شناسهٔ خبر: 70622572 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: دفاع پرس | لینک خبر

مروری بر تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس/ ۱۴

ایجاد شعبه عقیدتی سیاسی در ژاندارمری خسروآباد

صفرزاده تهرانی در خاطرات خود از روز‌های آغازین پیروزی انقلاب اسلامی می‌گوید: در ژاندارمری خسروآباد می‌رفتم؛ دو مشکل اساسی وجود داشت یکی فقدان شعبه عقیدتی سیاسی و دیگری عدم تعویض نیرو‌ها و این روحیه رزمندگان را بسیار خراب کرده بود.

صاحب‌خبر -

به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، حجت‌الاسلام والمسلمین حسن صفرزاده تهرانی از مبارزان انقلاب اسلامی و رزمندگان عرصه دفاع مقدس است که در طول سال‌ها فعالیت خدماتی به نظام اسلام انجام داده است.

تهیه، تکثیر و پخش اعلامیه، نوار و رساله حضرت امام خمینی (ره)، راه‌اندازی گروه مبارزاتی علیه رژیم پهلوی و فرار مستشاران آمریکایی از اصفهان نقش به سزایی داشته است. همچنین برگزاری مراسم سومین روز شهادت مصطفی خمینی در مدرسه صدر بازار اصفهان، مراسم چهلم شهدای ۱۹ دی قم، سخنرانی در راهپیمایی‌های مبارزاتی دانش آموزی و دانشجویی در دوران انقلاب از جمله فعالیت‎های وی است.

صفرزاده به دنبال فرمان تاریخی حضرت امام خمینی (ره) مبنی بر تشکیل بسیج، با همکاری حجج اسلام سید علی‌اکبر ایوبی و علی ضامن عطایی، تمام توان خود را برای تشکیل بسیج و آموزش بسیجیان در منطقه خورسکان اصفهان به کار گرفت.

حضور رزمی تبلیغی در جبهه، راه‌اندازی دفتر تبلیغات اسلامی در ستاد عملیات جنوب، تشکیل ستاد هماهنگی تبلیغات بین کلیه ارگان‌های مستقر در خرمشهر و آبادان، راه‌اندازی شعبه عقیدتی سیاسی هنگ آبادان؛ راه‌اندازی شعبه عقیدتی سیاسی هنگ سوسنگرد؛ راه‌اندازی دایره عقیدتی سیاسی ناحیه خوزستان؛ شرکت در عملیات‌های فرماندهی کل قوا، شکستن حصر آبادان، رمضان، فتح المبین، بیت‌المقدس، کربلای ۴ والفجر ۸. از جمله فعالیت‌های وی در دوران دفاع مقدس است.

متنی که قسمت چهاردهم آن را در ادامه می‌خوانید مروری است بر تاریخ شفاهی حجت‌الاسلام والمسلمین حسن صفرزاده تهرانی از انقلاب اسلامی و دفاع مقدس.

شهادتی که تقدیرم نشد

حاج آقای میردامادی پشت سر من با فاصله پنجاه متر زیر لوله‌های نفت بود، وقتی آرپی‌جی‌ها آتش گرفت و بی‌سیم‌چی و آرپی‌جی زن و کمکش زخمی شدند؛ ایشان تصور کرده بود من هم زخمی شدم و بعد از اینکه خودش مصدوم شد. در بیمارستان طالقانی هنگامی که بین زخمی‌ها مرا ندید؛ فکر کرد شهید شدم! همین که وارد ستاد عملیات شدم، همه با تعجب گفتند آقای صفرزاده زنده است، آمد! گفتم مگر چه شده؟! 

گفتند: حاج آقای میردامادی گفت شما شهید شدید.

گفتم: خودش کجاست؟ 

گفتند: ایشان از ناحیه پا زخمی شده و در بیمارستان طالقانی بستری است.

خود را به بیمارستان رساندم، تا چشمش به من افتاد با فریاد و تعجب گفت: آقای صفرزاده تو شهید نشدی؟! گفتم: بادمجان بم آفت ندارد و مرا در آغوش گرفت و به دیگر زخمی‌ها معرفی کرد. نمی‌دانم به آنها چه گفته بود که همه آمدند با من روبوسی کنند.

در راستای بازدید از خطوط عملیاتی جبهه، وقتی به خطوط نیرو‌های ژاندارمری در خسروآباد می‌رفتم؛ دو مشکل اساسی ما را ناراحت می‌کرد؛ یکی فقدان شعبه عقیدتی سیاسی و دیگری عدم تعویض نیرو‌ها بود که اثر بسیار نامطلوبی در وضعیت روحی آنها گذاشته بود. نیرو‌های مستقر در جبهه خسروآباد، جمعی هنگ ژاندارمری آبادان بودند که از ابتدای جنگ در آن جبهه مستقر بودند و موقع مرخصی با آماده باش مواجه می‌شدند و بعضا چهار یا پنج ماه، برای سر زدن به خانواده، اجازه رفتن به مرخصی نداشتند و این روحیه نیرو‌ها را بسیار خراب کرده بود.

با مسئول ستاد عملیات، آقای مدنی زادگان صحبت شد و ایشان طی نامه‌ای موضوع را به ریاست عقیدتی سیاسی ژاندارمری کل منعکس کرد. من هم طی مأموریتی به تهران پیگیر موضوع شدم و وقتی مشکلات جبهه ژاندارمری آبادان را به ایشان انتقال دادم، از من خواست تا جلسه دیگری با هم داشته باشیم و وقتی به دفترشان مراجعه کردم، حکم ریاست عقیدتی سیاسی هنگ ژاندارمری آبادان را به من تحویل داد و تأکید کرد با این مسئولیت بازگردم و مشکلات آن یگان را بررسی و برطرف کنم. ابتدا مقاومت کردم، اما با صحبت و استدلالی که داشتند مجبور به پذیرش شدم و با حکم این مسئولیت به آبادان بازگشتم.

وقتی به آبادان برگشتم دفتر تبلیغات ستاد را تحویل حاج آقای محسنی دادم و برای راه اندازی شعبه عقیدتی سیاسی به هنگ ژاندارمری مراجعه کردم و پس از دردسر‌های اولیه و کارشکنی‌های بعضی از افراد؛ بالاخره با عنایت حضرت حق و با همکاری فرماندهی، معاونت‌ها و نیرو‌های متعهد؛ شعبه عقیدتی سیاسی هنگ ژاندارمری آبادان راه اندازی شد و با کمک همان نیرو‌ها و حضور روحانیون و تعدادی از رزمندگان؛ فعالیت خود را شروع کردم. 

منبع: جامانده (تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس به روایت حسن صفرزاده تهرانی) 

انتهای پیام/ 161