از فشار حداکثری تا احتمال رسیدن به توافقی تازه با تهران
سیاستبازی ترامپ با ایران
آیا کارزار فشار حداکثری، اگر دولت بایدن آن را ادامه میداد، موفق میشد؟ ترامپ چنین فکر میکند. اما این موضوعی است که مورخان و سیاستمداران باید درباره آن بحث کنند. اکنون پرسش این است که آیا فشار حداکثری در شرایط ژئوپلیتیکی بسیار متفاوت امروز مؤثر خواهد بود؟
صاحبخبر - نویسنده: جیمز لیندسی دیپلماسی ایرانی: ایران، یکی از مشکلات پیچیده سیاست خارجی است که دونالد ترامپ کمتر از دو هفته دیگر به ارث خواهد برد. ایران در آستانه تبدیل شدن به یک قدرت هستهای است، برنامه موشکهای بالستیک آن به پیشرفت خود ادامه میدهد و ایالات متحده را بهعنوان مانع اصلی تسلط خود بر خاورمیانه میبیند. ترامپ چگونه واکنش نشان خواهد داد؟ پاسخ به این پرسش آسان است زیرا ترامپ در برنامههای خود همواره ثابتقدم بوده است: او به سیاست «فشار حداکثری» دولت اول خود بازخواهد گشت. این سیاست تلاش میکرد با گسترش تحریمهای ایالات متحده علیه جمهوری اسلامی ایران و تشدید اجرای تحریمهای موجود، فشار اقتصادی بر ایران را افزایش دهد. هدف این سیاست، تغییر رژیم نبود بلکه وادار کردن تهران به محدود کردن برنامههای هستهای و موشکی خود و کاهش حمایت از شبهنظامیان منطقهای بود که اصطلاحا محور مقاومت را تشکیل میدهند. فشار حداکثری قطعاً اقتصاد ایران را تحت فشار قرار داد. با این حال، نتوانست تهران را به میز مذاکره بکشاند. حتی در حالی که اقتصادش با مشکل روبهرو بود و ذخایر ارزی خارجیاش کاهش مییافت، ایران به برنامههای هستهای و موشکی خود ادامه داد، حمایت از نیروهای نیابتی منطقهایاش را گسترش داد و حتی در سال ۲۰۲۰ یک حمله موشکی به یک پایگاه آمریکایی در عراق انجام داد. آیا کارزار فشار حداکثری، اگر دولت بایدن آن را ادامه میداد، موفق میشد؟ ترامپ چنین فکر میکند. اما این موضوعی است که مورخان و سیاستمداران باید درباره آن بحث کنند. اکنون پرسش این است که آیا فشار حداکثری در شرایط ژئوپلیتیکی بسیار متفاوت امروز مؤثر خواهد بود؟ شواهد در این باره ضد و نقیض هستند. جنگهای اسرائیل علیه حماس و حزبالله و سقوط رژیم اسد در سوریه موقعیت ایران را در منطقه تضعیف کرده است. نیروهای نیابتی ایران کمتر و ضعیفتر از شش ماه پیش شدهاند. افزون بر این، حملات هوایی تلافیجویانه اسرائیل در ماه اکتبر بخش زیادی از سامانههای پدافند هوایی ایران را نابود کرده و آن را در برابر حملات نظامی بیشتر آسیبپذیر ساخته است. این آسیبپذیری، همراه با مشکلات اقتصادی و ناآرامیهای داخلی ایران، ممکن است دلیل اظهارات امروز وزیر امور خارجه ایران باشد که گفت تهران به دنبال ازسرگیری مذاکرات هستهای است. با این حال، راهبرد فشار حداکثری زمان میبرد تا نتیجه دهد. این زمان ممکن است بهویژه در مورد برنامه هستهای ایران کوتاه باشد. ایران پس از خروج ترامپ از توافق هستهای ۲۰۱۵ که دولت اوباما مذاکره کرده بود، تلاشهای خود برای غنیسازی اورانیوم را تشدید کرد. بر اساس بیشتر برآوردها، ایران اکنون میتواند ظرف چند هفته پس از تصمیم به عبور از آستانه هستهای، تعداد محدودی سلاح هستهای بسازد. دیگر قدرتهای بزرگ نیز سیاست فشار حداکثری را تضعیف خواهند کرد. چین و روسیه هر دو از تحریمهای موجود ایالات متحده و