شناسهٔ خبر: 70702477 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: خبرآنلاین | لینک خبر

گفت‌وگو با رضا مختاری اصفهانی به مناسبت سالروز اجرای سیاست «کشف حجاب»؛

رجال دوره رضاشاه هم با اجرای کشف حجاب به آن شیوه مخالف بودند/ همسر وزیر عدلیه از غصه دق کرد و مرد

این‌ گفته که اگر رضاشاه آن سیاست را اجرا نمی‌کرد جامعه‌ی ایران همچنان در وضعیت سابق باقی می‌ماند، حرفی دقیق نیست.

صاحب‌خبر -

فهیمه نظری: «سه ساعت بعدازظهر امروز [چهارشنبه ۱۷ دی ۱۳۱۴] موکب اعلیحضرت همایون شاهنشاهی و موکب علیاحضرت ملکه و والاحضرتین شاهدخت در میان شور و شعف و کف زدن‌های جمعیت کثیری از مرد و زن‌هایی که بدون چادر دو طرف خیابان معبر ملوکانه را احاطه کرده بودند به عمارت جدیدالبنای دانشسرای مقدماتی (بیرون دروازه دولت) تشریف‌فرما شدند.»

این بخشی از گزارش روزنامه‌ی «اطلاعات» در هفدهم دی ۱۳۱۴ است؛ روزی که سیاست «کشف حجاب» اجباری رضاشاه به مرحله‌ی اجرا درآمد. سیاستی که هرچند با انگیزه‌ی به جامعه آوردن زنان و فعالیت‌ جدی آنان در عرصه‌های سیاسی و اجتماعی صورت گرفت اما با مخالفت‌های فراوانی روبه‌رو شد؛ زنانی که اختیار خود را در انتخاب نوع پوشش خود از دست دادند، و مردانی که به واسطه‌ی باور مذهبی‌شان دیگر اجازه ندادند همسران و دختران‌شان در جامعه ظاهر شوند. این سیاست با اجبار اجرا شد و شمار زیادی تمام‌قد در مقابل آن ایستادند. به مناسبت هشتادونهمین سالروز اجرای سیاست «کشف حجاب» با رضا مختاری اصفهانی تاریخ‌پژوه به گفت‌وگو نشستیم. شرح این گفت‌وگو را در پی می‌خوانید:

کشف حجاب در ایران معاصر از کجا آغاز شد و آیا می‌توانیم قره‌العین را به عنوان اولین زنی بگیریم که با برداشتن روبنده‌اش کشف حجاب کرد؟

در جامعه‌ی شهری بله، کسی که پوشش روی صورت را برداشت او بود. اساسا در آن برهه پوشش صورت برای زنان مخصوصاً در جوامع شهری بسیار مهم بود، و اصولا مستوری جزو ویژگی‌های زن در جامعه به شمار می‌آمد. به همین خاطر هم قرائت فقهی از اسلام در جوامع شهری دست بالا را داشت؛ ولی در مناطق ایلی و روستایی این وضعیت نبود. ضمن این‌که جنبش بابیه نیز جنبشی اجتماعی از طبقات میانی و فرودست شهری و ناراضی از وضعیت سیاسی، اقتصادی و اجتماعی بود. این نکته را نیز باید مد نظر قرار داد در جنبشی که در جامعه‌ای مذهبی رخ می‌دهد، اعتراضات و نارضایتی‌ها در قالب مذهب هم نمود پیدا می‌کند. این امر در جنبش بابیه در پیوند با نگاه موعودگرایانه و منجی‌گرایانه انسان ایرانی نمود داشت، وگرنه جنبشی صد درصد مذهبی نبود.

