سرویس استانهای خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - الهام بهروزی: روز لیراوی، روزی مهم در تقویم محلی بوشهر است که چند سالی است همزمان با ۲۰ دیماه در استان بوشهر با حضور مورخان و بزرگان طوایف لیراوی از داخل و خارج استان در یکی از روستاها یا دهستانهای بلوک لیراوی با حمایت خود مردم این منطقه بزرگداشته میشود.
لیراوی از طوایف صاحبنفوذ و حکومتگر جنوب ایران است که به گفته علیرضا خلیفهزاده، مورخ جنوبی، تاریخ ۹۰۰ ساله دارند و میراثدار تمدنهای ایرانی پیش از خود هستند. این مورخ و نویسنده در بخشی از کتاب «هفت شهر لیراوی و بندر دیلم» در خصوص طوایف لیراوی آورده است: «لیراوی جزء طوایف مشهوری بوده که از سده ششم هجری تا سده نهم جزء اتحادیه قبایل لُر بزرگ بوده و نقش برجستهای در رویدادهای آن دوره داشته است. پس از سقوط اتابکان لُر بزرگ نیز این فصل نشان میدهد که نام و آوازه تاریخی و حضور ملی لیراویها فزونی یافته است؛ زیرا بالاترین مقام نظامی قراقویونلوها و آق قویونلوها را در فارس، امیرجلال الدین مسعودشاه لیراوی بر عهده داشته است. در اسناد، نام و نشان تعدادی از بزرگان لیراوی در دوره صفوی و افشار دیده میشود؛ اما مقابله خونین لیراویها با کریمخان زند از مشهورترین وقایع تاریخی این ناحیه است که در کتاب نیز تلفیقی از مطالب منابع تاریخی، روایات شفاهی و تحلیلهای نویسنده دیده میشود.
از حضور موثر لیراویها در دوره زند ماجرای محاصره ارگ زند و فداکاری ایلات خضری لیراوی در حمایت از لطفعلیخان زند است که مولف به نقل از تاریخ گیتیگشا و راویتهای شفاهی به تحلیل این رویداد تاریخی پرداخته است. از دوره قاجار و پهلوی اطلاعات مستند و روایتهای خیلی بیشتری ارائه شده است که در این فصل بهخوبی چارچوب تاریخ معاصر لیراوی برای هر خوانندهای نمودار میشود.
در دوره مظفرالدین شاه قاجار در اقدامی شگفت اراضی کشاورزی لیراوی خالصه دولتی شناخته و بهعنوان تیول به یک صاحب منصب قاجار واگذار شد که از تمامی خردهمالکان لیراوی سلب مالکیت از املاک شرعی و موروثیشان میکرد. این املاک اگرچه حدود سی سال بعد کم کم در مالکیت خوانین جنوب درآمد اما کشاورزان را به مقاومتهای پراکندهای واداشت که موجب شد آنها در قالب «سازمان نیروی مقاومت ملی» به سمت لغو مالکیت مالکان جدید برود.»
طوایف لیراوی که از خاندانهای متعدد و بزرگی تشکیل شده، هماینک در استان بوشهر در گستره شمالی آن زندگی میکنند. این طوایف آداب و رسوم و فرهنگ و خردهفرهنگهای خاص خود را دارند که همچنان به اغلب آنها حتی در عصر مدرنیته پایبندند. با توجه به اهمیتی که بلوک لیراوی در تاریخ ایران و جنوب داشته، چند سالی است که روز لیراوی در منطقه لیراوی استان از سوی برخی از فعالان فرهنگی این منطقه با مشارکت و حمایت مردمی برگزار میشود که امسال ششصد و چهارمین سالگرد و هفتمین بزرگداشت روز لیراوی نیز همزمان با بیستم دی ماه جاری در روستای بوالفتح از توابع شهرستان دیلم با حضور تاریخپژوهان و مورخان جنوبی و طوایف لیراوی برگزار میشود.
یک مورخ و تاریخنگار طایفه و بلوک لیراوی در این خصوص به خبرنگار ایبنا در بوشهر گفت: روز لیراوی یکی از روزهای مهم در تقویم محلی استان بوشهر است که امسال هفتمین بزرگداشت آن در روستای بوالفتح از توابع شهرستان دیلم برگزار میشود.
