جوان آنلاین: هرچند امریکاییها نسبت به جریان مذهبی ایران تا حدی غافل بودند، اما انقلابی که بر مبنای تفکر و شریعت اسلامی ظهور و بروز یافته و در آن روحانیت شیعه نقش محوری داشت، مهمترین متحد منطقهایشان را ساقط و ایران را از مدار قدرتشان خارج کرده بود. بنابراین دیگر نمیتوانستند نسبت به روحانیون بیتفاوت باشند. پسازآنکه درک کردند نمیتوان روی امام خمینی (ره) تأثیرگذار بود، به سراغ روحانیت رفتند تا با ایجاد سرپلهای ارتباطی با برخی از آنان، بتوانند از میانشان یارگیری کنند؛ موضوعی که در لابهلای اسناد سفارت سابق امریکا در تهران قابلردیابی است.
نشناختن جریان مذهبی
پیش انقلاباسلامی سفارت امریکا در تهران بهطور بنیادین به ضعفی شناختی در مورد مخالفان شاه بهویژه جریانات مذهبی مبتلا بود. ریشه این ضعف شناختی در این بود که شناخت امریکاییها از اپوزیسیون سلطنت محدود به جریانات سکولار و غیرمذهبی بود و در میان مذهبیون نیز صرفاً آنها را میشناختند که رابطه نسبتاً مسالمتآمیزی با رژیم پهلوی داشتند. این ضعف شناختی سبب شد که جریان مذهبی انقلابی از سوی امریکاییها جدی گرفته نشود و بهطورکلی احساس خطری برای عمر رژیم شاهنشاهی متصور نبودند. بهعنوان نمونه در یکی از اسناد سری سفارت مربوط به ۲ ژانویه ۱۹۷۷ [۱۲ دی ۱۳۵۵]آمده است:
«تروریستها به نظر نمیرسد که برای رسیدن به اهداف سیاسی خود که منجر به سرنگونی رژیم سلطنتی شود از پشتیبانی زیادی برخوردار باشند.»
همچنان در اوج فعالیتهای گروههای مبارز مسلح در سال ۱۳۵۱ که حتی منجر به کشته شدن چند تبعه امریکایی در ایران شد، برآورد سفارت آن بود که هیچ مخالفت سازمانیافتهای علیه شاه وجود ندارد:
«مخالفت سیاسی - افراطیون و جبهه ملی خلاصه در ایران مخالفت سازمانیافته با شاه، چه کمونیست و چه غیرکمونیست - عملاً وجود ندارد. سرکوب مداوم و رخنه مؤثر، نزاعهای ایدئولوژیکی داخلی، سازش ایران و شوروی، رفورم اجتماعی قابلتوجه و پیشرفت اقتصادی توسط رژیم اکثر عناصر مخالف را ساکت یا سرخورده یا مأیوس کرده است.»
در مورد حرکت مذهبی به رهبری روحانیت اگرچه در سندی محرمانه مربوط به ۱ مه ۱۹۷۲ [۱۱ اردیبهشت ۱۳۵۱]پیروزی روحانیون در مقابله با رژیم شاه نامحتمل قلمداد میشود، اما در همان سند همواره بهعنوان یک احتمال قوی در جانشینی بهجای رژیم شاه و سپس بهعنوان یک نیروی مخالف سلطه خارجی و دشمن امریکا شناخته میشوند:
«محافل مذهبی خلاصه شاه ایران یک ژست تقوای علنی میگیرد و از مآثر اسلامی دفاع میکند، گویا اینکه ایرانیان که اکثرشان شیعه هستند چندان مجذوب احساسات اسلامی تمامعیار نیستند. روحانیت ایران دیگر نفوذ سیاسی عمدهای ندارد، هرچند بهاندازه کافی دنبالهرو دارد که گاهگاهی میتواند یک «ترمز» در برنامههای دولتی ایجاد کند و طی ۱۰ سال گذشته به حالت عقبنشینی در حال مبارزه بوده و در مقابل جزر و مد در حال رشد یک کشور مادی که بیشازاندازه مجذوب غرب شده است، خود را باخته است.»