وضعیت زنان در دوران مشروطه و پس از آن چگونه بود؟

در دوران معاصر به طورکلی بعد از مشروطه مسئله نسوان به صورت جدی مطرح شد. با این حال هنوز می‌بینیم که در نظام‌نامه‌های انتخاباتی نسوان جزو محرومین از انتخابات اعم از مجلس، انجمن‌های بلدی و انجمن‌های ایالتی و ولایتی بودند؛ چه در مقام انتخاب‌کننده و چه در مقام انتخاب‌شونده. انتخابات انجمن‌های ایالتی و ولایتی بعدا در دوره محمدرضاشاه با تصویب‌نامه‌ای اصلاح می‌شود که درباره‌ی حضور زنان در انتخابات و قید سوگند به کلام‌الله مجید است. نکته این‌جاست که زنان یا به بیان همان روز نسوان جزو محرومین از انتخابات بودند و نام‌شان در کنار محجورین (دیوانگان) آمده بود. این نمونه‌ای از ستم‌هایی بود که بر زنان می‌رفت. برخی از روشنفکران مخالف این تبعیض بودند و اعتقاد داشتند که باید طی روندی زنان کم‌کم وارد عرصه‌ی سیاست و اجتماع شوند. منظور در این‌جا همه‌ی زنان از همه‌ی اقشار بود، نه به صورت استثنا چون در همان موقع زنانی هم بودند که در جامعه نقشی فعال هم داشتند که البته بیش‌تر آنان از طبقات بالای اجتماع و درباریان بودند. ولی حضور موثر زنان طبقات پایین در جامعه یکی از دغدغه‌های منورالفکران آن روز بود. آنان مسئله آموزش نسوان را مطرح می‌کردند. محمدتقی ملک‌الشعرای بهار یکی از همان‌هاست که بعدها در مجلس سوم شورای ملی اعتبارنامه‌اش با اعتراض سیدحسن مدرس مواجه شد با همین استدلال که از آموزش نسوان دفاع کرده است! شماری از منورالفکران مثل یوسف اعتصام‌الملک حتی پا را از آموزش نسوان فراتر گذاشتند و از کشف حجاب دفاع کردند. این دسته معتقد بودند حجاب به آن شکل (چادر و چاقچور) مانع از حضور زنان در جامعه می‌شود.

منظورشان از حضور زنان در جامعه به طور مشخص پذیرفتن مسئولیتی در قالب یک شغل بود یا علاوه بر آن حضور فعال در مسائل سیاسی و اجتماعی هم بود؟ چون به هر حال زنان که در بازار رفت و آمد داشتند.

بله، این‌که بتوانند وارد ادارات شوند؛ چون جامعه رو به مدرن شدن می‌رفت. البته این‌گونه نبود که زنان هیچ حضور فعالی در مسائل سیاسی و اجتماعی نداشته باشند، خوب ما این را در مواقع مختلف می‌بینیم. مثلا در آستانه‌ی مشروطه این زنان هستند که وقتی فقها در حرم حضرت عبدالعظیم حسنی متحصن شده‌اند، جلوی کالسکه‌ی شاه را می‌گیرند و به انفعال شاه در برابر مهاجرت فقها اعتراض می‌کنند.

در جنبش نان نیز که معمولاً به عنوان «شورش نان» از آن یاد می‌شود، وقتی جامعه با کمبود نان مواجه شد، زنان یکی از مهم‌ترین ارکان این شورش در شهرها بودند. آن‌ها بودند که برای خرید نان می‌رفتند، و در این اوضاع کمبود قوت‌شان حتی ممکن بود مورد یک‌سری تعدیات زبانی و حیثیتی نیز واقع شوند؛ همه‌ی این‌ها روی آن‌ها تاثیر می‌گذاشت و در بلند شدن صدای اعتراض‌شان موثر بود. ضمن این‌که حضور زنان موجب برانگیخته شدن احساسات مردان برای پیوستن به این شورش نیز می‌شد.

