آغازگر داستانی جدید باشد؛ داستانی که در آن، پدرانمان بدانند هنوز قهرمان زندگی ما هستند.