در تیتر این مطلب از کلمه "تلاش" برای معیشت استفاده شده اما حقیقتاً وضعیت امروز مردم برای کسب درآمد و گذران امورات اقتصادی تبدیل به یک جنگ فرسایشی شده است. افراد برای تأمین نیازهای مالی خود باید از صبح تا شب درگیر باشند تا بتوانند حداقل های معیشتی خانواده را تأمین کنند و برای تحقق این هدف بسیاری از امورات یک زندگی عادی را از دست داده اند و فاصله بسیاری با استانداردهای اجتماعی دارند.
کیست که نداند در هر میدانی افراد برای جنگیدن وارد شوند باید تلفات بدهند و هزینه های فراوان نمایند. امروز این تلفات پاشیده شدن خانواده های ایرانی و هزینه های آن نیز تبعاتی است که تورم و گرانی همچون باتلاقی مردم را در خود فرو برده است.
وضعیت گرانی و تورم در تأمین خدمات و کالاها به گونه ای است که اکثر مردم هرچقدر برای تأمین نیازها تلاش می کنند، امروز نسبت به دیروز ضعیف تر و فقیرتر می شوند. روند رشد و توسعه برای مردم مسدود شده است و حرکت اقشار مختلف جامعه در چنین فضایی، صرفاً نزولی است و درآمد افراد هر ماه و هر سال و حتی هر روز در برابر فشار تورمی کمتر و کم توان تر می گردد.
این وضعیت جلوی افزایش توان جامعه را در مسائل اجتماعی گرفته است و اجازه نمی دهد افراد جایگاه اجتماعی خود در حوزه های فرهنگی، آموزشی، ورزشی، رفاهی و... ارتقاء دهند. این فشار جامعه را هر روز مجبور به عقب نشینی در این جنگ نابرابر می کند.
چالش هایی همچون عدم مدیریت بازار ارز به صورت لحظه ای زندگی مردم به ویژه قشر حقوق بگیر را تحت تأثیر خود قرار می دهد و با هر بار افزایش قیمت، قدرت خرید مردم کمتر و نرخ خدمات مورد نیاز جامعه جهش می یابد. انتظار جامعه از دولت به معنای مسئول، این است که شرایط را درک کنند و متوجه فشار بی امان بر جامعه باشند.
اما این انتظار تاکنون نه تنها دیده نشده، بلکه روند اجرای سیاست ها به گونه ای است که صرفاً موجب افزایش قیمت نرخ ها در بازارهای مختلف می گردد.
مردم نمی توانند کاری برای این شرایط بکنند و دیگر ظرفیتی برای صرفه جویی یا کاهش مخارج وجود ندارد. بسیاری از پدران و مادران به سبب شرایط اقتصادی اجباراً بخش قابل توجهی از وظایف درون خانوادگی خود را حذف و رها کرده اند. دیگر معدود کارمندانی را مشاهده می کنید که بعد از ساعت کاری به خانه بروند و به تربیت و رفاه روانی خانواده رسیدگی کنند و مجبورند بلافاصله در شیفت بعدی در یک واحد تجاری یا اداری دیگر مشغول شوند و یا با ماشین و موتور در خیابان مسافرکشی کنند!.
در چنین اوضاعی انتظار برای داشتن جامعه ای پویا و پیشرونده در حوزه مسائل فرهنگی و تربیتی خواسته ای غیر معقول است؛ چرا که پدر و مادر به عنوان نقطه اتکا و پرورش خانواده به هزار یک مشکل مالی مشغولند و توان ذهنی آنها برای رشد و تربیت موثر فرزندان از بین رفته است.
تمام دغدغه یک خانواده ایرانی امروز تأمین کرایه خانه است و بعد از آن تامین خوراک و تأمین مخارج آموزش و درمان خانواده در اولویت های بعدی قرار می گیرد و در اکثر موارد مجبورند هریک از این موضوعات را به صورت چرخشی در اولویت قرار دهند تا بتوانند نیازهای اولیه را تأمین کنند.
درچنین شرایط سختی آیا انتظار زیادی است که از مسئولان خواسته شود به درد اقتصاد داخلی برسند و فکری به حال درآمد اقشار ضعیف نمایند؟!. آیا هیچ راه چاره ای نیست؟! اگر هست چرا اقدامی نمی شود و اگر نیست چرا تدبیری اندیشیده نمی شود؟!.
تلاش برای معیشت و خستگی اجتماعی
در تیتر این مطلب از کلمه "تلاش" برای معیشت استفاده شده اما حقیقتاً وضعیت امروز مردم برای کسب درآمد و گذران امورات اقتصادی تبدیل به یک جنگ فرسایشی شده است. افراد برای تأمین نیازهای مالی خود باید از صبح تا شب درگیر باشند تا بتوانند حداقل های معیشتی خانواده را تأمین کنند و برای تحقق این هدف بسیاری از امورات یک زندگی عادی را از دست داده اند و فاصله بسیاری با استانداردهای اجتماعی دارند.
صاحبخبر -
∎