در جنبش مشروطه وقتی بحث تاسیس بانک ملی مطرح می‌شود، زنان جواهرات‌شان را هدیه می‌کنند، نکته‌ی جالب این‌جاست که کسروی می‌گوید یک زن رخت‌شور پای منبر سید جمال‌الدین واعظ اصفهانی بلند شد، یک تومان داد و گفت زنان بسیاری مثل من حاضر به این کار هستند. یعنی طبقات پایین اجتماع هم به این آگاهی رسیده بودند ولی خوب این‌ها مواردی استثنا بود. منورالفکران معتقد بودند این حضور باید پررنگ‌تر و آگاهانه‌تر باشد. البته در همان گام نخست بحث آموزش زنان با مخالفت‌هایی مواجه شد.

نکته‌ی دیگری که باید در این زمینه مورد توجه قرار گیرد این است که ذهنیت بعضی منورالفکران ایرانی در دفاع از این «تغییر پوشش»، این بود که تبدیل ظاهر انسان ایرانی اعم از مرد و زن به انسان غربی یا فرنگی در متجدد شدن ایرانیان تاثیر بسزایی دارد. مخصوصا عبارت «تغییر پوشش» را به کار می‌برم چون به نظر من انتخاب عنوان «کشف حجاب» برای این اقدام نوعی بدسلیقگی بود. بعضی از منورالفکران پیش از مشروطه مانند میرزا آقاخان کرمانی معتقد بودند ایران با غرب پیشینه‌ی مشترک دارد و حمله‌ی اعراب موجب انقطاع فرهنگی و تمدنی شده است برای رسیدن به «آینده‌ی مشترک» باید «حال مشترک» داشت. یکی از موارد اشتراک پوشش بود.

می‌دانیم که پشت سر بسیاری از اقداماتی که در راستای مدرن‌سازی جامعه‌ی ایران در دوره رضاشاه انجام شد، رجال برجسته‌ای چون داور، تیمورتاش و محمدعلی فروغی بودند. «کشف حجاب» به طور مشخص فکر چه کسی بود و چقدر سفر رضاشاه به ترکیه در اتخاذ این تصمیم تاثیر داشت؟

بله در پشت بسیاری از طرح‌های اصلاحات مملکتی که در اوایل سلطنت رضاشاه به او ارائه شد، کسانی مثل تیمورتاش، داور، حسن وثوق‌الدوله که تازه از به ایران برگشته بود (نکته‌ی جالب این‌جاست که وثوق با وساطت کسانی مثل سید حسن مدرس به ایران برگشت!) قرار داشتند؛ اما می‌شود گفت که «زنان» نکته‌ی مغفول در این طرح‌های اصلاحاتی بودند. فقط ما می‌بینیم که در مرام‌نامه‌ی حزب دموکرات بحث آموزش نسوان آمده است. حتی وقتی در مجلس ششم عده‌ای از نمایندگان برخلاف قانون اساسی که مطرح شده بود عموم مردم می‌توانند به عنوان تماشاچی در جلسات پارلمان حضور پیدا کنند و منظور از «عموم» بیش‌تر مردان بودند، درصدد طرح این موضوع برآمدند که زنان هم بتوانند تماشاچی مذاکرات مجلس باشند. در دیداری که نمایندگان مجلس با رضاشاه دارند، رضاشاه می‌گوید باید به اصلاحات اساسی‌تری پرداخت. یعنی هنوز در ذهن خود رضاشاه و رجال نزدیک به او این موضوع، چندان اساسی نیست.

