به گزارش خبرنگار ایرنا، صبح سرد دی ماه همراه مسئولان آموزش و پرورش استان یزد برای پوشش یک برنامه ویژه خبری همراه آنان شدم، در همین حد میدانستم که برنامهای در مورد شهید و شهادت است، آدرس محل برگزاری خیابان کاشانی ، دبستان پسرانه "محمدمهدی صالحی" بود، به سمت دبستان حرکت کردم ، همین که به سرکوچه اصلی مدرسه رسیدم روی تابلو نوشته شده بود: "کوچه شهیدان معظمی".
تصور نمی کردم موضوع برگزاری برنامه یاد شده در مورد این ۲ شهید بزرگوار باشد و در واقعیت اطلاعاتی هم از این شهیدان والامقام آیا با هم برادر هستند یا پدر و پسر، نداشتم.
به مسیر خود ادامه دادم و از دور دیدم که جلوی مدرسه تعدادی از دانش آموزان با در دست داشتن پرچم جمهوری اسلامی ایران به همراه مسوولان ایستادهاند، گویا منتظر کسی بودند ، لحظاتی بعد دو بانو که یکی از آنان عصایی در دست داشت از ماشین پیاده شدند، دانش آموزان به سمت آنان رفتند و استقبال گرمی از آنها کردند.
وارد مدرسه شدم ، متوجه شدم که این یادواره به میزبانی دبستان محمدمهدی صالحی به یاد شهیدان "علی اکبر و محمد صادق معظمی " پدر و پسر شهید برگزار شده که فاصله بین شهادت آنها فقط سه روز بوده است .
منزل این پدر و پسر شهید در فاصله یکصد متری این مدرسه قرار دارد ، مدرسه ای در هنگام ساخت آن شهید "علی اکبر معظمی" که آن زمان بنا بود به همراه پسرش "محمدصادق " مشغول ساخت این مدرسه بودند تا دانش آموزان در این فضای آموزشی درس بخوانند و آینده کشور خود را بسازند ، امروز دانش آموزان این مدرسه هم دین خود را به این شهیدان بزرگوار با تکریم از خانواده ایثارگر آنان ادا کردند.
ایده و ابتکار برگزاری این محفل شهدایی از سوی مدیرکل آموزش و پرورش استان یزد مطرح شده که در آن مدارس همجوار خانواده شهدا نسبت به برگزاری محافل تکریم خانوادههای آنان اقدام کنند که نخستین برنامه به میزبانی دبستان پسرانه محمدمهدی صالحی کلید خورد که در نوع خود برنامه بی نظیر و اقدامی ارزشمند است.
در این مراسم به جز دانش آموزان این مدرسه ، دانش آموزان مدارس نزدیک این دبستان نیز به این محفل معنوی دعوت شده بودند ، که در صف های بهم پیوسته و با در دست داشتن پرچم جمهوری اسلامی در وصف شهدا شعر می خواندند.
عطر بوی و شهادت در گوشه گوشه این مدرسه پیچیده بود و حسی خاص را به همه حاضران در این مدرسه داده بود، دانش آموزی در کنار ورودی مدرسه با گلاب مهمانان را به داخل دعوت می کرد و فضا معطر به گل و گلاب شده بود.
در این مراسم آیات قران توسط دانش آموز" محمد شایان " قرائت شد و پس از خواندن سرود جمهوری اسلامی، دانش آموز "سیدعلی حسینی مطلق" که مجری این برنامه بود با خوندان این دکلمه مراسم را آغاز کرد:
یاد مردان خطر کرده بخیر
یاد یاران سفر کرده بخیر
شهیدان از نفس افتادند تا ما از نفس نیفتیم
قامت راست کردند تا ما قامت خم نکنیم
به خاک افتادند تا ما به خاک نیفتیم
پیوند روز مادر به روز پدر
در ادامه خانم پناهنده مدیر مدرسه محمدمهدی صالحی به جایگاه رفت و گفت: پس از جویا شدن احوال خانواده شهیدان معظمی، در روز مادر به اتفاق مدیرکل آموزش و پرورش استان و تعدادی از دانش آموزان این مدرسه برای دست بوسی خدمت این مادر و همسر شهید رفتیم و تصمیم گرفتیم با برگزاری این یادواره روز مادر را به روز پدر پیوند بزنیم و این مراسم را برگزار کنیم تا سرآغازی باشد برای دیگر مدارس همجوار با خانواده معزز شهدا.