چندجانبه علیه ایران عبور کردهاند یا آنها را نادیده گرفتهاند. بعید است اکنون نیز با آنها همکاری کنند مگر اینکه امتیاز قابلتوجهی از ایالات متحده دریافت کنند. ترامپ ممکن است تمایلی نداشته باشد یا قادر نباشد چنین امتیازی ارائه دهد. اگر تهران باور داشته باشد که پکن و مسکو از آن حمایت میکنند، مقاومت به یک راهبرد عملیتر تبدیل میشود. تهران حتی ممکن است از مذاکرات بهعنوان راهی برای خرید زمان برای رسیدگی به آسیبهای خود استفاده کند. حتی اگر ایران با حسن نیت وارد مذاکرات شود، تلاشهای ترامپ ممکن است بر سر تصمیمگیری در مورد اینکه چه توافقی بهاندازه کافی خوب است، به مشکل بخورد. تنوع ایدئولوژیکی تیم ترامپ که متشکل از تندروها و ملیگرایان افراطی است، احتمالاً باعث خواهد شد که آنها بر سر اینکه به تهران چه امتیازهایی باید بدهند تا توافق ارزشمند باشد، اختلاف نظر پیدا کنند. این اختلاف داخلی میتواند تلاش برای رسیدن به توافق را مختل کند. این موضوع این پرسش را مطرح میکند که اگر مذاکرات آغاز نشود یا، شاید محتملتر، پس از آغاز، به جایی نرسد، چه اتفاقی خواهد افتاد؟ اگر کارزار فشار حداکثری نتایج سریعی به همراه نداشته باشد، درخواستها برای حمله ایالات متحده به سایتهای هستهای ایران احتمالاً افزایش خواهد یافت. ترامپ همچنین احتمالاً درخواستهایی خواهد شنید که باید اسرائیل را به حمله به ایران تشویق کند، هرچند اسرائیل توانایی نابودی تأسیسات هستهای زیرزمینی ایران را ندارد. تهران در حال ارزیابی تمایل ترامپ به استفاده از نیروی نظامی است. در حالی که تهران به مذاکرات فکر میکند، تمایل ترامپ به استفاده از نیروی نظامی و همچنین تواناییهای نظامی اسرائیل را مورد ارزیابی قرار میدهد. رهبران ایران میدانند که ترامپ دستور ترور سردار قاسم سلیمانی، فرمانده سپاه قدس را در سال ۲۰۲۰ صادر کرد، در کارزار انتخاباتیاش از «نابود کردن ایران» سخن گفت، و اظهار داشت که اسرائیل باید به سایتهای هستهای ایران حمله کند. اما آنها همچنین میدانند که ترامپ در کارزارهای انتخاباتیاش علیه جنگهای «بیپایان» آمریکا در خاورمیانه تبلیغ کرد و بهاشتباه ادعا کرد که او «تنها رئیسجمهور در هفتاد و دو سال گذشته» است که «هیچ جنگی نداشته است.» افزون بر این، آنها باید ارزیابی کنند که آیا تلاشهای عوامل ایرانی برای ترور ترامپ، که ایران آن را انکار کرده، ممکن است بر تفکر او درباره گزینههای نظامی تأثیر بگذارد یا خیر. روی آوردن به نیروی نظامی، چه از طریق اقدام مستقیم ایالات متحده و چه با تشویق اسرائیل به حمله، یک قمار بزرگ خواهد بود. این اقدام ممکن است فراتر از انتظارات برنامهریزان آن موفق از آب در بیاید و دوران جدید و صلحآمیزتری را در خاورمیانه به ارمغان آورد. یا اینکه، مانند تهاجم به عراق، ممکن است جعبه پاندورایی از مشکلات را باز کند که سالها گریبانگیر منطقه و ایالات متحده خواهد بود. اما، و این نکته همیشه باید در نظر گرفته شود، اجازه دادن به ادامه برنامههای هستهای و موشکی ایران در حالی که محور مقاومت خود را بازسازی میکند، هزینههای خود را دارد. بنابراین، امیدواریم که سیاست بازی ترامپ موفق شود و کشف کنیم که دولت ترامپ واقعاً در هنر معاملهگری استاد است. منبع: شورای روابط خارجی (سی اف آر) / تحریریه دیپلماسی ایرانی/۱۱∎