پیش از «کشف حجاب»، خود زنان چه فعالیتی در حوزه‌ی حقوق خود داشتند؟

پیش از خود سلطنت رضاشاه یک‌سری انجمن‌های زنان مثل «انجمن نسوان وطن‌خواه» و «انجمن تمدن‌ نسوان» به وجود آمده بودند که سعی می‌کردند یک‌سری کارهای فرهنگی انجام دهند؛ مثلا کنسرت برگزار کنند، نمایش تئاتر داشته باشند و... اما این نمایش تئاتر و کنسرت فقط مختص زنان بود و مردان نمی‌توانستند به تماشای تئاتر یا کنسرتی که توسط زنان اجرا می‌شد حضور داشته باشند. مثلا انجمن تمدن نسوان در یکی از اعلامیه‌هایی که برای نمایش تئاتر منتشر کرده بود، آورده بود که تنها برای خواتین آزاد است. و نکته‌ی قابل تامل این‌که حتی بعضی از فقها مثل سید رضا فیروزآبادی و سید حسن مدرس با این هم مخالفت می‌کردند. یعنی اصلا با حضور اجتماعی زنان حتی در گعده‌های مخصوص به خودشان هم مخالف بودند. فکر کنید کسی مثل سید حسن مدرس که در مشروطه‌خواهی و پای‌بندی‌اش به امور جدید تردیدی نیست نیز با این اقدامات مخالفت می‌کرد چه برسد به مراتب بالاتر!

آیا پوشش زنان قبل از کشف حجاب اجباری تغییری پیدا کرده بود، یعنی کسانی بودند که کشف حجاب کرده باشند، به معنی استفاده از پوشش غربی؟

بله، برخی از زنان منورالفکر دیگر با آن روبنده و چادر چاقچور در جامعه حاضر نمی‌شدند، آن‌ها لباس‌های فرنگی می‌پوشیدند ولی با پوشاندن موهای‌شان زیر کلاه. اما این موارد بسیار استثنا و نادر بود و خب «النادر کالمعدوم» است.

از خلال بعضی از خاطرات از جمله خاطرات مهندس مهدی بازرگان نیز درمی‌یابیم که در آن دوره یعنی قبل از «کشف حجاب» که زنان اقلیت‌های مذهبی مخصوصاً ارامنه مسیحی  در پوشش آزادی داشتند یعنی کسی مانع و مزاحم آن‌ها نمی‌شد.

 از رجال دوره‌ی رضاشاه کسانی هم مخالف کشف حجاب اجباری بودند؟

قبل از قانون کشف حجاب، در سال ۱۳۰۹ نامه‌ای داریم از حاکم رشت به عبدالحسین تیمورتاش وزیر دربار رضاشاه که در آن از کشف حجاب عده‌ای از بانوان رشتی صحبت می‌شود. تیمورتاش مخالفت می‌کند و می‌گوید این امور باید بطئی یعنی تدریجی و بدون مداخله‌ی دولت صورت گیرد. یعنی کسانی مثل تیمورتاش مخالف کشف حجاب اجباری، یکباره و با مداخله‌ی دولت بودند و به نظر می‌رسد به تاخیر افتادن کشف حجاب نیز به دلیل در راس قدرت بودن تیمورتاش بوده است. هرچند از سال ۱۳۱۰ یعنی اواخر وزارت درباری تیمورتاش، از قدرت سابق او کاسته شده بود ولی به نظر می‌رسد حضورش در صحنه‌ی سیاست ایران، اجرای سیاست کشف حجاب را به تاخیر می‌اندازد.

ضمن این‌که به روایت محمود فروغی، پدرش محمدعلی فروغی نیز مخالف کشف حجاب اجباری بوده و اعتقاد داشته بدون آموزش باعث هرج و مرج اخلاقی می‌شود. سوای مسائلی که در دوره رئیس‌الوزرایی محمدعلی فروغی پیش آمد مثل اعتراض مسجد گوهرشاد و درگیر شدن پدر دامادش یعنی محمدولی‌خان اسدی نایب‌التولیه آستان قدس در آن و اعدامش، می‌توان گفت مخالفت فروغی با چنین سیاستی، در برکناری‌اش تاثیر و نقش داشته است.