علیرضا خلیفهزاده در خصوص فلسفه نامگذاری روز لیراوی توضیح داد: بر اساس مطالعات و پژوهشهای باستانشناسی تل و تپهههایی در لیراوی مورد کاوش علمی قرار گرفته است که دارای تمدنی با قدمت هفت هزار سال است و ساکنان این سرزمین، امروزه میراثدار فرهنگ، ادبیات، تمدن و تاریخی هفت هزار سالههستند.
وی ادامه داد: از طایفه لیراوی نخستین بار در رویدادهای قرن ششم هجری نام برده شده است، هنگامی که آنها به حمایت از هزاراسب دومین اتابک لر بزرگ در حدود سالهای ۵۷۵ تا ۶۲۲ هجری پرداختند و حوزه استقرار آنها از آن پس به دو منطقه لیراوی بالابند و لیراوی زیربند شناخته شد. مناطق بالابند لیراوی پیش از آن در قرون اولیه اسلامی خاستگاه خاندان گیلویه و سپس خاندان ابرک لور بوده است و لیراوی زیر بند یا آنطور که شهرت بیشتری دارد، دامنبند یا دشت مهروبان و سینیز و اسلجان کمکم مشهور شد به دشت لیراوی.
مؤلف کتاب «هفت شهر لیراوی و بندر دیلم» افزود: سوانحالافکار رشیدی در حدود سال ۷۰۰ از قریه لیراوی در ولایت بالابند نام برده است. پس از آن تاریخ گزیده در سال ۷۳۴ لیراوی را یکی از طوایف صاحب نام و شناخته شده لر بزرگ میداند. سپس در وقایع صفر سال ۷۹۲ هق نخستین بار با نام شیخ محمود لیراوی حاکم قلعهگل و گلاب و زیدان و مهروبان در دوره شاه منصور آلمظفر آشنا میشویم. پس از آن در کتاب زبده التواریخ حافظ ابرو در وقایع ۲۶ ذیالحجه سال ۸۲۳ قمری مطابق ۲۰ دیماه سال ۷۹۹ شمسی، یعنی ۶۰۴ سال پیش از لیراوی به طرزی با شکوه نام برده شده است.
خلیفهزاده یادآور شد: مختصر اینکه وقتی در نواحی شمال غربی ایران برخی بنای ناسازگاری میگذارند شاهرخ تیموری از سراسر ایران لشکرهایی را فرا میخواند و پس از برقراری نظم و امنیت در آن نواحی از کشور، در بالاتر از رود ارس در ناحیه اران قرهباغ به لشکریان حامی به نوبت اجازه شرفیابی و دیدار میدهد که در این روز پاسداران خلیج فارس در فراسوی ارس، اوج عشقورزی لیراویها را به حفظ میهن و حفظ اتحاد به اثبات میرسانند و به نحوی به رسم آن روز مورد تفقد قرار میگیرند. از این رو ما فرزندان آن افتخار آفرینان در لیراوی این روز را گرامی میداریم و گرد هم جمع میشویم و بار دیگر دست برادری به هم میدهیم و در اعتلای فرهنگ و تاریخ سرزمینمان و حفظ آداب و رسوم نیاکانمان میکوشیم.
این مورخ که در طول این سالها مطالعات گستردهای را در باب طوایف و بلوک لیروای انجام داده است و در این خصوص ضمن نوشتن مقالات متعدد، یک کتاب مستقل به نام «هفت شهر لیراوی و بندر دیلم» دارد که در سومین دوره جایزه کتاب خلیج فارس، بهعنوان اثر برگزیده معرفی شد، در خصوص محدوده بلوک لیروای بیان کرد: این بلوک در استان بوشهر در محدوده شهرستان دیلم واقع شده و بخش دیگر آن در استانهای همجوار قرار گرفته است. سرزمین مردم لیراوی دارای موقعیتهای مهمی بوده است که در کتاب «هفت شهر لیراوی و بندر دیلم» مفصل به آن پرداختهام.