در ادامه همین سند، روحانیون بهعنوان قدرتی که میتوانند مردم معترض را بسیج کنند معرفی شده است:
«چنانچه حوادث پیشبینینشدهای، مانند بحران بارزی در اقتصاد یا تضعیف آشکاری در کنترل دولت روی دهد که منتهی به مناقشه سایر اقشار مردم با دولت گردد، ملاهای عصبانی در سلسلهمراتب مسلمین میتوانند دنبالهروان قابلملاحظهای بهخصوص از میان بازاریان و طبقات پایین را بسیج کنند. حتی در آن شرایط نیز احتمال ندارد که آنها به یک نقش تاریخی مانند آنچه در ۱۸۹۲ که در آن زمان حمله علیه امتیاز تنباکوی بلژیک را رهبری کردند، یا ۱۹۰۷ که نقش کلیدی در انقلاب مشروطیت داشتند، یا ۱۹۵۲ که پشت سر دولت برای شکست بریتانیا قرار گرفتند، بازگردند.»
بر این اساس، در همین سند پیشبینی میشود که با توجه به جهتگیریها و اهداف امریکا در منطقه، به قدرت رسیدن روحانیون شیعه منافع امریکا در ایران را با چالش جدی مواجه خواهد کرد:
«تا آنجا که مربوط به خطمشی امریکا میشود، بازگشت نفوذ ملاها، هرچند که غیرمحتمل است، بر چهره ما در اینجا اثر نامطلوب خواهد داشت، زیرا ما مسیحی هستیم و در چشم عامه ارتباط نزدیک با این رژیم رفرمیست و با اسرائیل داریم. رهبران مذهبی محافظهکار، قسمت عمده دنیاگرایی ایران و نیز روابطش را با اسرائیل، متوجه نفوذ امریکا میدانند. بهعلاوه، روحانیت ملی بهطور سنتی با نفوذ خارجی در ایران مخالفت کرده است. بنابراین در صورت غیرمحتمل بازگشت روحانیت به یک وضعیت مهم سیاسی با نفوذ در چند سال آینده، میتوانیم انتظار مورد حمله قرار گرفتن را داشته باشیم.»
بااینحال ارزیابیهای اطلاعاتی امریکا، خیال کاخسفید را همچنان راحت کرده بود. سند ارزیابی اطلاعاتی امریکا در مورد حکومت پهلوی که در سال ۱۳۵۷ تهیه شده، هرچند تصریح میکند که «دهها هزار ملای شیعه هرچند از لحاظ سیاسی خوب سازمانیافته نیستند، تماس مستقیمتر و منظمتری با تودههای ایران دارند تا حکومت یا مقامات حزبی...» ولی بااینهمه پیشبینی یک حکومت مذهبی را نمیکنند:
«ما پیشبینی نمیکنیم که یک حکومت تحت کنترل رهبران مذهبی روی کار آید، هرچند احزابی که شالوده مذهبی دارند ممکن است به وجود آید.»
رقیبتراشی از روحانیت
به رغم پیشبینی امریکاییها، انقلاباسلامی، رژیم پهلوی متحد امریکا را سرنگون کرد و اتفاقاً جریان مذهبی متصل به روحانیت در ایران پس از انقلاب نقش محوری یافت. اینجا بود که امریکاییها و به تبع آن سفارت ناچار شد جریان مذهبی روحانیت را به رسمیت شناخته و برای تأثیرگذاری بر آن دستبهکار شود. انجمن مدیریت امریکا به سفارش وزارت امور خارجه به بررسی وضعیت ایران پرداخت و اعضای آن طی دو روز ۲۵ و ۲۶ ژوئیه ۱۹۷۹ [۳ و ۴ مرداد ۱۳۵۸]به بحث و تبادلنظر پرداختند. در نامهای که جان ای. وستبرگ در ۱۵ اوت ۱۹۷۹ [۲۴ مرداد ۱۳۵۸]برای هنری پرکت، مسئول میز ایران در وزارت امور خارجه ایالاتمتحده امریکا ارسال کرد، خلاصهای از مباحث جلسه ارائه شد.