 می‌توان سفر رضاشاه به ترکیه را در اجرای سیاست کشف حجاب موثر دانست؟

بله، سفر رضاشاه به ترکیه نیز در سیاست کشف حجاب فاکتور مهمی است. ایران و ترکیه از دوره‌ی عثمانی درگیر رقابتی تاریخی بودند. ایران در جهان اسلام هیچ‌گاه ذیل عثمانی قرار نگرفت و حتی مانع دست‌اندازی و توسعه‌طلبی عثمانی‌ها به سمت شرق شد. این رقابت هویت، زبان و بسیاری از مسائل دیگر را در بر می‌گرفت. بعدها می‌بینیم که ورود تجدد به ایران نیز از ناحیه‌ی عثمانی صورت گرفت، در دوره قاجار آن‌چه به عنوان «تنظیمات» در عثمانی مطرح شد در ذهن منورالفکران ایرانی و حتی فقهای مشروطه‌خواه ایرانی در نجف تاثیر گذاشت. خوب این رقابت و تاثیرگذاری در ذهن نخبگان ایرانی در ماجرای کشف حجاب نیز وجود داشت. رضاشاه با سفر به ترکیه احساس کرد اتفاقاتی که در ترکیه افتاده بیش از ایران است. با این‌که پیش از آن مسئله‌ی کشف حجاب و اتحاد لباس در افغانستان رخ داده بود و امان‌الله خان نیز پس از آن به ایران آمد تاثیر چندانی روی ذهن رضاشاه و نخبگان ایرانی نگذاشت، ولی این سفر ترکیه تاثیرش را گذاشت و بعد از این سفر بود که رضاشاه دستور تشکیل کانون «بانوان ایران» را با ریاست عالیه‌ی خاندان سلطنتی داد. حضور خاندان سلطنتی در این کانون نشان می‌دهد که سیاست در حال تغییر است.

چه اتفاقی در صحنه‌ی سیاست ایران رخ داد که کشف حجاب اجباری اجرا می‌شود؟

در تصمیم و اجرای سیاست کشف حجاب غیبت رجالی مثل محمدعلی فروغی، عبدالحسین تیمورتاش، مهدی‌قلی‌هدایت و کسانی مثل این‌ها و برآمدن نسل جدیدی از رجال دولتی که بیش‌تر به «جمعیت ایران جوان» تعلق داشتند کاملا محسوس است. جمعیت ایران جوان، برخلاف رجال دهه‌ی اول سلطنت رضاشاه که بیش‌تر قائل به تمرکزگرایی سیاسی بودند، در حوزه فرهنگ و اجتماع نیز قائل به تمرکزگرایی بودند. رجال دهه‌ی اول معتقد بودند نهادها، انجمن‌ها و موسسات فرهنگی و اجتماعی غیردولتی در حوزه‌ی خود فعالیت کنند، و دولت فقط از آن‌ها پشتیبانی کند؛ ولی جمعیت ایران جوان که اکثر اعضایش نیز در وزارتخانه‌ها و نهادهای فرهنگی پست گرفتند مثل علی‌اکبر سیاسی، اسماعیل مرآت، حسن مقدم، حسن مشرف‌نفیسی و... در حوزه‌ی مسائل فرهنگی و اجتماعی متفاوت از نسل اول رجال دوره رضاشاه می‌اندیشیدند و در آن برهه هم در نهادها و وزارتخانه‌های فرهنگی دست بالا را پیدا کرده بودند. همین‌ها مشوقان رضاشاه در اجرای سیاست کشف حجاب بودند.

آیا این دست‌اندرکاران در تصویب قانون و نیز اجرای سیاست کشف حجاب، نظر علما را نیز جویا شدند؟

درواقع منظور از «کشف حجاب» تبدیل حجاب افراطی به اعتدالی بود؛ یعنی آن‌چه به عنوان کشف حجاب در ذهن افرادی چون علی‌اصغر حکمت شیرازی بود، این بود که حجاب از آن وضعیت افراطی خارج و به حجاب شرعی تبدیل شود. حتی می‌بینیم در «متحدالمآل» (بخش‌نامه) وزارت معارف که خود او وزیرش بود، در مورد حجابی که باید تبلیغ و ترویج شود بر حجاب شرعی تاکید می‌شود.