وی با اشاره به برگزاری هفتمین بزرگداشت روز لیروای در روستای بوالفتح در پنجشنبه همین هفته گفت: روستای بوالفتح یکی از روستاهای شاخصی است که در بلوک لیروای واقع شده است. روستای بوالفتح دارای دو طایفه مهم و اصلی به نام تاجدینی و بهرسی بوده است که احتمالاً گروههایی از آنها در اوایل دوره قاجار به دلیل تغییرات سیاسی در لیراوی به بلوک دشتی در جنوب استان مهاجرت کردهاند و آنطور که هفتهنامه دریادلانبا یکی از بزرگان تاجدینی ساکن دشتی و مقیم گناوه مصاحبه کرده است، آنها تا سالها بعد از مهاجرت به دشتی، امواتشان را از آنجا به سرزمین اجدادیشان، یعنی روستای بوالفتح منتقل و به خاک میسپردند. فامیلی این گروه از تاجدینی لیروای به دشتی و زارع تغییر کرده بود.
خلیفهزاده تاکید کرد: خاندان ابوالفتح حاجی محمد (پولادچنگ و بهروزی) که حیدرخان حیاتداودی و آتشخان و… خواهرزاده آنان هستند، نیز از تیره تاجدینی هستند. قنبریها (غالبیان، قائدی و شاد نور)، دشتینظریها، گشتاسبیها، مرادیها، حیدریها، زارعیها و… دیگر خاندانهای این روستا را تشکیل میدهند.
این استاد دانشگاه و نویسنده جنوبی ادامه ادامه داد: روستای بوالفتح یکی از روستاهای پرجمعیت و مهم بلوک لیراوی با شخصیتهای بزرگ بوده است. ابوالفتح تاجدینی (شاکر) دوبیتسرای جنوبی از خاندان تاجدینی این روستا بوده که در روستای در سال ۱۳۱۲ متولد و در سال ۱۳۴۴ هم در آبادان درمیگذرد. او در اشعار خود بارها از این روستا گفته است و در این خصوص در یکی از دوبیتیهایش آورده است: «منم بوالفتح، ز گره تا به گربهی / نمیسازم برابر جمله با ری / ببین شاکر صف حور پریزاد / بتان ملک ما مرده کنند حی»
وی در ادامه با ذکر یک روایت تاریخی از ناصر غالیبان درباره دو شخصیت برجسته تاجدینی و چگونگی پدیدآمدن بوالفتح کوچک در نزدیکی بوالفتح بزرگ اشاره کرد و این روایت را به شرح بیان کرد: «کاعلیخان قائدعلیخان) و کاناصر (قائد ناصر) تاجدینی دو برادر ناتنی بودهاند از پدر یکی ولی از دو مادر. در روستای اجدادیشان بوالفتح بزرگ در بلوک لیراوی در شهرستان دیلم سکونت داشتهاند. آن دو برادر ضابط تمام لیراوی (دشت) بودهاند و تمام لیراوی زیر دست آنها بوده است. مالیات لیراوی را به حاکم ایالت فارس در شیراز پرداخت میکردهاند. روزی از هم دلخور میشوند و کاناصر از آنجا بار میکند و به محلی واقع در جنوب روستای بوالفتح کوچک میرود و در آنجا خانهای درست میکند.
چند سال میگذرد و این دو با هم قهر بودهاند. روزی کاعلیخان تاجدینی به خطیرش (پیشکار) میگوید: تا برویم به کدخدای روستای شول سربزنیم (شول واقع در بلوک حیاتداود (شهرستان گناوه) و در جهت شرق روستای بوالفتح قرار دارد). او در راه برگشت میگوید: تا برویم به برادرم کاناصر سر بزنیم. هرچه باشد ما برادریم.
به آبادی کاناصر میروند، برادرش ابتدا آنها را احترام میگذارد. خطیر کاعلیخان بلند میشود در جهت کهباد (کوهباد! سمت کوه، شرق) سرای کاناصر، میرود سر «چه سورو (چاهی که آبش شور است) احتمالاً اسم این موضع تا هنوز هم است. لابد چارپایانشان را آب میدهد. وقتی برمیگردد، میبیند که کاناصر برادرش کاعلیخان را با خنجر کشتهاست. به خطیرش میگوید: جنازه را روی خرت بگذار ببر برای مادرش!