اولین و مهمترین سخنران این نشست پروفسور جیمز بیل از دانشگاه تگزاس بود. او که به زعم وستبرگ شاید بهترین نویسنده در مورد ایران به زبان انگلیسی بود، تحصیلاتش در علوم سیاسی و با تأکید در تغییرات سیاسی و اجتماعی است. او انقلاب ایران را با توجه به عمق و ریشه مخالفت علیه رژیم شاه که خارقالعاده بود، یکی از برجستهترین انقلابهای تاریخ ذکر کرد:
«سیستم سیاسی موجود در ایران در تسلط مجتهدین که رهبران سیاسی مسنتر و مورداحترام هستند، میباشد. در ایران امروز شاید ۲۰۰ نفر از این رهبران روحانی وجود دارند. آنها را نبایستی با ملاها که در شاخههای پایینتر سیستم شیعه اسلامی قرار دارند اشتباه گرفت. بیل فکر میکند که این مجتهدین از مهمترین افراد ایران امروز بوده و ما بایستی بیشتر آنها را بشناسیم و ببینیم که چگونه فکر میکنند و نظرشان در مورد ایران آینده چگونه است. نشانههای زیادی در دست است که مجتهدهای جوان و همچنین دیگر مجتهدهای پیر با خمینی موافق نیستند. بیل همچنین احساس میکند که ما بایستی مجتهدهایی مثل طالقانی را برای به وجود آوردن پلی بین توده مردم و روشنفکران به حساب آوریم. معهذا ما نبایستی انتظار داشته باشیم که مجتهدین، رهبری دولتی سیاسی را در دست بگیرند، زیرا که نقش سنتی آنها در جامعه، محافظت از حقوق افراد در مقابل دولت مرکزی بوده است. آنها بهاندازه کافی مثبت فکر نمیکنند تا بتوانند در امور سیاسی یا رهبری دولتی کار کنند.»
بهاینترتیب توصیه آن بود که سفارت هرچند نمیتواند بر امام (ره) اثرگذاری چندانی داشته باشد، برای اثرگذاری بر سایر روحانیون برجسته تلاش کند. در سند خیلی محرمانه دیگری به تاریخ ۲۰ اوت ۱۹۷۹ [۲۹ مرداد ۱۳۵۸]آمده است:
«درهرصورت نهایتاً حقیقت فاصله اساسی ارتباطی بین ما و نیروهای اسلامی در ایران باقی میماند. این فاصله با رهبری مثل خمینی بزرگترین مقدار است، زیرا هم عقاید صحیح و سخت مذهبی و هم یک تنفر و سوءظن دیرینه نسبت به ایالاتمتحده را باعث میشود. این فاصله با شخصیتهای میانهروتر مانند آیتالله طالقانی و شریعتمداری کمتر است. اما این یک مانع جدی در ایجاد تفاهم با عملاً تمام رهبریت روحانی میباشد. گروهی که مقدر شده در چند سال آینده نقشی اساسی در ایران بازی کنند. اینکه ما به دنبال راههایی تجسمی هستیم تا این فاصله را پر کنیم مهم میباشد. از جمله دیدارهای مبادلهای توسط متخصصین تصدیق شده در زمینههای مذهبی و فلسفه و برنامههای بلندمدتتر مبادلهای که دانشجویان این رشتهها را در آن شرکت دهد. ICA (سازمان ارتباطات بینالمللی) برخی نظرات را در این زمینهها در پیامی جداگانه ارسال داشته است.»
در همین سند نوعی رقیبتراشی برای امام از میان روحانیت تدارک دیده میشود:
«[امام]خمینی تنها نیروی محرک غالب باقی میماند و بهطور سیاسی از هرجهتی بدون رقیب است، اگرچه مثل شش ماه پیش مقدس نیست. احتمالاً یک مورد امکانپذیر، آیتالله شریعتمداری است که خودش را در طول انتخابات مجلس بررسی قانون اساسی که بهتازگی پایانیافته (از انظار) دور نگاه داشته بود.»
کار کردن روی شریعتمداری
چند ماه قبل، یعنی در اردیبهشت ۱۳۵۸ فرانک باروز، رئیس اتاق بازرگانی ایران و امریکا از طرف سفارت با آیتالله کاظم شریعتمداری دیدار کرده بود و در شریعتمداری تمایلی برای دریافت اطلاعات از امریکاییها مشاهده کرده بود. همین تمایل، سازمان سیا را بر آن داشت که روی آیتالله شریعتمداری حساب کند و در ۱۲ اردیبهشت ۱۳۵۸ به ایستگاه تهران چنین توصیه کند:
«ما نسبت به خواست ظاهری شریعتمداری به اخذ اطلاعات از دولت امریکا بسیار علاقهمندیم. تصور میکنیم که این تمایل فرصتی عالی برای عملیات مخفی را فراهم میکند و اگر مجرای مناسبی برای رساندن اطلاعات به وی فراهم شود حاضر خواهیم بود که آنها را فراهم کنیم.»