ترویج فرهنگ ایثار و شهادت باید از مدارس آغاز شود
سپس مدیرکل آموزش و پرورش استان یزد به پشت تربیون رفت و با تبیین اهمیت ترویج فرهنگ ایثار و شهادت در مدارس گفت: این محفل به منظور زنده نگه داشتن یاد شهیدانی است که ایستادند تا ما نگران آینده ایران اسلامی نباشیم ، اگر بخواهیم آینده این کشور را تضمین کنیم، باید ترویج فرهنگ شهید و شهادت را از مدارس و در میان دانش آموزان شروع کنیم.
"علی دهقان" در خصوص سرود "سلام فرمانده" که توسط دانش آموزان در این مراسم خوانده شد، افزود: با خواندن این سرود متوجه می شویم که دانش آموزان اهمیت امنیت، ولایت و ایران اسلامی را لمس کردهاند، ایرانی که برای آن خون ها ریخته شده تا پایدار بماند.
وی با بیان اینکه شهیدان معظمی در ساختن این مدرسه نقش بسزایی داشتند، تصریح کرد: همه ما باید ادامه دهنده راه شهدا باشیم و ارزش های دفاع مقدس را حفظ کنیم تا توطئه های دشمنان خنثی شوند.
آن شیر زنی که همسرش گشت شهید / میگفت در این راه پسر باید داد
در ادامه این مراسم برادر شهید معظمی در پشت تربیون قرار گرفت و با این بیت شعر سخنان خود را آغاز کرد:
در راه خدا تن به خطر باید داد
در مقدم انقلاب سر باید داد
آن شیر زنی که همسرش گشت شهید
میگفت در این راه پسر باید داد
" عباسعلی معظمی" بر ادامه راه شهدا تاکید و تصریح کرد: شهدا برای امنیت و آرامش کشور جان خود را فدا کردند و امروز زنده نگهداشتن یاد و خاطره شهدا کمتر از شهادت نیست.
خبر شهادت پدر به پسر
همرزم شهید "محمدصادق معظمی" هم در این مراسم گفت: در روز ۲۴ تیرماه ۱۳۶۰ به کردستان اعزام شدیم و فرمانده ما محمدصادق بود که انسانی بسیار آرام ، نجیب و متین بود .
"مشهدی بافان" افزود: روز سوم مردادماه به بانه رسیدیم به ما خبر دادند که پدر فرمانده "محمدصادق" شهید شده است، قرار شد که به محمدصادق اطلاع بدهیم که پدرش به شهادت رسیده و برای تشییع پیکر مطهر پدرش به یزد برود.
وی گفت: حدود ۱۵ نفر که حدود ۱۷ سال داشتیم، همرزم محمد صادق بودیم، هر کاری کردیم که خبر شهادت پدر را به پسر بدهیم نتوانستیم خیلی سخت بود، روز ۶ مردادماه که عازم عملیات بودیم صبح که نماز خواندیم و رفتم پیش صادق، دستش را گرفتم و گفتم میخوام مطلبی بهت بگم، دستم را جدا کرد و گفت بگذار برای بعد، و او نیز سه روز بعد از شهادت پدر به فیض عظیم شهادت نایل شد.
مادر، من به امام حسین (ع) بله گفتهام، این که بیتابی ندارد
مادر و همسر شهید که آخرین سخنران این مراسم بود گفت: فاصله شهادت همسر و فرزندم فقط سه روز بود، همسرم در روز ۳ مردادماه سال ۱۳۶۰ و پسرم "محمد صادق" در ۶ مردادماه همین سال شهید شدند.
مادر این شهید که ربابه نام دارد، افزود: مراسم سوم همسرم علی اکبر را برگزار کرده بودیم و به خانه برگشتیم، مصیبت به قدری بزرگ بود که نمی توانستم ذهنم را به موضوع دیگری درگیر کنم، دخترهام در اتاقی سر در گریبان هم گریه می کردند که ناگهان چند برادر سپاهی برای تسلیت به خانه ما آمدند، اما یکی از برادران سپاه گفت می خواهد با من حرف بزند.