او هم جسد کاعلیخان را میبرد. روستای بوالفتح. در آن زمان ولایتی آباد (یعنی پر جمعیت) بودهاست. خطیر «آقا» را میآورد روستا و کفن و دفن میکنند. دی علیخان میرود هندیجان (همسایه شمالی لیراوی)، کلهچهاش (کلاهچه= پوشش سر زنان که دارای قداست و حرمت بسیار زیادی بودهاست) را در میآورد و روی میر هندیجان میاندازد و میگوید: «بچهام را کشتهاند، ککاش کشتشه! (برادرش او را کشته)»
بدین طریق از او امداد نظامی میخواهد. آنها شب میآیند خانه کاناصر را میبندند (محاصره میکنند). او در تاریکی شب فرار میکند ولی قشون حامی مادر علیخان، خانهاش را غارت میکنند و یک مِجری (صندوقچه) هم در خانه کاناصر بوده است، اردوی میر در نزدیکی روستای گره واقع در شمال غرب روستای بوالفتح، مجری را باز میکنند تا مشتی کاغذ است!
کالی حیدر (کاعلی پسر حیدر) از بزرگان شهیر و شجاع طایفه گرهای کاغذها را پیدا میکند و میخواند، میبیند تمام سند لیراوی هستند. این اسناد را یکی از نوادگانش که او هم نامش کالی حیدر (دوم) بوده است در حدود سال ۱۳۲۳ خورشیدی به محمدعلی خان لیراوی میدهد. البته روایتی دیگر هم هست که کالی حیدر (اول) اسناد لیراوی را به خاندان خضری (کلانتر کامباقر= قائد محمدباقر / شیخ احمد لیراوی) میدهد. در همان دوره حاجی عباس خان لیراوی معروف به حاج عباسمیرزا، از طرف کریمخان زند، تیول داشته است (تیول: واگذاری کامل یک ناحیه یا چند دانگ آن ناحیه به عنوان تیول به یک نفر، در قبال ارائه خدمات نظامی مثل ارسال سرباز یا ملازم رکابی به قشون دولتی یا در ازای پرداخت مالیات به امرا و کلانتران محلی واگدار میکردهاند).
اما کلانتر لیراوی محل اقامت ثابتی نداشته، مدتی ساکن لیلتین بوده، سپس ساکن حصار شدهاست. احتمالاً بعد از این رخداد خونین، او از حصار بار میکند و با گله و شترهایش میآید به روستای بوالفتح. مسجدی را در این روستا بنیان گذاشته که هنوز محلش به مسجد حاج عباس میرزا معروف است و دیگر یادگار دوره اقامتش در بوالفتح، گودالی مشهور به کتله حاجی است. کوه «شتر رو»، محل چرای شترهای حاج عباس میرزا در کوه بنگ واقع در غرب روستای بوالفتح بوده و آب برای خوردنش از تنگ پَرسه میآوردهاند.چشمه پرسه واقع در کوه بنگ، کفش سیاه مثل قیر است و وقتی شنها را کنار بزنی آب شیرین و زلالی دارد. حاج عباس میرزا سپس از بوالفتح به روستای احمدحسین رفت و در آنجا ماندگار شد. ماجرای کاناصر و کاعلیخان مربوط به قبل از حضور خدریها در دشت لیراوی بوده است.
خلیفهزاده تاکید کرد: البته من حدس میزنم قدرت سیاسی تاجدینیها در لیراوی قبل از جنگ کله منارهای کریم خانزند با لیراوی در محرم ۱۱۷۹ هجری قمری باشد. و البته مربوط به سرتاسر لیراوی نبوده است. اقامت حاج عباس میرزا مشهور به احمدحسینی در روستای بوالفتح احتمالاً بعد از اختلاف برادران تاجدینی بوده است. به تازگی در اسناد نویافته سال ۱۲۰۰ قمری دیده میشود که کلانتر لیراوی به حاج عباسخان لیراوی مشهور بوده، احتمالاً بعد از جنگ کله منارهای و تبعید به شیراز و جلب اعتماد کریم خان زند، بخشی از لیراوی به عنوان تیول به او واگذار شده است، مشهور به (تیول حاج عباس میرزا)، زیرا در همان زمان از (تیول خدری) نیز در بخشی دیگر از لیراوی نام برده میشود.
∎