در آن متحدالمآل توضیح داده می‌شود که حجاب شرعی همان چیزی است که زنان در ایام حج رعایت می‌کنند؛ یعنی وجه، قدمین و کفین باز است. یعنی مچ پا و دست هم لازم نیست پوشیده شود. در حالی که در پوشش‌های افراطی، قدمین، کفین و حتی رو پوشیده می‌شد.

همین لباسی هم که به منظور اجرای سیاست کشف حجاب برای زنان طراحی شده بود، عبارت از کلاهی که تا روی گوش‌ها را می‌پوشاند و کت و دامنی که تا زیر زانو می‌آمد و جوراب، نوعی پوشش شرعی را نمایندگی می‌کرد. بعدها فردی مثل شیخ محمد خالصی‌زاده که کتاب «حقیقت حجاب در اسلام» را نوشت و با استناد به فتوای اکثر فقهای شیعه ثابت کرد پوشاندن کفین، قدمین و وجه اصلا واجب نیست و این تحریفی است که در حجاب رخ داده. ایشان این کتاب را در سال ۱۳۲۷ نوشته و تازه در همان موقع هم بعضی از فقها با او مخالفت کردند و حتی تا مرحله‌ی تکفیرش پیش رفتند در حالی که او فقیه و فقیه‌زاده و صاحب فتوا بود. منظورم این است که این نگاه افراطی حتی بعدها نیز ادامه داشته، نگاهی که می‌گفت باید قدمین و کفین و وجه پوشانده شود.

از سوی دیگر برخی فقها چون ملا عباس تربتی پدر حسین‌علی راشد طبق روایت خود راشد در کتاب «فضیلت‌های فراموش‌شده» اصلا با این پوشش تازه مشکلی نداشتند؛ یعنی کلاه و لباس بلند.

رجال دوره رضاشاه هم با اجرای کشف حجاب به آن شیوه مخالف بودند/ همسر وزیر عدلیه از غصه دق کرد و مرد

آن‌چه در نظر کسانی مثل حکمت وجود داشت در مرحله‌ی اجرا نیز پیش رفت؟

آن‌ اشتباهی که در این مسیر رخ می‌دهد، در روند اجراست، که به صورت افراطی صورت می‌گیرد وگرنه بسیاری از کسانی که با این موضوع همراهی کردند نمی‌خواستند در این مسیر اجباری صورت گیرد. یکی از سردمداران مخالفت با عملیات چکشی در اجرای این سیاست علی‌اصغر حکمت شیرازی بود؛ اما بخش‌هایی از حاکمیت با نگاه او مخالف بودند. در همین زمینه گزارش‌هایی از نظمیه وجود دارد که از بعضی از نقاط مثل یزد و... از وزارت معارف شکایت شده که به کارگزارانش برای اجرای سیاست کشف حجاب چندان سخت نمی‌گیرد. حکمت شیرازی سعی داشت قانون کشف حجاب حالت اعتدال و نرمی داشته باشد و به مرور پیش رود، بر همین اساس هم در آن «متحدالمآل» اولیه‌ای که برای کشف حجاب صادر می‌کند، اجرای این قانون را برای فواحش ممنوع اعلام می‌کند، همچنین بر جلوگیری از ورود جوانان مجرد و سبک‌سر در مراسم اجرای کشف حجاب تاکید دارد. برای این‌که کشف حجاب متهم به رواج بی‌اخلاقی و بی‌عفتی نشود. زمانی که یک‌سری افراط‌ها در روند اجرا رخ می‌دهد، حکمت به دیدن رضاشاه می‌رود و طبق روایت خودش نسبت به اجرا انتقاداتی را وارد می‌کند. بعد از این دیدار است که شهربانی با صدور بخشنامه‌ای از افراط‌های صورت‌گرفته انتقاد، و مجریان سیاست کشف حجاب را به مدارا توصیه می‌کند. همچنین در این بخشنامه تاکید می‌کند آن روشی که در اجرای سیاست کشف حجاب در رشت و شهرهایی با فرهنگ مشابه اجرا می‌شود باید متفاوت از شهرهایی مثل قم و مشهد باشد. یعنی تفاوت فرهنگی را گوشزد و توصیه به رعایت آن می‌کند.