بهتدریج ارتباط میان مأموران سفارت و بیت آیتالله شریعتمداری برقرار میشود و پس از مدتی حسن شریعتمداری فرزند او بهعنوان نماینده و رابط با عناصر سفارت عمل میکند. در سند اطلاعاتی دیگری به تاریخ ۲۰ خرداد ۱۳۵۸ جزئیات دیدار حسن و مأموران سیا تشریح شده است. حسن شریعتمداری گزارشی از اقدامات انجامگرفته برای توسعه حزب «خلق مسلمان» که در مقابل حزب «جمهوری اسلامی» ایجاد شده بود، ارائه کرد.
در یادداشت توجیهی سری که ۵ سپتامبر ۱۹۷۹ [۱۴ شهریور ۱۳۵۸]هارولد اچ ساندرز از بخش امور خاورنزدیک برای وزیر امور خارجه امریکا ارسال کرد، آمده است:
«ما شدیداً به تماسهایی با طالقانی، شریعتمداری و دیگر روحانیون میانهرو نیازمندیم. ما میخواهیم که آنها را از قبولی انقلاب از طرف خودمان مطمئن سازیم، چون که نفوذ آنها ممکن است در ماههایی که در پیش است، افزایش پیدا کند.»
ملاقات با شریعتمداری و اطرافیانش ادامه یافت تا آنکه مدیر ایستگاه اطلاعاتی امریکا در تهران تغییر کرد که مدیر جدید قرار بود در ۱۹ آبان ۱۳۵۸ به ملاقات شریعتمداری برود که تسخیر سفارت همهچیز را بر باد داد و قرار ملاقات را لغو کرد.
دعوت به امریکا
یکی از ایدههایی که امریکاییها برای اثرگذاری بر روحانیون انقلابی ایران تدارک دیده بود، برگزاری همایش یا نشستی در امریکا به مناسبت آغاز قرن پانزدهم هجری قمری بود. پیشبینی میشد با برگزاری این نشست در واشینگتن، تعدادی از روحانیون اسلامی از کشورهای مختلف از جمله ایران دعوت شوند. این فرصتی ویژه را در اختیار سیا قرار میداد تا بتواند بر روحانیون ایرانی که در قالب این هیئت عازم واشینگتن میشوند، تأثیر بگذارد.
در یکی از اسناد خیلی محرمانه آژانس ارتباطات بینالمللی امریکا به تاریخ ۲۶ سپتامبر ۱۹۷۹ [۴ مهر ۱۳۵۸]همین ایده تشریح شده است:
«دعوت از محققین اسلامی ایران و احتمالاً شخصیتهای مذهبی ایران به مراسم سالگرد هجرت در ایالاتمتحده بایستی تشویق گردد. در جریان سفر باید رویدادها شامل نمایندگان مشابهی از دیگر جوامع اسلامی برای تأکید روی چندملیتی بودن ماهیت مراسم باشد. تقبل مراسم بهطور خصوصی بایستی با کمیته سالگرد هجرت که نقشی اساسی بازی میکند ترتیب داده شود.»
پیشنهاد آن بود که این اعزام روحانیون آغازی برای اثرگذاری بر طیفی از نخبگان ایرانی بهویژه روحانیون باشد. در سند دیگری سفارت ابعاد آینده این ایده را مورد بررسی قرار میدهد:
«برنامهای برای آوردن شخصیتهای مذهبی ایرانی به ایالاتمتحده برای جشنهای سالگرد هجرت. یک سمینار مخصوص؟ مسافرت به دور ایالاتمتحده در ارتباط با جشنها؟ یک بخش روابط عمومی در اصفهان در سال آینده؟ ایدههای دیگر؟ پیشنهاد میکنیم که یک جلسه مخصوص برگزار شود تا ایدهها برای اعاده یک گفتوشنود با ایرانیان مورد بررسی قرار گیرد. این باید شامل بخش خصوصی، ایرانشناسان، رمزی کلارک، شخصیتهای مذهبی سازمان بینالمللی ارتباطات و INR میتوانند مسئولیت مشترک به عهده گیرند.»
قرار بود این نشست در هزار و چهارصدمین سالگرد هجرت پیامبر اکرم (ص) برگزار شود که زمان تقریبی آن زمستان سال ۱۳۵۸ پیشبینی میشد. بااینحال تسخیر سفارت امریکا در تهران در ۱۳ آبان ۱۳۵۸، این آرزوی امریکاییها را بر باد داد و عملاً بخشی از تلاش ایالاتمتحده برای تأثیرگذاری بر روحانیون ایران و رقیبتراشی از آن در کنار امام خمینی (ره) ناکام ماند.
ادامه دارد...
منابع در دفتر روزنامه موجود است.