وی ادامه داد: از شهادت و رمز و رموز و جایگاه آن حرف زد و داشت می گفت طبق آیه قران کسانی که در راه خدا کشته شده اند ، مرده نپندارید، بلکه آنها زنده هستند و نزد پروردگار خود روزی می خورند، اشک از چشم های دخترنمان جاری شد، این سخن را بارها و بارها از زبان علی اکبر شنیده بودیم اما این بار پشت این کلمات خبری نهفته بود که خبری که بی دلیل بر سینهام چنگ میزد.
این همسر شهید گفت: برادر سپاهی ادامه داد شهادت و داشتن شهید افتخاری است که نصیب هر کسی نمی شود؛ اما افتخار بزرگتر این است که خانواده ای ۲ مدال افتخار شهادت بر سینه خود داشته باشد، این جمله را نشنیده گرفتم، می خواستم برخیزم و از اتاق، از خانه، اصلا از همه دنیا بیرون بزنم اما دیر شده بود، برادر سپاهی در میان چشمان اشکبار دخترها پرده کلام را کنار زد و گفت: محمد صادق شهید شده است.
این مادر شهید افزود: دنیا پیش چشمانم تیره و تار شده بود اما ناگهان در میان سیاهی روزگار، صدای مظلومیت حضرت زینب (س) بر جانم نشست، چشمان محمد صادق را دیدم که به من لبخند می زند و میگوید : مادر من به امام حسین(ع) بله گفتهام، این که بی تابی ندارد.
وی خاطرنشان کرد: زندگی بعد از محمدصادق و علی اکبر در نظر من به ۲ روضه مجسم تبدیل شده بود ، روضه ای از مدح و مرثیه حضرت علی اکبر حسین (ع) و حضرت قاسم بن الحسن (ع).
دانش آموزان و کادر این مدرسه در برگزاری این مراسم سنگ تمام گذاشته بودند در پایان این مراسم از مادر و همسر شهید، ۲ خواهر و ۲ برادر این خانواده ایثارگر تجلیل کردند.
همچنین مادر دانش آموزی هم عکس این پدر و پسر شهید را نقاشی کرده بود به مادر و همسر این شهیدان اهدا کرد و در حاشیه این مراسم نمایشگاهی از عکس های شهدای دفاع مقدس به نمایش درآمده بود.
رونمایی از کتاب "رباب ۲ نقطه دارد"
در ادامه این مراسم از کتاب "رباب ۲ نقطه دارد" به نویسندگی " طوبی زارع " رونمایی شد، در این کتاب نویسنده با " ربابه" مادر و همسر شهیدان معظمی به گفت و گو پرداخته و زندگینامه این ۲ شهید والامقام را به رشته تحریر در آورده است.
زندگینامه شهیدان معظمی
شهید علی اکبر معظمی ۲ اردیبهشت ۱۳۱۰ در شهرستان مهریز یزد به دنیا آمد و تا دوم ابتدایی تحصیل کرد، با آغاز جنگ تحمیلی به صورت بسیجی و به عنوان تیربارچی راهی جبهههای حق علیه باطل شد، سرانجام ۳ مرداد ۱۳۶۰ در دارخوین بر اثر اصابت ترکش خمپاره به سر و گردن و جدا شدن سر از تن به شهادت رسید.
شهید محمدصادق معظمی ۱۷ اسفند ۱۳۴۳، در شهرستان تهران به دنیا آمد، پدرش علیاکبر بنا و معمار بود و مادرش ربابه نام داشت، دانشآموز دوم متوسطه در رشته ریاضی بود، از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. ۶ مرداد ۱۳۶۰، بهعنوان فرمانده دسته در بانه هنگام درگیری با نیروهای عراقی بر اثر اصابت گلوله و آتشزدن بدن، به شهادت رسید ،پیکر وی را در گلزار شهدای خلدبرین شهرستان یزد به خاک سپردند.
استان یزد چهار هزار شهید تقدیم انقلاب اسلامی کرده است.