آیا واکنش‌های منفی در اجرای سیاست کشف حجاب در میان همسران رجال سیاسی نیز وجود داشت؟

بله، در بین خود رجال حکومتی نیز کسانی بودند که اصلا خانواده‌های‌شان با این سیاست همراهی نمی‌کردند. در این زمینه محسن صدرالاشراف وزیر وقت عدلیه که خود سابقه تحصیلات علوم دینی دارد روایت می‌کند که قبل از حضور در جشنی که به مناسبت کشف حجاب گرفته شده بود «در خانه ما عزا بود» درنهایت همسر او با اکراه می‌پذیرد که در این مراسم حاضر شود و پس از حضور در این مراسم نیز دیگر هرگز از خانه خارج نمی‌شود و بر اثر تالم از این حضور دق می‌کند و می‌میرد.

روایتی هم از امیر اسدالله علم در یادداشت‌هایش (۷ دی ۵۳) وجود دارد که همسر رضاشاه (ملکه مادر) در سالگرد ۱۷ دی بر سر میز شام برای او روایت کرده است. علم به نقل از او می‌نویسد: «روزی که رضاشاه مرا از اندرون برداشتند و بدون حجاب با خود به دانشسرای عالی بردند، در بین راه در اتومبیل به من گفتند من امروز مرگ را بر این زندگی ترجیح می‌دادم که زنم را سربرهنه پیش اغیار ببرم، ولی چه کنم کاری است که برای کشور لازم است وگرنه ما را وحشی و عقب‌افتاده می‌دانند.»

نگاه بسیاری از سلطنت‌طلبان این است که اگر رضاشاه این قانون را تصویب نمی‌کرد و به اجرا نمی‌گذاشت، هیچ وقت زنان از آن پیچه بیرون نمی‌آمدند. نظر شما چیست؟ آیا این اتفاق در هر صورت به طور تدریجی می‌افتاد یا این‌که حتما رضاشاه موثر بود و اگر این اقدام را نمی‌کرد این اتفاق رخ نمی‌داد؟

من فکر می‌کنم جامعه خودش انتخاب می‌کند. اگر جامعه‌ی ایران روند آموزش را طی می‌کرد می‌توانست در نوع پوشش هم به یک تعادل برسد. و این‌ گفته که اگر رضاشاه آن سیاست را اجرا نمی‌کرد جامعه‌ی ایران همچنان در وضعیت سابق باقی می‌ماند، حرفی دقیق نیست. ولی کاری که رضاشاه کرد مثل انداختن زنگوله به گردن گربه بود.

چقدر پافشاری حکومت در کشف حجاب را با امروز و  پافشاری در داشتن حجاب شبیه می‌دانید؟

مسئله همان انتخاب جامعه است، وقتی جامعه انتخابی کند، حتما عرف و احترام به دیگران را هم مد نظر قرار می‌دهد. آدم‌های هنجارشکن در یک وضعیت عادی طرد می‌شوند؛ ولی وقتی وضعیت را غیرعادی می‌کنیم آدم‌های هنجارشکن هم فرصت سوءاستفاده پیدا می‌کنند. به نظر من اگر این مسئله به عهده‌ی جامعه گذاشته شود هیچ هنجارشکنی مجال پیدا نمی‌کند، اگر هم مجال پیدا کند خود جامعه آن را طرد می‌کند.

۲۵۹

رجال دوره رضاشاه هم با اجرای کشف حجاب به آن شیوه مخالف بودند/ همسر وزیر عدلیه از غصه دق کرد و مرد